گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ پژوهشکده تعلیم و تربیت « گروه پژوهشی اقتصاد و برنامه ریزی نیروی انسانی » پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش نشست تخصصی با عنوان : " بررسی زمان آموزش در آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران " برگزار کرد .
سخنرانان این نشست « منیره رضایی ، محمد جواد محسنی نیا ، مسعود کبیری و علیرضا محمدی » بودند .
مدیریت این نشست را « عبدالله انصاری » بر عهده داشت .
« صدای معلم » در این بخش ؛ سخنان مشروح « مسعود کبیری » عضو هیات علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش را منتشر می کند .
از این که به من این فرصت داده شد یک سری مطلب که فکر می کنم مناسب برای این جلسه مفید باشد را در خدمتتان باشیم و خیلی تشکر می کنم از آقای دکتر انصاری که زحمت این جلسه را کشیدند. صحبت من به نوعی در امتداد بحث هایی است که قبلا مطرح شد . آقای دکتر محسنی نیا تفاوت بین زمان رسمی و زمان واقعی را مطرح کردند من در اینجا می خواهم یک تمایز دیگری بین زمان واقعی و آموزش واقعی را داشته باشیم. ما بخشی از زمانی را که داریم زمانی است که صرفا به آموزش پرداخته نمی شود و به کارهای دیگری به غیر از آموزش پرداخته می شود.
بحثی که من مطرح می کنم در حقیقت چند تا تمایز دارد. بحث این است که زمان پیش بینی شده بر اساس برنامه درسی ملی تا چه اندازه است ؟ زمان واقعی اجرا شده در مدارس چه هست ؟ واقعیت های موجود در زمان واقعی دریافت شده دانش آموزان چه هستند؟ بحث درون کشوری و بین کشوری را خواهیم داشت و روند را شاید این را کمتر مجال داشته باشیم که بررسی بکنیم که از گذشته تا به حال امروز چه اتفاقی برای ما افتاده و توصیه هایی که فکر می کنم بتواند برای ما موثر باشد.
بر اساس سند برنامه درسی ملی توضیحی بدهم. تمام بحث هایی که ما مطرح می کنیم مربوط می شود به دوره ابتدایی که فعلا داریم در حوزه ابتدایی کار می کنیم ؛ البته در بحث های بعدی نیز به دوره متوسطه پرداخته می شود. در حوزه ابتدایی آن چیزی که در برنامه درسی ملی ایران تدوین شده این است که ما 925 ساعت باید آموزش داشته باشیم. چیز دیگری که مطرح کردند بیست و پنج جلسه چهل و پنج تا پنجاه دقیقه ای در هفته دانش آموزان موظف هستند که در آن حضور داشته باشند. چیزهایی که به طور رسمی تصریح شده اینها است اما این که تعداد روزهای آموزشی مصوب چقدر است مشخص نشده است. ما از تقسیم 925 ساعت بعد پنج ساعت هر روز به این نتیجه رسیده ایم که احتمالا منظور از سند برنامه درسی ملی 185 روز است و این به نظر می رسد که خیلی نزدیک تر باشد به آن چیزی که در واقع باید باشد. یا به عبارت دیگر سی و هفت هفته آموزشی باید بچه های ما در مدرسه تحصیل بکنند. اما واقعیتی که وجود دارد همان بحث تمایز بین زمان آموزشی واقعی و زمان آموزش رسمی کاملا متفاوت است با این قضیه. ما بر اساس شمارش تعداد روزهایی که سال تحصیلی گذشته دانش آموزان به مدرسه رفتند بر اساس تقویم به این نتیجه رسیدیم که ( تاکید می کنم ) در خوشبینانه ترین حالت دانش آموزان 155 روز به مدرسه می روند . دلیلش چیست که می گویم در خوشبینانه ترین حالت دلیلش این است که اولا ما می دانیم بعضی از این روزها به خاطر آلودگی هوا و یا سیل و چیزهای دیگر مدارس تعطیل می شود. تعطیلاتی که مشخص نیست ولی نزدیک عید مشخص شده و تعطیلاتی که خود افراد دارند و می خواهند مدرسه را تعطیل بکنند و یا حتی خود خانواده ها این حق را برای خودشان قائلند که انجام بشود.
سال تحصیلی گذشته تنها سالی بود که حداقل در شهر تهران تعطیلات آلودگی نداشتیم (در 15 سال گذشته)، سال قبل از آن ما 10 روز فقط به خاطر آلودگی مدارس شهر تهران را تعطیل کردیم لذا این بحث 155 روز در بهترین حالت می تواند مورد توجه قرار بگیرد. چرا خرداد نیامده به خاطر این که ما با یک بخشنامه خیلی جالب مشخص کردیم که مدارس ابتدایی ما اصلا لازم نیست در خرداد ماه در مدرسه باشند یعنی 31 اردیبهشت را خود آموزش و پرورش به طور رسمی به عنوان روز آخر اعلام کرد !
فقط در پایه ششم شاید مثلا پنج روز یا شش روز برای امتحانات اضافه شده آن هم نه فقط برای آموزش ؛ اگر این گونه باشد ما در حقیقت میزان آموزش واقعی که دانش آموزان دریافت می کنند عملا 155 روز باید باشد ، پنج جلسه در هر روز باشد و برای پایه های سوم به بالا پنجاه دقیقه در هر جلسه باشد . پیش بینی ما این است که اگر احیانا 45 روز را بخواهیم اضافه بکنیم ، یک ماه و نیم را بخواهیم اضافه بکنیم سی روز آن مربوط است به آخر خرداد یعنی کل خرداد و پانزده روز آن مربوط به شهریور یعنی مدارس ما از پانزده شهریور شروع شود.
هر دانش آموز ما در دوره ابتدایی حداکثر 645 ساعت آموزش دریافت می کند.
حالا این نکته را داشته باشید برمی گردیم به همان مصاحبه سرپرست پیشین وزارت آموزش و پرورش که انجام شد البته به استناد صحبت ها و آماری که معاون توسعه به ایشان انتقال داده بودند مطرح کردند که ما 12900 ساعت آموزش داریم که در مقایسه با میانگین جهانی هشت هزار ساعت است که خیلی هم زیاد است. حالا می خواهم ببینم این را چگونه حساب کرده اند ؟
سعی کردم روی این عددی که حساب شده فکر کنم. مبنای محاسبه تصور می شود که این گونه باشد. 925 ساعت را ضرب در شش پایه ابتدایی کرده اند عملا شده 5550 ساعت ، 1110 ساعت را برای سه پایه متوسطه در نظر گرفته اند 3330 ساعت شده ، 1295 ساعت سه پایه متوسطه را 3885 ساعت شده که البته در مورد فنی و حرفه ای 4320 ساعت شده چون در شاخه فنی و حرفه ای 1440 ساعت به طور رسمی تعیین شده است. در مجموع با توجه به این که دانش آموز در شاخه نظری باشد یا شاخه فنی و حرفه ای باشد 12765 ساعت یا 13200 ساعت باشد البته به آن عدد نرسیدیم ولی فکر می کنم خیلی نزدیک شدیم که چگونه محاسبه شده است که ممکن است میانگین گرفته باشند.
به نظر من یک نوع فریب است به خاطر این که ما هیچ موقع این آموزش را به دانش آموزان خودمان ارائه نمی دهیم. در حقیقت دانش آموزان ما این آموزش را دریافت نمی کنند که بر اساس آن انجام بدهند. در دوره ابتدایی دانش آموزان ما عملا در سال گذشته حداکثر 155 روز در مدرسه بودند که اگر ضرب در پنج ساعت بکنیم و شش پایه ابتدایی بکنیم 4650 ساعت است عملا 1000 ساعت حداقل از زمان رسمی تعیین شده ، دانش آموزان ابتدایی ما آموزش کمتری می گیرند.
اما میزان آموزش دریافت شده چقدر است؟
زمان آموزش عامل تعیین کننده ای در عملکرد تحصیلی است. ما 10 دقیقه از تایمشان را داریم اختصاص می دهیم به این که استراحت بکنند. در دو پایه اول پانزده دقیقه به استراحتشان می دهیم زمانی که دارند عملا دریافت می کنند با احتساب 50 دقیقه یا 45 دقیقه 3678 هزار ساعت یعنی دو هزار ساعت از 5550 ساعت عملا و حداقل کمتر از زمانی است که دانش آموز دارد دریافت می کند.
دو سوال برای ما باقی مانده است. یکی میزان واقعی آموزش دریافت شده چقدر است؟ میزان آموزش با همین مقیاس هایی که الآن داریم پیش می رویم در دنیا در چه وضعیتی است؟
در دنیا برخلاف تمام ادعاهایی که روی آن دارند مانور می دهند اتفاقا زمانی که دانش آموزان ما دریافت می کنند به شدت پایین است. این نموداری که می بینید مجموع کشورهایی که در مطالعه تیمز شرکت کردند نشان می دهد و جایی که قرمز رنگ مشخص شده است همان 645 ساعتی که ما محاسبه کردیم که این از پرسش نامه مدیران محاسبه شده است. ما یک بار به صورت عملی حساب کردیم یک بار هم به صورت پیمایشی به این هدف رسیدیم. همان 645 ساعت به دست آمده است و شما مشخصا می بینید که ما در کل دنیا یکی مانده به آخر هستیم. در پرلز ما کشور آخر می شویم. کشوری که بعد از ما است کشور لیتوانی بود. اتفاقا فرصتی که به وجود آمد من با نماینده لیتوانی صحبت می کردم که چه اتفاقی برای شما افتاده حالا ما که می دانیم چه اتفاقی برای ما افتاده شما چرا. اینها گفتند ما بعد از این که این نتایج اتفاق افتاد دو هفته به زمان آموزش کل یعنی سال تحصیلی مان اضافه کردیم. این اتفاق خیلی جدیدی است. بنابراین انتظاری که می شود داشت این بود که در مطالعه ای که تیمز و پرلز داشته در سال 2019 و نتیجه ای که به دست می آید ما حتما آن آخر هستیم. بدون تردید ما با یک فاصله خیلی زیادی در انتهای لیست به سر می بریم. بنابراین هیچ تردیدی نکنید که دانش آموزان ما مخصوصا در دوره ابتدایی حداقل در بین کشورهای در حال توسعه یا توسعه یافته کمترین میزان آموزش را در مدرسه دارند دریافت می کنند.
حالا بحث دیگری هست که ما چقدر زمان در کل سال داریم مطرح می کنیم و یک بحث دیگر این که شاید کمتر به آن توجه می کنیم که چگونه این را در طول سال تحصیلی پخشش می کنیم؟
اینجا ما سعی کردیم ساعت آموزش در هفته با چند کشوری که معمولا در اکثر مطالعات شرکت می کنند مقایسه بکنیم. دانش آموزان بیست و یک ساعت دانش آموزان، آموزش واقعی را دریافت می کنند بر اساس همین بحثی که مطرح شده است. این که چرا بیست و پنج ساعت نیست به خاطر این که آن چهار ساعت زنگ استراحت است که در این محاسبه نیامده است و به این مسئله توجه بکنید که محاسباتی که الآن انجام شده یک دست است. یعنی اگر احیانا 645 ساعت زمانی که به دانش آموز آموزش می دهیم همه کشورها با همان ملاک محاسبه شدند. ما بیست و یک ساعت در هفته داریم به دانش آموزان آموزش می دهیم و شما می بینید که عملا حالت متوسط دارد. مثلا در روسیه و اسلوونی ما کمتر از این ساعت را شاهد هستیم ولی در ایتالیا یا آمریکا میزان آموزشی که دانش آموزان در هفته دریافت می کنند بیشتر است.
سوال این است در چند هفته آموزش ادامه پیدا می کند یعنی طول سال تحصیلی چند هفته است؟
در ایران بر اساس محاسبه ای که در تیمز به دست آمده سی و سه هفته است. ولی به جز لیتوانی که گفتم چه اتفاقی برایشان افتاده اکثرا طول هفته هایی که در سال تحصیلی شاهد آن هستیم بسیار زیادتر است. مثلا در ژاپن چهل هفته آموزشی دانش آموزان سر کلاس می روند و یکی از اتفاقاتی بوده که ژاپن ساعت آموزشی خودش را تغییر داده به خاطر همین نتایج. این نمودار نشان می دهد که ایران جزء کشورهایی است که تعداد هفته های تحصیلی اش نسبت به سایر کشورها به شدت کم است. در تعداد روزهای آموزشی هم همین اتفاق می افتد. البته اینجا برای ایران در سال 2015 ، 165 روز محاسبه شده ولی در بعضی از کشورها مانند مراکش تا 210 روز را هم شاهد هستیم.
بحث دیگر در مورد تغییرات روند است یعنی چه اتفاقاتی از پانزده یا بیست سال پیش به این طرف برای ما افتاده است.
نمودار قرمز رنگ وضعیتی است که برای ایران اتفاق افتاده و تنها کشوری است که با یک کاهش بسیار بسیار شدید به خصوص در بین سال های 2011 تا 2015 مشاهده می شود. ما تا قبل از سال 2011 تقریبا بین 190 تا 200 روز آموزش داشتیم ولی بعد از سال 2011 که مقارن شد با تعطیلی پنج شنبه ها و ما فرض کردیم که با یک ساعت اضافه کردن به روزها احتمالا آن مشکل را می توانیم حل بکنیم و بتوانیم زمان آموزش را ثابت در نظر بگیریم اما این اتفاق در عمل این گونه نشان داده نشد. شما یک کاهش بسیار شدیدی در مورد نمودار ایران دارید مشاهده می کنید که در مورد نمودار سایر کشورهای دیگر یک چنین وضعیتی عملا دیده نمی شود. داخل کشور هم همگونی وجود ندارد. یعنی مدارس شاهد بیشترین زمان آموزش را دریافت می کنند، مدارس غیر دولتی چه از نوعی حمایتی چه از نوع واقعی اش کمترین زمان است که دلیلش این است که معمولا این گونه در مراکز شهرها هستند که معمولا تعطیلاتی از جنس تعطیلات آلودگی هوا می باشد که آلودگی اش بیشتر از جاهای دیگر است. حتی در بعضی از استان ها هم این گونه نیست. حداقل در مورد شش استانی که ما بررسی کردیم شهر تهران چیزی حدود 590 ساعت دانش آموزان آموزش دریافت می کنند در صورتی که استانی مانند اصفهان 660 ساعت هفتگی هفتاد ساعت و بین استان ها است و بستگی دارد مدارسشان چقدر تعطیل بشوند که شاهد هستیم و می خواهیم انجام بدهیم.
چقدر از ساعات و آموزشمان را عملا داریم انجام می دهیم ؟
برآورد ساده ای را ما انجام دادیم . ما به این نتیجه رسیدیم که 645 ساعت نتیجه ای است که از پیمایش به دست آوردیم که مدیران به ما گفتند و بر اساس یک سری فرمول ها محاسبه شد و خودمان هم محاسبه کردیم همین عدد به دست آمد.
ما در سال بعد، از مدیران خواستیم که میزان روزهایی که عملا دفتر مدرسه را پر می کنند ملاک قرار بدهند ، قبلا ملاک چیزی بود که به طور معمول بود ما گفتیم نه اگر روزی به هر دلیلی شما مدرسه را تعطیل کردید آن را جزئش حساب نکنید ، از آن کم کنید تا بخواهید به دست بیاورید تفاوتی که به دست آمد این بود که در پرلز 627 ساعت آموزش به دست آمد.
ما به این نتیجه می رسیم که به طور متوسط هر دانش آموز ابتدایی حداقل در پایه چهارم 18 ساعت به طور متوسط تعطیل است. مدرسه تعطیلش کرده ، به طور رسمی تعطیلش کردند.
یک مسئله دیگر غیبت است. خود خانواده ها یک چنین حقی را برای خودشان قائل هستند.
یک پیمایشی انجام شده از دانش آموزان پرسیده شده چقدر شما غیبت می کنید ؟
سیزده درصد گفتند ما یک بار در هفته غیبت می کنیم ، چهار درصد گفتند هر دو هفته یک بار ، بیست درصد گفتند یک بار در ماه و شصت و چهار درصد گفتند هرگز یا حداقل هرگز ما غیبت نمی کنیم. این نتیجه را می شود گرفت که سی و پنج درصد از دانش آموزان ده درصد از روزهای آموزشی را سر کلاس غایب هستند. این را به بر اساس محاسبات انجام دادیم و به این نتیجه رسیدیم که برابر می شویم که به طور متوسط دانش آموزان نوزده ساعت در مدرسه غایب هستند. یک سری مسائل هست که برای ما درد دارد و خودمان داریم به آن دامن می زنیم. از جمله تعطیلی پنج شنبه ها که از قبل داشتیم .
بحث دیگر که قبلا مطرح کرده بودیم بحث تقلیل ساعت معلمان بالای بیست سال است. معلمان بالای بیست سال بر اساس یک بخشنامه ای که من هنوز نتوانسته ام این را هضم کنم یک روز در هفته تقلیل پیدا می کند.
داستان برمی گردد به این که معلمان ابتدایی شش روز در هفته مدرسه می رفتند ، پنج شنبه ها تعطیل نبود و به آموزش و پرورش خیلی فشار آوردند که روزهای ما را هم کم بکنید برای این که همتایان ما سه روز در هفته یا چهار روز در هفته در مدرسه هستند و این فشارشان به نتیجه رسید و یک روز از هفته را کم کردند منتها بعد از این که پنج شنبه ها تعطیل شد این قانون همچنان باقی ماند ؛ در حقیقت الآن پنج روز در هفته معلمان ابتدایی سر کلاس می روند ، اگر معلم بالای بیست سال باشد چهار روز به کلاس می رود و این یک پدیده عجیبی در مدارس به خصوص در مدارس شهری به وجود آمده است. آن یک روز مدارس عملا نیمه تعطیل هستند یعنی من خیلی از اولیا را می شناسم که بچه شان را به مدرسه نمی فرستند. اگر برنامه ها را دقت بکنید خیلی از مدارس که می روم می فهمم که معلم این مدرسه تقلیل هست یا نه. روزی که نوشته شده ورزش- ورزش، هنر- هنر ، قرآن معلوم است که آن روز معلم تقلیلی است. برنامه طوری تنظیم شده که شما بخواهید همه درس ها را انجام بدهید. به قول یکی از معلمان که می گفت معلم ششم بودم و پنج سال با معلم تقلیلی کار کرده بودم و چون در آن روز قرآن افتاده بود بچه ها هیچ کدام بلد نبودند قرآن بخوانند ! یا بلد نبودند نقاشی بکشند به خاطر این که آن روز، روزی است که مدرسه فقط اینها را نگه می دارد ! در حد آموزش نیست در حد نگهداری است !
این مثل عجیبی است فکر می کنیم هر کس معاونت آموزش است یا شورای عالی است واقعا باید به این مسئله فکر بکند. تا قبل از این مسئله دو سالی که آموزش و پرورش با کسری بودجه روبه رو بشود برای آن روز معلم می فرستاد. یعنی عملا برای یک زمان دو تا پول به معلم می داد. بعد از این که آموزش و پرورش دست و بالش کمی تنگ شد به خانواده ها و مدارس سپرده شد که در این صورت مدارس به دوحالت برخورد می کنند یا منفعل که بچه ها را همین جا نگه می دارند یا سعی می کنند آموزش های خاص خودشان را تنظیم کنند برای آن روز و در قبال آن بخواهند پول بیشتری از والدین بگیرند و این شده یک منبع چالش برای خانواده ها.
حالا بحث های دیگری داریم که شورای معلمان را معمولا در ساعت آموزش می گذاریم. اردوها، جشن ها، مسابقات یعنی هر چیزی غیر از کلاس رفتن باشد می تواند تقلیل کننده باشد.
برآورد ما این است که این مقررات دوازده ساعت حداقل به طور متوسط در هر یک از دانش آموزان می تواند تاثیر داشته باشد.
بحث دیگر این که که معلمان چقدر زمان را صرف آموزش واقعی می کنند و چه مقدار را صرف جاهای دیگر می کنند ؟
حداقل تحقیقی که ما در سال 92 انجام دادیم و بر اساس مشاهده بود مشخص کرد که دو سوم از زمان دانش آموزان یا زمان معلمان صرف آموزش یا آماده سازی می شود. یک سوم از زمان صرف آموزش واقعی می شود بقیه صرف بحث های انضباطی، بحث های مدیریت کلاس و این گونه مسائل می شود.
کیفیت و بهره برداری از زمان تحصیلی در کنار قضیه بگذارید و تراکم کلاس را هم کنار بگذارید نتیجه این می شود که در خوشبینانه ترین حالت ما از آن 576 ساعتی که فکر می کنیم که احتمالا وجود داشته باشد 150 ساعت کلاس هایمان را تشکیل نمی دهیم و 130 ساعت مان را استراحت می کنیم و این حق دانش آموزان است که باید اتفاق بیفتد. ما به تناسب هفده ساعت، هجده ساعت یا بیست ساعت به دلایل مختلف داریم که یکی یکی داریم از این کم می کنیم چیزی که به دست می آید در خوش بینانه ترین حالت ما 75 درصد از زمان را که بچه ها سر کلاس می روند آموزش واقعی دریافت می کنند. در دوره ابتدایی دانش آموزان ما عملا در سال گذشته حداکثر 155 روز در مدرسه بودند که اگر ضرب در پنج ساعت بکنیم و شش پایه ابتدایی بکنیم 4650 ساعت است عملا 1000 ساعت حداقل از زمان رسمی تعیین شده ، دانش آموزان ابتدایی ما آموزش کمتری می گیرند.
اما من دو توصیه به نظرم می رسد که می توانیم داشته باشیم. بدون این که بخواهم رابطه علی و معلولی را برقرار بکنم به نظر می رسد که زمان آموزش که آن محور آبی رنگ است از پنجاه ساعت تا 210 ساعت محور است ، اگر آن محور را در نظر بگیریم از زمانی که زمان آموزشمان را کم کردیم عملکرد آموزشمان هم در مطالعات تیمز و پرلز به شدت کاهش پیدا کرده است. این خودش یک هشدار بزرگ است برای ما که به هر حال زمان آموزش عامل تعیین کننده ای در عملکرد تحصیلی است. مثلا 190 روز را تبدیل می کنیم به 150 یا 160 روز که در مورد عملکرد دانش آموز می افتد. ما هیچ چاره ای نداریم به جز این که زمان آموزشمان را نگوییم که افزایش دادیم برگردانیم به آن استانداردی که از قبل تعریف کردیم. استانداردی که از نظر ما تعریف می شود حداقل در مورد برنامه درسی هفتاد و پنج درصد از زمانمان را داریم اجرا می کنیم. مقایسه بین المللی که داریم نگاه می کنیم کشورها در مطالعات تیمز و پرلز هستیم از لحاظ زمان آموزش . استانداردهای یونسکو هم برای دوره ابتدایی 1000 ساعت در 200 روز آموزش توصیه یونسکو برای کشورها است که زمان خودشان را می خواهند انجام بدهند.
ما باید سی روز آموزش یا یک و نیم ماه را اضافه بکنیم به زمان آموزش این یک مسئله که اگر این کار انجام بشود ارتقاء کیفیت یادگیری احتمال زیاد ممکن است به وجود بیاید.
یک بحثی هم وجود دارد که اکثر معلمان وقتی با آنها صحبت می کنیم یک گلایه زیادی دارند از حجم خیلی زیاد کتاب ها.
من این را به زبان دیگری دارم بیان می کنم. زمان کمی برای تدریس وجود دارد. به عبارت دیگر اگر ما زمان را افزایش بدهیم مشکل حجم زیاد کلاس خود به خود دارد منتفی می شود. و یک مسئله دیگر این است که معلم وقت کافی داشته باشد برای تدارک آموزش عمیق چیزی که الآن اتفاق نمی افتد .
اما چگونه زمان آموزش افزایش پیدا بکند ؟
بر اساس آماری که من از پایگاه هواشناسی کشور گرفتم اگر به مرکز استان ها نگاهی بکنیم آن قسمت قرم رنگ الآن زمانی است که آموزش دارد صورت می گیرد یعنی بچه ها سر کلاس هستند و قسمت سفید رنگ زمانی است که بچه ها دارند استراحت می کنند.
به نظر می رسد اگر یک درصدی از مدارس ما همین الان هم این اتفاق برایشان افتاده اگر به کولر آبی دسترسی داشته باشند آن محدوده آبی رنگ را ما مشکلی نخواهیم داشت بنابراین زمانی که به نظر می رسد که باید حتما افزایش بیابد پیشنهادی که می شود داشت این است که در ماه می که همان آخر خرداد و از این طرف در سپتامبر که گرما بیشتر است پیش بینی ما این است که اگر احیانا 45 روز را بخواهیم اضافه بکنیم ، یک ماه و نیم را بخواهیم اضافه بکنیم سی روز آن مربوط است به آخر خرداد یعنی کل خرداد و پانزده روز آن مربوط به شهریور یعنی مدارس ما از پانزده شهریور شروع شود.
نکته بعدی که کمتر به آن توجه کردیم متنوع سازی تایم ها است. اشکالی که در ایران داریم طبق نمودار که ایران را می بینیم در مورد ترکیه همین اتفاق می افتد با یک گاز سال تحصیلی مان را شروع می کنیم و تمام می کنیم و بعد به خانه می رویم. یک استراحت میانی داریم که دو ساعت از ترکیه کمتر داریم. مشکلی که در اینجا به وجود می آید بر اساس منافع یا بر اساس آموزش تدوین پیدا نکرده همچنان که خانم دکتر رضایی فرمودند اکثر کشورها بین پنج هفته تا سیزده هفته تعطیلات آخر سالشان است. در ایران شانزده هفته به طور غیر رسمی است. به طور رسمی دوازده هفته است. ما زمان های پایان سال را باید از نظر تعطیلاتی کمتر بکنیم تعطیلات را وسط بگذاریم. مثلا کشوری مانند بلژیک یا اکثر کشورها یک تعطیلات پاییزی دارند یک تعطیلات ژانویه دارند یک تعطیلات زمستانه دارند یک تعطیلات بهاره دارند و تعطیلی آخر سال مربوط به تعطیلات تابستانی شان را سعی می کنند که کم بکنند. این اتفاق برای ما نمی افتد. مثلا ما در آخر اردیبهشت مدارسمان را تعطیل می کنیم بعد از آن طرف اول مهر تحویل می گیریم. همه ما معلم بودیم و می دانیم اول مهر دانش آموزی که می آید صفر کیلومتر حساب می شود چیزی یادش نیست. به خاطر این که هفت و نیم ماه آموزش گرفته چهار ماه تعطیل بوده مسلم است که یادش رفته است چون آن پیویستگی و استمرار را نداشته است. به نظر می رسد به این مسئله هم باید توجه بکنیم. اگر قرار است زمان آموزشمان را افزایش سی روزه یا یک و نیم ماهه بدهیم بسته به این که سال تحصیلی مان را 15 شهریور شروع بکنیم و بخواهیم حداقل یک تعلطیلی یک هفته ای را در وسط ماه داشته باشیم می توانیم ده شهریور شروع بکنیم . البته مسئله ای که وجود دارد بحث استان های گرمسیری است. من بحث افزایش زمان را با بیست تا بیست و پنج نفر در میان گذاشتم و اکثر دوستان یک نکته جالب را بیان کردند. می گویند اگر بخواهیم به سال تحصیلی اضافه بکنیم بندرعباس خیلی گرم است یا خوزستان خیلی گرم است و من می گویم بندرعباس گرم است ولی اردبیل خیلی خنک است. ما همیشه یک قاعده سفت و سخت داریم. همیشه قاعده مان طوری باید باشد که هم برای گرمسیری باید جواب بدهیم هم برای سردسیر. پیشنهاد من این است که در بعضی از استان های ما امکاناتی هست و ما می توانیم با همین قاعده پیش برویم. در بعضی از جاها مانند استان های گرمسیری پنج شنبه ها را به سال تحصیلی اضافه بکنیم همچنان که در ترکیه این قانون وجود دارد همه مدارس باید 185 روز باز باشند اگر مدرسه ای تعطیل کرد باید آن قدر مدرسه را ادامه بدهد تا 185 روزش پر بشود. ما می توانیم این را به صورت تمرکز زدایی شده به استان به منطقه به مدرسه و هر کدام که به صلاح شان است کسانی که بهتر از من می دانند می توانیم واگذار بکنیم به شرطی که تعداد روزهایی که باید آموزش ببینند، آموزش دانش آموزان را بتواند پر بکند و این مسئله کاملا نظارت شده است. پیشنهاد بعدی این است که اگر امکان داشته باشد ما می توانیم ترتیب مثلا یک هفته ای یا پنج روزه یا دو هفته ای را داشته باشیم بین سال های تحصیلی که بتواند باز به ارتقای کیفیت یادگیری کمک بکند.
ادامه دارد
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی
نظرات بینندگان