گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ امروز دوشنبه 17 تیرماه نشست تخصصی نقد کتاب " مرگ مدرسه " در سالن فردوسی – خانه اندیشمندان علوم انسانی با سخنرانی اساتید و اعضای هیات علمی دانشگاه و به میزبانی کافه خرد و تارنمای رب برگزار گردید .
این نشست از ساعت 16 آغاز گردید و تا حدود ساعت 22 ادامه داشت .
در این نشست یحیی قائدی ، علیرضا صادقزاده ، حبیب رحیمپور ازغدی ، علی لطیفی ، علیرضا صادقی ، نعمت الله فاضلی ، محمود مهرمحمدی ، ابوطالب سعادتی و اسماعیل آذرینژاد به ارائه دیدگاه های خود پرداختند .
پس از سخنرانی افراد حاضران پرسش هایی را مطرح کرده و فضای نشست به صورت گفت و گو توسط " مرتضی نظری " دبیر این نشست مدیریت می شد .
یکی از پرسش کنندگان " سیدکاظم اکرمی " وزیر پیشین آموزش و پرورش بود که موضوعاتی را در مورد آموزش و پرورش ایدئولوژیک و سخنان قائدی مطرح نمود .
قائدی در پاسخ گفت که شما زمانی وزیر آموزش و پرورش بوده اید و باید پاسخ گوی پرسش ها باشید و نقش منتقد را نباید ایفا کنید .
پس از سخنرانی نعمت الله فاضلی ، علیرضا صادق زاده که مسئولیت کمیته مطالعات نظری سند تحول بنیادین را بر عهده دارد از مدیر جلسه درخواست کرد که می خواهد چند موضوع را در مورد سخنان آقای فاضلی مطرح کند .
این امر با مخالفت حاضران در نشست رو به رو گردید .
اکثریت حاضران موافق سخنرانی محمود مهرمحمدی بودند و این امر محقق گردید .
در این نشست " مهدی نوید ادهم " دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش ، " علی اصغر فانی " وزیر پیشین آموزش و پرورش ، " علی زرافشان معاون سابق آموزش متوسطه ، عبدالرسول عمادی رئیس سابق مرکز سنجش وزارت آموزش و پرورش حضور داشتند .
علی رغم دعوت از سرپرست وزارت آموزش و پرورش و سایر اعضای شورای معاونین هیچ یک در این نشست حضور پیدا نکردند .
مشروح سخنان تعدادی از سخنرانان در صدای معلم منتشر خواهد گردید .
پایان پیام/
نظرات بینندگان
دلیل این امر ، وجود مشکلات ساختاری - کارکردی
در آموزش و پرورش است، یعنی چارچوب این سازمان آنورمال و بیمار است . اما بدون تحلیل محتوای متون و نقدهای نوشته شده هم نمی توان
آنها را عاری از پرداخت به معنا و مفهوم تعلیم و تربیت و آموزش و اخلاق و ارزش و...... دانست. هر چند خصلت ما ایرانی ها بیشتر نگاه و باور تظاهرات هر چیز و حیطه ای است ، اما حداقل کسانی که قلم به دست می شوند برای خلق
ارزش هایی متفاوت دنبال معنا و مفهوم نیز هستند. بهتر است چنین گفته شود:
غالب ایرانیان از اصالت معنا گریزانند و بیشتر به شعار و گفته ، گرفتارند. سپاس
دوستان عزیز، به خصوص همکاران عزیز دانشگاهی من!
مدرسه اگر امروز به لاشهای متعفن مبدل شده و مرگ آن، در این کنتراست مرگ و زندگی، برای امثال من و ما، نان و نام و آب و دان و شهرت و محبوبیت به ارمغان آورده،مدرسه اگر امروز جایگاه نفرت و بیخردی گردیده،مدرسه اگر یادآور خاطرات کریه گردیده،مدرسه اگر خانه عدهای سودجوی فاسد بیخردی گردیده که نه توان اصلاح خود را دارند و نه به فکر اصلا جامعه و کودکان هستند،مدرسه اگر امروز از دست من و شما معلم و استاد و اهل تربیت درآمده و به دست عدهای لاابالی سودجوی منفعتطلب و بیسواد و … افتاده،
مدرسه اگر…
بهراستی چه کسی جز من و مای مدعی تربیت، من و مای استاد علوم تربیتی خزیده در دانشگاه، من و مای نویسنده دور از اجتماع، من و مای دور از بچهها و مدرسه و کلاس درس، مقصر بوده و هست؟!
اگر هم مرده، لاشۀ بدبوی متعفنی نیست که مردمان را به نفرت از خود فرا بخواند، بلکه کشتهای مظلوم است که دست آشکار و پنهان خیانت و جنایت نادانان و بدخواهان و سودجویان آن را به این روز انداخته است.
آری … بهراستی عدهای مدرسه را کشتهاند!
عدهای آن را نابود کردهاند!
ز عدهای تربیتگریز و تربیتستیز و بیتربیت که بگذریم، بیشترین سهم را در نابودی آن، همین من و مای متخصص علوم تربیتی داشتهایم که حتی حاضر نبودهایم یک ساعت از دانشگاه و ژستهای استادانه فاصله بگیریم و با حضور در مدرسه آن را آباد کنیم.
مدرسه با سخن و سمینار درست نمیشود؛ بسمالله … تلاش کنیم جان بگیرد!
آنها که حرف از مرگ مدرسه میزنند به جای آن، سخن از قتل مدرسه به زبان بیاورند؛ قتل آن بهدست این وزیرو آن وزیر، به دست دانشگاه بیسوادپرور و به دست استادان دور از صحنه تربیت.
اگر توان و جرأت داریم در برابر آنهایی که خیانتکار و جنایتکار این قتل فجیع هستند، قد علم کنیم .
اگر دلمان برای بچهها میسوزد، وارد گود شویم و خودمان مدرسهها را اداره کنیم!
و گاهی نیز خودمان و کمکاریهایمان و ندانمکاریهایمان و منفعتطلبیهایمان را نیز در این جنایت و خیانت مقصر دست کم قاصر بدانیم.
و گاهی فکر کنیم.
اگر مدرسه را من و ما اداره میکردیم، آیا مدرسه نمیمرد؟!
به این نکته آخر خوب خوب فکر کنیم. شاید خود ما مدرسه را کشتهایم!
این مظلوم نمایی ها از کیان مدرسه و قدسیّت بخشی و قباحت زدایی از آن راهی به حل مساله نمی گشاید. چرا باید فکر کنیم هرکسی که خارج از چاردیواری مدرسه حرفی میزند، حرفش لاطائلات است و فقط زمانی حرفش ارزش دارد که خود در کلاس درس باشد؟ با این دلسوزمأبی و حروف احساسی بنا دارید که در چشم ناظران و منتقدین مدرسه خاکستر بپاشید!
مشکل شما از آنجا شروع میشود که تصور میکنید «نهاد» تعلیم و تربیت، فقط یعنی چهاردیورای بی روح و لعاب کاری شده با بخشنامه های به اصطلاح تربیتی منطبق با سند تحول! شما که خود با عینک نقد پا به میدان گذاشتهاید چرا با رهیافت انتقادی دیگران سرِ جنگ دارید! مگر شوراهای عالی مرتبط با تعلیم و تربیت راهی برای دموکراتیزه کردن تعلیم و تربیت گذاشته اند؟
البته منصف باید بود چونکه راهی را نبستهاند، آن هم دست در جیب خالی اولیا دانش آموزان فرو بردن است!
ما اصولا تحولات اجتماعی و متعاقب آن تحولات
اقتصادی و تکنولوژیک را نادیده می گیریم و یا حتی انکار می کنیم ، برای همین دچار چنین
برون افکنی ناشیانه و ذی حقی می شویم. تمثیل
فیل دقیقا در این نشست توسط اهل فن و علم،
هویداست. ابتدا بیایید قبول کنیم که کارکرد مدرسه همانند ۵۰ سال پیش نیست، بعد بپذیریم
که کودکان امروز حجم اطلاعاتی و آزادی عمل بسیار بیشتری نسبت به کودکان ۵۰ سال پیش دارند،
بعد به شکاف نسل ها اشاره کنیم که ما کمتر زبان
کودکان امروز را می فهمیم ، انتظار همسو کردن
چنین ......
غیرممکن است. بجای مرگ مدرسه بگوییم ما از
روند سریع مدرنیزه عقب ماندیم و زبان کودکان
خود را درک نمی کنیم. ما نتوانسته ایم به نیازهای
آنان همسو با زایش نیازهای جدید پاسخ دهیم.
یکی از دلایل اصلی این مهم تحمیل نظر و سلیقه
ما به آنان است و دلیل دیگر رهاشدگی آنان از فرهنگ و محتوای فرهنگ است. ما بجز محفوظات
منجمد و بینش ایدئولوژیک چیزی دیگر بدانها
نداده ایم و برای همین تصور می کنیم مرگ مدرسه
و یا تفکر صورت گرفته است. تفکری در کار نیست
که بخواهد بمیرد!! زایش فکری نیست که بمیرد.
ما فقط بر فرض یک خط بیست سانتیمتری را
چهل سال درنوردیده ایم ، پس طبیعی است احساس مردگان متحرک را داشته باشیم.....
تحولی مثبت است که به ایجاد تفکر منجر خواهد
شد. در این دو سال همکاری با سایت ، نخستین بار
نسیم تحرک خرد جمعی را احساس می کنم که به
شرط تداوم و هدایت معقول ، نتایج ارزنده ای
خواهد داشت. و گر نه برخورد نظرات به مثابه ی
تفکر من درست تر است و شما اشتباه می کنید،
موجب اتلاف وقت و تنش آرا و سردرگمی خواهد
شد. من ترجیح می دهم روی هر گفته ی اساتید
بایستم و تفکر کنم و آنها را محک بزنم.
امید که چنین نشست هایی که توانایی های واقعی
اساتید و کارشناسان را آشکار می سازد در یک ریل
معقول و هدفمند ادامه داشته باشد.تشکر