درود بیکران بر آموزگاران و استادان
از پی یک تحقیق درباره تهران به این صفحه و به قولی سایت رسیدم و چون از اواخر دهه ی 50 تا اواسط دههی 60 آموزگار رسمی بودم و بعد... با عنوان آموزگار به دورم و گاهی هنر تدریس می کنم. اما هنوز به دلیل عشقی که به آن دارم و از آن محروم شدم، خود را آموزگار می دانم.
این مقدمه را گفتم که شدت علاقه ام به مباحث شما عزیزان را بیان کنم. و اما ...
عزیزان به مطلب آقای کاشفی ( این جا ) به عنوان یک نظر و دغدغه های یک فرهنگی یا یک شهروند نگاه کنید و نکته های تازه اش - اگر دارد- را بیاموزیم و یا با استدلال و بیان یک آموزگار پاسخ دهیم و یا بهتر از پاسخ، ما هم نظر بدهیم. چرا حاشیه ها را دامن می زنید. بله باید موارد اشکال را مثل : شیوه ی بیان و رعایت حرمت و... یادآوری کرد اما نباید جوهر موضوع را فدای این درگیری سطحی نمود.
به باور من ایشان هشدار می دهد که باید متوجه ریشه ها باشیم. فساد و اشکال اساسی در ریشه است نه بحث یک جرم رخ داده شده !
این گونه فجایع و دیگر فجایع که روح و فکر و قلب همه ی ما را می آزارد شاید بازهم رخ دهد. اما از خود بپرسیم چرا ممکن است رخ دهد؟ برخی دوستان هم در مثال مناقشه می کنند.
بله یک مثل را می توان از زاویه های مختلف دید و بررسی کرد اما بیایید ابتدا از زاویه دید ایشان و درست در ارتباط با موضوعی که بیان میکند ارزیابی کنیم و بعد اگر مخالفیم و یا اشتباه می پنداریم ، مطرح کنیم.
دوستان ریشه ی بزرگترین و بیشترین مشکلات اجتماعی ما که دودش هم در چشم خودمان می رود از ناکارآمدی و به قولی پوسیدگی و ویرانی نظام آموزشی است. علم مختص به یک منطقه و مردم و نژاد خاصی نیست.
بنابراین بیایید آموزش و پرورش در کشورهای اروپایی، امریکا و کشورهای آسیایی رو به رشد را مطالعه کنیم و بخواهیم که تغییر کنیم و این نظام نا کارآمد را تغییر دهیم. درست است که آموزگار( به قول عام معلم ) برای رفع کسری درآمد و تأمین هزینه زندگی به ناچار دو و چند شغله شده و فرصت مطالعه ندارد اما تا ما ندانیم و نخواهیم بدانیم و تغییر نکنیم نمی توانیم منشاء تغییر باشیم و نمی توانیم فرزندان این آب و خاک را با آموزه های کهنه ی خود به سرمنزل مقصود برسانیم و تغییری در فرهنگ جامعه به وجود نمی آید .
ما و نظام آموزشی باید با هم تغییر کنیم.
اما ابتدا ما هستیم که باید از مدیریت فرهنگی و نظام آموزشی کشور تغییر در کل مرتبه های نظام را خواستار باشیم. از پیش دبستانی تا دانشگاه مطالب درسی باید رابطه ملموس با جامعه داشته باشد تا در یک تلاش همگانی شاهد گسترش برد باری و احترام و رعایت شخصیت خود و دیگری در تمام عرصه ها از آداب و قوانین رانندگی و همسایه مداری و رفت و آمد شهری تا دیگر قوانین باشیم.
حقوق کودک و حفظ طبیعت و منابع طبیعی و حقوق شهروندی و حقوق صنفی و آزادی قلم و اندیشه و ابراز نظر و فرصت های شغلی برابر و انسان های اندیشه ورز و با اعتماد به نفس و شجاع و خلاق زمانی پدید می آید و رشد می کند و ثبات می یابد و در طول روند اجتماعی به طور پویا تغییر خواهد کرد که برای داشتن آن هم بخواهیم و هم تلاش کنیم و هم برنامه داشته باشیم.
هنگامی که زمان انتخابات مجلس و ریاست جمهوری می رسد باید دید چه کسی دغدغه اش تغییر بنیادی فرهنگ و ادب و پویایی است و برای این مطالب برنامه دارد.
باید از هر فرصتی برای نشر این اندیشه بهره جست. شوراهای مدارس را جدی بگیریم . شوراهای آموزگاران ، شوراهای دانش آموزان و... مکان ها و فرصت هایی است که می توان به رشد اندیشه و بالاندگی خرد کمک کرد و هرجا فهم و اندیشه راه یابد جهل و سطحی نگری کنار می رود.
به خود بیاییم و نخست خود را در برابر موارد و مسایل دور و برخویش مسؤول بدانیم تا بتوانیم دیگران را نیز به این باور برسانیم. در محیط کار و زندگی و در انجام هر کاری با دقت و بردبار باشیم. گفتم هر کاری حتا حرف زدن و نوشتن .
دوستان از من رنجیده نشوید خود نیز دچار اشتباه زیادی هستم و هر روزه درپی یادگیری و تا آخر عمر هم باید از دیگران بیاموزم اما کمی به نوشته های خود دقت دوباره کنید. جدا از مضمون که به طور کلی اشاره کردم که خیلی ها به حاشیه رفته اند.
به واژه ها توجه کنید . به واقع کسی که آموزگار است باید به جای استفاده از زبان فارسی ( پارسی) این همه واژه های بیگانه به کار برد؟!
اگر معادل آنها نبود قبول اما بسیار واژه های زیباتر و رساتر داریم که دوستان دقت نکرده اند. چرا؟! مگر نباید به عنوان یک آموزگار بدانیم فعل " می باشد " و " نمی باشد" جعلی است؟ و درست آن است که بنویسیم " است " و "نیست" .
هنگامی که هنوز آموزگار این مملکت نشانه جمع بستن را نمی داند و به جای استفاده از " ها" و "ا ن" از "ین" استفاده می کند و واژه فارسی را با قاعده عربی جمع می بندد؛ باید این بی دقتی _ یا نابلدی_ را پای چه گذاشت؟
آیا شیوه و روند استخدام در این نظام و نیز شیوه ی آموزش آموزگاران و تربیت علمی ، ادبی، فرهنگی آنان درست است؟
همین نکته به ظاهر کوچک را بیان کردم تا بدانید در تمام عرصه ها گرفتار بی دقتی و کم توجهی هستیم ، آن موقع با این سطح از توجه - در برخی کم آگاهی و نابلدی- توقع داریم نظام آموزشی کشور تغییر کند ؟
وقتی آموزگاری در متن می نویسد " این حقیر" توقع داریم به شاگردان درس اعتواد به نفس و سرافرازی دهد؟ دوستان دوری و پرهیز از غرور نابه جا متفاوت است با فرهنگ مظلوم و بنده و برده پروری!
ای که به فقر و بلا آلودهای
نه به روز و نه به شب آسودهای
مزه ی رنج را ماه و سال چشیده ای
به یقین درد نداری تا جنون کشیدهای
فکر خویشتن تا کنون تو بوده ای؟
رسم باطل تا کجا ستوده ای؟
چون ندانی که ندانی گرفتار آمدی
پیش چشم محرمت زار آمدی
جهل تو آن دشمن دیرین توست
فهم تو آن ثمن شیرین توست
راستی کشته شد در باغ فین
تو به کی آیی بخود ای نازنین
اگر آن آموزگار با دستان جهل به قتل رسید خون اش همکاران و دوستان را به خروش آورد که صحبت کنند و همگی از هم بیاموزیم.
کاش بی فاجعه دورهم جمع شویم و از هم بیاموزیم و از وحدت دل هم لذت ببریم.
" یاد همه ی آموزگاران و تلاشگران جبهه ی مبارزه با جهل و فقر گرامی باد"
اگر از دیدگاه خویش در متن من با جمله یا موضوعی بی ربط و یا اشتباه مواجه شدید پیشاپیش پوزش می خواهم و پذیرای درستی آن هستم.
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.