« كنكور زدگي » روي ديگر « كتاب محوري »
هر نوعي از آزمون و ارزيابي بايد هدفمند باشد به گونه اي كه مسير مطالعه و تلاش را نشان دهد. در واقع در روند ارزيابي دانش آموزان بايد مشخص شود اين افراد تا چه حد تلاش مدار بوده و تا چه حد قدرت ادراک مفاهيم و دادههاي درسي را دارند. معلمان در اين روند در مييابند، ميزان تواناييها و نحوه انتقال مفاهيم آموزشي آن ها تا چه حد مطلوب بوده است.
يكي از اين گونه هاي آزمون ، « كنكور » سراسري است كه در چند ساعت سرنوشت چند صد هزار نفر را مشخص مي كند. از اين رو کنکور و مشکلات آن ديگر حرف ناگفتهاي ندارد كه بيان شود؛ اما هنوز دشواريهايش ناديده گرفته مي شود. در حالي که در کشورهاي ديگر مسئله کنکور زدگي و تست زني به اندازه کشور ما رونق ندارد.
با اندك توجهي در مي يابيم كاستي ها و آسيب هايي كه قبلاً براي اقتدار متني كتاب هاي درسي بيان شد، از يك سو و فشار شديد كنكور در دوره دبيرستان از سوي ديگر، نه تنها موضوع تربيت اعتقادي، اخلاقي و اجتماعي دانش آموزان را تحت الشعاع قرار مي دهد، بلكه تلاش هاي گذشته را نيز مورد تهديد جدي قرار داده است.
به عنوان مثال : اعم اغلب دانش آموزاني كه در دوره ابتدايي با نماز، قرآن، اخلاق اسلامي و آداب و رفتار اجتماعي و فرهنگي آشنا شده اند، تحت فشارهاي شديد « كنكور محوري » و حفظ خط به خط كتاب هاي درسي، نوعي مقابل به مثل از خود نشان مي دهند تا جايي كه گاهي هرگونه اظهار نظر، با عكس العمل نه چندان مناسب پاسخ داده مي شود و اين فشار روحي و رواني و حتي جسمي تا آن جاست كه اغلب دانش آموزان براي موفقيت بيش تر بايد در کلاس هاي خصوصي و مراکز آزاد کنکور شرکت کنند تا نتيجه دلخواهي بگيرند.
با كمال تأسف به جاي رفع اين مشكل مهم، در اثر كوتاهي هاي انجام شده اين نوع نگرش باعث شده تا روش هاي مرسوم تست زني در سال هاي اخير وارد دوره ابتدايي نيز بشود. ...
و اين تنها مورد از معضلات كنكور نيست كه به دوره ابتدايي كشانده شده است. قصه پر غصه چند معلمي در دوره دوم ابتدايي از يك سو، تبديل دروس به شهروندان درجه يك, دو و سه از سوي ديگر و سپردن دروس درجه سوم ( يعني قرآن، انشاء و ... ) به معلمان مازاد، مديران و معاونان مدارس و هركسي كه ساعات تدريس او كامل نشده است ، فقط گوشه اي از تركش هاي محتوا محوري و كنكور محوري است.
هژموني و سيطره كنكور، توان اصلاح اساسي وضعيت موجود برنامه ريزي آموزشي و درسي را از برنامه ريزان و متوليان امر گرفته است به طوري كه هر گونه تغييري به ويژه در دوره متوسطه نمي تواند متاثر از كنكور نباشد. اين خطر وجود دارد كه در صورت برگزاري كنكور به همين شيوه، رويكردها و اهداف تربيتي جديد ( با وجود اسناد تحولي ) باز هم دچار استحاله شود.
« مرگ خلاقيت » و رقابت براي كسب رتبه بالاتر از آسيب هاي ديگر کنکور زدگي است كه دامنگير اغلب دانش آموزان و خانواده هاست. اين موضوع باعث تخريب عواطف و احساسات کودکان و نوجوانان را فراهم کرده است. تاکيد بر چنين شيوهاي افرادي را بار ميآورد که هميشه پذيرندهاند ( و نه خلاق ) و آنچه به آن ها گفته شود، انجام ميدهند. بنابراين در اين رويه فردي تربيت مي شود که توان نقد و خلاقيت ندارد و اين درحالي است که كشور به شهروندان خلاق نياز دارد.
در چنين شرايطي كه گسست عاطفي بين نوجوان و خانواده باعث شده تا خانواده ها اطلاعات چنداني از دانش، توانايي و نگرش فرزندشان نداشته باشند و به همين دليل سعادت فرزندشان را تنها در قبولي كنكور مي بينند.
لذا نظام آموزشي ما مبتني بر محتوا محوري، کنکور محوري و قبولي محوري شده است. در چنين شرايطي آنچه اهميت دارد نتيجه است؛ و نه فرآيند آموزش و نه تربيت. از اين رو خانوادهها نيز تاكيد بر خواندن و حفظ متن كتاب هاي درسي داشته و کتاب هاي کنکور بيش تري براي فرزندان خود تهيه مي کنند. فرزندان خود را در کلاس هاي کنکور بيش تري ثبت نام كرده و به دنبال معلمان خصوصي معتبرتري هستند. در اين وضعيت خانوادهها مسير منطقي آموزش و تربيت را گم کردهاند. مدارس نيز به دنبال آموزش هويت اخلاقي و انساني نيستند، بلکه نگرانند که بازدهي آموزشي آن ها ( که همان قبولي در آزمونهاي مختلف است ) کمتر از ساير مدارس منطقه نشود.
چه بايد كرد ؟ ( 15 راهكار پيشنهادي براي تحقق معلم محوري )
حق آن است كه تنها به نقد و بيان مشكلات بسنده نشود؛ بلكه با ارائه چند روش ساده اما مهم، زمينه مساعد براي تكميل و افزايش راهكارهاي اصلاح، بهبود و ارتقاء وضعيت موجود فراهم شود. لذا 15 راهكار پيشنهادي براي تحقق هدف معلم محوري در اين بخش پيشنهاد مي شود :
1- به دنبال معلم خوب
از گذشته هاي دور تا كنون در حوزه هاي علميه، طلاب همواره به دنبال استاد خوب بوده اند و از مدت ها قبل، از استاد وقت مي گرفتند كه فلان درس را از محضر ايشان كسب فيض كنند. اين مطلب كه نشان از اهميت معلم محوري در نظام آموزشي حوزه هاي علميه دارد، در كلاس هاي دانشگاهي و مدارس آموزش و پرورش مشهود و ملموس نيست.
اغلب خانواده ها همواره دنبال مدارس نشان دار ( بِـرند ) هستند و موفقيت كودكشان را در آن مي جويند. غافل از اين كه معلمان آن مدارس چه كساني هستند و چه ويژگي هاي برتري نسبت به ديگران دارند؟ و آيا صلاحيت و تعهد لازم را براي اين امانت داري دارند؟ و مي توانند در تربيت فرزندشان مؤثر و كارآمد ظاهر شوند؟
بي شك خواهيد گفت : خانواده ها به نظام و حكومت اعتماد مي كنند. اين درست است، اما كافي نيست. بلكه بايد ابتدا به دنبال معلمان نمونه اي باشيم كه ضمن دارا بودن صلاحيت هاي حرفه اي، معلمي وارسته و مهذب، حريص و دلسوز نسبت به تربيت دانش آموزان، داراي سعه صدر و تحمل بالا و نيز مهربان و رئوف و داراي حسن برخورد و متعهد، متخصص، خستگي ناپذيري و کوشا باشند. قطعا با چنين انتظاري جوينده يابنده خواهد بود و در سطح كلان هم جامعه به چنين سمتي حركت خواهد كرد.
2- كتاب درسي داروست؛ نه شفا
كتاب درسي و محتواي آموزشي عقيم است، اگر معلم خوبي نداشته باشد. چرا كه كتاب درسي با معلم، معنا پيدا مي كند. اولين قدم براي معلم محوري، « معلم باوري » است. تا زماني كه به توانايي هاي معلمان اعتماد نكنيم و آن ها را باور نداشته باشيم و نيز به آن ها اجازه تجربه كردن را ندهيم، بهترين كتاب هاي درسي و محتواهاي آموزشي هم عقيم و بي ثمر خواهند بود.
3- به معلمان اعتماد داشته باشيم
شايد اين سؤال براي شما پيش آمده باشد كه « چرا در دوره آموزش عالي كتاب درسي خاص وجود ندارد و اساتيد اجازه دارند علي رغم « منابع پيشنهادي » مندرج در سرفصل هاي درس، از ساير منابع استفاده كنند و حتي جزوه بدهند ( بدون آن كه منابع پيشنهادي را معرفي و استفاده كنند )؛ اما در مدارس آموزش و پرورش چنين نيست و معلمان مجبور هستند تنها در چارچوب كتاب درسي حركت كنند ؟ چرا اين اجبار، همواره از سوي معاونت هاي مختلف و ادارات آموزش و پرورش و نيز مدير مدرسه و حتي اولياي دانش آموزان مورد تأكيد و مطالب جدي قرار مي گيرد ؟
آيا بهتر نيست به جاي تأكيد بيش از حد بر آموزش كتاب درسي و حفظ محتواي آن، « به معلم اعتماد كنيم » و با هدايت و صبوري او را در اين مسير رهنمون باشيم.
4- « معلم حرفه اي » جايگزين كتاب محوري
« معلم حرفه اي » به معلمي اطلاق مي شود كه ساير معلمان، از انجام كار و حرفه او ناتوان باشند. مانند دبير متخصص يك درس؛ كه دبيران ساير رشته ها، صلاحيت لازم براي تدريس در آن درس را ندارند. اين كار به عزم ملي، برنامه ريزي دقيق و سرمايه گذاري مناسب، كه در طي حداقل سه تا پنج سال همه معلمان را با صلاحيت هاي حرفه اي ايشان آشنا كند، نيازمند است.
5- نظارت مستمر / حمايت هاي تشويقي
به نظر مي رسد مهم ترين دليل تأكيد عملي ادارات مناطق و استان ها و حتي حوزه ستادي بر كتاب محوري، ناتواني در نظارت مستمر و حمايت و پشتيباني لازم از معلمان است. دليل آن هم چيزي نيست جز اجراي طرح و برنامه هاي متعدد و نه چندان ضروري و مفيد كه تمامي سرمايه هاي مادي و معنوي و نيز وقت و عمر مديران و معلمان را مي گيرد و مانع پيشبرد برنامه هاي درسي مي شود.
كميت نگري ها هرگز اجازه نمي دهد تا معلمي كه با علاقه و انگيزه در كلاس درس مشغول تربيت دانش آموزان است، ديده شود. چه برسد به آن كه مورد حمايت و تشويق قرار گيرد. اگر معلم انگيزه سرشار داشته باشد قطعاً تربيت عميق تر خواهد بود.
6- معلمِ فيلسوف باشيد
معلم و فيلسوف، دو طرف ماجراي فلسفه تعليم و تربيت هستند كه يكي در جايگاه « عمل» و ديگري در جايگاه « نظر » قرار دارد. پس معلم پيش از آموزش هر كتاب و هر درسي لازم است با چيستي و چرايي آن درس و موضوعات درسي آشنا باشد؛ تا تمركز و تلاش او در امر آموزش، او را از حركت در مسير هدايت و تربيت دور نكند. كم نيستند معلماني كه مطالب كتاب درسي را خوب درس مي دهند، اما به دليل عدم اطلاع از مباني فلسفي و نظري آن درس، چه بسا در جهت مخالف در حركت هستند.
7- معلمي با ابعاد نظر ورزي و ايده پردازي
معلمان زيادي را مي شناسم كه در آستانه بازنشستگي هستند و يا بازنشسته اند و علي رغم تجربه 30 ساله، تا كنون حتي يك مقاله هم ننوشته اند. كتاب تأليف نكرده اند و اين همه تجارب ذي قيمت را به نسل آينده معلمان انتقال نداده اند. آيا اين مسئله جاي تأسف ندارد ؟ در حالي كه بارها همين معلمان ايده ها و نظراتي را ارائه مي كنند كه بسيار جالب و قابل توجه است.
پيشنهاد مي شود همت كنيم در طول هر سال تحصيلي حداقل يك مقاله و طي هر سه تا پنج سال يك كتاب توليد و تأليف كنيم. و ايده هايي را كه طي آموزش و تدريس به دست مي آوريم، با نوشتن نشر و ارتقاء دهيم و اين كار را جزئي از صلاحيت هاي حرفه اي خود بدانيم.
8- منابع محتوايي در خدمت فکرزايي
انديشه ورزي، يک راه و روش و مهارت است و نيازمند آموزش و تكرار و استمرار. وقتي يك معلم در استفاده از كتاب درسي و منابع محتوايي به اين موضوع كه « چگونه مي توان با اين ابزار، مهارت انديشه ورزي را در دانش آموزان رشد داد ؟ » مي انديشد. قطعاً با توجه به علم و تجربه فراواني كه در اختيار دارد به راهكارهاي عملي متعددي در اين زمينه دست مي يابد.
اين فرآيندي است که علاوه بر محتواي مناسب، نياز معلم با مهارت صحيح انديشه ورزي دارد. در اين زمينه مباني و مبادي لازم در حال تدوين است. اما بايد اين را درنظر داشت که منابعي که اکنون در نظام آموزشي تدريس ميشود، نيازمند تلاش معلمان در اين زمينه است. تا به تدريج منابع محتوايي لازم به عنوان الگو نوليد و چاپ شود.
9- « تربيت » محور و اولويت تدريس، آموزش و يادگيري باشد.
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمودند : « الناس معادنٌ، كـمعادن الذهب و الفضه » مردم مانند معادن طلا و نقره هستند. ( من لا يحضره الفقيه، شیخ صدوق، ج ۴، ص ۳۸۰ ) به همين دليل نه تنها براي تربيت و هدايت، بايد به تفاوت هاي فردي افراد توجه كرد؛ بلكه بايد آن را مبناي برنامه ريزي، اجرا و ارزش يابي قرار داد.
ميکلآنژ ( نقاش، پيکرتراش، معمار و شاعر ايتاليايي ) يکي از هنرمندان نابغه تاريخ و معروفترين چهره رنسانس ايتاليا است. او پيرو مكتب فلوطين است و جمله معروف و زيبا و در عين حال قابل توجهي دارد. او مي گويد : « فرق من با ديگران در اين است كه آن ها وقتي به يك سنگ نگاه مي كنند، آن را سخت و محكم و غير قابل نفوذ مي بينيد؛ اما من در دل آن سنگ اندامي زيبا و رعنا مي بينم.» مجسمه داوود شاهكار اوست كه حدوداً هشت متر ارتفاع دارد.
او مي گفت : « من داوود را از همان اول در آن قطعه سنگ مرمر ديدم. کار اصلي من از آن به بعد اين بود که هر آنچه را که به شکل داوود نبود حذف کنم تا شکل اصلي پديدار شود. » ميكل آنژ آن را در طول چهار سال ( 1504 تا 1508 ) ساخت.
معلم كسي است كه « داوود » را در وجود شاگردانش که در ميان جسم آن ها انتظار مي كشد مي بيند و سعي مي كند آن را به بهترين وجهي به ظهور برساند. او از همه ابزارها براي خلق چنين شاهكاري بهره مي جويد.
10- روش هاي آموزشي، « تحليلي » شوند
استحاله فرهنگي زماني رخ مي دهد كه تكنيك بدون توجه به معنا به كار گرفته مي شود. و اين تفاوت اصلي فرهنگ غرب با فرهنگ اسلامي است. لذا معلمان معتقد و مسلمان امروز بيش از پيش بايد بر اين معنا توجه كنند. از اين رو اتخاذ روش هاي تحليلي به جاي آموزش هاي صرفاً تئوري ميتواند به حركت صحيح تعليم و تربيت اسلامي كمك كند.
به طور مثال محتوا محوري و برنامه هاي کنکور محور مدارس در يادگيري و کارآفريني دانشآموزان تأثير سوء داشته است. از آن جا كه بسياري از مطالب کتاب هاي درسي فرّار بوده و تنها ذهن کوتاه مدت دانشآموزان را تا زمان امتحانات درگير مي کند و سپس اين مطالب فراموش ميشوند، اغلب تلاش هاي معلم را كم ثمر مي گرداند و دانشآموزان به جاي تکيه روي يادگيري، حفظ کردن دروس را در اولويت قرار ميدهند.
از اين رو پيش رفتن به سوي « آموزش هاي تحليلي » به جاي آموزش هاي صرفاً تئوري، ميتواند به مرور اين مشکل را حل کند. به عبارت ديگر جامعه ما نه تنها به انسان پزشک، انسان وکيل، انسان مهندس و انسان روانشناس نياز دارد؛ بلکه به پزشک انسان، مهندس انسان، وکيل انسان و مشاور انسان نيازمند است.
با توجه به اين كه رفته رفته سند تحول بنيادين آموزش و پرورش از روي كاغذ به صحنه عمل و اجتماع ورود خواهد كرد، لذا روش هاي آموزش تحليلي مي تواند بستر لازم را براي تحقق زيرنظام هاي سند تحول و نقشه راهبردي آن فراهم آورد.
« روش آموزش تحليلي » فرآيندي در هم تنيده است که در آن دانش نظري و عملي بايد با رشد دانش آموز و روش معلم با يكديگر انسجام يابد. مسئوليت معلم اين است که بر اين فرآيند در حيني که هر فرد مشغول يادگيري است، نظارت کند.
11- كيفيت بخشي به چاپ كتاب هاي درسي
جالب است بدانيد با آن كه در ايران شيوه آموزشي، كتاب محوري است، اما كيفيت توليد و چاپ كتاب هاي درسي نيز با كشورهاي توسعه يافته تفاوت هاي زيادي دارد. مثلاً در استراليا، سوئيس و ايالات متحده کتاب هاي درسي دوره هاي مختلف تحصيلي براي آنکه هر چه بهتر و بيش تر دانش آموز را به خود جلب کند، از بهترين و با کيفيت ترين کاغذ، چاپ، طراحي بهره مي برند. آن قدر که بزرگترها هم محو تماشا و مطالعه آن مي شوند. چرا كه آنان نه به دنبال كتاب محوري بلكه به دنبال دانش آموزاني « با روحياتي تجربي، برون گرا و اجتماع محور » هستند.
12- بازگشت كتاب درسي و كنكور به جاي خود
در جريان هدف انگاري « كتاب درسي » و « كنكور » ( به عنوان دو روي سكه ) فقط انسان هايي تربيت مي شوند که اغلب مشتي آموخته و محفوظات را به صورت فلهاي در ذهن انباشته ميکنند و همان دادههاي خود را بيهيچ کم وکاستي تحويل مي دهند. حتي رقابتي که در اين آزمون ها ديده مي شود، بيش تر خاصيت استرس زايي دارد تا تقويت حس رقابت. بي شك نتيجه چنين تعليم و تربيتي مبتني بر نظام معيار و در طراز جمهوري اسلامي ايران نخواهد بود.
راهكار اصلي در اجراي برنامههايي است كه جاي « هدف » و « وسيله » را تغيير دهد و به جاي آنکه کنکور و يا كتاب درسي، هدف تلقي شوند، به جايگاه ابزاري خود باز گردند.
13- روز بدون كتاب درسي
به منظور حفظ استقلال حرفه اي معلم، در تعليم و تربيت دانش آموزان و با هدف همسو سازي ايشان با برنامه هاي درسي و اسناد تحولي، مناسب است در ابتدا روزهايي از سال تحصيلي با عنوان « روز بدون كتاب درسي » در نظر گرفته شود. و معلمان موظف باشند با توجه به سرفصل دروس تعيين شده، خودشان برنامه ريزي كرده و محتوا تهيه كنند.
14- تعيين موضوعات درسي با دانش آموزان
يكي از شيوه هاي آموزش و تدريس معلم مي تواند اين روش باشد كه موضوع اصلي درس را معلم مشخص مي كند و از دانش آموزان مي خواهد تا موضوعات فرعي را پيشنهاد كنند. با اين كار ضمن كمك گرفتن از دانش آموزان براي تدريس ذهن و فكر آنان در يك زمينه علمي، منظم و ساختارمند مي شود. اين تلاش ذهني مي تواند به توجه هر چه بيش تر و عميق تر آنان در زمينه يادگيري كمك كند.
15- معلمي، يك رسالت الهي است
از همه اين موارد مهم تر، مسئله عمل به تكليف الهي است. چرا كه خدا و پيامبرش نيز بر معلم بودن افتخار مي كنند. « الرحمن؛ علم القرآن » و « اني بعثت معلمًا ». پس اگر بخواهيم كار و هنر معلمي ما مورد رضاي خداوند قرار گيرد، بايد تلاش كنيم دانش آموزاني عالم، عاقل و متفكر، مؤمن و صالح و متخلق بار بياوريد. هر چند اين وظيفه در وهله اول بر عهده خانواده هاست. اما با توجه به وضعيت فرهنگي جامعه مي توان گفت به عنوان يك واجب كفايي، مسئوليت اصلي يك معلم در تربيت دينى دانش آموزان است.
حتي يك معلم رياضى، يك معلم فيزيك، يك معلم فارسى و ادبيات هم با بيان يك نكته تربيتي به موقع و به جا مىتواند تفكر عميق دينى و تربيتي را در اعماق دل شاگردان و مخاطبان خود جا دهد، بدون آن كه از موضوع درسي خارج شده و به حاشيه رود. اين نوع توجهات و اقدامات از سوي معلم، اغلب تا پايان عمر همراه فرد است. و او را هدايت و راهنمايي مي كند.
هم چنين تربيت دانش آموزاني عالم، عاقل و متفكر، مؤمن و صالح همان چيزى است كه مى تواند آينده اين كشور و بلكه جهان را آباد و اصلاح كند. علم و دانش سلاح است كه بايد در دست انسان صالح باشد تا به خدا، خود، خلقت و خلق خدا خدمت كند.
نتيجه بحث
معلّم، بهترين كتاب درسي دانش آموز است، اگر...
1- كتاب درسي را ابزاري براي تحقق « اهداف قصد شده برنامه درسي » بداند و به جاي واگذاري نقش هدايت گري به كتاب هاي درسي، در زمينه تسلط هر چه بيش تر بر مهارت تدريس تلاش كند.
2- در هنگام تدريس موضوع و محتواي درسي را زمينه اي براي رشد عقلاني، رفتاري و اخلاقي دانش آموزان بداند و براي تربيت شاگردانش اولويت قائل شود.
3- براي حفظ و افزايش کارآمدي خود و موفقيت در تدريس، پيوسته در حال يادگيري باشد. همواره تغييرات و تحولات مربوط به حرفه خود را پيگيري نمايد و با توجه به پيشرفت هاي علوم و فنون در زمينه هاي مختلف معلومات، مهارت ها و اطلاعات خويش را ارتقاء بخشد.
4- براي تدريس مؤثر و هدايت دانش آموزان، قادر به ايفاي نقش هاي متعددي در کلاس درس باشد. اجراي اين نقش ها به معلم کمک مي کند تا شناخت کافي از شاگردان خود پيدا کند و سپس با توجه به خصوصيات شخصيتي، رشد و تکامل آنها آموزشهاي لازم را ارائه دهد. اين مقاله نقش هاي متعدد معلم را در کلاس درس بررسي مي کند.
5- بتواند به خوبي از عهده تدريس برآيد، در صورتي كه از اصول روان شناسي تربيتي آگاه باشد. يکي از وظايف روان شناسي تربيتي، بررسي و تحقيق درباره کارآمدترين و مؤثرترين شيوه تديس است. معلم بايد توانايي يادگيري و به کاربستن دانش، مهارت، اصول و نتايج حاصل از تحقيقات روانشناسي را در تدريس داشته باشد و قبل از شروع به تدريس، از خصوصيات جسمي و رواني دانش آموزان اطلاع حاصل نمايد و مانند يک روانشناس در بررسي هاي خود به اين مسئله بپردازد که هر پديده و رويدادي که در کلاسش رخ مي دهد، هر رفتاري که از دانش آموزان سر مي زند، موفقيت ها، شکست ها، دوستي و دشمني هاي آنان دليلي دارد که بايد درصدد کشف آن برآيد.
از آنجا که معلم با فکر و انديشه و روح و روان شاگردان سر و کار دارد، بايد در و رنج آنان را بشناسد، در حفظ اسرار و جلب اعتماد و اطمينان آن ها بکوشد، مسائل و مشکلاتشان را ببيند و سعي کند علت مشکلات را بررسي و کشف نمايد و به ويژه به دنبال عواملي باشد که شاگردان را از درون متحول کند و به فعاليت و کوشش مناسب وادارد.
6- در نقش يك روان شناس به خوبي آگاه باشد که ممکن است عده اي از دانش آموزان به دلايل مختلف در اضطراب و نگراني و ترس و بيم به سر برند و در نتيجه به دنبال امنيت رواني هستند، از اين رو بايد تمام تلاش خود را به کارگيرد تا با ايجاد جوي مناسب در کلاس برقراري ارتباط صحيح به دانش آموزان آرامش ببخشد و اعتماد به نفس آنها را افزايش دهد.
7- آگاه باشد که هر کدام از دانش آموزان از ويژگي هاي شناختي و عاطفي خاصي برخوردار هستند و در هر يک از دوره هاي تحصيلي نيازهاي متفاوتي دارند.
8- بداند که مفهوم يادگيري چيست ؟ چه ويژگي هايي دارد ؟ چگونه حاصل مي شود ؟ و چه شيوه ها، عملکردها و راهکارهايي در فرايند يادگيري دانش آموزان تأثير بيش تري مي گذارند.
9- به عنوان يک « مدير يادگيري » بتواند مجموعه اي از برنامه ريزي ها، راهبردها و اقدامات خود را به گونه اي در کلاس به کار گيرد که آموزش هاي او به حداکثر کارايي و اثربخشي برسد.
به عنوان مثال : وجود نظم و انضباط، سکوت و آرامش در کلاس باعث مي شود که اولاً - سلامت روحي و رواني معلم و دانش آموزان حفظ شود؛ و ثانياً - تدريس معلم به نحو بسيار مؤثري انجام پذيرد.
10- دانش آموزان او حق انتخاب داشته باشند. و اگر رهنمود و راهبردهاي معلم دقيق باشد و شاگردان بتوانند مهارت هاي زندگي را به خوبي فراگيرند، امکان بروز رفتارهاي مخل بسيار کاهش يافته و زمينه ي بي انضباطي در کلاس به حداقل خواهد رسيد.
11- بتواند ضمن تدريس، مديريت مناسبي در کلاس خود داشته باشد، با دانش آموزان خود به راحتي ارتباط برقرار نمايد و با ارائه تجربيات بسيار جذاب، آموزنده و مفيد آنها را پيوسته خشنود، سرحال و آماده براي يادگيري نگه دارد.
12- به عنوان « برنامه ريز » به امور مربوط به تصميم گيري درباره برنامه ريزي ( به ويژه برنامه درسي ) علاقه مند باشد و به هيچ وجه بدون چون و چرا و بلاشرط خود را به کارهاي شناخته شده و از پيش تعيين گرديده وابسته نمايد. زيرا او بايد بتواند شرايط و مسائل مربوط به برنامه درسي را به بهترين نحو به کار گيرد تا اهداف و نتايج مورد نظرش تحقق پيدا كند.
13- به عنوان « يک برنامه ريز درسي » پيش از آنکه براي دانش آموزان طراحي كند، براي خودش طراحي آموزشي داشته باشد. در چنين مدارسي برنامه درسي بايد بتواند معلمان را تغيير دهد، بر آگاهي آن ها بيفزايد و آن ها را به حرکت درآورد.
14- « معلم برنامه ريز » ضمن ارزيابي فعاليت هاي مربوط به برنامه ريزي درسي، آن را به نحوي به کار گيرد و در کلاس اجرا کند که با موقعيت کلاس و شرايط و خصوصيات شاگردان مناسب باشد.
15- بتواند با توجه به نيازهاي دانش آموزان و امکانات بومي و محلي موجود در مدارس، انعطاف و دگرگوني لازم و مناسب را در برنامه هاي درسي ايجاد كند. در اين صورت فراگيرندگان راحت تر و با آمادگي بيش تري به يادگيري خواهند پرداخت.
16- قادر باشد که مفاهيم و موضوعات گوناگون و جديدي را در چارچوب سرفصل هاي برنامه درسي، به شاگردان ارائه دهد. هر چه معلم بتواند از پيچيدگي هاي برنامه درسي بکاهد و بر ميزان انطباق با آن شرايط و موقعيت هاي يادگيري دانش آموزان بيافزايد، موفقيت هاي بيش تري در ياددهي و آموزش بدست خواهد آورد.
17- بتواند موقعيت هاي مناسبي را فراهم كند تا اولياء دانش آموزان نيز در امر آموزش و تدريس مشارکت فعال داشته باشند تا معلم به کمک آنها مي تواند انگيزه هاي دانش آموزان را در فرايند ياددهي – يادگيري بيشتر برانگيخته نمايد.
18- « تدريس را هنر خود بداند » و معتقد باشد که او بايد بر تجربيات شخصي، احساسات و ارزش هايي متکي باشد که خارج از حيطه علم و كتاب درسي است. مانند يک نقاش، نويسنده، شاعر، بازيگر كه در هنگام کار، فقط در فکر خلق يک اثر زيبا است و تمامي نيروهاي جسمي و ذهني خود را به کار مي گيرد تا بتواند وظيفه هنري خويش را به عالي ترين شکل انجام دهد.
19- « هنر آفرين » باشد و فراتر از هر هنرمندي به حرفه اش عشق بورزد و هنرمندانه آن را اجرا نمايد و با زيرکي و موشکافي خاصي بتواند علايق، نيازها و توانايي هاي شاگردان خود را شناسايي کند و سپس فرايند آموزشي را بر اساس ويژگي هاي شخصيتي، استعداد، موقعيت و آمادگي آنها تنظيم نمايد.
20- « خلاق » باشد و بتواند مسائل و مشکلات کلاسش را با ابداع روش هاي تدريس و تهيه و تدارک وسايل آموزشي به خوبي حل و فصل كند.
21- از شيوه هاي ارتباط صحيح با ديگران و ايجاد روابط صميمانه آگاه باشد و به همين دليل، خيلي سريع و آسان بتواند با دانش آموزان ارتباط برقرار كند و جو کلاسش را مطلوب، پرمحتوا و « آماده يادگيري » نگه دارد.
22- در کلاس درس بسيار « حساس باشد » و به طور قاطع و جدي عمل مي کند و به آساني بتواند در برخورد با دانش آموزان، فرآيند پاداش و تنبيه را به صورت هنرمندانه در شرايط و موقعيت هاي مناسب به کار گيرد.
23- فعاليت ها و مهارت هاي متعددي را در کلاس ترتيب دهد، به نحوي كه از بي انضباطي و انجام رفتارهاي نامطلوب شاگردان جلوگيري کند.
24- به راحتي بتواند بر اوضاع و احوال کلاس مسلط شود، کمبودها و مشکلات شاگردان را بشناسد، راه حل هاي مناسبي ارائه دهد و با به کارگيري فنون و روش هاي مناسب، فرآيند يادگيري را با تجربيات و نيازهاي دانش آموزان هماهنگ سازد؛ به طوري که هر دانش آموزي با هر ويژگي و استعدادي که دارد به راحتي بتواند در جريان آموزش و يادگيري شرکت فعال داشته باشد و بر اساس ظرفيت ذهني و رواني خود از محتواي آموزشي و مطالب درسي که توسط معلم ارائه مي شود، استفاده كند.
25- تدريس معلم، همواره با نشاط و با طراوت است و دانش آموزان از اطمينان، آرامش و اعتماد به نفس کافي برخوردار باشند.
26- تدريس را يك فعاليت آگاهانه و برنامه ريزي شده بداند که توسط معلم در جهت نيل به اهداف و مقاصد خاص طراحي و تدوين مي شود. معلم در جريان تدريس، زمينه و شرايطي را براي دانش آموزان فراهم مي كند، تا « عمل يادگيري آسان تر شود. »
27- روش تدريس معلم با اصول و اهداف آموزش و پرورش و ويژگي هاي دانش آموزان هماهنگ باشد؛ تا او بتواند ضمن جهت دادن به فعاليت هاي آموزشي خود، شاگردان را به سوي اهداف تعليم و تربيت هدايت كند.
28- با خصوصيات رشد و احتياجات فراگيرندگان در هر يک از دوره ها و پايه هاي تحصيلي آشنا باشد، زيرا هيچ معلمي نمي تواند بدون شناخت دانش آموزان از لحاظ رشد ذهني، عاطفي، رواني، اجتماعي در تدريس خود موفقيت چشمگيري داشته باشد.
29- بر محتواي آموزشي و موضوع درسي که مي خواهد براي دانش آموزان ارائه دهد، تسلط داشته باشد. توانايي و احاطه معلم بر محتواي درسي باعث مي شود که دانش آموزان در فراگيري و آموزش با مشکلات کمتري مواجه شوند.
30- هدف هاي آموزشي درس را كه يکي از ضروري ترين و مهمترين کوشش هاي تربيتي به شمار مي رود، مشخص كرده باشد. زيرا يکي از تلاش هاي بسيار مهم معلم قبل از تدريس مشخص کردن اهداف آن است. هدف هاي آموزشي همان نتايجي هستند که قرار است دانش آموزان پس از پايان تدريس به آن دست يابند.
31- قبل از تدريس، از آمادگي شاگردان خود اطلاع كافي را حاصل مي كند و از روش هايي جهت تدريس بهره مي گيرد که با موقعيت، نيازها و تجربيات دانش آموزان هماهنگ باشند.
32- روند آموزشي و پيشرفت تحصيلي فراگيرندگان را با ارزش يابي هاي مستمر آشکار سازد. براي ارزش يابي آن ها از آزمون هايي استفاده مي کند که ضمن تشخيص ضعف هاي درسي دانش آموزان، آن ها را با هم مقايسه نکند.
33- اطلاعات درستي از عملکرد شاگردان به آنها بدهد تا آنان از حدود و ميزان فعاليت هاي درسي خود آگاهي يابند و با اعتماد به نفس بيش تري درس بخوانند.
34- ابتدا به مطالب و تمرينهاي کتاب درسي تسلط پيدا كند و سپس از کتابهاي کمکآموزشي براي افزايش کيفيت کارش استفاده نمايد. معلم بايد تكليف دانش آموز را به روشني مشخص كند كه ميزان توجه به کتاب درسي و مطالب درس ( جزوه معلم ) به چه ميزاني است و دانش آموزان به مطالب و جزوه معلم ( كه حاصل علم و تجربهي چندين ساله اوست. ) و کتاب درسي ( كه کاملترين منبع يادگيري است. ) چگونه توجه داشته باشند.
براي مثال : براي مطالعه درس هر روز در همان روز، از جزوه معلم استفاده کنند و براي مطالعهي عميقتر به سراغ کتاب درسي بروند و هر زمان به تمرينهاي کتاب درسي تسلط پيدا کردند، از کتابهاي کمکآموزشي براي افزايش کيفيت يادگيري استفاده کنيد
35- بداند كه آموزش و کار معلم در هدايت و ساماندهي کار آموزش بخش مهم و عظيمي از خرده نظام برنامه ريزي درسي در نظام کلان تعليم وتربيت است. بي شك تحقق هدفهاي برنامه درسي که حاصل برنامه ريزي است، در گرو اجراي درسـت فراينـد يادگيري در کلاس درس اسـت کـه هدايتگري آن بر عهده معلم نهاده شده است.
36- بداند كه « چرا برنامه درسي تغيير کرده است و تفاوت آن با برنامه درسي قبلي چيست ؟ » مؤلفه هاي تغييــر چــه چيزهايي هســتند؟ آيا رويکردهــا تغيير کردهاند ؟ آيا گســتره حوزه دانشــي يا بينشــي و تربيتــي فرق کرده اســت؟ آيا هدفهاي آموزشي کم و زياد شــده و يا تغيير اساسي يافته اند ؟ آيــا راهبردهاي جديــدي مورد توجه قــرار گرفته است ؟
محتــواهاي آموزش چه تفاوتي با گذشته داشته اســت؟ آيا شــيوه ارائه مطالب به گونه اي اســت که نيازمند تغيير در شــيوه هاي تدريس باشد؟ آيا فکر ميکنيد دانش آموزان هم بايد شيوه هاي جديدي براي يادگيري را برگزينند؟ آيا در کل، تغييرات انجام شده را مثبت ارزيابي ميکنيد؟ و آيا خود را براي اِعمال تغييرات، آماده ميبينيد؟
37- با فلســفه و ضــرورت تحــول بنياديــن نظــام تعليم و تربيت آشنايي لازم را داشته باشد و بر مباني اساسي و مباني برنامه درسي جديد احاطه نسبي داشته باشد.
38- سياستها، چشم اندازها، رويکردها و هدفهاي غايي برنامه جديد را فهميده باشد و اصــول حاکــم بــر برنامــه جديــد، بايدهــا و آيين نامههاي مورد نظر را در ذهن داشته باشد. و بر رويههاي آموزشــي توصيه شــده، راهبردها و فنون آموزش و ارزش يابي مسلط باشد.
39- انتظارات آموزشي در سطوح متفاوت درسي، در طول سال، پايه و دوره تحصيلي را خوب بداند و قبل از شروع سال تحصيلي، بصيــرت لازم و کافــي را در حوزه مأموريت و مســئوليت آموزشي خود کسب کرده باشد.
40- واجد بايستههاي « شايسته » معلمي باشد و در اين مسير تلاش و كوشش كند. مانند :
- اشــتياق به ياددهي و ايفــاي نقش هدايتي به نحوي مطلوب و مورد رضايت دروني؛
- احســاس تعلــق بــه مدرســه، کلاس درس و دانش آموز و مهر و عطوفت همه جانبه؛
- تقويت اعتمــاد به نفس معلمي در عزت نفس انساني؛
- تقويت روحيه خود انضباطي و الگو دهي؛
- تقويــت روحيه پيشــرفت و رشــد حرفهاي و تلاش در جهت پيشرفت؛
- تقويــت هــوش عقلاني، هيجانــي و مديريت احساسات خود؛
- شــناخت توانمنديهاي حرفهاي، نقاط قوت و ضعف دانشي و بينشي، نگرشي و ارزشي؛
- شناخت رغبتها و علاقههاي حرفهاي خود؛
- تقويــت روحيــه مشــارکت جويي، تعــاون و همکاري با ديگران؛
- تقويــت روحيــه گذشــت، ايثار، ســازگاري و صبوري و بردباري در مقابله با مشکلات
- صــرف وقــت لازم بــراي آمادگــي، طراحــي، برنامه ريزي، اجرا و ارزش يابي؛
وَ آخَـرُ دَعـوانـا اَنِ الـحَمـدُ لِـلّـهِ رَبِّ الـعالَـميـنَ
وبلاگ « فرهنگ آموزش قرآن، در آموزش و پرورش ... »
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
نگاهی به خروجی های آموزشی پرورش داشته باشی حقیقت آشکار است