مقوله توسعه پس از جنگ جهانی دوم در راستای رفع فقر ، کاهش نابرابری و تسریع رشد اقتصادی، اندیشمندان حوزه های سیاسی اقتصادی را به خود مشغول نمود.
تا چنددهه ی قبل ، عقیده اکثر صاحب نظران بر این بود که توسعه مفهومی اقتصادی است اما این نظریه همزمان با شکست کشورهایی که فقط معیارهای اقتصادی توسعه را مدنظر قرارداده بودند، درهم شکست.
دیری نگذشت که متخصصان امر توسعه، این مفهوم را در مقابل رشد قرار داده و آن را عاملی فراگیرتر از رشد اقتصادی دانستند.
توسعه پایدار و همه جانبه به عنوان مفهومی متعالی و در بردارنده ی پیشرفت و ترقی جامعه در تمامی ابعاد زندگی، آغازگر مفاهیمی چون توسعه ی سیاسی، اقتصادی،اجتماعی، فرهنگی، انسانی و.... در ادبیات علوم انسانی شد.
طبق تعریف بین المللی برنامه محیطی سازمان ملل متحد، توسعه پایدار توسعه ای است که نیازهای نسل حاضر را برآورده سازد بدون آنکه توانایی های نسل آینده را در رفع نیازهایشان به مخاطره اندازد.
در حقیقت ، اندیشمندان توسعه معتقدند گسترش امکانات زندگی، ارتقای رفاه عمومی ، رابطه با محیط زیست و موهبت های طبیعی، انرژی و ... همه و همه باید در راستای عدالت اجتماعی صرف گردد تا نسل آینده را از این موهبت های طبیعی و حق زیستن محروم نسازد .
از میان مولفه های اصلی توسعه پایدار (1) می توان فرهنگ و آموزش را سنگ بنای آن دانست.
فرهنگ از آن حیث بر عناصر اجتماعی اولویت و ارجحیت دارد که در فرآیند توسعه یافتگی ، رابطه ی دیالکتیکی میان خود و عناصر دیگر همچون اقتصاد و سیاست و ... برقرار می سازد ، چرا که خود را شکل دهنده و در بردارنده ی ارزش ها ، رسوم ، باورها و معیارهای هر جامعه ای می داند.
بیش از نیم قرن پیش ایران همگام با ژاپن خود را در مسیر برنامه ریزی جهت نیل و دست یابی به توسعه همه جانبه و پایدار قرارداده و در این راه منابع بسیاری را هزینه نمود.
در دوره ی پهلوی ، توسعه صرفا به واردات صنعت و تکنولوژی روز از کشورهای غربی ترجمه شد، اما چندی نگذشت که ژاپن که همگام با ایران آغازگر توسعه ی پایدار خود بود ، به الگوی توسعه ی ایران بدل گردید.
و ما همچنان بدون آنکه در این امر تاملی کنیم به روند توسعه ی تک بعدی و غیر اصولی خود ادامه دادیم.
با اندکی بررسی در می یابیم که تحقق توسعه، مستلزم تمهیدات و مقدمات فرهنگی است و این یعنی مشخصات خاص و ویژگی های فرهنگی متفاوت در هر جامعه باید به عنوان پیش نیاز فرهنگی توسعه مدنظر قرار گیرد.
هیچ توسعه ای بدون قبول یا تمایل جامعه به وقوع نمی پیوندد. وام گیری صنعت و تکنولوژی مستلزم همخوانی فرهنگ هاست لاجرم این واگیری ها باید همگام با تبادلات فرهنگی صورت پذیرد.
نمی توان سیاست های توسعه که با زیربنای فرهنگ کشوری خاص تنیده شده را در فرهنگ های غیربومی و در کشورهای کمتر توسعه یافته یا توسعه نیافته اجرا نمود که البته این امر را می توان از عوامل اصلی عقب ماندگی ایران در جاده ی توسعه ذکر نمود.
لذا هر فرهنگی باید در درون خود، ساز و کاری در جهت تسهیل یا رفع موانع مقابل توسعه تعبیه نماید.
به عنوان نمونه ، شاهزاده ی بیزانس، در سده ی یازدهم میلادی تلاش های فراوانی برای معرفی چنگال غذاخوری به ونیز انجام داد، اما کلیسا آن را تا جایی خطرناک قلمداد نمود که خواستار نزول خشم خداوند بر استفاده کنندگان از آن شد.
چنگال در سال 1815 توسط یک تاجر فرانسوی برای بار دوم به ایتالیا معرفی گردید اما ممانعت ها همچنان در استفاده از آن وجود داشت، تا حدی که دولت بریتانیا آن را مخل انضباط تلقی و غیر اصولی خواند.
استفاده از چنگال غذاخوری در آمریکا نیز موجب سرزنش افراد گردید.
مواردی ازین دست در تاریخ توسعه و مقاومت فرهنگ ها که البته می توان آن را تابعی از جهان بینی هر جامعه دانست ، بسیار است.
آموزش و پرورش به عنوان مولفه اصلی توسعه پایدار و بزرگترین و پیچیده ترین نظام اجتماعی، که در ایران 15 درصد از بودجه ی دولتی را به طور مستقیم صرف خود نموده است را می توان به عنوان « سنگ بنای توسعه » پایدار قلمداد نمود.
فرهنگ را از آنجا که ناقل الگوها و هنجارهاست ، می توان معلول آموزش و پرورش برشمرد .
بنابراین آموزش و پرورش نه تنها ابزار انتقال فرهنگ، بلکه می توان آن را قدرتمندترین عامل « توسعه ی درون زا » (2) بر شمرد.
این نهاد عظیم اجتماعی از طرق متعدد می تواند در توسعه پایدار کشور سهم به سزایی ایفا نموده و در ایجاد و بستر سازی توسعه درون زا ، موثر واقع شود.
همچنین می تواند با خودبیانگری و خود اصلاحی،تدوین استراتژی های فراگیر، خروج از نظام های آموزشی سنتی و توسعه تکنیک های آموزشی، جایگزین مناسبی برای فنون و محتوای وارداتی شده و ضمن هم سوساختن نیازهای جامعه و چرخ توسعه ، جوهره ی توسعه درون زا در هر کشوری باشد.
مدرسه و دستگاه تعلیم و تربیت ، مطابق با نظریات سرمایه انسانی، با تربیت نیروی انسانی کارآمد و متخصص به عنوان رکن اصلی تولید در چرخه ی اقتصاد کشور ایفای نقش می نماید.
امید است که با تدبیر و درایت ، بهره گیری از آموزش و پرورشی نوین و سرآمد، توسعه ی وارداتی را کمرنگ تر و رنگی نو به توسعه درون زا که همگام با فرهنگ وارزشهای بومی است ، بپاشیم.
به امید آن روز
*پ. ن :
به علاقه مندان این مبحث، مطالعه کتاب فرهنگ و توسعه ( 3) پیشنهاد می گردد.
« مولفه های اصلی توسعه پایدار :
1. انسان
2. کودکان و نوجوانان
3. زنان
4. فرهنگ
5. آموزش
6. محیط زیست
7. علم
8.مشارکت
2. رهیافت درون زا به توسعه مستلزم این است که زمینه فرهنگی-اجتماعی ای که توسعه در آن رخ می دهد و نیز شرایطی که به آن فرهنگ خاص مربوط می شود ، لحاظ شود.
از یک سوء به مردم فرصت ایفای نقش داده و از سوی دیگر عامل یکپارچگی توسعه و ساختارهای اجتماعی فرهنگی می شود.
3. یونسکو. 1376. فرهنگ و توسعه: رهیافت مردم شناختی. ترجمه نعمت الله فاضلی و محمد فاضلی. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
چرا که اگر ازمناسبات حاکم برجامعه ی خود غفلت نمایید نمی توانید مسائل آموزش وپرورش را به درستی درک وبرای برون رفت از معضلات آن نظرات ودیدگا ه های راهبردی واثربخش ارائه نمایید.
موفق باشید
به نظر بنده خیلی خوب در مقاله کوتاه موشکافی خوبی داشتی . اتفاقا بر خلاف نظریه استاد مرادی ، با استناد به اتفاقات و رویداد کشورهای دیگر که اتفاقا آموزش و پرورش ما را به علت الگو برداری ناقص در رنج قرار داده است ، جنابعالی بجا نوشتی ، دقیقا تا ما فرهنگ و راه رفته دیگران را نشناسیم نمی توانیم بر توسعه نیافتگی فرهنگ بومی و ملی خود فائق آییم با درود و بدرود
بسیار عالی بود موفق باشید