نخستین شورای مرکزی منتخب مناطق سازمان معلمان ایران ( تهران ) در سال 1377 شروع به کار کرد .
اعضای اصلی شورای مرکزی سازمان معلمان ایران 25 نفر بودند و 5 نفر نیز اعضای علی البدل را تشکیل می دادند .
7 نفر از منتخبان هر منطقه تهران در مجمع عمومی سازمان معلمان تهران که بعدا به " ایران " تغییر نام یافت شرکت می کردند و مجمع نیز با رای خویش اعضای شورای مرکزی و هیات داوری را مشخص می کرد .
نخستین دبیر کل سازمان معلمان ایران ، « حیدر زندیه » معاون هماهنگی و اجرایی مدیر کل آموزش و پرورش تهران بود .
ترکیب غالب نخستین دوره شورای مرکزی روسای مناطق تهران و برخی معاونین ادارات آموزش و پرورش بودند .
در این شورا ، معلمان اصطلاحا " گچ به دست " در اقلیت بودند .
رقابت شدیدی در هر منطقه برای انتخاب شدن در شورای منطقه وجود داشت .
انواع ائتلاف ها با اسامی مختلف که برنامه های خود را ارائه کرده بودند از ویژگی های مهم آن دوره بود .
نشست های مختلف مناطق برای بستن " ائتلاف " که هدف مهم آن ورود به " شورای مرکزی " بود شکل می گرفت .
البته هدف همه " خدمت به معلمان و حل مشکلات آموزش و پرورش " معرفی می شد .
از آن زمان نزدیک به دو دهه می گذرد ...
آن چه از آن همه نشست و ائتلاف و هم اندیشی مانده است شورایی به تعداد تقریبا یک سوم آن دوره است و تا جایی که اطلاع دارم نشست های این تشکل هر از چند گاهی تشکیل می شود و تنها نمود آن وجود یک گروه تلگرامی به تعداد 110 نفر است .
سازمان معلمان ایران ( تهران ) که در نخستین مرحله عضوگیری بیش از پانزده هزار نفر فرم عضویت پر کرده بودند اکنون وضعیتی این چنین دارد .
البته در تحلیل چرایی این مساله می توان عوامل مختلفی را برشمرد .
عادت نداشتن جامعه و به تبع آن معلمان که جزیی از همین جامعه هستند به انجام کارهای گروهی و تشکیلاتی ؛ فقدان الگوهای گفت گو میان معلمان ، فقدان برنامه های کوتاه مدت و بلند مدت و...
اما نکته مهم تر که خیلی ها می دانند اما سعی در پنهان کردن آن دارند این است که ورود به شورای مرکزی یک تشکل و هم نشینی با مدیرانی که پست های ستادی و اجرایی دارند نوعی رانت و یا امتیاز برای افراد ایجاد می کند .
از آن جا که در نظام مدیریتی ما صلاحیت های حرفه ای و شایستگی های شغلی اساسا تعریف نشده است حضور در چنین تشکل هایی نوعی " فرصت " برای برقراری ارتباط با " منابع قدرت " به شمار می رود .
افراد سعی می کنند به هر قیمتی در ترکیب اصلی شورای مرکزی قرار بگیرند و این فرصتی است که نباید به هیچ وجه آن از دست داد .
در نشست های این تشکل ها غالبا بحث های جدی صورت نمی گیرد و حتی بیانیه های انتقادی نیز خیلی کم نوشته می شود چون اکثریت اعضای تشکل همان کسانی هستند که " سیستم " را مدیریت می کنند و انتقاد از آن یعنی نوعی اقرار ضمنی به " ناکارآمدی مدیریت "!
پیش از این در یادداشتی جداگانه در مورد " تعارض نقش و شخصیت " در تشکل ها نوشته ام . ( این جا )
" یکی از موضوعات مهم و قابل تامل در تشکل های معلمان که ممکن است حتی ماموریت ، فلسفه و کارکرد یک تشکل را با چالش اساسی رو به رو کند مساله " تعارض در نقش " است .
تشکل ها در معنای عام و آن چه در این مقال در حوزه آموزش به طور اخص منظور نظر من است یک کارکرد مهم و مشترک دارند و آن بحث " نظارت " است .
آیا تشکل های معلمان تاکنون توانسته اند به این کارکرد مهم عمل کنند و یا کنش آنان تحت رویکردهای دیگری خارج و یا حتی در تضاد با این فصل مهم و حیاتی بوده است .
آیا فرضا فردی که یک پست ستادی ، اجرایی و یا اداری در حوزه آموزش و پرورش دارد می تواند بدون در نظر گرفتن ملاحظاتی که پست مربوطه برای او ایجاد می کند به ایفای نقش واقعی تشکل یعنی " نظارت و کنترل " بپردازد ؟
به عنوان مثال ؛ « حیدر زندیه » دبیر کل سازمان معلمان ایران در مورد دیدارش با حسین مظفر وزیر وقت آموزش و پرورش به موضوعی اشاره کرده بود .
هسته اولیه و شاکله غالب این تشکل با حضور مدیران وزارت آموزش و پرورش به ویژه در سطح میانی و نیز تحتانی شکل گرفت .
زندیه در این دیدار جمله ای از مظفر را نقل قول کرد و مضمون آن جمله این بود : " مگر می شود مدیرانی که خود دارای مسئولیت و اختیار در حوزه مدیریتی هستند خودشان منتقد عملکرد سیستم شوند ."
این جمله ای قابل تامل است ... "
پنج شنبه دوم آذر ماه کنگره مجمع فرهنگیان ایران اسلامی به منظور تعیین اعضای شورای مرکزی این تشکل برگزار گردید .
فردای آن روز نیز نشست انجمن اسلامی معلمان ایران به صورت فوق العاده برای بررسی برخی تغییرات اساسنامه برگزار شد .
زمانی که نگاهی به اعضای شورای مرکزی مجمع فرهنگیان ایران اسلامی انداختم همان موضوعات و اتفاقات سازمان معلمان ایران برای من تداعی شد .
از 32 نفر عضو شورا اکثرا دارای پست های ستادی ، اداری و اجرایی بودند .
در شورای مرکزی ( قبلی ) این تشکل این پست ها به چشم می خورد :
رئیس مرکز سنجش وزارت آموزش و پرورش ، مدیر کل دفتر وزراتی ، معاون دفتر وزارتی ، مدیر کل آموزش و پرورش تهران ، مدیر کل هیات های تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش ، معاون شهردار تهران ، مدیر آموزش و پرورش منطقه 3 تهران ، رئیس آموزش و پرورش اسلامشهر ، مدیر کل مشاوره ، معاون مرکز مدارس خارج از کشور ، چند نفر مشاور وزیر آموزش و پرورش ، معاون پژوهشی اداره کل آموزش و پرورش تهران و....
البته چون به مجمع انجمن اسلامی معلمان دعوت نشده بودم نتوانستم آماری از وضعیت شورای مرکزی آن به دست آورم اما همان وضعیت با اندکی تغییرات در این جا نیز وجود دارد .
نکته مهم و قابل توجه آن است که برخی از افراد هم زمان در هر دو تشکل نیز عضو ( در کادر مرکزی ) هستند .
یکی از نکاتی که بسیار تامل برانگیز بود تجمع تعداد زیادی از اعضای تشکل مجمع فرهنگیان ایران اسلامی هنگام خروج وزیر آموزش و پرورش از مجمع بود .
این افراد دور « سید محمد بطحایی » را احاطه کرده بودند و از او پرسش های فراوانی را می کردند .
این وضعیت تنها می تواند برای خبرنگاران و نمایندگان رسانه ها قابل تصور باشد که به دنبال پاسخ برای پرسش های خود و ارائه آن به مخاطبان خود هستند .
تا جایی که اخبار تشکل ها را دنبال می کنم به ندرت مشاهده کرده ام که اعضای این تشکل با مسئولان نامه نگاری کنند .
هر از چندگاهی نشست هایی با وزیر آموزش و پرورش گذاشته می شود و غالبا گزارش آن نشست هم به صورت " کانالیزه شده " در پرتال وزارت آموزش و پرورش منتشر می شود .
دو تشکل " مجمع فرهنگیان ایران اسلامی " و " انجمن اسلامی معلمان " هر دو دارای سایت هستند اما اخبار و مطالب این دو سایت بعضا تا چند ماه هم به روز نمی " وقتی که بنده برنامه ای را در پردیس اجرا می کنم و هیچ یک از اساتید حضور نمی یابند و تعداد معدودی از دانشجویان در سخنرانی ها شرکت می کنند من برای چه کسی اقدام کنم؟ من برای چه کسی خودم را فدا کنم آینده ام را فدا کنم؟ "شود !
تشکل هایی که در نشست با وزیر و سایر مسئولان شرکت می کنند تاکنون گزارش مستقلی را در سایت خود منتشر نکرده اند .
مجمع فرهنگیان ایران اسلامی با آن که در 32 استان شعبه دارد اما در سایت این تشکل به ندرت اخباری از استان ها و شهرستان ها منتشر می شود .
در دولت های نهم و دهم این دو تشکل فعالیت خاصی نداشتند .
( علی رغم وضعیت نامناسب آموزش و پرورش در آن 8 سال بیانیه و یا نامه های انتقادی را که توسط این تشکل ها منتشر شده اند را مشاهده نمی کنیم . مهم ترین دلیل هم فضای امنیتی و بالا بودن هزینه های فعالیت ذکر می شود . )
اما از زمان روی کارآمدن دولت تدبیر و امید این دو تشکل فعال شده اند اما فعالیت آن ها بیش از آن که معطوف به " کادرسازی " و " آموزش تشکیلاتی اعضا " و " تغییر فرهنگ سازمانی " در آموزش و پرورش و معلمان باشد بیشتر به ظواهر کار و نمایش های تشکیلاتی محددود شده است .
حداقل در 4 سال اخیر هم کم تر بیانیه انتقادی از این تشکل ها می بینیم . ( در چرایی این وضعیت معمولا فعالان این تشکل ها تاکید می کنند که رویکرد آن ها حمایتی است و نمی خواهند با جبهه مخالف دولت هم سو شوند . )
علی رغم فعالیت چندین ساله این تشکل ها هنوز تعداد قابل توجهی از معلمان آن ها را نمی شناسند و یا تفاوت آن ها را تشخیص نمی دهند .
متولی امور تشکل ها در آموزش و پرورش ( مشاور وزیر ) تاکنون گزارشی از فعالیت های خود را در اختیار افکار عمومی نگذاشته است .
این دو تشکل و سایرین معمولا در مسائل و چالش های روز آموزش و پرورش و معلمان " غایب بزرگ " هستند !
در گفت گوی کوتاهی که با بطحایی در پایان حضورش در کنگره مجمع فرهنگیان ایران اسلامی داشتم ( این جا ) از او سوال کردم که چه نمره ای را به فعالیت تشکل می دهد .
پاسخ او برای من قابل فهم و یا لمس نبود !
نمره 18 !
بطحایی در همان نشست چنین می گوید : ( این جا )
تشکل های ما در آموزش و پرورش به سان اندام های بی سر و رانت خواری هستند که هیچ برنامه و یا راهبردی برای آینده ندارند " حضور تشکل ها تا به امروز که من به عنوان کسی که کمابیش در غرفه های تصمیم گیری در آموزش و پرورش حضور داشته ام در برخی از اوقات تشریفاتی بوده است ؛ این که جلسه ای در طی سال تشکیل بشود و وزیر بیاید و یک سخنرانی یک ربع بیست دقیقه ای بکند و برود و یا در فواصل زمانی هر از گاهی نمایندگانی از تشکل ها دعوت بشوند حرفهایشان را بزنند و بعد این صحبت ها گاهی نوشته می شود و گاهی فراموش می شود و به صورت موثر در چرخه تصمیم سازی وارد نمی شوند . در همان جلسه از دوستان خواستم که کمک کنید که یک ساز و کاری موثر و نظام مند برای بهره مندی از نظرات تشکل ها در تصمیم سازی طراحی بکنیم. در آموزش و پرورش کاملا آمادگی این کار را داریم که ساز و کار منظم و مستمر و موثری را طراحی بکنیم تا نظرات تشکل ها از جمله مجمع فرهنگیان بتواند به طور موثر در فرایندهای تصمیم سازی دخالت کند... )
علی رغم اعلام آمادگی بطحایی و نیز وزرای قبلی هنوز حضور تشکل ها در چرخه تصمیم سازی و تصمیم گیری آموزش و پرورش " تشریفاتی " است .
هنوز طرح و یا برنامه خاصی از سوی تشکل ها در مورد موضوعات و چالش های اصلی آموزش و پرورش در افکار عمومی مطرح نشده است .
تحلیل من از این وضعیت به همان شاکله و ساختار این تشکل ها برمی گردد .
وقتی که نظام آموزشی و معلم ما " حرفه ای " نباشند طبیعی است که تشکل های آنان نیز حرفه ای نخواهند بود !
ارائه طرح ، ورود موثر و کارشناسی شده به فرآیند تصمیم سازی و تصمیم گیری مستلزم تحقق عوامل مختلفی مانند داشتن وقت ، پی گیری ، انسجام و شجاعت تشکیلاتی و... دارد .
وقتی که در مجمع عمومی یک تشکل یک عضو تشکیلاتی به یک باره برمی خیزد ، جو گیر می شود و همان حرف هایی را می زند که یک معلم غیرتشکیلاتی و معمولی در زنگ تفریح می زند و فرضا حقوق خود را با سایر جاها در یک نشست عمومی مطرح می کند ؛ آیا می توان چنین انتظاری را از یک تشکل داشت ؟
آیا می توان به آن ها نمره قبولی داد ؟
متاسفانه این وضعیت در تشکل های دانشجویی ( دانشجو معلمان ) هم به چشم می خورد .
در تازه ترین رخداد که صدای معلم هم نسبت به آن واکنش نشان داد ( این جا ) 23 تشکل دانشجویی در دانشگاه فرهنگیان درمورد ابقای یک کارمند در بخش نشریات دانشجویی بیانیه می دهند .
با یکی از اعضای این تشکل ها گفت و گو کردم و چرایی آن را پرسیدم .
پاسخ این فرد به پرسش های من چنین بود :
" ... هیچ حمایتی از تشکل ها نمی شود ؛ هیچ پردیسی به اندازه پردیس ما ترس از گزینش رواج ندارد ؛ من هرچه در توان دارم اقدام می کنم ولی حتی خود دانشجو هم نمی خواهد تغییر کند ؛ متاسفانه ترس در بین دبیران تشکل ها هم هست ؛ انتقادات از جهت رفاه دانشجویی هست نه سیاسی و فکری ؛ جامعه فرهنگی کشور این رویه را می طلبد ؛ من الآن دست خالی و تنها ایستادم و از هر طرف روی بنده فشار است که کار سیاسی و اجتماعی نکنم و فقط به کار های فرهنگی بپردازم .
وقتی که بنده برنامه ای را در پردیس اجرا می کنم و هیچ یک از اساتید حضور نمی یابند و تعداد معدودی از دانشجویان در سخنرانی ها شرکت می کنند من برای چه کسی اقدام کنم؟ من برای چه کسی خودم را فدا کنم آینده ام را فدا کنم؟
انجمن اسلامی ما به هیچ اتحادیه دانشجویی ای وصل نیستند و نمی توانند اعمال قدرت نمایند ... "
با وضعیتی که اکنون مشاهده می کنم ، چشم انداز روشنی را برای تشکل ها در آموزش و پرورش مشاهده نمی کنم .
تشکل های ما در آموزش و پرورش به سان اندام های بی سر و رانت خواری هستند که هیچ برنامه و یا راهبردی برای آینده ندارند .
اصولا اتاق فکری در این تشکل ها برای پایش و تحلیل وضعیت برای " حل مساله " وجود ندارد و درست مانند حوزه آموزش و پرورش و اجزای آن ، روزمرگی در تمام بخش ها ریشه دوانده است .
زمانی که می خواستم نشست مجمع را ترک کنم با یکی از نو معلمانی که قبلا دانشجو معلم بود و به تازگی وارد این تشکل شده بود صحبت کردم .
از تجارب و فعالیت های خود به مدت تقریبا دو دهه در تشکل ها گفتم و این که اکنون در حوزه رسانه هستم .
با تاکید به او گفتم :
اگر می خواهید در روزمرگی استحاله نشوید و هویت خود را حفظ کنید و آن را به دیگران و جامعه انتقال دهید فقط یک راه وجود دارد :
نوشتن ؛ نوشتن و نوشتن ...
نظرات بینندگان
دوست عزیز
از لطف شما ممنونم .
پایدار باشید .
همکار محترم ، اگر توجه دولت های قبلی
اساسی و بنیادی و اصولی بود امروز شاهد
ناله های معیشتی معلمین نبودیم. اتفاقا
وضعیت نامطلوب و اسفبار امرزومان را مدیون
دولتهای قبلی با نگرش مقطعی آنان هستیم.
بدون هر نوع جناح بندی ، سقز دهن خاص و
عام شدنمان و زیرنویس و موضوع داغ اخبار
صداو سیما شدنمان یا خبرهای پوچ و بی اساس
افزایش های ماه به ماه مان یادگار همان هاست.
حیثیت ، هویت ، منزلت و جایگاه شغل معلمی
در سایه همان دولتهای مدنظر حضرتعالی متزلزل
گردید.معلم را چه به ناله و التماس و...............
دوست عزیز
دبیر م
فکر می کنم منظورتان " بها " است .
درست است چون طیفی که خود را اصول گرا می خواند باور چندانی به " جامعه مدنی " و " نهادهای مدنی " ندارد .
معیشت معلمان هم تابعی از اقتصاد کلان جامعه است .
زمان آقای خاتمی وضعیت اقتصاد بهتر بود و البته " نظارت ها " هم منطقی و جامع بود ؛ معلمان هم از آن بهره بردند .
البته بحث " تبعیض " وجود دارد و آن هم محصول یک سیستم غیرشفاف ، غیرپاسخ گو و رانت خوار است .
در این چرخه نادرست هم بدنه نقشی مهم و کلیدی دارد .
سکوت و فقدان مطالبه گری درست و منطقی در تشدید این وضعیت نقشی مهم و همگرا داشته است .
پایدار باشید .
خانم امامی
ما کشور جهان سومی هستیم با مردمانی که عموما " فکر نمی کنند ".
معلمان هم تافته جدا بافته ای از این جامعه نیستند .
در جامعه ما " تفکر انتقادی " محلی از اعراب ندارد و افراد عموما بلد نیستند چگونه با هم گفت گو کنند .
معلمان هم تابعی از همین جامعه هستند .
در جامعه ما " فرهنگ کار " وجود ندارد .
در جامعه ژاپن مردم از شدت کار کردن می میرند و افسرده می شوند و نخست وزیر ژاپن دستور العمل می دهد که مردم و کارمندان نباید از حد مشخصی بیشتر کار کنند .
در جامعه ما هم " کار نکردن " ارزش و هنجار است و 41 درصد جامعه ما تن به کار نمی دهند !
شما خود گفتید که 23 سال نمی نوشتید ...
اکنون حدود 4 ماه است که می نویسید .
به جای آن که سعی در اصلاح معایب کار و تقویت نقاط قوت داشته باشید قهر می کنید و متن های احساسی می نویسید ...
جامعه در " خلا " اصلاح نمی شود .
باید برای تربیت جامعه اقدام کرد و آستانه تحمل را بالا برد .
باید فرهنگ مطالبه گری و پرسشگری و بی تفاوت نبودن را به جامعه آموزش داد .
پایدار باشید .
محبت و پایداری شما در ادامه ثبت
نوشته های بنده در سایت ، مرا
شرمنده و مدیون شما ساخته
است. لذا پس از مشاهده دومین
نوشته ام یعنی "حل خشونت در
مدارس تابع فرآیند " حل مساله "
است ؛ با مقابله به مثل مشکلی
حل نمی شود ! فقط باید فکر کرد !"
دوباره شروع به نوشتن کرده ام ، اما
عجله ندارم.
23 سالی که ننوشته ام برخوردها
و بدفهمی ها و کج فهمی ها بنده را
به ترمز واداشت. و تمامی تلاشم را
معطوف کلاسهایم کردم و پویا بودم.
باورم این بود که اگر تمامی توانم در
کلاس مصروف شود تا دانش آموزانی
آگاه تر و فهیم تر تربیت کنم بهتر است.
خدا شاهد است هیچ برخوردی باعث
توقف بنده نبوده است.شاید ناتوانی
بود و بس.
نوشتن نظرات اگر مفید و محترم و
ارزشمند باشد نیز بد نیست.
لطفا نظرات نوشته بالا را اگر همکاران
مرقوم فرموده اند ، قید فرمائید ، بنده
مشتاق پاسخگویی هستم.
تشکر از همت والای حضرتعالی.
جمله ای زیبا از آقای پور سلیمان
تفسیرش فعلاً از حوصله خارج و برای گوش های ناشنوا چون کوبیدن آب در هاون است.
خلاءی ایجاد شده توسط سازمان مدیریت و برنامه ریزی و سازمان امور اداری و استخدامی و آ.پ.
از جامعه استراحت طلبی که مستراح را خلاء نام گذاری می کند چه انتظاری است؟ چون خالی کردن بدی هاست.
ادارات با خالی شدن از ضعف ها راحتی نمی یابند؟
چابک سازی فقط به معنای استخدام افراد زیر 40 سال است؟ پروردگارا با توهّم می خواهند پرواز کنند!!!
یا صاحب الزمان(عج) بیا که خلاء غریبان شایسته را درک می کنی! آنان که نمک مزه دهنده به طعامند و سرمۀ زیبا کنندۀ چشم. نه غذایی خالی از مزه است و نه چشمی محروم و خالی از زیبایی سرمه.
در کشوری که دولت و حاکمیت حرف اول و آخر را می زنند سخن از تشکل و اتحادیه و صنف بیشتر به یک شوخی شبیه است.
دوست عزیز ناشناس
در جهان سومی بودن هم درجاتی وجود دارد .
در " کنیا " تعداد نهادهای مدنی از ایران بیشتر است .
سرانه مطالعه در افغانستان از ایران بیشتر است !
همه چیز را نباید تقصیر حاکمیت اتداخت ...
پایدار باشید .
دوست عزیز " نهان "
تا جایی که می دانم مجمع و هیچ یک از تشکل ها تاکنون چنین ادعایی را به صورت شفاف و مستقیم مطرح نکرده اند .
"معیشت " هم یکی از مولفه های مهم و تاثیرگذار است اما همه آموزش و پرورش و مسائل آن در " معیشت معلمان " خلاصه نمی شود .
برای این کار باید راهکار ارائه داد و سعی کرد که شاخص های اقتصادی در جامعه بهبود پیدا کنند .
به نظرم برای بهبود کار و روندها هر کسی باید از " خودش " شروع کند .
شما هم منتظر دیگران ننشینید !
" صداقت " و " شفافیت " را از خودتان شروع کنید .
پایدار باشید .
خانم / آقای تقی زاده
جامعه ایران کلا جامعه ای غیرشفاف است از بقال سرکوچه گرفته تا سیاست مدار .
تشکل ها هم جزیی از این جامعه هستند .
این نخبگان جامعه هستند که باید به جای " بی تفاوتی " و " در کنار نشستن و نظاره کردن " فعالانه وارد شوند .
خلاصه برای ساختن باید وقت گذاشت و گفت گو کرد و حتی هزینه داد ...
با " تعارف کردن " منشکلی حل نمی شود .
پایدار باشید .
خیل درویشان دکان آراستند کام خود را تحت نامت خواستند
خلق را در اشتباه انداختند یوسف ما را به چاه انداختند
فصل جنگ آمد تما شا گر شدند صلح آمد لاله ی پرپر شدند
چیست حاصل زین همه سیر و سلوک تاب و تاول چهره و چین وچروک
ای برادر عالمان بی عمل همچو زنبورند لاکن بی عسل
اما آیا این مورد امکان پذیر است یا در حد نوشتار؟
تشکل ها هر چند ایراد داشته باشند اما وجودشان لازم و ضروری ایت
البته حکومت باید تشکل ها و احزاب را در عرصه سیاسی پویا نگه دارر
دارد. تشکیلات سیاسی فقط مشکل اصلی آن وجود انسانهای دورگه در میان آنها می باشد.
در بعضی از احزاب افرادی برای جذب عضو بیشتر از حضور افرادی با تفکر اصول گرای استقبال و به این ترتیب بر قشون خود در تصاحب پست می افزایند