اين روزها در هر جايي كه باشي از تاكسي گرفته تا صف بانك، مردمي را ميبيني كه همه يك پا تحليل گر و كارشناس مسائل اجتماعي و سياسي شدهاند در حالي كه در اغلب اوقات طرز فكر و دادهاي كه به تو انتقال ميدهند زرد است و کمتر بار محتوايي دارد. در كنار اين نااميدي، بعضا حس ناامني نيز در مكالمات و گفتارهاي اكثر شهروندان ايراني از ديرباز وجود داشته و در طي اين سالها تثبيت شده است.
«آرمان» با يك كارشناس مسائل اجتماعي و استاد دانشگاه درباره ارزش محتوايي گفتوگوهاي روزمره ايرانيان به گفتوگو پرداخته است. حسن عشايري معتقد است: توهم داشتن به دليل بيسوادي و نخواندن تاريخ از ديرباز شكل گرفته و استمرار يافته است.
* دليل اينكه اين روزها همه مردم علاقه دارند درباره موضوعات سياسي و اجتماعي كه در دايره فعاليت شان نيست و اطلاعات درستي هم از آن ندارند اظهارنظر كنند چيست؟
يك معضل اجتماعي كه درباره سوادآموزي بخش زيادي از مردم در كشور ما رخ داده اين است كه سواد شنيداري و شفاهي شده است. مردم بيشتر اطلاعات خود را از تاكسي و گفتوگوهاي روزانه و محاورات خود كسب ميكنند. زماني كه كسي كتاب نميخواند و اشتراك روزنامه و مجله ندارد نميتواند با گفتوگو و حتي تماشاي رسانههاي جمعي سواد كسب كند و حتي اگر اطلاعاتي نيز به دست بيايد اين اطلاعات نميتواند منبع تجزيه و تحليل قرار گرفته و تفكر نقادانه را در فرد شكل بدهد. اين گفتوگوهايي كه بين مردم عادي در كوچه و خيابان رخ ميدهد و براي خيليها منبع كسب سواد و معلومات تنها همين گفتوگوهاست، چندين ويژگي منفي دارد:
در درجه اول اين گفتوگوها سطحي است و چون بر اساس منابع سطحي دريافت اطلاعات همچون تلويزيون و راديو يا بهتازگي شبكههاي اجتماعي كسب شده نميتواند منبع تجزيه و تحليل قرار بگيرد. در درجه دوم حس بدبيني و منفيبافي در تمام اين محاورات موج ميزند و هيچ كسي سعي ندارد وضع موجود را مطلوب جلوه داده يا حداقل بر نقاط مثبت تاكيد كند و صرفا همهچيز منفيبافي بدون استدلال محكم و داده حقيقي است.
اين يك بيماري جمعي است كه بايد آن را درمان كرد. دادههايي كه در اين گفتوگوها محور بحث و صحبت قرار ميگيرد دادههایي است كه فرد از جايي شنيده و با آب و تاب و شاخ و برگ دادن آن را مطرح و سعي ميكند جالب توجه باشد. اين فضاي مسموم را در ايران در روابط اجتماعي اكثر افراد مشاهده ميكنيم و متاسفانه ما حتي در دانشگاهها و ميان اساتيد دانشگاهي و قشر فرهنگي هم كه انتظار ميرود ديد نقادانه با پشتوانه تحليل و پژوهش حاكم باشد، اينطور نيست و اظهارنظرها زياد و گسترده اما سطحي و كمارزش است.
* نقد و اعتراض به وضع موجود هدف اصلي اين افراد و محور اصلي گفتوگوهاست. تفكر نقادانه چه ويژگيهايي بايد داشته باشد؟
تفكر انتقادي بر پايه دانش، بينش و صورتورزي شكل ميگيرد؛ يعني بايد اول بينش باشد و بعد با دانش فرد سعي كند، داده را تجزيه و تحليل كند تا از اين معبر به يك مفهوم يا داده اجتماعي دست يابد.
ارتباط سالم و موثر در فضاي نقد در صورتي رخ ميدهد كه فرستنده وگيرنده هر دو حاضر باشند و بتوانند درباره موضوع بحث و تبادلنظر كنند. در حالي كه درباره اكثر اين گفتوگوها ما شاهد اين موضوع هستيم كه گفتوگو بيشتر حالت تماس داشته و فرد فقط سعي ميكند نظر خودش را بر ديگران تحميل كند و اصلا به نقد و اظهارنظري كه ديگران بر صحبتهاي او وارد ميكنند كاري ندارد.
ارتباط يعني شوق تغيير و با اين معني ما در ارتباطات خود با شكاف عظيمي مواجه هستيم. در ميان روشنفكران و دانشپژوهان كشور ما حتي اين تفكر نقادي را در غالب جدل و گفتوگوهايي كه در نشريات خاص و كتابهاي اين نويسندگان منتشر ميشود مشاهده ميكنيم در حالي كه اين بحثهاي عميق و ريشهدار در مسائل مختلف اجتماعي زندگي براي مردم چندان جذابيتي ندارد و در بررسي اخيري كه در نمايشگاه كتاب درباره تعدادی از خوانندگان اين نشريات داشتيم متوجه شديم اقبال عموميدرباره آنها وجود ندارد. اغلب افراد كتاب نميخوانند و روزنامه و مجله را چيزي غيرضروري ميدانند و بنابراين بيشتر گيرنده اطلاعات از اين طرف و آن طرف هستند و چون منبع مشخص و دقيقي وجود ندارد اين اطلاعات را پس ميزنند. اين مدل تفكر را با نام « نشخوار فكري » ميخوانند كه افراد اظهاراتشان فكر و ديدگاه شخصي خودشان نيست.
اگر درباره اين اطلاعات آمارگيري كنيم متوجه ميشويم اينها نه بر پايه كتاب و معلومات است و نه حتي در بينش و جهانبيني شخصي فرد ريشه دارد بلكه بيشتر نجواهايي است كه همه افراد روزانه در دور و اطراف خود ميشنوند و مثل ضبط صوت آن را تكرار ميكنند.
كساني كه بيسواد هستند شايد بيسواد باشند اما به هر حال فكر و جهانبيني دارند اما بعضي باسوادها با اطلاعات نادرست و غيرواقعي كه كسب و ترويج ميكنند نوعي بيسوادي اتيكتدار را در كشور ترويج ميكنند.
« بيسوادي مدرن » مربوط به افرادي است كه فكر ميكنند ميتوانند درباره سياست، اقتصاد و همه موضوعات اجتماعي نظر بدهند در حالي كه نظر دادن درباره اين امور نيازمند دانش و بينش است.
* حس منفي و نااميدي كه در اين اظهارنظرها وجود دارد همان چيزي است كه از گذشته درباره توهم به وفور ديده ميشود. دليل اين امر چيست؟
در نشستها و همايشهايي كه نظريهپردازان و كارشناسان برگزار ميكنند شاهد اين هستيم كه افراد با نوعي بدبيني اصرار دارند كه ديگري يا ديگراني درصدد اين هستند كه به ما ضربه بزنند و بايد دائما احتياط كرده و مواظب بود.
برخی بيشتر با توهم از خودشان سلب مسئوليت ميكنند و همه تقصيرها را گردن بالادستيها مياندازند در حالي كه هميشه معتقدند يك عدهاي درصدد ضربه زدن به آنها هستند. اين تفكر از آنجا نشات ميگيرد كه متاسفانه تاريخ نميخوانند و آنهايي هم كه خواندهاند به درستي نميخوانند و برداشتشان از وقايع گذشته سطحي است.
اعتراض دائمي و گله كردن نميتواند مشكلي را حل كند و خلأ اين مساله فقط با مطالعه برطرف ميشود، مطالعهاي كه به افراد بينش بدهد و آنها را وادار كند در دستگاه فكري خودشان مطالب را بررسي كنند.
روزنامه آرمان
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
نظرات بینندگان