زمانی که افکار منفی به سراغ تان می آید، این که به آنها توجه نکنید کافی نیست. بلکه باید آنها را با افکار مثبت جایگزین کنید." ( جول اوستین نویسنده آمریکایی )
عده ای افکار منفی را " افکار خودآیند یا خودکار " نامیده اند. وقتی افکار منفی سراغ تان می آید، انکار یا بی توجهی نسبت به آنها کافی نیست، چون آن افکار هر دائم با شماست و احتمال پنهان ساختن آنها غیر ممکن است. برای رهایی از این پارازیت ذهنی، باید افکار مثبت را جایگزین آنها نمائید. افکار مثبت، انرژی انجام کارهای بهتر و بیشتری را فراهم می سازد. فرد را به حرکت در جهت تحقق اهداف از پیش تعیین شده وا می دارد و اراده و عزم فرد را به انجام کار مفیدتری ترغیب می نماید. در واقع ، هر گونه بیندیشید، شخصیت شما همان گونه خواهد بود، حال منفی یا مثبت. مخرب یا سازنده.
متأسفانه عده ای نسبت به افکار منفی خود بی اعتنایند و یا با فضاسازی لازم برای موجودیت آن، اجازه رشد و تحقق آن را فراهم می سازند. اهمیت دادن بیش از حد به هر صحبتی، موجب جذب احساسات منفی در فرد شده و این احساسات منفی، انرژی درونی را کاهش می دهد. پس باید در شنونده بودن نیز، قدرت انتخاب و اختیار داشته باشیم. عقل حکم می کند که اجازه ندهیم صحبت دیگران، کنترل کننده افکار ما باشد و گر نه قدرت تشخیص و گزینش ماهیت افکار از ما سلب خواهد شد. بهتر است شنیده ها را با دانش و عقل خود بسنجیم تا با برانگیختن احساسات منفی در ذهن، اراده خود را از دست ندهیم.
افکار منفی یا از اهداف سوء ما زائیده می شوند و یا حاصل احساس گناه بیش از حد و نامتعارف ماست. گاه برخی از اهداف به خلق افکار منفی منجر می شود. ماهیت و جهت افکار، هویت و شخصیت فردی و اجتماعی ما را می سازد. پس مجموعه افکاری که بیشتر اوقات به طور ذهنی یک فرد با آنها درگیر است، اموری مهم هستند که می توانند جهت زندگی افراد را تعیین کنند.
شاید به تعبیری ساده از احساس گناه، بتوان دو منشأ برای آن ذکر کرد:
1 . احساس گناه به دلیل خطایی که مرتکب شدهاید.
" احساس گناه در واقع نوعی حالت درونی است که در رده حالات احساسی منفی دستهبندی میشود و دارای ابعاد مختلفی از جمله غم و تنهایی است. طبق دیدگاه فروید ، احساس گناه ریشه در لایههای زیرین و پنهانی رفتار انسان دارد. در نظریه روانپویشی فروید آمده است که ما به کمک مکانیسمهای دفاعیمان قادر هستیم با احساس گناه مقابله کنیم. این احساس را با آگاهی بر زشتی و زنندگی امیال ناپسندمان تجربه میکنیم.
فردی که به هر علتی موجه یا غیرموجه، خودش را در اتفاقات گذشته مقصر میداند، اگر به روش منطقی با احساس گناه خود روبهرو نشود، آنقدر در این احساس جانفرسا غرق خواهد شد که از حضور مؤثر در خانواده و برقراری روابط اجتماعی سالم باز میماند. احساس گناه بعد از یک خطا، یعنی مقصر دانستن خود به یک دلیل موجه، در واقع فرصتی است تا فرد به اشتباهاتش پی ببرد و در جهت اصلاح آنها گام بردارد." (1)
2 . احساس گناه به دلیل خطایی که هنوز محقق نشده است
البته برخی از افراد، احساس گناه بی مورد دارند و خطایی مرتکب نشده اند اما آن را به تفکر منفی در خود تبدیل می سازند. شرایط تربیتی و فرهنگی در محیط اجتماعی و در زایش چنین تصوری بسیار مؤثر است. مثلا نوجوان دختری که برای اولین بار یا چندمین بار نسبت به جنس مخالف، نگاهی خوشایند توأم با هیجان دارد به دلیل القای باورهای دینی یا خانوادگی، در تنهایی خود در آن روز یا در خلوت شبانه، افکار منفی او را آزار می دهد و به سرزنش خود می نشیند. در واقع او یک میل یا رفتار طبیعی مقتضای سن را با افکار منفی، به گناهی نابخشودنی در ذهن و باور خود تبدیل می سازد.
عده ای نیز در قضاوت خود نسبت به دیگران، افکار منفی دارند. این افراد به همه چیز مشکوک هستند و با سوء ظن به رفتار مردم نگاه می کنند. این افراد به سادگی به دیگران تهمت و افترا می زنند. حاکمیت افکار منفی، امکان درک و باور رفتار صمیمی و دوستانه با غیر را از این افراد سلب می کند. بدگمانی و بداندیشی، باعث می شود تا دیگران از او فاصله بگیرند چون لایق هیچ ارتباطی نیستند. این افراد از فاصله چند متری و بدون هر نوع تعاملی، قادرند به قضاوت و ارزشگذاری در مورد رهگذرانی که هیچ نوع شناختی از آنان ندارد، بپردازند. در فضای مجازی، چنین واکنشی شدیدا موج می زند و شخصیت ما را تحت تأثیر می گذارد. بعد از مدتی، آنچنان سریع در مورد دیگران نظر می دهیم که خودمان نیز چنین تغییری را باور نمی کنیم. این منِ واقعی من نیست اما جزء لاینفکی از رفتارم شده است.
در یک کلام، افکار منفی ابتدا از نم نم باران آغاز می شود و مشغول داشتن ذهن به چنین افکاری، در مدتی نامعلوم تبدیل به سیلی خروشان و مهارناپذیر می شود. پس باید در " خود " دقت داشت. تصور نکنیم چون کسی قادر به ذهن خوانی ما نیست، پس ما در این خصوص آزادی عمل داریم و ماهیت افکار ما به هیچ کسی ربط ندارد. در صورت انکار افکار منفی، به تدریج زمان بیشتری برای این کار صرف خواهیم کرد و از مؤانست همراهان و دوستان خود، محروم خواهیم ماند.
افرادی که با افکار منفی درگیر هستند و به طور خودآگاه یا ناخودآگاه به شدت این افکار دامن می زنند، گویندگان و شنوندگانی مناسب در روابط اجتماعی با دوستان، همکاران و همسایگان نیستند. دیگران چیزی از او یاد نمی گیرند، یا این هم کلامی باعث شعف و نشاط در دیگری نمی شود. افکار این افراد همانند خمیازه مسرّی است و ناخوشایند. هر گونه بیندیشید، شخصیت شما همان گونه خواهد بود .
" افکار منفی را در ۷ قدم می توان از خود دور کرد:
۱. به حالتهای افراطی فکر نکنید.
۲. اتفاقات بد را تعمیم ندهید.
۳. اتفاقات خوب را دستِکم نگیرید.
۴. به جای بقیه فکر نکنید.
۵. لازم نیست مسئولیت همه چیز را به عهده بگیرید.
۶. قوانین خودتان را به خورد جهان ندهید.
۷. داستانپردازی و باور کردن این داستانها را تمام کنید." (2)
بسیاری از مردم از خطر نگرش منفی به زندگی و ناامیدی در کاهش طول عمر اطلاعی ندارند. در حقیقت نگرش منفی به جهان باعث ایجاد حس خستگی، بی نشاطی و بی تحرکی می شود و فراتر از آن باعث پیری زودرس و مرگ سلول های بدن می شود. حتی افرادی که نگرش منفی بیشتری در زندگی دارند از ضعف در سیستم ایمنی بدن رنج می برند و خطر بیشتری جهت ابتلا به بیماری های مختلف نسبت به افراد دارای نگرش مثبت، آنها را تهدید می کند.
ارتباط افسردگی با افکار خودکار منفی
" افکار خودکار منفی (Automatic negative thoughts) یا ANT افکار مزاحمی هستند که در خودآگاه افراد به صورت ناخواسته وجود دارند و بسته به شدت و ضعف این افکار در ذهن، باعث ایجاد خلق و خوی منفی در افراد میشوند.
برخی از مطالعات ارتباط بین افسردگی و افزایش میزان افکار خودکار منفی را مطرح میکند. طبق نظریه آرون بِک، فرد افسرده به طور اتوماتیک، نسبت به خود، حال و آینده و تجاربی که در زندگی کسب کرده و تمام عوامل تأثیرگذار، نگاهی بدبینانه و منفی دارد و این افکار منفی منجر به تشدید افسردگی شده و شخص در این حالت در سیکل معیوب افسردگی و افکار منفی گرفتار می شود. بدین ترتیب، بین میزان افکار خودکار منفی با شدت افسردگی رابطه مستقیمی وجود دارد."
کاهش افکار خودکار منفی با تمرکز حواس
" تمرکز حواس تکنیکی است که برای کمک به افراد در جهت تمرکز داشتن در لحظه حال کمک میکند و منجر به کاهش شکلگیری افکار منفی در ذهن میشود. ریتوو Ritvo و همکارانش دریافتند که دانشجویانی که دورههای تمرکز حواس را گذراندهاند بسیار کمتر درگیر بروز افکار منفی ناخواسته میشوند." (3)
تفاوت افکار منفی با نشخوار فکری
" تفکر در باره مشکلات مان، بدون شک روشی مؤثر در حل مسائل است. اگر ما در پی آن هستیم که با یکی از جریانات زندگی خود انطباق پیدا کنیم، در باره آن فکر می کنیم، راه حل های مختلف را مرور می کنیم و سپس یکی از آنها را انتخاب می کنیم. ولی بعضی اوقات، ما در مرحله تفکر به مسئله باقی می مانیم و دورتر نمی رویم و این امر بیشتر زمانی اتفاق می افتد که افکار ما منفی باشند. واتکینز و مولدز (2005) نشخوار فکری را افکار مربوط به احساس غم می دانند و از آن تحت عنوان " نشخوار فکری غم" یاد می کنند.
نشخوار فکری با افکار منفی تفاوت دارد، پاپا جورجیو و ولز در سال 2001 در مطالعه ای نشان دادند که افکار خودآیند منفی، ارزیابی های کوتاه و مختصری از شکست ها در بیماران افسرده اند. در حالی که نشخوار فکری، زنجیره ای طولانی از افکار تکراری، چرخان و خود متمرکز و پاسخی به افکار منفی اولیه است .
نالن هاکسما؛ عوامل نشخوار فکری را در والدین بیش کنترل کننده، وجود سابقه آزار جنسی، هیجانی و جسمی از دوران کودکی به عنوان عوامل معنادار در شکل گیری سبک نشخوار فکری معرّفی کرده اند.
نشخوار فکری بر روی توانایی های طبیعی و انطباقی ذهن تأثیر می گذارد و منجر به مشکلات روانی بیشتر می شود. به عنوان مثال هولگین (2010) بیان می دارد که نشخوار فکری فرایندی توانا است که بر روی ظرفیت شناختی افراد تأثیر می گذارد و چالشی می شود که بعضی از افراد نمی توانند از اثرات منفی آن از قبیل خستگی، استرس و اضطراب بهبود یابند و یا بنا به گفته آپتون (2011) ؛ نشخوار فکری باعث شدید شدن و ماندگاری خُلق منفی، تخریب تمرکز، تخریب حافظه و اختلال در حل مسئله می شود و انگیزه را برای رفتار ابزاری کم می کند و پیش بینِ شروع دوره های افسردگی در آینده است.
مطالعات دیگری نشان داده اند که نشخوار فکری باعث خُلق منفی پایدار، گسترش شناخت های منفی و کاهش توانایی حل مسئله در آزمودنی های افسرده می شود (واتکینز و مولدز 2005). " بدبینی فزاینده به زندگی" از دیگر عواقب نشخوار فکری است. به عنوان مثال آزمایشات تجربی نشان داده اند که زمانی که به آزمودنی ها، نشخوار فکری القاء می شود، آنها برای حوادث زندگی و یا مشکلات بین فردی توضیحات منفی بیشتری ارائه می دهند و همچنین در باره حوادث مثبت آینده بدبین تر هستند تا افرادی که "حواس پرتی" به آنها القا می شود." (4)
چه باید کرد؟
دانستیم که بی توجهی نسبت به افکار منفی، باعث حذف آنها نمی شود و یا کنار گذاشتن افکار منفی که کمتر بدان قادریم، اثرات سوء آن را کاهش نمی دهد. افسردگی و بدبینی یا بدگمانی از جمله نتایج سوء افکار منفی است. باید با جایگزینی افکار مثبت، تلاش کنیم تا افکار منفی به تدریج کم اثر یا بی اثر گردند. خود این تلاش یعنی آغاز فعالیتی مطلوب برای مفید و مؤثر بودن. به همان اندازه که افکار منفی در مورد خود به کاهش خودباوری و اعتماد به نفس منجر می شود، برعکس، افکار مثبت نیز این دو ویژگی را تقویت می کند.
پس به جای انکار یا پنهان ساختن افکار منفی، باید متوجه آنها شد و با تلقین، تمرین و جایگزینی افکار مثبت و انتخاب اهداف سازنده، آنها را در مورد خود یا دیگران که هر دو کاهنده انرژی و توان انجام کارهای مفید و سازنده هستند، کنار گذاشت. حتما باید توجه و جایگزینی انجام بگیرد تا ما از شرّ افکار منفی خلاص شویم و گر نه به بدبینی، بدگمانی و افسردگی نیز مبتلا خواهیم شد. برای تمرکز حواس نیز باید تمرین کنیم تا بر مانور افکار منفی، غالب شویم.
برای این کار بهتر است خود را به انجام کارهای مفید مشغول ساخت. باید کمتر تنها و بیکار بنشینیم و با مطالعه یا انجام یک فعالیت هنری و خلق یک اثر ولو عاری از هر نوع تبحّر و صنعت هنری، ارزشی ایجاد کنیم که حس خوشایندی را در ما ایجاد کند.
مشغول بودن با گل و گیاه ولو در چند گلدان کوچک نیز اثر مثبتی در ما به وجود می آورد و کمتر فرصتی برای افکار منفی باقی می ماند. و از اثرات سِحرآمیز موسیقی بر روح و ذهن خود غافل نشویم که یقین معجزه می کند. و مهم تر از همه ورزش کردن را فراموش نکنیم. ورزشی که نیازی به صَرف هزینه ندارد و به سادگی ممکن است و با روحیه و توان ما سازگار است. و خندیدن را فراموش نکنیم و هنر لبخند زدن را بیاموزیم.
ما چون برخی از این فعالیت ها را انجام نمی دهیم، اوقات فراغت بیشتری را هدر می دهیم، پس به سوی افکار منفی گرایش می یابیم. برخلاف تصور برخی، زندگی جریانی ساده و اتومات نیست، برای خوب و هدفمند زیستن، باید متوجه و هوشیار بود. ما نسبت به وجود، عمل و گفته خود مسئول هستیم، شاید با دقت در تحقق این مهم، کمتر در گرداب افکار منفی بیفتیم.
منابع:
1) برگرفته از: psychologytoday psychcentral ، سایت چطور؟ توسط صدف دژآلود، بهروزرسانی تیر 1398.
2) برگرفته از: uncommonhelp.me ، سایت چطور؟ توسط امین ادراکی، بهروزرسانی آذر 1397.
3) ویکی پدیا؛ دانشنامه آزاد، افکار خودکار منفی.
4) دانلود پایان نامه ارشد؛ سبز فایل، تفاوت افکار منفی با نشخوار فکری.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
بنابراین خیلی از بچه ها از کودکی یاد می گیرند که مثلا به جای اینکه غمشان را نشان دهند، عصبانی شوند یا به جای اینکه خوشحالی شان را بروز دهند، احساس ترس یا غم داشته باشند. همین حالت تا بزرگسالی نیز برای افراد باقی می ماند به همین دلیل ما بزرگسالان غمگین یا خشمگین زیادی را در اطرافمان می بینیم که اگر از آنها علت این احساس را بپرسیم، شاید خودشان هم ندانند که چرا همیشه غمگین یا همیشه عصبانی هستند.
روانشناسان معتقد هستند که احساسات منفی از افکار منفی سرچشمه می گیرد. یعنی اگر یک روز از خواب با این فکر بیدار شویم که عجب روز بدی داریم و این فکر را تداعی کنیم خواه ناخواه آن روز برایمان منفی و پرتنش و پر از اتفاقات بد خواهد بود. همینطور این احساسات را به دیگر اعضای خانواده نیز انتقال خواهیم داد.
بنابراین اگر یک روز از خواب بیدار شویم و افکار و احساسات عاشقانه در ذهن پرورش دهیم، همینقدر انرژی خوب داریم و اگر سرشار از غم و اندوه با نفرت و دلزدگی بیدار شویم قطعا روز بدی همراه با خشم و ناامیدی خواهیم داشت.
منفی ها:به تمام امور موهومی وحتی متافیزیک از قبیل اخلاق وصفاتی چون زشت و زیبا ولذت و شانس وسحرو جادو و امور درونی وغیر محسوس وناپایدارو برخی ارزشهای غیر قابل سنجش و اندازه گیری، امور منفی است.
مثبت ها:به تمام امور فیزیکی و قابل سنجش با حواس 5 گانه را امر مثبت گویند.مثل همان مثالهای شما سر کارخانم گرامی (مشغول بودن با گل و گیاه-گوش دادن به موسیقی-مطالعه-ورزش) .عذر
بسیار ممنونم.
همکار محترم،
جسارتا در مثال شما، توانایی مالی، ملاک خرید یا عدم خرید شمرده می شود.
لطفا تفاوت افکار منفی با نشخوار ذهنی را بار دیگر مطالعه کنید. در پاراگراف اول این قسمت آمده:
" تفکر در باره مشکلات مان، بدون شک روشی مؤثر در حل مسائل است. اگر ما در پی آن هستیم که با یکی از جریانات زندگی خود انطباق پیدا کنیم، در باره آن فکر می کنیم، راه حل های مختلف را مرور می کنیم و سپس یکی از آنها را انتخاب می کنیم. ولی بعضی اوقات، ما در مرحله تفکر به مسئله باقی می مانیم و دورتر نمی رویم و این امر بیشتر زمانی اتفاق می افتد که افکار ما منفی
باشند."
تشکر از دقت نظرتان.
"تمام مسائل دیگر اعم از آزادی منفی و مثبت-سیاست منفی و مثبت-اخلاق منفی و مثبت-آموزش منفی و مثبت-و امثال اینها را درقالب چنین مثال
ساده ای می توان آورد."
مثال های شما گواه وجود رنگ سیاه و سفید است. نمی توان مفاهیم را این چنین مرزبندی کرد.
منظور از افکار منفی، هم می تواند برداشت های منفی ما از یک موضوع باشد و هم می تواند تفکر ذهنی ما در
مورد خودمان یا دیگران، در جهت منفی باشد........
شاید اگر به تفاوت معنای افکار و تفکر، دقت کنید متوجه مفهوم شوید.
آنچه که شما مثال آوردید تفکر و نگرش
من یا حضرتعالی نسبت به موضوع سرمایه گذاری است.
اما به طور مثال نوجوانی دست و پا
چلفتی است و از عهده انجام کمتر کاری به خوبی برمی آید، ذهنیت این فرد نسبت به خودش چگونه است؟
در ذهن خود، لیاقت ندارم، نمی توانم،
آبرویم رفت و..... آنقدر با خود تکرار می کند که این افکار منفی، به او اجازه
تمرکز و دقت برای انجام بهتر آن کار را
نمی دهد. او باور می کند که نمی تواند.
لطفا سه کامنت اول را نیز مطالعه نمایید. تشکر
کلیه آبژکتیوها مثبت و تمام سوبژکتیوها منفی اند.
سه صورت مسئله:
1-باور انجام کار یا باور ناتوانی کار هر دو منفی اند.
2-باور انجام کار و عمل به آن مثبت است.
3-باور نداشتن به یک امری اما انجام دادن آن به عمد یا غیر عمد مثبت انحرافی(پیچیده) است.
کلماتی مانند برداشت - افکار-تفکر-نگرش-فرهنگ و ارزشها-مرور راه حل ذهنی-ذهنیت خوب-ذهنیت بد-لیاقت-آبرو-تمرکز-دقت-تمام اینها به خودی خود منفی محسوب می شوند.چون فاقد سنجش و اندازه گیری اند و تمام سوبژه اند.مثلا به نظر شما فکر خوب ،امری مثبت است یا منفی؟من می گویم فکر خوب و بد هر دو منفی اند مادامی که در مورد یک موضوع طرحی قابل سنجش و عینی ارائه ندهند.مثلا صداقت امری منفی است اما اگر همین کلمه در مورد موضوعی مثل تدریس یا هر چیز دیگر نمود یابد مثبت خواهیم گفت.عذر
نگاه فلسفی به مفهوم افکار منفی، واقعیت مورد انتظار رشته های روانشناسی و روانشناسی اجتماعی را
تحت الشعاع قرار داده است.
اگر اجازه دهید به قول حضرتعالی،
اجازه دهیم اهل فن نیز قضاوت کنند.
هدف در اینجا تفاوت نگاه بنده و شما
نیست، هدف برداشت درست از یک مفهوم ساده اما دو وجهی است آن گونه که علما تعریف کرده اند.
بنده اگر فقط براساس تصور خود
می نوشتم شاید نگاه شما دخیل بود، اما از تعاریف اهل فن سود جسته ام
تا مرز بین علم و برداشت شخصی،
تعیین گردد.
در این متن با افکار مثبت، کاری نداریم. بلکه تفاوت افکار منفی با چند مفهوم مشابه ذکر شده و راهکاری برای پیشگیری از جریان افکار منفی، تقدیم
شده است.
لزوما برای شناخت آن به اثبات افکار مثبت نیازی نداریم.
1-باور انجام کار یا باور ناتوانی کار هر دو منفی اند.(مخالفم)
2-باور انجام کار و عمل به آن مثبت است.(موافقم)
3-باور نداشتن به یک امری اما انجام دادن آن به عمد یا غیر عمد مثبت انحرافی(پیچیده) است.(مخالفم)
چرا چیزی را قادر به اندازه گیری کمی نیستیم باید منفی، بدانیم؟
فکر خوب امری نسبی است و ربطی به افکار منفی یعنی موضوع ندارد.
باز تکرار می کنم، شما با نگاه فلسفی به موضوع، واقعیت افکار منفی را کنار گذاشته اید.
افکار منفی از احساس گناه، تجربه کم، فرهنگ خانواده و محیط اجتماعی، نوع تربیت و.... می تواند ایجاد شود......
منفی نگری می تواند زمینه ساز
بیماری های روحی و روانی و عدم موفقیت در زندگی شود. برای مثال افکار منفی به واسطه پیش داوری نادرست، زمینه شکست و عدم موفقیت را قبل از انجام کاری به شخص القا می کند و این موضوع تاثیر بالایی در عدم دستیابی به اهداف دارد.
و با آنچه که یک فرد توسط عمل بدان، به عنوان نتیجه
نشان می دهد مورد اعتماد و باور همه انسانهاست.
فقط افرادی صداقت را باور ندارند یا آن را انکار می کنند
که در زندگی شخصی خود از فرد یا افرادی همنشین،
خلاف آن را تجربه کرده اند که این افراد اصولا دچار بدبینی نسبت به مفهوم صداقت می گردند.
بدبینی نیز از زمینه های ایجاد افکار منفی یا گفتگوی ذهنی فرد در برابر رفتار صداقت آمیز دیگران است.
کلنجار رفتن ذهن در این خصوص را افکار منفی
می گوئیم.
همه ما گفتگوهای ذهنی داریم، عده ای با توجه به نوع تربیت و شخصیت خود راجع به افکار مثبت و تقویت توانایی های خود، در ذهن خود می اندیشند و عده ای دیگر برعکس. منفی بافی یا منفی نگری ما نسبت به هر مسأله ای از همین جریان، به دیگران منتقل
می شود.
برای همین در آخر برای تنها نماندن و اجازه ندادن به سرعت افکار منفی، راهکارهایی تقدیم شده است. تنهایی و تنها ماندن به رشد افکار منفی، شدیدا
می افزاید.
اکثر مردم عادی و حتی باسوادان عالی رتبه مفهوم منفی و مثبت را در امر خوب و بد بکار می برند.در صورتی که اگر دقت کنند متوجه می شوند که اینها اینگونه نیست.نفی و اثبات (منفی و مثبت)ارتباطی به خوب و بد یا ارزشها ندارد.مثلا از شخصی بپرسید استعمال الکل یا مادهء مخدر آیا امری مثبت است یا منفی؟فوری جواب می دهد منفی است. در صورتی که این عمل مثبت است و در آزمایشگاه هم مثبت نشان می دهد.یا صداقت که به قول شما مفاهیم ارزشی تمامی جوامع است صرفا تا بعمل درنیاید یک ادعا بیش نیست و ادعاها تماما منفی و قابلیت اثبات ندارند.
موفق و موید باشید.
روانشناسی مثبت بر روشهای علمی تأکید دارد و قابل اثبات است در حالی که مثبتاندیشی و مثبتنگری (با وجود اثربخشی و شواهد عینی) هیچ گزاره علمی جهت اثبات آن استخراج نشده است
پنج اصل مثبت گرا
منطق تحقیق در تمام شاخه های علم یکسان است.
هدف تحقیق توضیح، پیش بینی و کشف است.
تحقیق باید تجربی با حواس انسان انجام شود.
علم همان عقل سلیم نیست.
علم باید با منطق قضاوت شود و از ارزش ها محروم شود.
بحث شما از حیطه متن، جداست.
امیدوارم متوجه تفاوت باشید.
مکتب پوزیتیویسم یا مثبت گرایی یا
اثبات گرایی اگوست کنت، دقیقا
مبحث مورد انتظار شماست که با
نیّت متن، مغایرت دارد.
مثال شما:
"مثلا از شخصی بپرسید استعمال الکل یا مادهء مخدر آیا امری مثبت است یا منفی؟فوری جواب می دهد منفی است. در صورتی که این عمل مثبت است و در آزمایشگاه هم مثبت نشان می دهد."
'صداقت که به قول شما مفاهیم ارزشی تمامی جوامع است صرفا تا بعمل درنیاید یک ادعا بیش نیست و ادعاها تماما منفی و قابلیت اثبات ندارند.'
صداقت، ارزشی است که به طور قراردادی، افراد آن را در روابط اجتماعی خود دوست دارند و ترجیح می دهند. شما چگونه می توانید خاصیت آن را در بین افراد، انکار کنید؟
مثلا من می گویم جناب آقای شیبانی،
فردی محترم است، حال چون فاصله و ارتباط مستقیم وجود ندارد یا وجوه آن نامشخص است، باید بگوئیم ادعایی
منفی است و قابلیت اثبات ندارد؟
راستی این منفی مثبتی که از سوی شما تیشه به ریشه ارزش ها زده است، چه ربطی به افکار منفی یا نشخوار ذهنی
دارد؟
جسارتا با بزرگواری خود چرخی در سایت های مختلف در همین موضوع بزنید، اگر مصداقی طبق برداشت خود داشتید، در خدمت هستم.
پرسیده اید که: "این منفی مثبتی که از سوی شما تیشه به ریشه ارزش ها زده است، چه ربطی به افکار منفی یا نشخوار ذهنی دارد"؟
طبق تعریفی که در پستهای قبلی کردم افکار و نشخوار ذهنی تا به تجربه در نیاید،خودش منفی است یعنی قابل اثبات نیست و نیازی ندارد که بگوییم افکار منفی یا افکار مثبت .چونکه در جایگاه ذهن است و منفی و غیر قابل اثبات است.
اما ارزشها:مادامی که ادعای صرف باشد منفی است اما به محض اینکه تجربه شود مثبت شده و آنوقت صفت خوب و بد به آن می دهیم.
پوزیتیویسم هم در انواع خودش فاقد نقد نیست اما از جهت اصولش که بیان کردیم در تمام حوزه ها بالاخص همین متن شما سرکار خانم محترم و رشته جامعه شناسی که تبحر دارید پایبند همان قواعد است.مانند همان مثالهای ورزش ومطالعه و پرورش گل که در متن آوردید.در مورد ایدئولوژی و اعتقادات صرف هم همینطورمنفی است چون ادعایی صرف و موهومی بیش نیست.فرق ما با جوامع پیشرفته در همینهاست که باید انسانی نو و جامعه و نگرشی نو و زندگی واقعی و مثبت ساخت نه موهومی.موفق باشید
جناب آقای پورسلیمان
مدیر محترم سایت صدای معلم؛
برای قبول زحمت و فراهم ساختن شرایط بحث از شما سپاسگزارم.
پایدار باشید.
خانم امامی
سپاس از شما .
پایدار باشید .
کرده اند. نه از شادی خبر است نه برنامه تفریحی وجود دارد.
خنثی سازی مردم به نحو احسنت انجام شده کاری که آمریکا هم بدان قادر نیست.
پس بشین و هی فکر منفی بکن و خودت را سرکوب کن یا خفه کن و
مدام به مذمت و سرزنش گناهان نکرده را به خودت بکن. جهنمی لازم نیست
اینجا خود جهنم است
به تازگی طی آزمایشهای بالینی در دانشگاه شیکاگو روی ۲۴ داوطلب، پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که دوز کمی از گاز نیتروز اکسید یا گاز خنده نشانههای افسردگی را در بیماران مقاوم در برابر داروهای فعلی از بین میبرد و تاثیر مثبت استفاده از این گاز برای چندین هفته دوام دارد، ضمن این که عوارض جانبی کمی هم نشان میدهد. درصد بالایی از افراد مبتلا به افسردگی در این مطالعه پس از دریافت تک دوز گاز خنده، نشانههای بهبودی از خود نشان دادند. گاز خنده در برخی مبتلایان منجر به عوارض جدی مثل حالت تهوع شدید بود که با کاهش غلظت گاز از ۵۰ درصد هوای دمی به ۲۵ درصد تا مقدار زیادی عوارض آن کاهش یافت.