در فرهنگ دهخدا و معین آگاهی چنین معنی شده است:
آگاهی یعنی : شناخت . خبر. اطلاع . آگهی .علم . معرفت . وقوف . بینش ، دانایی، روشن ضمیری ، هوشیاری ، و حتی تأمینات ( شعبه آگاهی شهربانی ).
و متضاد آگاهی : جهالت و غفلت است. جهالت یعنی نادانستن یا نادانی اما غفلت یعنی سهو ، بی خبری و فراموشی ، سهل انگاری و عدم اعتنا، کاهلی و سستی.
برخی از واژه ها به دلیل کاربرد فراوان یا در سایه اهمال ما طی زمان معنایش مجهول یا مغفول واقع می ماند. واژه آگاهی از آن نوع است.
آگاهی منهای خِرد است . خرد یعنی عقل . دریافت . تدبیر . فراست .هوش . دانش .
آگاهی منهای دانستن است . دانستن یعنی دانایی حاصل کردن . دانش . علم .
آگاهی منهای تحصیل است. تحصیل یعنی به دست آوردن . دانش آموختن . کسب.
آگاهی منهای مدرک است. مدرک یعنی ادراک. دریابنده . درک کننده .
آگاهی همان شعور است. شعور یعنی دریافتن . ادراک . آگاهی .
علیرغم منهاهای انجام گرفته شده ، آگاهی در سایه همه این موارد حاصل می گردد یعنی آگاهی مجموع خرد ، دانستن ، تحصیل و مدرک است. اصولا شعور فردی منجر به شعور اجتماعی می گردد.
گاه ما حتی از حق و حقوق شهروندی یا اجتماعی یا شغل خود نیز به دلیل ناآگاهی ، به سادگی در می گذریم شعور اجتماعی می تواند درک صحیحی از بایدها و نبایدهای زندگی در یک اجتماع باشد . به اعتبار این برداشت می توان نتیجه گرفت که دو عنصر شعور اجتماعی و حقوق دیگران در ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر قرار می گیرند و می توان این گونه تعریف را تکمیل نمود که :
شعور اجتماعی ، شناخت دقیق همۀ حقوق فردی و اجتماعی دیگران و خودمان است و برای شناخت این حقوق باید آگاهی کسب کنیم.
وقتی می گوئیم آگهی تبلیغاتی یا آگهی ترحیم ، منظورمان آگاه شدن افراد از وجود یک کالا یا خدمت و همچنین اطلاع فوت فردی است. واژه آگهی ، همان مفهوم آگاهی است. پس آگاهی یعنی اطلاع یافتن از امری یا موضوعی که همیشه به معنای روشنفکری نیست. اما مجموع دانسته های ما در سایه آگاهی یافتن که موجب روشنگری خودمان یا دیگران می گردد آگاهی فردی یا اجتماعی خوانده می شود.
ما در حیطه های گوناگون ناآگاهیم مثلا:
وقتی وسایل نقلیه تأخیر دارند خیلی از ماها ساکت و بی اعتراض در گوشه ای ساعت ها در فرودگاه یا ترمینال و ایستگاه قطار منتظر می مانیم و این سو و آن سو را می نگریم ، کاش حداقل کتابی همراه داشتیم که این نیز آگاهی می خواهد. بیشتر این اتفاقات در فرودگاه ها صورت می گیرد بیش از 5 ساعت تأخیر یا حتی بعد کلی انتظار لغو پرواز ، گاه بدون هر نوع وسیلۀ راحتی یا غذا. حقوق ما چیست؟
یا زمانی که کالای سرمایه ای می خریم مثلا اتومبیل یا لوازم خانگی و حتی مسکن، چقدر به قوانین آنها آگاهیم و جز به جز آن را پی گیری می کنیم؟ بارها اتومبیل خریده شده بعد دو سه ساعت رانندگی در گوشه ای از خیابان خراب شده و دست ما جایی بند نمی شود.
یا بدون توجه به قوانین خرید و فروش آپارتمان، بعد معامله شاهد ریزش آب از سرویس های بهداشتی همسایه بالایی هستید یا مشترکات آب و گاز باعث افزایش شارژ راه پله می گردد با وجود این که دو نفرید و همسایه بالا یا پایین شما 5-6 نفرند ماهانه کلی هزینه باید بنمائید ، دیگر دیر است معامله تمام شده و شما اسباب کشی نموده اید!!
یا کالاهای خوراکی که می خریم چقدر نسبت به ماهیت تولید آن آگاهیم؟ تاریخ تولید و انقضاء ،میزان نمک و چربی و قند و.....آن چقدر است؟ که اکثر اوقات تنقلات خریده شده را کودکان بیشتر میل می کنند و چون کودکند ما باید شکم او را با چیزهای غیرمفید و مضر پُر سازیم؟ خون کودکان کثیف نمی شود؟ قطره قطره جمع گردد وانگهی کلی واقعیت ناسلامتی تحمیل گردد. عادت به خرید بی پروا برازنده والدین نیست. قدری تأمل ، قدری آگاهی ، بد نیست. هنگام خرید ما فقط استرس وجود خود را خالی نمی سازیم ما درآمدمان را هزینه می کنیم که به تغذیه سالم دسترسی داشته باشیم. پس با آگاهی از این موضوع هنگام خرید حساس باشیم و فرهنگ خرید منطقی و عقلانی را به کودکان خود آموزش دهیم خصوصا در فروشگاه های بزرگ خرید هدفمند داشته باشیم و در گرداب چرایی این فروشگاهها برای خرید بیشتر بدون نیاز نیفتیم.
این روزها بازار حراج سال یا فصل یا ویژه نوروز داغ است. تا یک دهه پیش مردم هفته و حتی روز آخر سال خرید می کردند اما چند سالی است از دی ماه خرید آغاز می شود. یکی از دلایل آن است که دیگر زمستانی در کار نیست و آب و هوای بهاری ما را به خرید تشویق می سازد. همه می گویند جیب مان خالی است اما بازار غوغاست و خاصیت اصلی بازار پاسخ به تقاضای مردم است با تله های 80-60 درصد تخفیف یا دروغ هایی چون ارزان شد، حراج واقعی و.... باور ارزانی را در ما تلقین و ما را تشویق به خرید می نمایند، دو اصل را باید دانست:
اول آن که ما از قیمت واقعی کالا خبری نداریم از کجا بدانیم قیمت قلم خورده یا قیمت تازه نوشته شده واقعی است. هوشیاری و دانایی ما اجازه سوء استفاده از ما و موقعیت ما را به هیچ کس نمی دهد
دوم آن که مطمئن باشید هیچ فروشنده ای به زیان خود راضی نمی گردد لذا بر فرض محال تخفیف واقعی هم باشد اما به دلیل چندین برابر شدن قیمت کالا ، که کنترل و نظارتی بر آن نیست ، باز فروشنده سود می برد.
فروشندگان اعتقاد دارند سالی یک بار است پس هر قدرکه می توانی چپاول مجاز است. البته راست می گویند برای 70 درصد جامعه که تنها دلخوشی اش دریافت 700 – 800 هزار تومان عیدی آخر سال است ، خرید واقعیتی است که سالی یک بار ممکن می گردد. حال برای یک خانواده چهار یا پنج نفری بیایید و این پیرهن عثمان را تقسیم کنید!!! این دیگر مهارت کارمند بینواست.
برای زهرچشم گرفتن نیز گه گاهی بازرسان که بیشتر در تهران دیده می شوند مچ چند کلاهبردار را می گیرند که فاکتور ندارد یا گرانفروشی کرده است و این به منزله فریاد داروغه است که شهر امن و امان است و.....
همه ما آگاهانه یا ناآگاهانه در چنین تله هایی می افتیم. عرض روزها یا فصل های دیگر سال هم چنین سوءاستفاده ها هست. تا یک هفته تخفیف 30 درصدی . معلوم نیست هفتۀ تخفیف کی آغاز می شود یا کی تمام می شود. یا به علت تغییر شغل ارزان شد، کی حوصله تعقیب اصل ماجرا را دارد. این ها کَلکَ های فروشندگان در جامعه ای است که آگاهی نیست یا از آن غفلت می شود.
می گویند فردی نام بوتیک اش اکبر بوده روزی طی درد دل با یکی از دوستانش ناله می کند که بازار کساد است و اصلا فروش ندارم. دوستش به او پیشنهاد می دهد که نام بوتیک را معکوس کن یعنی ربکا. بعد مدتی باز برای جویای احوال پیش او می رود و می گوید چه خبر! فروشنده می گوید: فرصت سر خاراندن ندارم.
خیلی از ماها با خرید از یک بوتیک یا مغازه شیک و مدرن لذت می بریم خصوصا زنان ، غافل از این که کالاهای او به دلیل بالا بودن نرخ اجاره یا هزینه سنگین تغییر دکوراسیون ، بسیار گرانتر از سایر بوتیک ها با همان جنس است. آدم عاقل بر حسب نیاز خرید می کند و باید به فرزندان خود آموزش دهیم که خرید به شرط نیاز منطقی تر است.
افراد ثروتمند هر لحظه توانایی خرید دلخواسته های خود را دارند ، این قشر کم درآمد جامعه هست که ایام خاص خصوصا نزدیک سال نو در تله های حراج و فروش فوق العاده فروشندگان ، اندک دارایی خود را از دست می دهند. همه چیز در جامعه طبقاتی است حتی خرید و شکل و شمایل آن.
این چند مثال برای توصیف سهل انگاری وعدم اعتنایی ما آورده شد. اصلا ربطی به مدرک و سن و سال ندارد . خیلی از ماها چنین سهوهایی در زندگی روزمره خود داریم.
چند نفر تا حال در گرداب تله های پیامکی جایزه برنده شده اید افتاده اند؟ نادانی تا حدی که حتی حاضر می گردند با دست خود مبلغی پول واریز کنند تا جایزه خوش خیالی خود را دریافت کنند.
وقتی یک فیلم پلیسی آمریکایی را تماشا می کنم از میزان آگاهی مجرمین لذت می برم ، از پلیس دَم در می پرسد حکم بازرسی دارید با وجود این که مجرم است؟! عجب اعتماد به نفسی !! آگاهی ظاهرا آدمی را چنین خونسرد می سازد. یا بعد دستگیری البته براساس سابقه جرم ، می گوید من وکیلم را می خواهم.
پلیس دَم در ما بیاید دچار ترس و لرز می شویم و برای جلوگیری از آبروریزی فوری او را به داخل دعوت می کنیم که مبادا همسایه ای ببیند. نه کارت شناسایی لازم است و نه حکمی !! بفرمایید. تازه ما فرهنگ و بودجه لازم برای وکیل داشتن را نداریم یعنی جزو فرهنگ شهروندی ما نیست. گاه ما حتی از حق و حقوق شهروندی یا اجتماعی یا شغل خود نیز به دلیل ناآگاهی ، به سادگی در می گذریم.
دکتر شریعتی یک میراث ساده برای همگان به ارمغان گذاشته است ، که البته این جمله را برای پسرش میراث گذاشته است ، ایشان می گوید: ...... برای داشتن آگاهی فقط یک کار انجام بده بخوان و بخوان و بخوان و...........
امروز خصوصا ما فرهنگیان باید با مطالعه در تمامی زمینه ها و حتی حقوق مدنی و کیفری ، گستره آگاهی خود را افزایش داده و خرد و هوش را زمینه زندگی آزادمنشانه خود و خانواده خود و دانش آموزانمان سازیم.
از سهو و غفلت برای کسب آگاهی بپرهیزیم و اگر ظلم یا اجحافی در حق مان صورت می گیرد در سایه دنیای شفاف و زلال آگاهی ، از اِعمال آن نسبت به خود و خانواده خود و حتی همکار و همسایه خود ممانعت بعمل آوریم.
ناآگاهی من و شما ، یعنی ادامه ریاست و مدیریت افراد فرصت طلب نالایق و ناکارآمد.
توازن در تمامی مراتب زندگی ما در سایه کسب آگاهی همه جانبه و بیشتر ، راه خطا و لرزش خاطیان بی دین و ایمان را برما مسدود می سازد.
از امروز هنگام خرید هر نوع کالایی ، بصیر و آگاه باشیم و اجازه اِعمال ظلم از سوی احدی را ندهیم.
هوشیاری و دانایی ما اجازه سوء استفاده از ما و موقعیت ما را به هیچ کس نمی دهد. کودکان و دانش آموزان خود را به امر شناخت و مطالعه و درک مسایل و وقوف به اهمیت آنها ، حساس تربیت نمائیم تا نسلی روشن ضمیر و آگاه ، آینده کشورمان را بسازد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
انشاا...روزی همه مدیران و معاونان نالایق رانتی و...کم اثر کنار روند با نیروهای جوانتر باانگیزه تر متخصص های متعهد و...
از لطف شما سپاسگزارم. انشاا......
همکار ناشناس محترم ، هر چیز در سایه عادت
ممکن می گردد. در صورت عادت کردن ، وقت
هم ایجاد می شود.
باید منابع مطالعه را شناخت . مطالعه فقط شامل
کتاب نمی شود. جراید ، سایت های مختلف چون
صدای معلم ،رسانه های جمعی و.......
ما به دلیل غفلت از دانستن با ناآگاهی خود کلی
ضرر و زیان اجتماعی - اقتصادی متحمل می شویم.
تشکر
ممنون خانم امامی بابت قلم شیوایتان
کاش در مورد حذف کمک هزینه عائله مندی مجردین هم مقاله ای مینوشتید.دخترانی که به اجبار فضای جامعه مجرد مانده اند و حتی از دادن این هزینه هم محروم میماند ولی متاهلین از حق شیردهی،مرخصی زایمان و الان هم حق مهد کودک برخوردار بوده و شده اند.برای خودم و امثال خودم دلم گرفت....
ممنون از لطف تان . در صورت توانایی چشم.
چشم
همکاران محترم الهام و یلدا خانم،
در خصوص حق عائله مندی عرض کنم:
اولا سیاست دولت مبنی بر ازدواج است و هیچ گونه طرح حمایتی از مجردان ندارد. حال به هر دلیل اختیاری یا اجباری امر ازدواج به تأخیر افتاده باشد که یک امر خصوصی است.
ثانیا معنای لغوی آن نیز اهل و عیال است که خود به خود شامل مجردان نمی گردد.
اما می توان پیشنهاد داد بجای آن "حق والدین" پرداخت گردد.
در زمان آقای رفسنجانی طرحی مطرح شد که اگر همسر فوت کرد و زن شاغل است می تواند حقوق
او را دریافت کند،اما اجرایی نگردید.
متأسفانه در جهت حمایت از زنان شاغل بسته حمایتی وجود ندارد . می توان آنها را مطرح ساخت.
چون زنان در پست های مدیریتی کلان نیستند یا کمرنگ دیده می شوند چنین حمایت هایی به فکر مردان نمی رسد. قطع یقین زنان مجرد شاغل یا زنان همسر مرده نیز برای خود مشکلات عدیده ای دارند
که نیازمند حمایت مادی و معنوی دولتها است.
مولانا:
« ... اقتضای جان چو ای دل آگهی ست
هر که آگه تر بود جانش قوی ست
جان نباشد جز خبر در آزمون
هر که را افزون خبر جانش فزون ... »
ممنون از آگاهی بخشی شما همکار گرامی و با امید به داشتن مردمانی آگاه و آگاهی بخش.
پیروز و سربلند باشید.
به امید روزی که جهل و تاریکی و غفلت
همه نور باشد و نور.
هر جمله روشنگرانه سر منشا این نور
خواهد بود. سپاسگزارم.
انجام وظیفه است ، بزرگوارید.
همکار ناشناس محترم ،
در زیر نوشته دختران شین آباد نیز همکاران نوشته
بودند مدیر استعفا می داد و......
جسارتا اگر قرار باشد قانون شناسان و متعهدان
استعفا دهند و از سمت ها دور بمانند که میدان
بیشتر در دستان نااهلان می چرخد. نیکان باید در
مسیر اهداف ارزشمند مقاومت کنند تا پلیدان رنگ
ببازند. بالاخره شما نه ، یکی دیگر مدیر خواهد شد
بهتر نیست برای خاطر هم قطاران متحمل جفای
نامردان می شدید و قهرمانانه مدیر می ماندید.
استعفا راحتی جان است اما مدیریت شما می توانست
موجبات رضایتمندی 50-60 نفر و 300-400
دانش اموز و به همان اندازه اولیا را فراهم سازد.
موفق باشید.
همکار محترم،
همچنان که عرض کردم نه با عنوان حق عائله مندی،
اما با نامی دیگر می توان چنین حقی را برای عزیزان
همکار قائل شد.
همکاران محترم سرکار خانمها الهام و یلدا و شیما :
در خصوص حق عائله مندی مطلب نوشتم که انشاا.... با همکاری جناب آقای پورسلیمان تقدیم می گردد. به امید بهبود تمامی مشکلات.
با تشکر از آگاهی داده شده توسط حضرتعالی .