نقد روحانیت در جامعه ما به فراموشی سپرده شده ومحدود و پرهزینه شده است/ گفته اند حکومت کار و حق روحانیون هست این واقعا تأسف آور است،حکومت حق مردم است/ حق مردم است که جامعه خود را اداره کنند و خودشان می توانندرأی دهند و انتخاب کنند که جامعه چطور اداره شود/ کار عالم دینی راهنمایی مردم و پاسخگویی است/ روحانیت به عنوان یک صنف به صورت تاریخی به وجود آمده است/ مدرک گرایی در حوزه ها بسیار بیشتر از دانشگاه است/ در گذشته یک عالم دینی که در محله بود، جزو امنای آن محله محسوب می شداما اکنون سمت وسوی قدرت وثروت وریاست غلبه یافته است/ دسته ای از روحانیون سنت گرا مستقل از حکومت عمل می کنند/ دسته از علمای دینی سنت گرا خیلی وارد حکومت نشدند ولی در حاشیه حکومت دینی زندگی می کنند/ روحانیون اسلام گرای سیاسی کارمندان دولت و بخشی از طبقات ممتاز دولتی هستند / اینگونه نیست که فرد مانند گذشته مقلد شود و در مورد همه مسایل به مرجع مراجعه کند و راه حل تمام مسایل زندگی خود را از او بخواهد/ نوحه خوان ها و مداحان که زمانی، فرعی برای روحانیت بودند در حال حاضر رقیب روحانیان شده اند/ ساحت دین با ساحت های دیگر مثل علم و حکمرانی و هنر و مانند آن جدا هستند و هر کدام دستور زبان و قواعد خود را دارد/ از دین الهام می گیریم،دین می تواند به کل زندگی ما راهنمایی دهد، ولی زبان دینی جدا از زبان علم، هنر، مدیریت و سیاست است/ در حال حاضر بسیاری از پیش نمازان که به مسجد می آیند، دستمزد به شکل سازمان یافته و از طریق دولت می گیرند که نماز بخوانند /از روحانیت، به نوعی تقدس زدایی شده است و این مساله می تواند جنبه مثبت هم داشته باشد/ بخش بزرگی از مردم اقدامات روحانیون را به حساب دین می گذارند و براساس آنچه از این قشر می بینند نسبت به محتوای اصیل دین بدبین می شوند/ نه تنها یک عالم دینی حتی یک دانشگاهی نیز باید استقلال خود را از حکومت حفظ کند/ علم ورزی دنیوی هم نباید با کار حکومتی خلط شود چه رسد به علم دینی/ دانشمندان و متخصصانی که وارد مسایل حکومتی، مدیریتی و اجرایی شوند معمولاً از اصالت آکادمیک ساقط می شوند و مرجعیت علمی و اخلاقی خود را از دست می دهند/یک معلم باید برای دانشجو مرجعیت اخلاقی و معرفت شناختی داشته باشد تا دانشجو به او احترام قلبی بگذارد نه اینکه او را به عنوان یک کارمند ببیند که در سرای قدرت و در صدد کسب مقامات حکومتی است/ یک عالم دینی که فرض او بر معنویت، اخلاق، عدالت و زندگی پس از مرگ است اگر به مطامع دنیوی آن هم به شکل حکومتی آلوده شود، اصالت خود را از دست می دهد/ یک تمدن به دست کسانی از بین می رود که آن تمدن را به وجود آورده اند/ اگر قرار است عالمان دینی لطمه ببینند و مخدوش شوند این به دست خود آنها اتفاق خواهد افتاد/ آرزوی هر فرد دیندار این است که علمای دین تغییر این دنیا را درک کنند، منطق زمان را بفهمند، از عقربه زمان نیاویزند و وجود حکومت آنها را کرخت نکند/ حکومت ها در تاریخ ایران دست به دست شده و تغییر پیدا کرده، ولی ذخایر فرهنگی جامعه مهم تر هستند/ پادشاهی داشتیم که همه به او می گویند وکیل الرعایا، این یاد از کریمخان به خاطر اعتمادی است که توانسته از جامعه جلب کند/ در گذشته علمایی داشتیم که مثلاً بزاز و خرّاز و سمّان بودند، یعنی شغلی داشتند و عرق جبین می ریختند و زندگی می کردند و کار علمی دینی خود را هم انجام می دادند/ مکان مناسب برای دین همسایگی با نهادهای دیگر ضمن احترام متقابل است و نه تفوق بر نهادهای علمی و اجتماعی و سیاسی ومدنی/ در ایران هنوز اصرار وجود دارد که مکان دین در فوق مکان های دیگر باشد و این است که مشکل ساز شده است/ دین در آینده نیز خواهد بود اما تلقی ورفتار مردم از دین وبا دین تغییر پیدا می کند علمای دینی ونهادهای دینی نیز باید این تغییرات را درک بکنند/ روحانیت شیعه و فقه شیعه مردسالار است/ ما امروز اصلاً تصوری چندان شایع از یک مرجع دینی زن نداریم/ هنوز در فقه بسیاری از حقوق زنان حل نشده است و قضاوت و ریاست و حتی پیش نمازی زن هنوز محل بحث است همانطور که ریاست جمهوری او محل بحث است.
علاقه مندان را به خواندن متن کامل مصاحبه دعوت می کنیم. مرحوم مطهری در اوایل دهه ۴۰ ریشه ای ترین نقد را از سازمان روحانیت تحت عنوان مشکل عوام زدگی روحانیت و ریشه آن در سازمان اقتصادی روحانیت به شکل عمیق انجام داد یا مثلاً نقدهایی که حکیمی در ارتباط با حوزه و عملکرد روحانیون داشتند، همه اینها امروز متأسفانه فراموش شده است. دیگر نقد از علمای دین نداریم، به عبارت دیگر نقد روحانیت در جامعه ما به فراموشی سپرده شده و محدود و پرهزینه شده است. گفته اند حکومت کار و حق روحانیون هست این واقعا تأسف آور است. حکومت حق مردم است، حق مردم است که جامعه خود را اداره کنند و خودشان می توانند رأی دهند و انتخاب کنند که جامعه چطور اداره شود، کار عالم دینی راهنمایی مردم و پاسخگویی است.
آنچه در اسلام وجود دارد علم دینی و عالم دینی است و نه متولی رسمی انحصاری و طبقه ای ممتاز. حوزه علم دینی ما چه بسا دیگر نمی تواند حکیم متأله مانند مرحوم علامه طباطبایی پرورش دهد و دیگر چنین عالم دینی متأله ومفسر اصیل کم می بینیم .روحانیت به عنوان یک صنف به صورت تاریخی به وجود آمده است. در تاریخ همه دین ها هم به نحوی این روحانیت وجود دارند. کشیش در مسیحیت یا ربّی ها (ربانیون) و خاخام های یهود یا در آیین بودایی هم سانگها . ولی آنچه در اصل دین قابل فهم وتوجیه است فقط عالمان و معلمان دینی است که آموزش دین ارایه می دهند و آیین های دینی را برگزار می کنند و محل مراجعات دینداران در نحوه اعمال دینی هستند، ما به این معنا عالم دینی داریم و آنچه اصل است و فلسفه وجودی دارد فقط همین عالم دینی و علم دینی است که متأسفانه امروز به معنای اصیل آن بسیار فروکش پیدا کرده است.
در حال حاضر مدرک گرایی در حوزه ها بسیار بیشتر از دانشگاهیان است یعنی در بین طلاب مدرک گرایی و افت کیفیت بسیار است، خیلی دنبال این هستند که گواهی بیاورند و استخدام شوند و از سمت ها و انواع امتیازات برخوردار بشوند و به حقوق ومزایایی رسمی وغیر رسمی برسند. در گذشته یک عالم دینی که در محله بود، جزو امنای آن محله محسوب می شد، مردم اعتماد داشتند و به او مراجعه می کردند و حتی گاهی به مسایل و مشکلات روزمره و اقتصادی و فقر مردم از طریق وساطت رسیدگی می شد، پاسخگوی مسایل دینی مردم بودند و در میان مردم زندگی می کردند . اما اکنون سمت و سوی قدرت و ثروت و ریاست غلبه یافته است.
روحانیون چند دسته هستند، دسته ای سنت گرا هستند یعنی به سنت های اصیل علوم دینی عمل می کنند و کار آنان آموزش دین، مطالعات دینی و پاسخگویی دینی به جامعه و بسط معارف دینی و علوم دینی است و سعی می کنند که مستقل از حکومت عمل کنند .
دسته دیگر علمای دینی سنت گرا هستند ولی حاشیه نشینی حکومت می کنند، خیلی وارد حکومت نشدند ولی در حاشیه این حکومت دینی زندگی می کنند، دسته ای هم روحانیون اسلام گرای سیاسی هستند که کارمندان دولت و بخشی از طبقات ممتاز دولتی هستند و به اقتضای سیاست، بخشی از این جناح و بخشی طرفدار جناح دیگری هستند، ولی آنچه مهم است اینکه بیان و عملکرد سیاسی دارند و نه کار اصیل مربوط به علم دینی.
دستۀ اسلام گرای سیاسی در حال حاضر همه جا هستند و امکان حضورشان در اداره ها، مجامع، سازمان ها وجود دارد. می توانند نامه ای بنویسند و بنا به سفارش آنها کسی استخدام شود، بخشی از مردم هم به شکل ابزاری از روحانیون سیاسی استفاده می کنند که البته آقایان متوجه این مساله نیستند . نمونه برجسته ای مانند علامه طباطبایی، امروز فروکش پیدا کرده است. به جایش انوع و اقسام بودجه های رسمی و غیر رسمی و آشکار و نهان زیاد شده، سازمان های مطالعات و پژوهش های دینی در حاشیه حکومت در قم و تهران تأسیس شده و در شهرهای مختلف مساجد زیاد شده که به طور سازمان یافته به آنها پول می دهند. بزرگترین بخش بودجه های فرهنگی کشور به این گونه نهادها اختصاص داده می شود و متاسفانه هیچ حسابرسی به صورت شفاف در آن وجود ندارد.
جامعه، شهرنشینی و سواد مردم در حال رشد است. نخبه گرایی به معنای قدیمی کلمه وجود ندارد، مثلاً اینگونه نیست که فرد مانند گذشته مقلد شود و در مورد همه مسایل به مرجع مراجعه کند و راه حل تمام مسایل زندگی خود را از او بخواهد. یک زمانی گروه های مرجع قدیمی بود که علمای دین هم بخش مهمی از این گروه های مرجع بودند، در حال حاضر گروه های مرجع جدید و رقیب و آلترناتیو به وجود آمده از جمله دانشگاهیان، متخصصان، روشنفکران و روزنامه نگاران، طبقات جدید فکری، تخصصی و حرفه ای و حتی به معنای عام کلمه هنرمندان و کسانی که سلبریتی هایی در جامعه از طریق مباحث فرهنگ و هنر راه می اندازند.
نوحه خوان ها و مداحان که زمانی، فرعی برای روحانیت بودند در حال حاضر رقیب روحانیان هم شدند و بسیار عجیب است که مجلس بعضی از آنان برای توده مردم پر رونق تر از مجلس تعلیمات دینی یک عالم دینی شده است.
ساحت دین با ساحت های دیگر مثل علم و حکمرانی و هنر و مانند آن جدا هستند و هر کدام دستور زبان و قواعد خود را دارد. در کار علمی با روش علمی کار می کنیم، در کار حرفه ای هم با هنجارها و ویژگی های تخصصی حرفه ای کار می کنیم و دیگر دین را مخلوط آن نمی کنیم بلکه از دین الهام می گیریم. دین می تواند به کل زندگی ما راهنمایی دهد، ولی حوزه دین، زبان دین و چارچوب های دینی، معرفت دینی و نهاد دینی را نباید با نهادهای دیگر خلط کرد. زبان دینی جدا از زبان علم، هنر، مدیریت و سیاست است.
در حال حاضر بسیاری از پیش نمازان که به مسجد می آیند، دستمزدی می گیرند که نماز بخوانند؛ این دستمزد را به شکل سازمان یافته می گیرند و از طریق دولت هم می گیرند در حالی که قبلاً اگر هم کمک هایی به روحانی محل انجام می گرفت بسیار محترمانه از طریق امنای جامعه و مردم به نحوی به آن روحانی به عنوان یک هدیه و کمک حمایتی می شدکه بتواند کارهای دینی خود را انجام دهد. این مسایل سبب شده که محبوبیت و تأثیرگذاری روحانیت در میان مردم کاهش پیدا کند، از روحانیت ، به نوعی تقدس زدایی شده است البته به نظر من این مساله می تواند جنبه مثبت هم داشته باشد، ولی وقتی به شکل بی هنجار روی می دهد می تواند به اصل علم دینی و عالم دینی هم لطمه بزند.
در دوره های مختلف از جمله صفویه، آل بویه، قاجار و تا امروز بودند روحانیونی که سعی می کردند با سلطنت بازی کنند، گاهی کنار آنها بودند و گاهی با آنها اختلاف داشتند؛ به هر حال اینگونه نبود که روحانیت با قدرت ارتباط نداشته باشد، تفکیک نشدن دولت و نهاد دینی یک مساله جدی برای کشور شد و به همین دلیل است که دولتی شدن، امتیازات چندگانه رانتی و تبدیل شدن به طبقات ممتاز و کالایی شدن و غفلت از مسؤولیت اصلی به مهم ترین چالش علمای دینی شیعه در روزگار معاصر تبدیل شد و سبب شد که علمای دین و دینداری مردم لطمه بخورد چون بخش بزرگی از مردم اقدامات روحانیون را به حساب دین می گذارند و براساس آنچه از این قشر می بینند نسبت به محتوای اصیل دین بدبین می شوند و شاید دیگر بخش بزرگی از جامعه این فرصت و حوصله این را ندارد که بین عملکرد یک عالم دینی با خود دین، تفکیک قائل شود لذا معمولاً عملکردهای روحانیون را به حساب دین می گذارند.
نه تنها یک عالم دینی حتی یک دانشگاهی نیز باید استقلال خود را از حکومت حفظ کند. حتی علم ورزی دنیوی هم نباید با کار حکومتی خلط شود چه رسد به علم دینی. دانشمندان و متخصصانی که کار حرفه ای دانشگاهی و آکادمیک خود را فراموش کنند و وارد مسایل حکومتی، مدیریتی و اجرایی شوند معمولاً از اصالت آکادمیک ساقط می شوند و مرجعیت علمی و اخلاقی خود را از دست می دهند.
یک معلم باید برای دانشجو مرجعیت اخلاقی ومعرفت شناختی داشته باشد تا دانشجو به او احترام قلبی بگذارد نه اینکه او را به عنوان یک کارمند ببیند که درسرای قدرت و در صدد کسب مقامات حکومتی است. وقتی در علم که ادای تقدس ندارد، اینگونه است، به طریق اولی یک عالم دینی که فرض او بر معنویت، اخلاق، عدالت و زندگی آن جهانی و زندگی پس از مرگ است اگر به مطامع دنیوی آن هم به شکل حکومتی آلوده شود ، اصالت خود را از دست می دهد.
یک تمدن به دست کسانی تغییر می یابد یا از بین می رود که آن تمدن را به وجود آورده اند، اگر قرار است عالمان دینی لطمه ببینند و مخدوش شوند و اعتماد جامعه به آنها از بین برود این به دست خود آنها اتفاق خواهد افتاد آرزوی هر فرد دیندار این است که علمای دین تغییر این دنیا را درک کنند، منطق زمان را بفهمند ، از عقربه زمان نیاویزند و وجود حکومت آنها را کرخت نکند. حکومت یک دوره و برهه ای است، حکومت ها در تاریخ ایران دست به دست شده و تغییر پیدا کرده، ولی ذخایر فرهنگی جامعه مهم تر هستند و اعتمادی که مردم به آنها می کنند و نامی که از آنها می ماند از همه چیز مهم تر است، ما پادشاهی داشتیم که همه به آن می گویند وکیل الرعایا ، این یاد از کریمخان به خاطر اعتمادی است که توانسته از جامعه جلب کند.
امروز دنیای یادگیری است و از علمای دین هم انتظار می رود یاد بگیرند که دنیا تغییر پیدا کرده و وجود یک عامل حکومت آنها را کرخت نکند و تغییرات لازم را در نگاه وعمل ومناسبات خود ایجاد کنند.
در گذشته علمایی داشتیم که نام آنها با شغل خاصی شناخته شده است، مثلاً بزاز و خرّاز و سمّان بودند، یعنی کسانی که شغلی داشتند و عرق جبین می ریختند و زندگی می کردند و کار علمی دینی خود را هم انجام می دادند.
مکان دین در متن جامعه و بر اثر تحولات واقعی تغییر پیدا کرده و در حال حاضر مکان مناسب برای دین همسایگی با نهادهای دیگر ضمن احترام متقابل است و نه تفوق بر نهادهای علمی و اجتماعی و سیاسی و مدنی.
اما در ایران هنوز اصرار وجود دارد که مکان دین در فوق مکان های دیگر باشد و این است که مشکل ساز شده است. وگرنه دین در آینده نیز خواهد بود اما تلقی ورفتار مردم از دین وبا دین تغییر پیدا می کند علمای دینی ونهادهای دینی نیز باید این تغییرات را درک بکنند. به عنوان مثال هنوز روحانیت شیعه وفقه شیعه مردسالار است، ما امروز اصلاً تصوری چندان شایع از یک مرجع دینی زن نداریم، مردسالاری بر نهاد های دینی ما ومعرفت دینی ما سایه انداز است. پس از گذشت این همه سال هنوز در فقه بسیاری از حقوق زنان حل نشده است و قضاوت و ریاست و حتی پیش نمازی زن هنوز محل بحث است همانطور که ریاست جمهوری او محل بحث است.
نظرات بینندگان
در حاشیۀ شهر بزرگ مهاجر پذیری در مسجدی فرد بدون عمامه ای بدون تحت فشار قرار دادن شورا و مردم و ... و بدون رشوه و جایزه دادن به شاگردان قرآنی، 80 شاگرد قرآنی داشت.
در آزمون استخدامی سال 89 آ.پ، بی وفایی و بی انظباطی شد و کارنامه صادر نشد پس دل شکستگانی میزان هنر خود را در آموزش دادن محدود کردند؛ آیا اکنون با دهها خرج تراشی و منت و بودجه و رشوه در همان مسجد یک سوم این تعداد در سال 96 جمع می شوند؟! مگر همان فردی که به جرم عبور از 40 سالگی نتوانست معرفی نامه برای مصاحبه در آزمون استخدامی آ.پ در سال 96 بگیرد پای مسجد در بگذارد!
خدا رحمت کند او را
هر کدام طلحه و زبیری برای ایران شده اند و طلب به نا حق خواهی دارند
و همچنان این وسط حقوق تابستان معلمان اشکال شرعی دارد
افسوسس که بطحایی هم مقهور قدرت و زور اصولگرایان تندرو و تیم دولت پاکدستان سابق شده که از دین به عنوان ابزار تخریب رقیب استفاد میکنند
این که حضرتعالی می فرمائید:«نه تنها یک عالم دینی حتی یک دانشگاهی نیز باید استقلال خود را از حکومت حفظ کند»به نظر من کاملا نادرست است .
چرا که این طرز تفکر، نشان دهنده منیت و خود خواهی و خود بزرگ بینی یک عالم و دانشگاهی است که خودش را تافته جدابافته از دیگران بداند. در جامعه اسلامی و یاحتی در جامعه غربی ،گاهی پیش می آید حکومت برخاسته از متن مردم است و هم مرام هستند و درست و منطقی عمل می نمایند و باید دراین خصوص افراط و خودخواهی را کنار گذاشت ،امر به معروف کرد،راهکار ارائه داد،حرف حق را تأیید کرد و حرف باطل را نقد کرد. نه اینکه فردی در قبال موقعیت علمی ،دیدگاه استقلال مآبانه داشته داشته باشد و از جایگاه بالا به دیگران بنگرد و نقش اپوزیسیون را بازی کند و همیشه در مقابل حکومت بایستد .
استادعزیز:
مردم و حکومت در نظام دموکراسی برابرند و از جنس هم هستند .استاد و عالم هم از جنس مردم هستند و تفاوت آنها مسئولیست بیشتری برای آنها می آورد، نه مقام و منصب مستقل از حکومت ....
متاسفانه بعضی از اساتید همکارما، همین طرز تفکر غلط را دارند و همیشه مثل دو قطب مخالف آهنربا در برابر حکومت قرار می گیرند و خودشان را بالاتر می بینند .
باتشکر
درود
به این دو جمله دقت کنید :
1. آرزوی هر فرد دیندار این است که علمای دین تغییر این دنیا را درک کنند، منطق زمان را بفهمند، از عقربه زمان نیاویزند
2. مثلاً بزاز و خرّاز و سمّان بودند، یعنی شغلی داشتند و عرق جبین می ریختند و زندگی می کردند و کار علمی دینی خود را هم انجام می دادند
جمله 1 حرف کاملا درستی است و باید علما به روز باشند از تئوری های روان شناختی تا نظریات فلاسفه تعلیم و تربیت تا تحولات در تئوری های معرفت شناسی و فلسفه دین.
آن وقت یک آخوند با این تخصص و اطلاع که لازم داره، باید به تجویز دکتر فراستخواه کار یدی کنه (!!!)
اون وقت این آخوند، میتونه به امثال دکتر که ماهیانه حدود 8-10 میلیون تومان بابت کمتر از 100 ساعت حضور در دانشگاه، درمیاره و مدام به تحقیقات گسترده می پردازه برابری کنه!؟
معلومه که دیگه اون آخوند نمی تونه شبهات هیوم که بچه دبیرستانی تو تلگرام دیده رو تو مسجد جواب بده!!!
قسم حضرت عباس را باور کنیم یا دم خروس
با احترام