در نشست مقدماتي كارگروه صاحب نظران و اساتيد علوم تربيتي با وزير آموزش و پرورش ، سيدمحمد بطحايي گفت: دچار تغييرات نسلي شده ايم و بايد فاصله آموزش و پرورش با جامعه كاهش يابد. **
تا دیروز هر 20 سال یک بار نیازها و خواسته ها ی و حتی دیدگاه و جهان بینی کودکان و نوجوانان نسبت به بزرگسالان ، عوض می شد اما امروز در سایه رشد و توسعه تکنولوژی و سرعت تبادل اطلاعات ، این فاصله به یک دهه و شاید کمتر کاسته شده است. یعنی طی یک دهه باید نسل گذشته ابزار و فنون هم اندیشی خود را با نسل جدید تطابق دهند و گر نه ، زبان یکدیگر را نخواهند فهمید.
نسل پدران و مادران به نحوی می اندیشند و مسایل را گونه ای می بینند که برای نسل فرزندان :
یا خنده دار است.
یا ساده و بی اهمیت است.
یا جاذب و خوشایند نیست.
یا خسته کننده و آزاردهنده است.
کودکان امروز در سایه استفاده از ابزارآلاتی چون تبلت و موبایل و ماهواره و ... و شدت استفاده از فضای مجازی رقیب هر عنصر موجود در جامعه ، همه چیز را راحت و بدون رودر بایستی فرهنگی ، فرا گرفته و مطرح می سازند.
اگر نسل ما مسایلی چون امور جنسی را در بزرگسالی با تجربه آموخته است ، او از طریق این کانالها در سنین کودکی و حتی قبل از بلوغ فرا می گیرد.
اگر نسل ما برای پاسخیابی یک سئوال ساده آشپزی یا امور بانکی و.....اسیر لطف همنوع خود بوده است او در کمتر از یک دقیقه با مراجعه به اینترنت پاسخ سئوال خود را می یابد.
اگر نسل ما برای پرداخت یک قبض تلفن و.... یا انجام امور بانکی دیگر مجبوربه بیرون رفتن و تحمل زحمت طی طریق بود ، او در کمتر از یک دقیقه با استفاده از تکنولوژی آنرا پرداخت یا انجام می دهد.
اگر نسل ما برای صحبت با تلفن ثابت، بایستی اجازه یا کنترل والدین خود را تحمل می کرد او برای گریه نکردن و اتمام غذایش از شش ماهگی موبایل مادر یا پدرش را در دست می گیرد و برای همین در زیر 7 سالگی برای او گوشی خریده می شود و او می شود کارشناس تلفن همراه و اشکالات والدین خود را بر طرف می کند. امروز دیگر نظارت و کنترلی برای استفاده کودکان از هر نوع ابزاری وجود ندارد و شاید برای همین دلیل است که بی بندو باری یا آزادی نامشروع کودکان دیروز و جوانان امروز بیشتر و بیشتر گردیده است، ما این کنترل و نظارت را با افعال و کارکرد نامناسب خودمان از دست داده ایم.
اگر نسل ما در مدرسۀ نزدیک منزل خود تحصیل می کرد و توقع زیادی برای ثبت نام و.... نداشت امروز در سایه زایش توقعات افسار گسیخته جامعه ، کودک مدرسه ُروی ما خود با هماهنگی همقطاران ، مدرسه انتخاب می کند و نوع خاص آن را ترجیح می دهد.
اگر نسل ما فرزند چهارم یا پنجم خانواده بود و والدین در تقسیم عدالت مابین آنها دچار تبعیض یا ظلمی بود ، امروز یک یا دو فرزند خانواده کانون توجه و محبت و سرویس گیری بی حساب از والدین است. یادم است در دهه 70 ، شلوار کشی مُد شده بود، حین گفت و گو با دانش آموزان پرسیدم : این شلوار تنگ را چگونه می پوشید یا به چه نحوی در می آورید؟ یکی از ردیف جلو با خنده مستانه گفت: خانم می نشینم لب تخت ، مادرم از هر دو لنگه گرفته و می کشد. گفتم : خدایا شکر مقام و نقش مادر چقدر متعالی گردیده است!
اگر نسل ما برای داشتن یک اسباب بازی ارزان و ساده می بایست خون دل می خورد یا وعده های عملی نشده پدر ، خاطره تلخ زندگی او را می ساخت و هنگام تولد اتاقی پر از اسباب بازی و تختخواب و ... نداشت امروز نوزاد به دنیا نیامده و حتی گاه جنسیت او مشخص نشده این اتاق با کلی اسباب بازی و....برایش مهیاست.
اگر نسل ما برای داشتن خانه و اسباب و لوازم مورد نیاز آن خون جگر خورده اند ، امروز او موقعیت و فرصت برخورداری از همه امکانات را داراست. او زحمت و تلاش و حسرت والدین خود را در تهیه مایحتاج زندگی درک نمی کند چون آن را نمی بیند. و ....
موارد بررسی زیاد است اما مقایسه بین دو نسل را بر عهده خوانندگان می گذارم.
حال شکاف نسل ها یا تغییرات نسلی یا گسست فرهنگی را بهتر می توانیم تجزیه و تحلیل کنیم. این تغییرات و تحولات در علم جامعه شناسی بدیهی و طبیعی است اما تنگ شدن عرصه بررسی یا تحمل تفاوت در اثر کاهش زمان تغییر نسلی از 20 سال به 10 سال ، کار را دشوار کرده است. چون در این صورت تقابل فرهنگی یا تضاد فرهنگی نیز شدت می گیرد و این امر بر جریان فرهنگ سازی مفید و ارزشمند در جامعه ، تأثیر سوء می گذارد. اخلاقیات آسیب می بیند. ارزشها متزلزل می گردد. ناهنجاری ها جایگزین هنجارها می گردد. یا به عبارتی زشت ، زیبا تلقی می گردد و برعکس. آداب و رسوم قومی یا ملی در فرهنگ عمومی جای خود را به عوارضات برگرفته از فرهنگ بیگانه می دهد یا همان تهاجم فرهنگی شیوع می یابد.
حال وظیفه خطیر وزارت آموزش و پرورش به عنوان متولی اصلی آموزش کودکان و نوجوانان و وزارت آموزش عالی و تحقیقات و فن آوری به عنوان تکمیل کننده دانش و تلاش رسانه های جمعی خصوصا صدا و سیما در تنویر افکار عمومی و ارائه اطلاعات و مهارت در جهت کنترل و هدایت داده های دو نسل با ایجاد نزدیکی و مشابهت در مدیریت داده ها بیشتر احساس می شود. با تهیه و تدوین فیلم ها و گزارشات و مباحث کارشناسی لازم می توان در بهبود اوضاع کوشید.
غفلت ما در ایجاد این هماهنگی یا شبیه سازی الفبای فرهنگی ، موجب افزایش این شکاف خواهد شد و از سویی با شدت یافتن تغییرات روزافزون دانش بشری شکاف عمیق تر نیز خواهد شد.
شکاف نسلی ، گسست نسلی یا تفاوت نسلی و گسست فرهنگی موجود در جامعه امروز بر لایه های زیرین و حساس دو نهاد مهم اجتماعی یعنی خانواده و مدرسه و کارکردهای مناسب آن اثر گذاشته و اهداف و نیازهای آن دو را خدشه دار ساخته است.
امروز ما نیاز کودکان و نوجوانان را با همه پرسی از زبان خود آنان باید بشناسیم چون شکاف نسل توان ما را در شناخت نیازهای آنان به صفر رسانیده است. بعد با جمع بندی نظرات به خواسته های مشروع و عقلانی آنان پاسخ مثبت داده و سریع به برنامه ریزی بپردازیم . سرعت این فعالیت ما باید از آنان پیشی بگیرد و گر نه غفلت یا بی اعتنایی ما به این شکاف باعث افزایش عمق آن یا شدت و حدّت فاصله خواهد شد و زمانی خواهد رسید که ما دو نسل دیگر زبان یکدیگر را اصلا نخواهیم فهمید و نیاز به مترجم خواهیم داشت. شاید اکنون ، همان زمان است.
** کد خبر: 96102412704 – 24/10/1396- دسته بندی: آموزش و پرورش
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
ایراد بزرگ جامــعه ما این است که اکـــثر مـردم
آن و خود مسئولین ، کاستــــی ها و ضـــعف ها
و مــشکلات و معــضلات را می شنـــاسند ، اما
چون جسارتا در جریان تعلیــم و تربیت در خـانواده
و مــدرسه،لقمه های آماده همیشه در دهانمان
گذاشته می شود و به تفـــکر و خلاقـــیت ما در
جستجوی رابطه علت ومعلولی منجر نمی شود،
لذا اندیشه برای یافتن راه حل یا باور حل مسأله
نیز وجود نداردو به طور مسالمت آمیز با یک عادت
مریض گونه آنها را تـــحمل می کنیم. برای همین
گشایشی در کارمان نیست یا خیلی کم است.