مدارس را دريابيم. چيزي به شروع سال تحصيلي نمانده است. بسياري از مدارس بيش از سه ماه را در تعطيلي به سر بردهاند و معدودي نيز جز در ماه رمضان به گونههاي مختلف به كار بودهاند. هم بچههايي كه در استراحت مطلق سر كردند و هم دانشآموزاني كه در كلاسهاي مختلف اجباري و يا شبه اجباري مدارس شركت كردند، اگر مورد اين سؤال واقع شوند كه در آستانهي بازگشايي مدارس چه احساسي داري؟ ـ همان كليشههاي صدا و سيمايي! ـ معلوم نيست اگر حرف دل شان را بر زبان بياورند قابل پخش عمومي باشد.
در عين حال جالب توجه است كه در ميان گريزپاترين بچهها نيز، گريز از مدرسه به صورت عملي و فعلّيت يافته ديده نميشود و يا آمار آن چنان نادر و كمياب است كه قابلّيت ذكر ندارد. اين حسّ دوگانه، كه هم همهي مشقّات مدرسه رفتن را تحمّل ميكنند و هم چيزي به نام شوق در وجودشان موج نميزند ناشي از دو چيز است: بچهها ميدانند كه تحصيل آموزشگاهي اولين و منحصرترين پلّكان ترقي و پيشرفت شخصي است، نيز آنها خوب دريافتهاند كه تكراريترين اتفاقات، فعلاً در زندگيشان همان مدرسه رفتن و تبعات آن است. پس شور و شوق را چه جايي است؟ و امّا آيا نميتوان به اين همه زحمت و تكليف كه براي دانشآموزانمان فراهم و تحميل كردهايم، مراتب شور و شوق را هم بيفزاييم و واقعاً نام خانهي دوم را زيبندهي مدارس كنيم؟
واقعيت آن است كه در خانهي اول زندگي ميكنند، و نه خستگي و ملال و افسردگي ميورزند. خانهي دوم نيز ميبايد محل زندگي باشد؛ گيرم جنس شور و شوقش متفاوت از اوّلي بنمايد. شوق زيستن در خانهي پدري و مادري، همان است كه فرد احساس امنيت كند و در دو بعد مادي و معنوي به ارضاي نيازهايش بپردازد و بعد از احساس سرپناه امن و سفرهي گرم، رفتار نرم و گفتار دلنشين را ببيند و بشنود و هكذا.
خانهي دوم نيز از اين امر مستثني نيست، هر چند كه جنس ايمني و امنيّتش چيز ديگري است: احساس پيشرفت در سايهي جوشش شور و شوق و حسّ دريافت مهارتهاي زندگي و جامعهپذيري.
اگر بلندمدت ميانديشيم، بايد سندهاي چشمانداز در نظام آموزش و پرورش جدّاً فراتر از تربيت و تدوين بستههاي انساني در قالب محفوظات و روزمرّگيهاي آموزشي باشد و حتماً بايد نگاه يك سونگرانهي كنكور محوري و دانشگاه هدف، به نگاه جامع شهروندپروري و مهارتآموزي براي احساس خوشبختي تبديل شود، مطمئناً تا يكي دو سال آينده، وضعيت رواني كنكور و موقعيت جذب دانشگاهها آسانتر از وضعيت فعلي هم خواهند شد. (به يادآوريم وضعيت يكي دو دهه قبلتر را، و البته از نظر تنش و استرس، وضع چندان بهينه نشده است.)
در روزگار پيش رو بايد منتظر بمانيم كه بسياري از صندليهاي دانشگاهي ـ به خصوص غيرانتفاعيهايي كه مقرر شده است از اين پسوند تشريفاتي رهايي يابند! ـ در به در دنبال دانشجو بگردند و احياناً به در بسته بخورند! زينروي، همچنان تاخت و تاز مدارس را بهصورت كنكورمحوري ادامه دادن، ناسازگاري روش با اهداف درازمدت خواهد بود. بهخصوص مدارس در سطوح ابتدايي، كه سالهاست درگير رفتارهاي خارج از خصوصيات ذاتي اين سنين شدهاند، بايد دوباره به سياههي اهداف خود در اين سنين دقت كنند: اهداف رفتاري در سنين دبستاني چه چيزهايي هستند؟ اگر سخن از شور و شوق به ميان آورديم و لازمهي يك تحصيل دلنشين با خاطرههاي ماندني را محيط شوقآور مدارس دانستيم، پس ميبايد مراتب شور و شوق را فراهم كنيم و طول سال تحصيلي را براي دبستانيها به گونهاي رقم زنيم كه در تابستان تعطيلي، قدر عافيت بدانند و بازگشايي مدرسه را روزشماري كنند.
از هر چه بگذري سخن دوست ـ كه عجالتاً نارفيقي ميكنند ـ خوشتر است! اگر بتوانيم نهضت « زندگي در مدارس » را بر هجمهي سالهاي اخير، يعني « نهضت حلالمسائلها » و كتابهاي اضافه بر تدوينهاي آموزش و پرورش پيروز گردانيم، يكي ازمهمترين گامها را در جهت شورآفريني و شوقافزايي بچههامان برداشتهايم.
آيا ميشود امسال تحصيلي چند معلّم ابتدايي خطر كنند و پروا بورزند و جلوي اين سيل خانمانبرانداز، يعني بار كردن بچهها از وزر و وبال كتابهاي بهاصطلاح كمكدرسي زايد و سئوالات طبقهبندي شده را بگيرند و به دانشآموزان خود، امسال مزهي زندگي در مدرسه را بچشانند؟
روزنامه اطلاعات
نظرات بینندگان
ای کاش هیچ وقت مهر نرسد....
سال گذشته این کار را کردم....
تنها فایده اش برای من دشمنی مدیر و ارسال غیبت بود....
اندیشه حاکم بر مدرسه و اداره به جای قدردانی، طعم تلخ بی احترامی را به من چشاند.
و مطمئنا امسال هرگز در کلاس درس از وجود خودم برای آموزش بچه ها مایه نمیگذارم.....
امسال تدریس تعطیل است.....
فقط تماشا خواهم کرد چون معلمان تماشاچی قدر میبینند و بر صدر می نشینند....