یکی از اصلی ترین مهارت هایی که یک معلم باید قبل از ورود به کلاس یاد بگیرد، مهارت کنترل احساسات و به خصوص کنترل خشم است. خشم و پرخاشگری با هم فرق می کنند . اولی یک احساس است و دومی یک رفتار. خشم یک هیجان طبیعی است.
همه ما احساس خشم را به صورت خفیف یا شدید تجربه کرده ایم. اماخشم ممکن است به پرخاشگری منجر شود یا نشود. با مدیریت خشم می توان از تبدیل آن به پرخاشگری جلوگیری کرد.
یک معلم باید این مهارت را کسب کند که روی خشمش لگام بزند و نگذارد خشمش به پرخاشگری منجر شود.
«پرخاشگری» انواع مختلف دارد. یکی با دستش، یکی با پایش، یکی با کلمه هایش، یکی با صدایش، یکی با وارونه کردن کلمه هایش...
ممکن است خشمگین شدن یک نفر را نبینیم اما حتما پرخاشگری اش را می بینیم. پرخاشگری یعنی کاری که باعث صدمه دیدن خودمان یا دیگران یا اشیا می شود.صدمه حتما فیزیکی نیست.
پرخاشگری فقط یکی از نتیجه های احتمالی خشمگین شدن است، می شود خشمگین شد اما پرخاشگری نکرد. مطمئن باشید با خواندن این مقاله شما دچار تحول اساسی نخواهید شد اما تا حدودی با احساس خشم و رفتار پرخاشگرانه آشنا می شوید . شما احتمالا به این نتیجه می رسید که خشم اجتناب ناپذیر است اما می توان خشم را مدیریت کرد تا به پرخاشگری منجر نشود.
خیلی وقت ها به خاطر اینکه خشمگین شدن را چیز بدی می دانیم، اصلا به خودمان اجازه نمی دهیم احساس مان برچسب خشم بخورد و فکر می کنیم اسمش چیز دیگری است. علایم خشم به سه دسته تقسیم می شود: علایم بدنی ، علایم فکری ، علایم رفتاری.
نشانه های بدنی خشم عبارتند از : احساس داغ شدن و گرما ، احساس انرژی زیاد، سرخ شدن پوست، لرزش در دست ها، تنفس سریع ، احساس انقباض و فشار در عضله ها، افزایش ضربان قلب ... اگر این نشانه ها را در بدن تان دیدید، شما خشمگین شده اید و باید مواظب رفتار خود باشید.
موقع خشمگین شدن سیستم قضاوت ما به هم می ریزد. وقتی که خشمگین می شوید، بیشتر از همیشه غیرمنطقی فکر می کنید. افکاری که به دهن شما هجوم می آورند : من همیشه بدشانسی می آورم... بچه ها همگی مرا دست انداخته اند...دانش آموز از قصد و عمدا خندید...مطمئنم که رفتار خوب نتیجه نمی دهد...باید این دانش آموز را له کنم که بفهمد نباید این جوری رفتار کند.... این دانش آموزان آدم بشو نیستند.
اگر بخواهیم این رفتارها را نام گذاری کنیم. شما در موقع خشم به جای قضاوت منطقی از الگوهای فکری زیر تبعیت می کنید : تفکر همه یا هیچ، تعمیم بیش از اندازه ، ذهن خوانی ، پیشگویی ،باید و نباید، برچسب زدن.
در بحث های گروه های تلگرامی و کامنت گذاری ها ، علایم بدنی خشم دیده نمی شوند اما علایم فکری خشم و به هم ریختن سیستم قضاوت منطقی افراد خشمگین کاملا مشهود است .
افراد خشمگین به جای اطلاع رسانی و تحلیل بر اساس واقعیت ها ، ذهن خوانی می کنند ، برچسب می زنند و به جای روشنگری افشاگری می کنند. در اینجا فاصله بین علایم فکری و رفتاری خشم محو می شود.
پرخاشگری نشانه رفتار خشم گینانه و مهار نشده است. ابتدایی ترین تقسیم بندی پرخاشگری، تقسیم آن به کلامی و بدنی است. یعنی ما بعضی وقت ها با کلمه و بعضی وقت ها با وسایل فیزیکی به خودمان یا دیگران ضربه می زنیم.
دومین تقسیم بندی، مستقیما یا غیرمستقیم بودن پرخاشگری است.
سومین تقسیم بندی هم فعال و منفعل بودن پرخاشگری است. در پرخاشگری فعال ما یک کار را انجام می دهیم و پرخاشگری می کنیم اما در پرخاشگری منفعل ما با انجام ندادن کاری اعصاب دیگران را به هم می ریزیم.
پرخاشگری بدنی، فعال و مستقیم شامل سیلی زدن ، مشت زدن، لگد زدن و زخمی کردن دیگری است. پرخاشگری فعال انواع غیر مستقیم هم دارد مانند اجیر کردن فردی برای صدمه زدن به فرد خاصی. پرخاشگری بدنی منفعل هم مانند قهرکردن به حالت نشسته و حرکت نکردن همراه گروه و....
پرخاشگری کلامی در بین معلمان رایج تر است. پرخاشگری کلامی فعال و مستقیم مثلا فحش دادن یا توهین به دانش آموزان، پرخاشگری کلامی فعال و غیرمستقیم مثلا پخش شایعات بی اساس در مورد یک نفر، پرخاشگری کلامی منفعل و مستقیم مثلا جواب ندادن به یک نفر و بالاخره پرخاشگری کلامی منفعل و غیرمستقیم مثلا وقتی کسی از ما انتقاد می کند، نظر خودمان را نگوییم.
با خشم چه کار می کنیم؟ آدم های مختلف در مواجهه با خشمشان واکنش های مختلف نشان می دهند.
ساده ترین واکنش این است که خشمگین شدن را انکار می کنیم بعضی وقت ها از اساس می زنیم زیرش و می گوییم من اصلا خشمگین نیستم. همان دیالوگ معروف آدمی که با صورت برافروخته و لحن تند و تن بالا می گوید «من عصبانیم؟ من عصبانی ام؟» این گروه از مکانیسم انکار خشم استفاده می کنند.
انکار خشم در دراز مدت افسردگی می آورد.
بعضی ها خشم خودشان را تجربه می کنند اما بعدش فوری آن را پنهان می کنند . به عبارتی خشم خود را فرو خوردند و بعدش هم خودخوری می کنند حالا یا از طرف مقابل می ترسند یا از ابراز خشم. این شیوه هم در دراز مدت جسم و روان ما را به هم می ریزد.
کسانی که خشم خودشان را پنهان می کنند، باور دارند که نباید به منبع اختلاف نزدیک شد، نباید در موردش حرف زد. باید از آن دوری کرد و خلاصه گنداب را به هم نزد. این شیوه هم در دراز مدت خشم های پنهان شده را رویهم تلنبار می کند و هم اختلافات بین آدم ها را بیشتر می کند.
بعضی وقت ها ما خشممان را جابه جا می کنیم. مثلا در مدرسه از مدیر عصبانی می شویم، می رویم توی خانه با همسرمان دعوا می کنیم و بالعکس. جابه جایی اصلا روش همیشگی خوبی نیست چون آن بنده خدایی که ما به او پرخاشگری می کنیم، اصلا نمی داندن که چرا سیبل خشم ما شده است.
چطور می شود عصبانی شد اما پرخاشگری نکرد، سرکوب هم نکرد، فرو هم نخورد و جابجا هم نمرد ؟ پرخاشگری ، سرکوب ، فروخوردن خشم در کوتاه مدت ممکن است جواب دهد اما در بلندمدت هم آسیب جسمی و روانی به ما می زند و هم به دیگران.
بهترین شیوه برای ابراز خشم این است که بروید توی روی طرفی که شما را عصبانی کرده بایستید و بگویید که از او عصبانی هستید.
یادتان باشد این جمله ها را با «من» شروع کنید و نه با «تو».
نگویید «تو من را عصبانی کردی» بگویید «من عصبانی هستم چون تو فلان کار را کردی» یا «من عصبانی هستم چون فلان شرایط پیش آمده است»
وقتی می گوییم : "تو آدم بدی هستی " یا : " فلانی آدم بدی است "برخورد ما ذات گریانه است و البته فقط خشم خود را بروز داده ایم. درست این است که بگوییم: "فلان رفتار تو بد بود." یا " من از فلان رفتار تو ناراحتم" . در حالت دوم امکان رسیدن به نتیجه وجود دارد.
در کلاس درس هرگز نباید برخورد ذات گرایانه کرد. هرگز نگوییم فلان دانش آموز اصلاح شدنی نیست. هرگز به دانش آموز نگوییم که تنبل یا بد اخلاق و بی انضباط است. باید با رفتار نادرست دانش آموز برخورد کنیم.
هر موضوعی که باعث خشم شما شده به هر حال یک مشکل است که باید حل شود. به جای داد و بیداد این مساله ها را حل کنید. اول مشکل را تعریف کنید، بعد هر راه حلی که به ذهن تان می رسد را برایش ردیف کنید، بعد برای هر راه حل امتیاز بگذارید. امتیازها را هم بر اساس خوبی ها و بدی های هر راه حل بدهید. بعد راه حل ها را بر اساس امتیاز اولویت بندی کنید و در عمل اولین راه حل را آزمایش کنید. اگر جواب نداد هم بروید سراغ راه حل های اولویت های بعدی.
خشم آن قدر بدن ما را منقبض می کند که خودمان هم دیگر متوجه غیرعادی بودنش نیستیم. برای اینکه ذهن آرامی داشته باشیم، می توانیم میان بر بزنیم و بدن مان را آرام کنیم. برای آرام شدن اول همه عضله های قابل کنترل بدنتان را تصور کنید. بعد از نوک انگشت های پا تا فرق سر یکی یکی هر کدام را منقبض و بعد منبسط کنید.
یک بار دیگر به نشانه های فکری پرخاشگری نگاه کنید. یادتان باشد که همه این فکرهای غیرمنطقی می تواند شما را خشمگین تر کند و احتمال پرخاشگری تان را ببرد بالا. شما چقدر منطقی هستند. آیا دنیا فقط سیاه و سفید است؟ آیا همه آدم ها همان برچسب های شخصیتی که ما به آنها می زنیم را دارند؟ البته به این راحتی نیست. با تغییر دادن این فکرها مطمئن باشید کمتر از دیگران عصبانی می شوید.
منبع : اقتباس از منابع اینترنتی
نظرات بینندگان