در میان حکم های انتصاب بطحایی وزیر آموزش و پرورش حكم انتصاب « مرتضي دزفولي» به سمت"دستيار ويژه وزير» کمتر دیده شده است. سیدمحمد بطحایی در تاریخ یکم آذر ماه طی جکمی چنین نوشت : جناب آقاي مهندس مرتضي دزفولي /با سلام/ نظر به مراتب تعهدو شايستگي جناب عالي به موجب اين ابلاغ با حفظ سمت به عنوان دستيار ويژه وزير منصوب مي شويد. در این حکم وزیر اظهار امیدواری کرده است که دستیار ویژه با همکاری و هماهنگی معاونان ، مشاوران و مدیران کل حوزه ستادی در انجام امور محول، موفق و موید باشد.
آقای مرتضی دزفولی داماد آقای سید محمدبطحایی است. تا قبل از وزارت بطحایی کسی در آموزش و پرورش دزفولی را ندیده است، ظاهرا سابقه کار در آموزش و پرورش ، چه به عنوان معلم و چه به عنوان مدیر ندارد . آقای بطحایی در حکم هایش معمولا به سه ویژگی فرد منصوب اشاره می کند : 1-شایستگی 2- تعهد 3- تجارب ارزشمند ، اما در حکم آقای دزفولی به تجارب ارزشمند او اشاره نشده است. آقای دزفولی از دید آقای بطحایی فقط شایستگی و تعهد دارند و ایشان در این گفته خود صادقند، روشن است که اگر از دید آقای بطحایی شایستگی و تعهد نداشت ، به افتخار دامادی ایشان نایل نمی شد.
در آموزش و پرورش فامیل گرایی و رفیق گرایی حرف اول را در اعطای پستهای اداری می زند دزفولی مرد نیرومند وزارتخانه است. برخلاف زرافشان و حکیم زاده و ... که عاشق دیده شدن در رسانه های اصولگرا و تلویزیون هستند، دزفولی علاقه ای به ظهور و بروز در عرصه رسانه ای ندارد و همین موضوع ابهت او را در چشم مدیران ستادی بالا می برد. در حوزه ستادی همه حتی معاونان وزیر از او حساب می برند. او یک امتیاز ویژه دارد که دیگران ندارند. مرتضی دزفولی داماد وزیر آموزش و پرورش است. دفتر مجلل او در کنار دفتر وزیر در طبقه چهارم محل حل و فصل بسیاری از مسایل است. دزفولی با اتکا به موقعیت خانوادگی اش همه مدیران ستادی را به دفتر خود فرا می خواند .
معاونان و مشاوران و مدیران کل حوزه ستادی، اگر از دوسه استثنا بگذریم خود را مکلف می دانند که به دزفولی در دفترش جوابگو باشند. برخوردهای او تند و از موضع بالا است و حالت استنطاق گونه دارد. برخی این ویژگی را به سوابق او در دایره عقیدتی – سیاسی نهادهای نظامی نسبت می دهند با این حال اطلاعات قطعی از گذشته او همچنان یک راز است. دزفولی به قول معروف به معاونان وزیر و مشاوران او رو نمی دهد. دزفولی چون سمت مشخصی در چارت وزارتخانه ندارد، به عنوان دستیار ویژه در همه امور دخالت می کند. دستیار ویژه چیزی مثل آچار فرانسه است که به درد همه کاری می خورد.
در دوره وزارت علی اصغر فانی، برادر زن او آقای جمال شیرمحمدی به ستاد وزارتخانه و دفاتر معاونین رفت و آمد داشت و حتی در برخی جلسات شورای معاونان هم شرکت می کرد. در تاریخ 21 اسفند 94 در صدای معلم نوشتم (اینجا) : "این روزها با هرکی تو وزارتخانه حرف زدم . میگه جمال –ش به اعتبار نسبت فامیلی برادر زن.... توی راهرو ها و اتاق های وزارتخانه می چرخه و توی همه کارها دخالت می کنه" می پرسم : "سمتش چیه تو آموزش و پرورش ؟" می گوید : "سمتی ندارد. کارمند تلویزیون است. اما به اعتبار نسبت فامیلی در ستاد خیلی ها از او حساب می برند." می پرسم : چه جور دخالتی ؟ می گوید : "عزل و نصب ها ، تصمیمات مدیریتی و کارهای سیاسی . در زیر مجموعه برخی مدیران آدم های خودش را دارد. و افرادی خارج از چارت اداری برایش خبر چینی می کنند." سیستم مدرن اداری ایران از دوره رضا شاه شکل گرفته و قاعدتا باید شاغل ، شرایط احراز شغل را به طور قانونی داشته باشد. آیین نامه ها و مقررات همین را می گویند ، اما نوزاد دیوانسالاری از اول ناقص متولد شد
البته فانی عقبه سیاسی داشت و اغلب افراد مورد اعتمادش رفقای دهه شصت چپگرایش مانند کاظم اکرمی و مظفر بودند. وزیر جدید فردی پراگماتیست از جنس محمدباقر نوبخت است. او نه اصولگرا و نه اصلاح طلب است و به دلیل غیر سیاسی بودنش در گروه اعتدالیون جای می گیرد. برخی به اشتباه این نوع مدیران را تکنوکرات می دانند. امثال نوبخت و بطحایی و الهیار برآمده از همین سیستم اداری هستند معادل این نوع مدیران را در نظام شوروی سابق آپاراتچیک می گفتند. این مدیران از نوع فرمانبر هستند و به ندرت تا حد یک شخصیت سیاسی و یا فردی واجد تعین رشد می کنند. کسانی که در قضیه مصوبه دنبال ایجاد کاریزما برای آقای بطحایی بودند در این طرح شکست خوردند و در آینده نزدیک متوجه می شوند که در تشخیص مصداق دچار اشتباه شدند.
موقعیت دزفولی داماد بطحایی از جمال شیرمحمدی برادر زن علی اصغر فانی بسیار مستحکم تر است. فانی برای برادر زنش حکم رسمی نزد. اما بطحایی عواطف خانوادگی قوی تری دارد و پستی همه کاره به نام "دستیار ویژه وزیر " خلق کرده است. بطحایی کارهایی را که به عنوان وزیر نمی تواند انجام دهد از طریق دستیار ویژه انجام می دهد. دستیار یک پزشک متخصص ، یک رزیدنت (دانشجوی دوره تخصصی پزشکی ) است. دستیار یک راننده اتوبوس کمک راننده ای است که گواهینامه رانندگی و تجربه راندن در جاده را دارد. در مشاغل دیگر هم همین طور است . غیر از آموزش و پرورش که دستیار وزیرش مهندس است و بدون طی درجات رشد یکباره در سطحی بالاتر از معاونین و مشاورانی قرار گرفته که هرچه باشند عمری در این وزارتخانه کار کرده اند.
حاجی بابایی یادش بخیر، همشهری گرا بود . در دوره ای که محمدرضا رحیمی معاون اول احمدی نژاد کیا و بیایی داشت، برادر محمدرضا رحیمی به نام جلال رحیمی را "قائم مقام وزیر در امور شهرستانها" کرد. رحیمی ها اهل سریش آباد قروه کردستان هستند و ساکنان قروه بیش از آنکه با سنندج پیوند داشته باشند به همدان نزدیکند. حاجی بابایی پست دیگری هم به نام "قائم مقام وزیر در امور تربیت بدنی" اختراع کرد و همشهری دیگری را به این پست گماشت. می خواهم بگویم که در آموزش و پرورش فامیل گرایی و رفیق گرایی حرف اول را در اعطای پستهای اداری می زند. دوستی ها و پیوندهای سیاسی خیلی اعتبار ندارند. آخر سر فامیل و همشهری است که در سختی ها کنار آدم می ایستد. از آن همه معاون و مدیرکل امروز تنها کسی که برای حاجی بابایی سینه سپر می کند سحرخیز همشهری وفادارش کنار او ایستاده.
اگر باز هم عقب برویم به دووره فرشیدی می رسیم. فرشیدی بیشترین عزل و نصب ها را در آموزش و پرورش انجام داد ، اما سه معاونت کلیدی را به دوستان خراسانی دهه 60 خود که حالا بازنشسته شده بودند سپرد. هر چند همه حکم های وزرای آموزش و پرورش از جمله بطحایی با این جمله کلیشه ای شروع می شود : " نظر به مراتب شایستگی ، تعهد و تجارب ...." ،اما همه می دانند که اینها تعارف است . شرایط احراز پست چیزهای دیگری است که مهم ترینش "وفاداری" به رییس است و کسی بهتر از فامیل و همشهری و رفیق به آدم نزدیک نیست. دوستی های سیاسی در سیستم اداری اعتباری ندارند.
من آخرین بار در تیرماه 92 به انتصاب های حاجی بابایی اشاره کردم و نوشتم :"حاجی بابایی هم مثل اکثر وزرای آموزش و پرورش با تیم خودش به وزارتخانه آمد. او اصولگرایی بدون عقبه حزبی و تشکیلاتی بود و شاید به همین دلیل به همشهری ها و هم منطقه ای هایش اعتماد کرد. هر وقت تند می شد ته لهجه شیرین همدانیش بیرون می زد. از سنقرکلیایی تا سریش آباد قروه و از آنجا تا روستای مریانج که حالا دیگر به شهر همدان پیوسته، دوستان و آشنایان را فراخواند. نیروهای ستادی گلایه می کنند که اکثر پست های کلیدی وزارتخانه را به همشهریانش سپرده است. یکی از کارکنان ستادی با انداختن دانه های درشت تسبیحش تا 17 نام را برای من شمرد. حاجی بابایی هرجا هم که پست سازمانی کم آورد، پست جدید خلق کرد. به عنوان نمونه در اسفند 88 طی حکمی جلال رحیمی برادر محمدرضا رحیمی معاون اول را به سمت قائم مقام وزیر در امور استانها منصوب کرد و یا کیومرث هاشمی را قائم مقام وزیر در امور تربیت بدنی کرد.. " (اینجا )
البته این انتصابات غیر قانونی نیست و از اختیارات وزیر است . حالا هم داستان همان است. آقای بطحایی کار غیر قانونی نکرده است. اما وجود یک فرد نیرومند در حاشیه ای که پررنگ تر از متن است، چارت رسمی سیستم اداری را به هم می ریزد. الان کارهای آقای دزفولی با شاپور محمدزاده که مشاور وزیر و مدیرکل دفتر وزارتی است تداخل پیدا کرده است. قاعدتا دستیار ویژه وزیر همان مدیرکل دفتر وزارتی است. اصلا به همین دلیل عنوان این شغل به جای مدیر دفتر ، مدیرکل دفتر وزارتی و مشاور وزیر است. اما پست دزفولی موازی پست محمدزاده است. معاونین و معاونین معاونتها با توجه به نسبت فامیلی ترجیح می دهند که مسایل شان را به جای کانال رسمی دفتر وزارتی از طریق آقای دزفولی مطرح کنند. احساس می کنند این راه نزدیک تر و موثرتر است و از این راه زودتر به نتیجه می رسند. در نتیجه اغلب مدیران ستادی شاپور محمد زاده را دور می زنند.
سیستم مدرن اداری ایران از دوره رضا شاه شکل گرفته و قاعدتا باید شاغل ، شرایط احراز شغل را به طور قانونی داشته باشد. آیین نامه ها و مقررات همین را می گویند ، اما نوزاد دیوانسالاری از اول ناقص متولد شد. با گذشت بیش از 90 سال هنوز هم سیستم اداری بر مبنای پارتی بازی و باندبازی و قبیله گرایی و فامیل گرایی عمل می کند. کارمند و مدیر زیردست یاد گرفته که برای بقا و پیشرفت زیر سایه یک فرد نیرومند باشد. مفهوم وفاداری به برنامه، به سازمان و به قانون اغلب شعار و ظاهرسازی است. پست دولتی و حکومتی یک غنیمت است که برای شخص، ثروت ، قدرت و منزلت می آورد. در چنین شرایطی پست تبدیل به کالای ارزشمندی می شود. آنکه پست را تفویض می کند وفاداری می خرد و آنکه پست می گیرد ، خود را مدیون این عطا و بخشش می داند. در چنین سیستمی برنامه و مقررات بی معنا می شوند .
نظرات بینندگان
منبع موثق دیگه ان شاءالله
ولی خداییش تحلیل بدرد بخوری انجام دادی
حالا چرا زودتر اینها رو ننوشتی
چه شده حالا یاد این حرف ها افتادی
داداش گلم
من به عنوان خواننده انتظار دارم همیشه این گونه شفاف باشی
پایدار باشی شیرزاد
با این متن بیشتر حواست باشه داداش گلم
شیرزاد عزیز در مفهوم سازی موفق عمل کرده اید. مخصوصا اونجا که تیپ شناسی یا ریخت شناسی اسلاف آموزش و پرورش را ارایه نموده اید.
این تحلیل شما ماندگار خواهد شد در ذهن معلمان ایران.
پایدار باشید
بروید وزارتخانه بررسی کنید اگر درست بود به ما هم اطلاع بدهید
هیچ تغییری رخ نمیدهد چون معلمان اکثریت خاموش هستند... نه اعتراضی میکنند نه انتقادی. نه از پشت پرده ها خبر دارند و نه وقتی خبردار میشوند واکنشی اعتراض آمیز نشان میدهند.
شما البته وظیفه خودتان را به نحو احسن انجام میدهید اما ما معلمان چه.. جماعتی منفعل و نا امید هستیم که نمی توانیم از حقمان دفاع کنیم چون فساد و پارتی بازی در کشور بیداد میکند....
یک مجموعه درهم تنیده ی درون جناحی فاسد و غیرکارآمد.
خیلی باند بازی و پوپولیستی اداره میشه و همشون هر کاری میکنن تا میزشون را سفت بچسبن.
و سلام بر آن کس که به دنبال ریاست نبوده، در حالی که سادات تر از سادات است.