جامعه ما به همان میزان که سیاست زده است و هر نشست دوستانه و خانوادگی و مجازی و رسمی و غیررسمی را به بحث بی سرانجام سیاسی ختم می کند، با دانش سیاسی بیگانه و ناآشناست.
حال با بدنه جامعه ای که نه سیاست و نه تاریخ را به صورت جدی دنبال می کند و نه جز فضای مجازی و تلویزیونها منبع تغذیه فکری دیگری دارد، برقراری دیالوگ سیاسی-اجتماعی، بدون سوء تفاهم و توهین امری به شدت دشوار است. استبداد ته نشین شده هزاران ساله تاریخی مان که حالا با شکل جدیدی از «استبداد رسانه ای» در هم آمیخته، اجازه نمی دهد (و شاید هیچ گاه اجازه ندهد) که گفت و گو و دیالوگی بدون سوء ظن و به دور از نفرت و بر پایه عقلانیت و منطق شکل بگیرد.
عموم مردم ما صبح تا شب در هر مکان و زمانی اعم از خیابان، پارک، خانه، مهمانی و داخل تاکسی دنبال گوش هایی هستند تا از وضعیت سیاسی حاکم بر جامعه شکوه کنند و با فحاشی به دیگران، خود را در جایگاه دانای کل نشانده و در نهایت با یک نتیجه گیری ساده کار را کار انگلیس و.... دانسته و همه اختلافات و سلیقه های سیاسی را جنگ زرگری قلمداد نمایند.
در سیاست زدگی جامعه ما عوامل مختلف فرهنگی و تاریخی و سیاسی نقش دارند که از مهمترین آنها می توان به نهادینه نشدن مفهوم «سیاست» در قالب گزاره فکری-فلسفی که ربطی به تعصبات دینی و قومی و قبیله ای ندارد، تاریخ استبداد زده که از چند هزار سال پیش این گونه القاء کرده است که حاکم با داشتن فره ایزدی از سوی خداوند برگزیده شده است، نظام آموزشی که از دوره ابتدایی تا فارغ التحصیلی از رشته های مختلف دانشگاهی، واحد درسی به نام آموزش سیاسی به شهروندان ارائه نمی دهد تا با اصول اولیه، وظایف و اهداف نظام سیاسی و تعاریف برخی واژه های سیاسی حداقل آشنایی به دست آورند و امثالهم نقش موثری دارند. جامعه ما نیاز به آموختن دارد تا بدون کمک « ارباب » و « پدر » دستی به سر و روی خانه و زندگی اش بکشد و مسئولیت کردار و گفتار خود را بپذیرد.
اما آنچه که امروز می تواند ما را به صورت ریشه ای از یاس و ناامیدی و استیصال نجات دهد نه کنار رفتن رئیس جمهور و نماینده مجلس و رئیس فلان قوه اداری و اعدام فلان مقام فاسد و.. بلکه آموختن و یادگیری چرایی تشکیل جامعه و گذر از سیاست زدگی است.
آنچه که می تواند ما را از تکرار کورکورانه تاریخ رهایی بخشیده و کورسوی امیدبخشی را مقابل دیدگانمان قرار دهد، یادگیری و آموختن است.
جامعه امروز ما بیشتر از آنکه نیاز به پرخاش و شعار و فریاد داشته باشد، نیاز به آموختن و اندیشیدن دارد.
جامعه امروز ما نیاز دارد که به جای دهان با مغز و فکرش سخن بگوید و به جای فریادهای همیشگی زنده باد و مرده باد به خواسته و اندیشه پشت این، زنده بادها و مرده بادها بیندیشد.
جامعه ما نیاز به آموختن دارد تا از زیست جنینی و صِغارت فکری خود خارج شده و کم کم راه رفتن و ایستادن روی پاهای خود، بدون تکیه دادن به هیچ پهلوان و قهرمانی را بیاموزد.
جامعه ما نیاز به آموختن دارد تا بدون کمک « ارباب » و « پدر » دستی به سر و روی خانه و زندگی اش بکشد و مسئولیت کردار و گفتار خود را بپذیرد.
جامعه ما نیاز به آموختن دارد تا در مواجهه با هر مسئله ای به ساده ترین و دم دستی ترین ابزارها و روشها که هیچ گاه هم راهگشا نبوده است، چنگ نزند.
جامعه ما نیاز به آموختن و آموختن دارد تا توان برقراری ارتباط و دیالوگ و فهم و پذیرش زیست جهان « دیگری » را به دست بیاورد.
جامعه ما نیاز به آموختن دارد تا بتواند نسلهای بعدی خود را درست پرورش دهد.
تا زمانی که جامعه از این شکل سیاست زدگی عبور نکرده و در راستای این نیاز اساسی که از نان شب هم واجب تر است تلاش نکند، هیچ چشم انداز و افق نوید بخشی را پیش روی خود نخواهد دید.
کانال خرمگس
نظرات بینندگان
به درستی به اهمیت آموختن وآموزش همگانی اشاره فرموده اید.اماجمله ای منتسب(اگراشتباه نکنم به لرد کرزن) سیاستمدار انگلیسی هست که میگوید"دو نفر ایرانی حتی در قبال طلب مشترک خود از یک نفر ثالث؛نمیتوانند با هم به توافق برسند." این یعنی که ایرانیان در کنار آموختن میبایست در کنار هم بودن را نیز تجربه کنند.واقعیت این است که در هیچ جامعه ای درد نیای امروز سطح آگاهی مردم نمیتواند برابر باشد. تشکیل احزاب ونهاد های مدنی وتجمیع خرد جمعی در این نهاد هاست که خطا ها را به حداقل میرساند.. نگاهی به تاریخ تشکیل احزاب از بعد از مشروطه تاکنون وانشعابهای مکرر وانحلال آنها این نقص فرهنگی را به خوبی نشان میدهد
استاد موسوی دست مریزاد که مکمله بحث ارزشمند استاد قنبری به تشکل های مدنی و رسانه ها پرداخته اید .
در سایه توجه به خرد جمعی ، راه سخت و طولانی که پدران و اجداد ما باید طی می کردند و بسیار کم طی نموده اند ! را طی می نماییم .
با تقدیم شایسته ترین احترامات ارادتمند شما شهسوارزاده