« جهان همیشه پر از آدمیانی بوده است که شهوت های همسان داشته اند » ( 1 )
این یادداشت تلنگری است بر ساختار و عملکرد موسسات و افرادی که خشت کارشان تعلیم و تربیت است اما گویی در پیچ و خم روزمرگی و منفعت طلبی دچار استحاله شده و فلسفه وجودی خویش را به فراموشی سپرده اند .
" ...موضعی که همکاران من درباره دانشگاه فرهنگیان، که در دانشکده های علوم تربیتی تشریف دارند و من هم جزئی از آنها هستم و خودم را متعلق به آن جامعه علمی می بینم بارها مطرح شده و در جاهای مختلف هم من شخصا نسبت به این قضیه پاسخگو بودم، دعوت کردیم حتی از روسای دانشکده های علوم تربیتی که به دانشگاه فرهنگیان تشریف بیاورند و درباره موضوعی در رابطه با تربیت معلم در کشور و نحوه ساماندهی بهینه تربیت معلم در کشور با هم دیگر صحبت بکنیم که خیلی استقبال نشد و همکاران عزیز من در دانشکده های علوم تربیتی با برداشتن عَلَم مطلق نفی و مخالفت، تن به گفت و گو ندادند و در این چهار ساله من خیلی تلاش کردم که این گفت و گو صورت بگیرد و به یک تفاهمی برسیم ...
جملات بالا متعلق به « دکتر محمود مهرمحمدی » رئیس سابق دانشگاه فرهنگیان است که در گفت و گوی اخیر با « صدای معلم » عنوان شده است . ( این جا )
در ادامه صدای معلم از ایشان می پرسد :
پیش نیاز آموزش حرفه ای در جامعه ما دخالت افراد متخصص و بیرون آمدن از انزوا و توهمات خودساخته روشنفکری و اطو کشیده است شما تصمیم گرفتید که گفت و گو کنید با دانشکده ها و آنها مخالفت کردند و قبول نکردند؟ کدام دانشگا ه ها ؟
مهرمحمدی پاسخ می دهد :
" بله، قبول نکردند و استقبال نکردند. تقریبا همه دانشگاه ها و روسای دانشکده های علوم تربیتی را دعوت کردم. همایش هایی را پایه گذاری کردیم به نام همایش های ملی تربیت معلم. از زمانی که من آمده ام این همایش ها اصلا سابقه نداشته است. برای این که در واقع گفتمانی به نام گفتمان تربیت معلم در محیط های آکادمیک کشور شکل بگیرد و از جمله تدابیری که اندیشیده ایم این بود که به نام تربیت معلم همایش هایی را برگذار کنیم و در این همایش ها معمولا روسای دانشکده ها را دعوت می کردیم. شاید خصلت آموزش و پرورش آن است که تقریبا تمامی افراد درگیر با آن به گونه ای متصف و مجهز به صفت " محافظه کاری " شده اند
بعضی از آنها قهر کردند و با حالت قهر دعوت به حضور در این همایش ها را نپذیرفتند و آنهایی که آمدند یک قدری گفت و گو شکل گرفت. هیچ وقت گفت و گوی بین دانشگاه فرهنگیان و دانشکده های علوم تربیتی در آن حدی که باید و شاید شکل می گرفت شکل نگرفت و بیشتر برخوردها، برخوردهای از سر قهر و نفی و چیزهایی شبیه آن بود که شما خواندید با اتکاء به مصاحبه ای که با یکی از این عزیزان همکار ما انجام داده بودید... "
چهارشنبه 22 فردروین رؤسا و اساتید دانشکدههای علوم تربیتی دانشگاه تهران، شهید بهشتی، خوارزمی، علامه طباطبایی و الزهرا با وزیر آموزش و پرورش دیدار و گفت و گو کردند .
در این دیدار، سید محمد بطحایی با اشاره به گسستی که بین حوزه اجرا و سیستم تئوریک به وجود آمده است؛گفت: یکی از حلقههای مفقودشده در نظام آموزش و پرورش، گسست بین این وزارت بهعنوان حوزه اجرا و دانشگاههای کشور بهعنوان سیستم نظری و آكادميك است و در حال حاضر با مشکلاتی مواجه هستیم که عموماً راهحلهای آن در دانشکدههای علوم تربیتی وجود دارد و این گسست سبب عدم بهرهمندی از دانش و علم اساتید برای حل مسائل پیچیده آموزش و پرورش شده است ...
گزارشی که در پرتال وزارت آموزش و پرورش آمده است مطابق " معمول " فقط سخنان بطحایی را منعکس کرده است هر چند در پایان گزارش وعده داده شده است که مشروح این سخنان منتشر خواهد شد .
نخستین پرسش من از این اساتید محترم آن است که چرا دعوت رئیس سابق دانشگاه فرهنگیان را برای گفت و گو نپذیرفتند ؟
چرا آن گونه که " مهرمحمدی " روایت می کند رویه « قهر » را در پیش گرفتند ؟
مگر می توان تصور کرد و یا پذیرفت که یک استاد دانشگاه آن هم در حوزه مهمی مانند " آموزش " و " تربیت " قهر کند ؟
مگر نه این است که الفبای آموزش ، تفکر انتقادی است و این فرآیند با " گفت و گو " استارت می خورد ؟
حدود سال 92 سلسله نشست ها و گفت و گوهایی در دانشکده علوم اجتماعی و در دپارتمان " آموزش " برگزار شد .
بنده هم در چند جلسه شرکت کردم و گزارش آن ها در « صدای معلم » منتشر شد اما مدتی بعد به دلایلی " نامعلوم " این نشست ها تعطیل شد .
چندین بار پی گیری کردم اما به پاسخی نرسیدم .
پس از آن سعی کردم از طریق دانشکده های روان شناسی و علوم تربیتی این موضوعات را پی گیری کنم .
در آبان ماه سال گذشته پیشنهادی را به خانم « رضوان حکیم زاده » که هم زمان معاونت آموزش ابتدایی و عضویت در هیات علمی دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران را بر عهده دارد ارائه کردم .
به جز « دکتر غلامحسین شکوهی » که نخستین وزیر آموزش و پرورش پس از انقلاب و برآمده از همین دانشکده های روان شناسی و علوم تربیتی بود ؛ چهره های دیگری از این موسسات دیده نشده است و سایر وزرای آموزش و پرورش اکثرا چهره های سیاسی ، غیرکارآمد و حتی غیرعلمی بوده اند به ایشان پیشنهاد کردم تا دانشکده های روان شناسی و علوم تربیتی مشکلات و چالش های آموزش و پرورش را به بحث و گقت و گو بگذارند .
دانشجویان و معلمان و اصحاب رسانه هم به این " نشست های تخصصی " دعوت شوند و گزارشی از آن در اختیار افکار عمومی قرار بگیرد .
هنوز ایشان پاسخی به این درخواست نداده است .
چندین بار هم پی گیری کردم اما پاسخی دریافت نکردم .
با خانم « دکتر شهین ایروانی » در این مورد صحبت کردم .
ایشان در پاسخ گفت که خیلی تمایل ندارد این گونه بحث ها و گفت گو ها رسانه ای شود .
یکی از مشکلات و چالش های اصلی " روشنفکران " ما در جامعه ایرانی فرار از مردم و عدم مواجهه مستقیم با آن ها برای حل مشکلات است .
آن ها معمولا در " اتاق های دربسته " و در " حلقه های روشنفکری " می نشینند . خودشان می گویند و می بافند و نتیجه گیری می کنند .
چرا این گونه افراد به قول معروف " آکادمیک " حاضرند با وزیر بنشینند و صحبت کنند اما به چنین درخواست هایی پاسخ نمی دهند ؟
مگر قرار است وزیر در وزارتخانه تحول پایدار ایجاد کند ؟
در نشست تخصصی " اصل کفایت و چالش تامین و مدیریت منابع مالی در آموزش و پرورش " که در دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبائی تهران روز 28 آذر 86 برگزار گردید رئیس این دانشکده در پایان چنین گفت : ( این جا )
" ... من معتقدم که دولت دست از سر مردم بردارد و ما باید به سمتی برویم که مردم را درگیر فرآیند با آموزش و پرورش به طور جدی بکنیم.
متاسفانه مشارکت مردم یک " حلقه مفقوده " است . چرا این دکترها و متخصصان از " استقلال علمی " و " بعد حرفه ای " آموزش و پرورش دفاع نمی کنند ؟
دولت ما ناکارآمد است نه این دولت بلکه هر دولت دیگری دوام ندارد.
امسال دولت یک کار خوب کرده است ؛ آمده بودجه ها را شفاف کرده است.
نهادهای فرهنگی که در کشور است چقدر بودجه می گیرند آموزش و پرورش ما چقدر بودجه می گیرد ؟ سازمان تبلیغات و دستگاه های دیگر چه کار می کنند؟
دلیل این افول اقتدار دانشکده های روان شناسی و علوم تربیتی چه بوده است ؟ یک روخوانی قرآن به بچه مردم یاد نداده اند !
به اسم قرآن پول گرفته اند !
اینها باید تحلیل شود ، آنالیز شود باید در مقابل آن تحلیل جدی داشته باشیم که این پول را داده اید اینجا کو؟ به آنجا داده اید کو؟
پولی که به آنها داده اند چندین برابر آموزش و پرورش است تشریح و تجمیع بکنید این مسائل را .
ما باید نقادانه عمل کنیم.
باید زیر بال و پر آموزش و پرورش را بگیریم. چرا نباید حتی یک نفر از این روسا و اساتید در مورد تشکیل " سازمان نظام معلمی " موضع مشخص و صریحی بگیرد ؟
من از همه تشکر می کنم .
ما از " آموزش و پرورش و اقتصاد آن " غفلت کردیم .
دانشگاه جایی است که باید تلنگر بدهد ! "
روسای دانشکدههای روانشناسی و علوم تربیتی سراسر کشور در حمایت از اقدام وزیر آموزش و پرورش در جهت حذف هر گونه آزمون ورودی برای مدارس پایه هفتم، حذف آزمون ورودی موسسات و حذف ورود کتابهای کمک آموزشی در دوره تحصیلی ابتدایی بیانیهای صادر کردند.
« صدای معلم » در این مورد تحقیق کرد تا مشخص شود چه کسانی و چه دانشکده هایی این بیانیه را امضا کرده اند .
از قرار معلوم « دکتر برجعلی » رئیس دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی این بیانیه را امضا نکرده بود .
به همین منظور سعی کردم با ایشان تلفنی صحبت کنم و دلایل این تصمیم را جویا شوم .
دفعه اول گفت که شهرستان است .
چند ساعت بعد که تماس گرفتم از گفت و گو طفره رفت و جواب های نامشخص وگنگی داد .
پرسش بعدی من از این روسا و اساتید محترم آن است که چرا صریح و شفاف در مورد چالش ها و بحران های آموزش و پرورش آن گونه که برخی روحانیون مواضع "غیرعلمی و غیرکارشناسی " می گیرند حرفی نمی زنند ؟
حتی یک مورد نمی توان پیدا کرد که یکی از این اساتید و روسا در مورد اظهار نظر برخی روحانیون موضعی گرفته باشد .
چرا این دکترها و متخصصان از " استقلال علمی " و " بعد حرفه ای " آموزش و پرورش دفاع نمی کنند ؟
چرا این افراد از برگزاری کرسی های گفت و گو در دانشکده ها طفره می روند ؟
چرا نباید حتی یک نفر از این روسا و اساتید در مورد تشکیل " سازمان نظام معلمی " موضع مشخص و صریحی بگیرد ؟
آیا این موجب تاسف برای جامعه علمی تعلیم و تربیت نیست ؟
این افرادی که ادعای تخصص و تعهد در تعلیم و تربیت را دارند بگویند که به دانشجویان خود چه چیزی را آموزش می دهند و فلسفه این موسسات چیست ؟
چرا پس از گذشت 4 دهه دانشکده های روان شناسی و علوم تربیتی در انزوا هستند و کسی آن ها را به " بازی " نمی گیرد ؟
به جز « دکتر غلامحسین شکوهی » که نخستین وزیر آموزش و پرورش پس از انقلاب و برآمده از همین دانشکده های روان شناسی و علوم تربیتی بود ؛ چهره های دیگری از این موسسات دیده نشده است و سایر وزرای آموزش و پرورش اکثرا چهره های سیاسی ، ناکارآمد و حتی غیرعلمی بوده اند .
دلیل این افول اقتدار دانشکده های روان شناسی و علوم تربیتی چه بوده است ؟
شاید خصلت آموزش و پرورش آن است که تقریبا تمامی افراد درگیر با آن به گونه ای متصف و مجهز به صفت " محافظه کاری " شده اند .
آیا فرضا افرادی چون دکتر برجعلی ، دکتر رضوان حکیم زاده و... نگران از دست دادن موقعیت و میز خود هستند ؟
چرا این گونه افراد به قول معروف " آکادمیک " حاضرند با وزیر بنشینند و صحبت کنند اما به چنین درخواست هایی پاسخ نمی دهند ؟ بر این باورم که دانشکده های روان شناسی و علون تربیتی در حل مشکلات و چالش های آموزش و پرورش نقش " اول " را دارند اما تاکنون مغفول مانده است .
این نقش به هیچ عنوان قابل تفویض به دیگری نیست .
پیش نیاز آموزش حرفه ای در جامعه ما دخالت افراد متخصص و بیرون آمدن از انزوا و توهمات خودساخته روشنفکری و اطو کشیده است .
( 1 ) درباره شیوه رفتار با شهروندان سرکش والدیکینا ؛ شهریار ؛ نیکولو ماکیاولی ؛ تهران ، موسسه انتشارات نگاه ، چاپ پنجم ، 1394 ؛ ص 7
نظرات بینندگان
جناب آقای پور سلیمان
با تشکر از انتخاب این موضوع جدی و کلیدی.
در زمینه علوم انسانی, دانشگاه های ایران و بخصوص در حوزه تعلیم و تربیت و روان شناسی مصرف کننده صرف هستند. تا رسیدن به وضع مطلوب فاصله بسیار است. آقایان و خانمها موقعیت هایی را کسب کرده اند و به سادگی نمی خواهند آن را از دست دهند. بررسی مقالات و کتبی که دوستان نوشته اند نشان می دهد که عزیزان یا ترجمه می کنند یا کپی برداری از نسخه هایی که در جوامع دیگر پیچیده شده است.
اغلب مقالات و کتب را در این حوزه ها دانشجویان می نویسند نه اساتید. شما مقالات خانم حکیم زاده را بررسی کنید ببینید ایشان چند مقاله را بتنهایی نو شته اند تفریبا بیشتر کار های ایشان را چند نفر با هم نگاشته اند. البته ایشان در مقایسه با دیگر اساتید سطح پایین هستند و موقعیت اداریشان باعث مطرح شدنشان است.
اساتید این حوزه هنوز در برزخ سنت و مدرنیته گرفتارند. تازه ما در مرحله پسا پسا مدرنیته هستیم.
حوزه های علمیه در این زمینه بهتر عمل می کند زیرا تکلیفشان روشن است. تعلیم و تربیت اسلامی محور کار حوزه علمیه است اما در دانشگاه نمی شود هم رومی بود و هم زنگی... عده ای بوقلمون می شوند. هر جا هستند و هر جا خیری باشد ار ان منتفع می شوند.
در مورد اخلاق و عامل بودن به مکارم اخلاق این نکته را بعنوان مثال اضافه می کنم که یک استاد روانشناسی سالها به مردم عادی و دانشجویانش شیوه های تحکیم خانواده و کنترل عصبانیت و اخلاق را آموزش می داد حتی در تلویزیون هم برنامه داشت. غافل از اینکه خودش در خانواده اش کلی مشکل داشت و در نهایت از همسرش جدا شد...رطب خورده کی کند منع رطب خوردن.
اساتید دانشگاهی ما دیگر مطهری و جعفر شهیدی نیستند... بعضی از انها اقرادی هستند که با زیر پا گذاشتن دیگران به موقعیتهایی رسیده اند. تکرار می کنم بعضی نه همه...
یکی از دوستان بنده استاد تمام دانشگاه أمستردام است. از ایشان سوال کردم چرا روان شناس شدید؟ به من پاسخ داد می خواستم بدانم چگونه می توانم در زندگی خوشحال باشم یا خوشحالتر شوم. ۲۵ سال است که ذهنم مشغول این مبحث است.
علوم انسانی در ایران بسیار سطح پایین تدریس می شود زیرا اهمیتی برای آن قایل نیستیم یا اهمیت آن را نمی دانیم. خود آقای مهر محمدی هم از جمله اساتیدی است که نتوانسته است کاری انجام دهد.
ایشان خود مانند بقیه رقتار کرده است و تولید قابل اعتنایی نداشته است.
غرور و تکبر یکی از ویژگیهای بارز برخی اساتید دانشگاهی دوران ما است.
اساتید روان شناسی و تعلیم و تربیت دانشگاه ها از این قضیه مستثنی نیستند. در حالیکه ایشان باید در عمل هم به أنچه می گویند و می نویسند باید عامل باشند که البته اغلب نیستند.
ممنونم
زمانی می توان گفت که در ایران ما استاد تعلیم و تربیت و روان شناسی دانشگاهی داریم که آقایان و خانمهای مدعی یکی از مشکلات حوزه خودشان را در مملکت کم کنند یا راه حل قابل اجرای بومی ارایه نمایند.
مطمین باشید اگر راه حل داشته باشند اچرا می شود.
مقالات و کتبی که می نویسید جه دردی را دوا می کند. جز این است که فقط ارتقا می گیرید و حقوقتان اضافه می شود و پست و مقام می گیرید؟
اگر پاسخی دارید بفرمایید.
ما ۸ سال جنگ داشتیم.
سازندگی داشتیم.
توسعه سیاسی داشتیم .
مهر ورزی داشتیم و الان تدبیر و امید...
شما جه کار کردید در این دوره ها؟
ایا توانستید مشکل تعلیم و تربیت را کم کنید؟
یا حتی پیشنهادی قابل اجرا و غیر تکراری و قدیمی داشته باشید؟
برخی انسانها از آنچه که نیست و حسرت آن را
می کشند دَم برمی آورند. دولت تدبیر و امید فقط
یک حسرت ایام جوانی آقای روحانی است که تصور کرده اند اگر نام خود را چنین بگذارند همه به عقلانیت ایشان حیران خواهند بود اما غافل از ذره ای تدبیر یا امید . اتفاقا نومیدی موج می زند. آقای خاتمی هم ژست گفتگوی تمدنها را به خود گرفته بودند چه شد؟
همکار محترم
از این که وقت گذاشتید و به تفصیل نظر دادید سپاسگزارم .
با سخنان شما موافقم .
این را هم اضافه کنم به خاطر مصلحت اندیشی ها و کوتوله بودن اکثریت این افراد یکی از معضلات ما همیشه در هنگام انتخاب وزیر آموزش و پرورش بروز می کند .
اگر این دانشکده ها عملکرد درستی داشتند نباید این مشکلات را داشتیم .
کوتاه بودن قد آموزش و پرورش فقط مختص به معلمان نیست .
همه مقصرند .
پایدار باشید .
دوست عزیز
چند نقطه !
انتقاد بنده به یک دوره 40 ساله و بازبینی آن است .
مشکل اصلی ما در جامعه این است که هر کسی مسائل را نه از یک منظر کلی و عمومی که اکثرابا خط کش جناح و سیاست متر می کنند .
مشکل در نوع دیدگاه جامعه و حاکمیت به موضوع " آموزش " است و خاتمی و روحانی و... هم ندارد .
فرقش این است که در این دوره ها می توان حرف زد و نقد کرد .
پایدار باشید .
با سلام
بنده نیز با فرمایش حضرتعالی موافق هستم.
در بدنه آموزش و پروش نیروهای خوبی داریم من نمی دانم چرا امسال الهیار حکیم زاده و مهاجرانی و غیره را از بیرون وارد میکنند. من از جناب بطحایی خواهش دارم که قدر نیرو های نجیب و زحمتکش صف و ستاد آ و پ را بداند. بیشتر از دوستان استفاده کنند. حتی از نظر تعلمی و تربیت و روان شناسی عزیزان همکار توانمند هستند. ممنونم
این اساتید محترم جه مشکلی از مشکلات مملکت را در حوزه کاریشان کم کرده اند؟
آیا توانسته اند نظرات علمی و جدید و بومی را در زمینه تربیت انسانهای خوشحالتری در ایران ارایه دهند؟
ساختار نظام سیاســی و اجتماعـــی ما همانند کشورهـــای پیشرفته نیست که اگر فـردی اراده
و اهتــمام بر انجام کار خارق العـاده ای کرد مورد
حمایت و پوشش دولت قرار بگیرد. در کشـــور ما
اراده افراد منوط به اراده مـدیران کلان می باشد
تا توفیـــق انجام کاری را داشته باشند. تا قبل از
آقای بطحائــی حال به طور واقــعی یا نمایشــی
چنین نشست هایی با کارشناشـان نبود اما الان
اراده ایشان بر بود چنین نشست هایی است.
من کارشناس نیستم اما تجــربه دارم تا فردی در سیستم و سازمانی نخواهد رویه یا کاری را انجام
بدهد هیچ کاری قابلیت انجام شدن ندارد.
ادامه دارد
همه اساتید بی تعــهد نیستند اما شاید آنها رویه
را بهتر می شناسند. من شعـر علی اکبر صابر در
هوپ هوپ نامه را خیـلی دوست دارم حــقیقتا در
وصـف مــلت ما سروده شده است. شــعر ملــت
نجه تاراج اولور اولــسون. این شــعر بی تـــعهدی
نیست گویای جبر سیاسی است.
در ضمن هیچگاه آموزش عالی موجودیت آموزش و پرورش را محترم نشمرده است. یک نگـاه از بالا به
پایین که جایگاه منزلتــی و اقتصـادی ما معلمان در
این دیدگاه بی تأثیر نیست. تشکر
صادراتش «متفکر» باشد! ، و وارداتش«مخدر»!؛
«قبرهایش» خریده شوند! ، و «مغزهایش»فروخته!؛
گورستان تاریخ است ، نه سرزمین زندگان…!!
سرکار خانم امامی
ینده عرض نکردم همه اساتید "بی تعهد" هستند. نوشته ام برخی.
ممنونم
همکار ناشناسم ،
بنده به حضرتعالی جسارت نکرده ام که همه
اساتید را بدون تعهـد خواندید، بنده بر اساس
روال نوشتاری خود چنین نوشته ام . تشکر
همکار محترم
پیشنهاد خوبی است اما به نظر می رسد متاسفانه اراده ای محکم برای این کار وجود ندارد و در حد شعار و تبلیغات و نمایش خلاصه شده است .
متاسفانه " معلمی " از هویت خود خارج و استحاله شده است .
نه اکثر معلمان معلم اند و نه اکثر اساتید در تعریف و طیف " استادی " می گنجند .
پایدار باشید .
با وجود اینکه با این جمله کاملا موافق هستم اما اعتفاد دارم که معلمان توان اداره اموزش و پرورش را دارند.
زمانی معلمان اکثر پستهای کلیدی مملکت را در اختیار داشتند.
ما استحاله شدیم... اما باز من امیدوارم...
دوست عزیز ناشناس
من فکر می کنم معلمان از نقش واقعی خود فاصله گرفته اند و حتی حودشان هم خودشان را بعضا قبول ندارند .
آن ها حتی نمی توانند نظرات شان را در شورای معلمان بیان کنند و پی گیری کنند چه برسد به اداره وزارتخانه .
اکثرا منتظر ناجی اند .
فرهنگ مطالبه گری و پرسشگری در آموزش و پرورش واقعا ضعیف است .
سطح سواد رسانه ای واقعا پایین است .
اگر غیر از این بود مسئولان و حتی نمایندگان مجلس آن ها را جدی می گرفتند .
پایدار باشید .
همکار محترم بازنشسته
بنده ارتباطی میان نظر شما و مطلب خود نیافتم .
برخی اوقات فکر می کنم بزرگان ما چنین باشند دیگر به دیگران چه باید گفت ....
باید یاد بگیریم در " موضوع " و " کادر " سخن بگوییم .
پایدار باشید .
نظرا ت مخالفان حذف مدارس تیز هوشان ونمونه دولتی نیز توجه کنید .مصوبه شورای عالی آموزش وپرورش وحی منزل نیست .کاش به خاطر ساده اندیشی دو مدرسه ای که جایگاه والایی در نظام آموزشی معیوب مادارند قربانی نکنیم با بیان مطالبی چون استرس ویا مافیایی آزمون وطرح معیوب شهاب
دوستد عزیز
پدر یک دانش آموز
نظر شما در مورد کارکرد و عملکرد دانشکده های روان شناسی و علوم تربیتی چیست ؟
آیا مطالب مطروحه را قبول دارید ؟
پایدار باشید .
ببخشید گاه متن یا نظرات آنچنان داغ می گردد
که ناخودآگاه جذب می شوم و نمی توانم شرکت
نکنم . از بین همکاران صدای معلم ازمعدود افرادی
هستم که برای برخی متون خاص نظراتی می نویسم
اما نمی توانم بی تفاوت باشم.
لذا از حضرتعالی برای پاسخ دهی برخی پوزش می طلبم.
فقط یک شرکت در بحث بود نه جسارت. تشکر
خانم امامی
همکار محترم و دلسوز
نظرات شما و همه همکاران برای من بسی قابل احترام و افتخار است .
از تجربیات همه استفاده می کنم .
هدف ما این است که فرهنگ گفت و گو و نقادی در جامعه شکل بگیرد و از طریق نقد فرهنگ نظارت عمومی را در جامعه تاسیس و تثبیت کنیم .
پایدار باشید .
خانم امامی
سپاسگزارم .
کاش همه معلمان مانند شما مسئولیت پذیر و حساس بودند .
پایدار باشید .
حالا هدف از انتصاب تخصصی وزیر محترم از اتتصاب خانم رضوان حکیم زاده وبیان تئوری استرس آزمون را متوجه خواهید شد اگر اهل اشاره باشید
ثمره تجربه، گزينش نيكوست.
( غرر الحكم : ۴۶۱۷ )