اوایل تابستان بود که برای انجام کاری مسیرم به خیابانهای شلوغ و پرتردد شهر افتاد. درحال عبور از خیابانها، پوششهای نامناسب زنان و در برخی موارد بسیار عجیبتر و نامناسبتر مردان را میدیدم. البته برایم تازگی نداشت. چرا که مدتهاست با این وضع در جامعه روبهرو شده و بارها شاهد اقدامات گوناگون مسئولان عزیز جهت جلوگیری از این رویدادها بودهام.
به دنبال فکر کردن درباره این موضوع که چرا کارهای بسیاری که زمان زیادی است وقت مسئولان را در این زمینه گرفته نتیجهبخش نبوده است، به یاد برخی شیوههای تربیتی درست و اشتباه افتادم که تاکنون انجام شده است... مثلا زمانی کتابهای درسی بچههای دبستانی مملو از مطالبی بود که شاید جذابیت لازم را برای کودکان آن سنین نداشت و متعاقب آن بچههای دبستانی از درس و کتابهایشان گریزان بودند.
مسئولان برای جذبکردن کودکان به کتابهای درسی، برخی مطالب را به شکل شعر و داستان درآورده و با عکسها و تصاویر زیبا و مربوط آراستند. نتیجه این شد که به جای فرار از درس و کتاب، در اوقات بیکاری بچهها حتی شعرهای درسهای جلوتر را هم حفظ کرده و عکسهای کتابهایشان را به خواهر و برادرهای کوچکتر خود نشان میدادند.
در جهتی دیگر برای حفظ پوششهای یکدست و مشابه و همچنین رعایت حجاب در مدارس دخترانه با اعمال زور و فشارهایی از جانب مدرسه روبهرو بودیم اما انگار از همان آغاز هم این اقدامات پاسخگوی اهداف حاضر نبود. چراکه اعمال زور از جانب یک منبع قدرت بر افراد ذی ربط همیشه با نتیجه عکس روبهرو میشود.
ممکن است تنها در کوتاهمدت تاثیرگذار باشد. اما در طولانیمدت محکوم به شکست است. چه تمایز آشکاری، یکی در پی داشتن قطعی موفقیت و دیگری شکست تضمین شده!
درواقع ، این دو مثال از دو اصل تربیتی تشویق و تنبیه در روان شناسی یادگیری نشأت میگیرند. حال بیایید کمی به معنای واقعی و تلویحی که این دو اصل در ذهن یک فرد ایجاد میکنند بپردازیم. ابتدا این نکته را متذکر میشوم که تقویت و تشویق همواره افزایش رفتار مطلوب را نتیجه میدهد اما تنبیه اغلب موثر نخواهد بود و به کاهش رفتار مورد نظر نمیانجامد. یکی از دلایل آن، این موضوع است که هنگام تقویت رفتار، خواسته و انتظار ما از فرد مقابل معلوم و مشخص است؛ یک رفتار که خواهان افزایش آن هستیم، درحالیکه در تنبیه فقط میگوییم این کار را نکن و نمیگوییم به جای آن میتوانی چه کار دیگری را انجام دهی که پسندیده و مقبول است، درواقع تنبیه با ابهام همراه است.
به علاوه تنبیهکردن یک فرد، نوعی اعمال پرخاشگری است که پرخاشگری را در فرد تنبیه شده نیز برمیانگیزد. تنبیه، تحقیرکردن فرد است و به این معنی است که کار تو خوب نیست و تنها منفی بودن فرد را به او یادآوری کرده و هیجانهای منفی شخص را بالا میآورد ضمن اینکه فرد خاطی را به صورت تو خوب نیستی؛ چراکه کارهای خوبی انجام نمیدهی برچسب میزند. اغلب هنگام تنبیه کردن یک فرد متوجه این موضوع نیستیم که وجوه مثبت و ویژگیها و صفات شخصیتی مورد پسند وی را نادیده گرفته و از این طریق ممکن است آنها را تخریب کنیم. فرد خاطی به واسطه تنبیه، با خود فکر میکند کارهای خوبش بیاهمیت بوده چراکه حالا با انجام یک عمل بد، تمامیت وجود او زیر سوال رفته است.
درحقیقت تنبیه، شیوهای است که هیچکس دوست ندارد در موردش اجرا شود اما چه کسی از تشویق شدن بدش میآید؟ موضوع پوشش مناسب داشتن مدتهاست که در جامعه ما، هم در مورد مردان و هم زنان مطرح است. متاسفانه مدت مدیدی است که پوششها از حالت هنجار و عرف جامعه و فرهنگ خارج شده و الگوگیری از جوامع غربی نیز به فجیعتر شدن آن دامنزده است. با توجه به مطالبی که یادآور شدیم، اگرچه تنبیه در کوتاهمدت ممکن است موثر واقع شود اما در طولانیمدت تأثیر زودگذر خود را از دست داده و نتیجه عکس میدهد، در عوض تشویق و تقویت اگرچه صبری طولانی را میطلبد اما تاثیری به مراتب طولانیمدت و ماندگارتر خواهد داشت. در برخی موارد پوششهای عجیب و غریبی که میبینیم نتیجه بعضی سختگیریها است. به عبارتی ابراز پرخاشگریهایی است که در جواب تنبیههای قبلی داده میشود.
از آنجا که پایه و اساس هر آموزشوپرورشی در خانواده است، آموزش نحوه صحیح لباس پوشیدن در جامعه نیز از خانواده آغاز شده و با هدایت صحیح خانواده بهبود یافته یا با رفتار غلط به انحراف کشیده میشود. خانواده بهعنوان بُعد کوچکی از اجتماع، میتواند با رفتار صحیح و مناسب و با تشویق و هدایت بهموقع، اطلاعات کافی را برای انتخاب پوشش مناسب در اختیار فرزندان گذاشت و آنها را در انتخاب صحیح، هدایت و راهنمایی کند.
ارایه اطلاعات کافی و مناسب و سپس آزادی در تصمیمگیری و البته مهمتر از آن برقراری ارتباط صحیح و موثر طی این فرآیند در خانواده، بهطور قطع انتخابی آگاهانه و هوشمندانه در مورد پوشش را در پی خواهد داشت، نه انتخابی که از روی لجبازی با والدین یا جامعه باشد. اگر با تعداد کثیری از افرادی که فاقد پوشش مناسب در جامعه هستند صحبت کنید، درواقع بسیاری از آنها پوششخود را انتخاب نکردهاند و فقط از یک فرد خاص الگوگیری کردهاند، بدین معنی که پوشش آنها حاصل بررسیهای خودشان در مورد علاقهمندی یا بیعلاقگیشان نیست، بلکه حاصل یک تقلید کورکورانه است.
متأسفانه کمصبر بودن، اجازه نمیدهد که خانوادهها به جای پرخاشگری کردن به فرزندان شان با آنها ارتباط موثر برقرار کرده و از شیوههای صحیح برای راهنمایی استفاده کنند.
کمطاقتی و استفاده از تنبیه به علتدست یابی زودهنگام به نتیجه مورد نظر، حتی با تأثیر کوتاهمدت، گاهی والدین را از آثار طولانیمدت آن غافل میسازد.
با مباحثی که مطرح شد حال قضاوت نهایی با خودتان که اکنون برای متناسبسازی پوشش در جامعه باید از کجا آغاز کنیم؟
روزنامه شهروند
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.