هرگز نمی توانید زندگی خود را تغییر دهید، مگر این که کارهایی را تغییر دهید که هر روز انجام می دهید. راز موفقیت در تغییر عادت های رفتاری روزانه شماست. ( جان سی مکسول نویسنده بنام در حوزه رهبری)
آن روز که معلم دفتر ناخوانده ای را با شور و عشق وصف ناپذیری به دانش آموز خود یاد می دهد، جریان آموزش آغاز می شود. شاید برای همین آموزگاران کلاس اول ابتدایی، بسیار مهمند. آنان قهرمان همه ما هستند. تدریس، روخوانی یا اَزبر فصل و بخشی معینی از معلومات بشری نیست. نمی دانم چرا در جامعه ما تمامی کلمات زیبا در مورد معلم، رنگ شعار، غیرواقعی و یا غلوّآمیز به خود گرفته است؟ شاید چون وزرا و مدیران ما اصل را رها و فرع را اصل پنداشته اند. بسیاری از ما بازنشستگان هنوز نیز این شور و عشق را حس می کنیم و حسرت راه مدرسه و بوی خوش کلاس درس را داریم.
تعطیلی مدارس در دوران کرونا ثابت کرد که حیات یک جامعه در هیاهوی مدارس جاری است.
چرا علاقه یک فرد نسبت به شغل معلمی در این جامعه زیر سئوال شک و تردید لِه می شود؟ چه اتفاقی افتاده است که تنها ملاک معتبر برای تشخیص عیار شغل معلمی، اوضاع نامناسب معیشت او شناخته شده است؟ چرا کسی نمی خواهد باور کند که من یا عاشقانه معلم شده ام و یا بعد گرفتن حکم معلمی، رسم عاشقی آموخته ام؟ چرا کسی به عشق های آتشین هر روز این مردم در تخالف جنسی شک نمی کند؟ اما همه آنان با نگاه تردید به من می نگرند تا حدی که تلخی حقارت اجتماعی را با پوست و استخوان خود حس می کنم. با کدام مجوز یا سندی و از سوی چه کسانی، منِ معلم محکوم به جست و جوی منزلت، ارزش و اعتبار و جایگاه رفیع معلمی در خارج از کلاس درس و مدرسه خود شده ام؟ چرا برای ارزیابی من، جسم و رُوحم را از واقعیت تارو پود حرفه ام جدا می سازند؟ یک شیء یا کالا برای خود تعریفی معتبر و مشخص دارد، تعریف معلم و معلمی در این جامعه چیست؟
علت تجزیه ملزومات حرفه معلمی چیست؟
معلم با قلب و مغز دانش آموزان خود در ارتباط است. دو عضوی که حیات و ممات موجود زنده را رقم می زنند. اما برای زنده بودن باید قلب بتپتد. ضربان قلب احساس و کارکرد مغز ادراک بین معلم و دانش آموز را پاسخ می دهد. انگیزه ها و انگیزش ها در همین تعامل ایجاد می شوند. نادیده گرفتن آنها یعنی کشیدن خط بطلان بر سرمایه ای عظیم که می توانست در آینده، این مرز و بوم را از نابودی فرهنگ و ادب رهایی بخشد. معلم در دل دانش آموزان خود مِهر، وفا، دوستی، عشق و علاقه مندی و در مغز آنان قدرت تشخیص، تمیز، شناخت و معرفت را ایجاد می کند.
انرژی و امید معلم جوانی که چند صباحی بیش نیست به این وادی قدم گذاشته به علاوه تجربه و اندوخته های همه آنانی که حضورشان در گلزار عشق از دهه ها فراتر رفته است، می تواند ما را از ایستایی آموزشی رهایی بخشد، پس ایمان و باور داشته باشیم که مهم ترین اصل برای کسب رضایت شغلی، منزلت اجتماعی، عزت نفس و مباهات به مجموع کرده ها در انتخاب " روش تدریس " مناسبِ معلمان، نهفته است. بی نظیرترین، پرشکوه ترین و شگفت انگیزترین جلوه برای تعریف مفهوم آزادی، قدرت انتخاب و اختیار روش تدریس یا نوع تعامل شما با دانش آموزان در کلاس درس، عینیت می یابد.
اولین روز کلاس درس و مدرسه برای بیشتر ما گویای خاطرات شیرینی است که تلخی های آن نیز مایه مسرت است و تا آخر عمر ماندگار. نقل و تعریف آن برای فرزندان، خویشاوندان و گاه نوه ها و دوستان، همیشه تلاوت و تازگی روز اول را در ذهن ما احیا می کند. تصور نکنید که چون در فلان یا بهمان دانشگاه تحصیل کرده اید پس خیلی شایسته اید و یا چون جوانِ جویای افتخار برای وطن و مردم خود هستید پس مابقی راه، خود به خود ترسیم خواهد شد. یا مبادا حضور خود را در کلاس، امری بسیار ساده و سطحی تصور کنید. هیچ چیز ساده نیست، اما اگر هوشیارانه و هوشمندانه عمل نکنید و برنامه راه خود را نچینید برای تحقق تمامی اهداف مفید و مطلوب، به زودی دیر می شود. همان روزهای اول خدمت، نحوه تعامل شما با دانش آموزان و روش تدریس تان، نقشه سی سال خدمت شما را مشخص می سازد. در واقع روش تدریس، کهکشان راه شیری تعلیم و تربیت است که تمامی مدت خدمت یک معلم را به تصویر می کشاند.
و اما قصه عادت هر یک از ما به رویه ای خاص که طی خدمت خود با جزئیات آن شناخته می شویم و پایگاه و منزلت اجتماعی خود را رقم می زنیم که تعبیر همان جمله معروف از ماست که برماست.
تصور کنید یکی از نزدیکان یا دوستان شما به منزل جدیدی اسباب کشی کرده است و شما برای دیدار ایشان آدرس گرفته اید تا برای عرض تبریک به آنجا بروید. آدرس دقیق خیابان، کوچه و کوی را اصلا نمی شناسید. سرانجام به سختی و با پرس و جوی از چند نفر به مقصد خود می رسید. در واقع روند شناخت آدرس برای اولین بار، دستوری است که سلول های مغزی یا نورون ها در انجام آن به دیگر اعضا تعیین می کنند که باید چه کاری انجام شود. دیدارهای بعدی شما، رفتار تکراری یا عادت محسوب می شود که مغز آن را بر اساس تجربه از پیش تعریف شده، قادر است انجام دهد.
یا همه ما در طول زندگی خود حال پیاده یا سواره، مسیری مشخص و واحدی را طی می کنیم تا به مقصد مورد نظر برسیم، ولی هرگز از خود نمی پرسیم چرا از اینجا می روم؟ آیا راه دیگری وجود ندارد؟ یا نمی توان راه های جدیدی برای رفت و آمد خود جست و جو کرد؟ این همان شکل گیری عادت است.
روش تدریس یک معلم نیز داستانی مشابه همین برای خود دارد. وقتی فقط از یک روش برای تمام مدت خدمت خود استفاده می کنیم، آنچنان بدان خو می گیریم که تنها از خود نمی پرسیم به جز این، روش دیگری نیست؟ که در برابر پیشنهاد روش جدید از سوی دیگران یا اعتراض آنان نسبت به روش سنتی خود، برافروخته و خشمگین می شویم. به همین سادگی من به مدت سی سال فقط با روش توضیح دادن یا سخنرانی، همه محصولِ زاینده محتمل را عقیم می سازم.
اگر یک معلم در اولین روز خدمت خود هدف و برنامه مشخصی جهت ترسیم برنامه کار خود نداشته باشد و در هیجان روز اول غوطه ور و به خیال پردازی از یک احساس خوشایند راضی باشد، به تدریج عادت به روش تدریس، نحوه تعامل با دانش آموزان و همکاران، نحوه کلاس داری و فن معلمی و دیگر موارد اساسی با دستور تکرار رفتار از سوی سلول های مغزی در او شکل می گیرد. یعنی همان روزهای اول مدرسه، قابلیت ها و ظرفیت های اجرایی و عملی یک معلم شکل می گیرد.
البته این بدان معنی نیست که معلمانی با چندین سال سابقه، در تغییر عادت نادرست روش تدریس خود نکوشند و از امتحان کردن روش های جدید تدریس، واهمه داشته باشند. اگر انتظار تحول آموزشی و بهبود نتایج کارآیی مجموع معلمان کشور خود را داریم، باید همه ما در کنار هم و با هم تلاش کنیم.
باید قبول کرد که هیس گفتن و کوبیدن بر روی میز جهت ساکت کردن دانش آموزان و آماده شدن برای امر تدریس لازم نیست، بلکه معلم هنگام ورود به کلاس درس، می باید با کارکردی مشخص و جاذب، خود به خود و داوطلبانه دانش آموزان را به سکوت دعوت نماید. برخلاف تصور نیروهای ستادی، " طرح درسی " بیانگر تسلط یک معلم به کلاس و درس نیست، بلکه "روش تدریس" تعیین کننده مهارت و حرفه ای بودن یک معلم است. اگر واقعیت غیر از این بود در تکامل آموزش، این همه به روش تدریس و شیوه های نوین آموزشی جهت تحقق امر یادگیری تأکید نمی شد.
فرق است بین همه این موارد و بسیاری دیگر که 50 تا 70 دقیقه یک کلاس را تشکیل می دهند. یعنی ما نوع نگرش خود، رفتار و تعامل، و روش تدریس خود را در همان روزهای اول خدمت خود بر روی لوح سفیدی نقش می بندیم. و بدین شکل بعدها متوجه نمی شویم که ما در پیمایش مسیری نادرست یا نامطلوب در اسارت عادت افتاده ایم. اما خودمان نیز ناخواسته از جریان برخی از امور ناراضی و عصبانی هستیم. احساس می کنیم که کمتر موفق هستیم یا اصلا نیستیم، احساس می کنیم که محبوبیت و مقبولیت نداریم. به جای کسب انرژی از اثرات معنوی شغل خود، شدیدا احساس خستگی و نارضایتی داریم، تا حدی که در گرداب روزشمار زمانِ اتمام خدمت خود می افتیم و همین درد و رنج ما را بیشتر می سازد. چون زمانی که از لحظات زندگی لذت نبریم، زمان خیلی کُند و کُشنده می گذرد.
در واقع ما در چنبره عادت، قادر به انتخاب مسیر یا روش جدیدی جهت اصلاح یا تغییر روش خود نیستیم، چون مجموع رفتارهایی ناخوشایند به صورت ناخودآگاه و بدون برنامه ریزی قبلی و بر اساس تکرار روش خاص در ما ایجاد شده است. روی این اصل پروسه تربیت معلم، واقعیتی مهم و استراتژیک در هر جامعه است که کشورهای برتر آموزشی به اهمیت آن واقف هستند و ما شدیدا از آن غافلیم. یک معلم در طی این جریان، دانش و مهارتی کسب می کند که در ایجاد عادات مطلوب، مفید و اثرگذار و یا برعکس مؤثر است.
عادت یک برنامه و جریان عادی رفتار است که به طور منظم تکرار می شود و به صورتی ناخودآگاه بروز می کند. عادت از نقطه نظر روانشناسی، یک راه کم و بیش ثابت تفکر، خواهش یا احساسی است که از طریق تکرار قبلی یک تجزیه ذهنی حاصل شده است. رفتارِ عادتی غالبا در افرادی که این رفتار را بروز می دهند ناشناخته می ماند، زیرا لازم دیده نمی شود که ضمن بروز آن، شخص به تجزیه و تحلیل بپردازد. عادت های به وجود آمده همیشه اختیاری نیستند و گاه به صورت اجباری نیز بروز می کنند.
جریانی که سبب می شود رفتارهای انسان به صورت خودکار ظاهر شوند، جریان " ساخت عادت " نامیده می شود. عادات کهن را به سختی می توان از بین برد و نیز عادات جدید را به سختی می توان ایجاد کرد. زیرا الگوهای رفتاری که تکرار می شوند در راهگذرهای عصبی انسان نقش بسته اند. اما این سختی به منزله عدم تلاش ما نیست.
برای رسیدن به توافق مفهومی، نگاهی به تعریف روش تدریس و یادگیری بیندازیم:
روش تدریس : (Teaching Method) روش سازمان دهی شکل یادگیری با هدف برآورده شدن یک هدف آموزشی خاص، یا به جای گذاردن یک اثر یادگیری خاص است. روش تدریس، مجموعهٔ فعالیتها و مراحل تجربی است که برای نیل به هدفی معین انجام می شود و بهترین آن روشی است که با صرف کمترین مدت و با توجه به امکانات موجود، بیشترین بهره و نتیجه را عاید گرداند. تدریس را سازمان دهی یادگیری دانش آموزان تعریف کرده و روش تدریس مجموعه فعالیتهایی است که با توجه به شرایط و امکانات موجود صورت می گیرد تا مساعد ترین زمینه را برای پرورش و آموزش مؤثر و مطلوب فراهم سازد.اجازه ندهید یا منتظر نمانید تا منبع و مرجعی خارج از کلاس، به هدایت و مدیریت شما بپردازد.
یادگیری : (Learning) به هر نوع تغییر نسبتاً ثابت در رفتار فرد گفته می شود که بر اثر تجربه به وجود آمده باشد. این نکته باید مَد نظر باشد که تدریس به معنی یادگیری نیست و هر تدریسی لزوماً به یادگیری منجر نمیشود.
به طور کلی، روش های تدریس بر دو نوعند:
1 - روشهای زبانی: در این گروه از روشها، تنها معلم یا مدرّس فعالیت میکند. وی از وسایل و امکانات مختلف موجود استفاده کرده و مطلب مورد نظر را آموزش می دهد.
2 - روشهای فعال: در این گروه از روشها، دانشآموزان در یادگیری نقش فعالی داشته و به همراه معلم و مدرّس به فعالیت پرداخته و به صورت ملموس با موضوع مورد تدریس ارتباط برقرار می کنند.
در تقسیم بندی دیگری روش های تدریس را به دو دسته روش های " تاریخی و نوین" تفکیک می کنند. روش های تاریخی روش هایی هستند که در گذشته دور به کار می رفته اند و روش هایی که متکی بر یافته های روانشناسی و علوم تربیتی جدید می باشند روش های نوین هستند. انواع روش های تاریخی تدریس، شامل روش سقراطی و نظام مکتبی در ایران هستند .
روش های نوین عبارتند از: روش توضیحی، روش سخنرانی، روش اکتشافی، حل مسأله، روش مباحثه، پرسش و پاسخ، واحد کار، گروه های کوچک، یادگیری فردی، روش نمایشی، گردش علمی با فعالیت تجربی خارج از کلاس، بازی های تربیتی، فن تمرین و روش برنامه ای.
چند نکته:
* تعجب می کنم که چرا در منبع مورد استفاده، علاوه بر روش سقراطی، فقط به نظام مکتبی ایران به عنوان روش تاریخی اشاره شده است؟ یعنی کشورهای پیشرفته یا برتر آموزشی در سراسر جهان، روشی به تاریخ پیوسته ندارند و از همان ابتدا پویایی و زایندگی در روش تدریس آنان اِعمال می شده است؟ در حالی که ابتدای تدریس و جست و جوی مستمر روش های جدید تدریس، حاصل کار همان ممالک است؟
* نکته قابل توجه دیگر این که هنوز ما در اسارت دو روش توضیحی و سخنرانی باقی مانده ایم، در حالی که هر دو حداقل از نظر همان طراحان انواع روش تدریس، به زباله دانی تاریخ افکنده شده است و این همان عادت دیرین است که در سرزمین ما به طور گسترده پذیرفته شده است.
* قرار نیست هر معلم بنا به سلیقه و میل خود فقط با یکی از این روش ها به تدریس بپردازد. هر معلم با به کارگیری خلاقیت و قابلیت های ذاتی و اکتسابی خود می تواند از مجموع چندین روش تدریس برای نیل به هدف، استفاده کند.
* با وجود روش های تدریس پرشمار و صد البته روش های برخاسته از خلاقیت های گمنام همه معلمان جهان، جای شگفتی است که بیش از 80 درصد معلمان ایرانی شبیه و عین هم تدریس می کنند!
چه باید کرد؟
قبل از حضور در کلاس درس در اولین روز خدمت خود، علاوه بر سطح تحصیلی که گذرانده اید، برای خود مشخص سازید که با کدام روش به مدت سی سال برای هزاران دانش آموز تدریس خواهید کرد. این خود شما هستید که در هسته مرکزی نظام آموزشی قرار گرفته اید، پس اجازه ندهید یا منتظر نمانید تا منبع و مرجعی خارج از کلاس، به هدایت و مدیریت شما بپردازد. اگر چنین کنید اختیار و اراده خود را در امر تدریس از دست خواهید داد که همراه آن خلاقیت و ابتکار شما نیز از بین خواهد رفت.
بی نظیرترین، پرشکوه ترین و شگفت انگیزترین جلوه برای تعریف مفهوم آزادی، قدرت انتخاب و اختیار روش تدریس یا نوع تعامل شما با دانش آموزان در کلاس درس، عینیت می یابد.
مهم ترین انتخاب شما قبل از اولین روز خدمت تان، انتخاب روش تدریس تان است. چون به زودی با تکرار روزانه آن در طی سال های تحصیلی، بدان عادت می کنید و خودآگاهی خود را از دست می دهید و از اهداف واقعی یک معلم دور می مانید. یعنی شما به نحوه اولین تدریس خود در کلاس درس، سی سال وفادار می مانید و کارکرد مناسب خود را از دست می دهید. اثربخشی شما در کلاس و مدرسه به حداقل ممکن می رسد که نتایج آن در جامعه نیز مشهود است.
هنگام انتخاب روش تدریس خود اصل مهم دیگر را هرگز فراموش نکنید، دانش آموزان فتوکپی یکدیگر نیستند که با روشی واحد انتظار یادگیری یکسان از همه آنان را داشته باشیم. تفاوت های فردی، جغرافیایی، اقلیمی، منطقه ای بعلاوه همه تفاوت های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بعلاوه تفاوت های خانوادگی و محله ای، بیش از ده میلیون دانش آموز متفاوت در اختیار ما قرار می دهد. می توان به یک بازی مارپیچ تشبیه ساخت. هر گاه به بن بست می رسید و برای تعدادی از دانش آموزان قادر نیستید تا یاد بدهید، باید بیشتر تلاش کنید و مسیر خود را عوض نمایید تا به هدف تعیین شده برسید.
اگر به عنوان یک معلم واقعی، می خواهید جامعه را از شر مردگان متحرک یا فرصت طلب منفعت جو رهایی بخشید باید بپذیرید که روش تدریس معلم، خود یک موجود زنده است که برای ادامه حیات خود به سازوکارهایی مشخص و پویا نیازمند است. برای رها شدن از عادت های نادرست، باید رویه ای جدید انتخاب کرد و گر نه یکنواختی و همشکلی در جامعه، اجازه رشد استعدادها را نخواهد داد.
به جرأت می توان گفت کلاس درس مغز هر جامعه ای است. پس از تمامی پتانسیل های آن استفاده کنیم و از هدر رفت توان آن بپرهیزیم. برای همین کار ما سخت و حساس است. برای همین منزلت شغلی معلم رفیع و محترم است.
معرفی کتاب
کتاب زیر در پیمودن مسیر تغییر و ترک عادت مفید است:
" آنجا که عقل حاکم است " ( mind over mood ) نویسنده : جیسون دیر .
منابع:
1) ویکی پدیا.دانشنامه آزاد. روش تدریس.
2) پهنک. عادت چیست و چگونه شکل می گیرد؟
3) عادت (تعریف، تشکیل و تقسیم عادت) .سید محمد غریبیان.سوم آگوست 2017.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
از توجه و تفکر انتقادی شما نسبت به یادداشت هایم بسیار خرسند و خوشحالم، که گویای حس مسئولیت
شماست و در برابر مطالبی که مطالعه
می کنید بی خاصیت نیستید.
در این مقال ،بنده معلم را مقدس مآب
نکرده ام بلکه به اهمیت روش تدریس
اشاره کرده ام. روش تدریس یک معلم
می تواند خلاقیت و استعداد
دانش آموزان را شکوفا سازد و یا آن را
بی اثر سازد.
روش تدریس در باورم موجود زنده متفکری است که هر دائم باید پویا و
زاینده باشد.
ادامه دارد....
کلاس های خودم زنده بود و هر زمان با کوچک ترین تغییر یا انتخاب، تلاش
می کردم تا ضعیف ترین دانش آموزان را بالا بکشم نه این تعداد بیست کلاس بیشتر باشد.
معتقدم محل کسب و قوام عزت و منزلت معلم در کلاس درس با روش تدریس اوست.
در اینجا بیشتر معلمان تازه استخدام هست اما روش تدریس هر زمان از موقعیت خدمت معلمان ، قابل تغییر و بهبود است.
جمله زیر را با تمام وجود و باور
نوشته ام:
بی نظیرترین، پرشکوه ترین و شگفت انگیزترین جلوه برای تعریف مفهوم آزادی، قدرت انتخاب و اختیار روش تدریس یا نوع تعامل شما با دانش آموزان در کلاس درس، عینیت
می یابد. تشکر از همراهی تان.
یا هر شغل دوم دور از شان معلمی، بنده به تبعیت از رشته تحصیلی خود، ترجیح می دهم پژوهشی در مورد آن انجام بگیرد و بعد با زبان آمار سخن بگوییم.
استاد «ماکس وبر» و استاد «ادموند هوسرل» با دو با مفهوم «تفهم» و «برگشت به اشیاء » به علاقمندان علوم انسانی ، بالاخص فلسفه و جامعه شناسی ؛ پدیدار شناسی یا فنومنولوژی را آموختند.
پدیده ها را می نگریم و تفهم را به تعصب بدل می کنیم.
جناب آقای احمد،
لطفا اگر امکان دارد نوشته آخر خود را بار دیگر مطالعه نمایید و چنانچه نیاز به ویراستاری دارد انجام دهید تا متوجه منظورتان شوم. تشکر
با این جمله موافق نیستم. حداقل اگر درست هم باشد قانون کلی نیست یا اصلا قانون نیست.
فهم ما از مفاهیم ، می تواند تبدیل به علایق و دلبستگی های ما شود.
نمی دانم شما در اینجا معلم را پدیده
فرض گرفته اید یا روش تدریس او را.
کدام پدیده بعد فهم، تبدیل به تعصب
شده است؟
معاف شدن از خدمت سربازی را یکی از مهم ترین امتیازات دانشگاه فرهنگیان برای دانش آموزان پسر و انتخاب این دانشگاه برای ادامه تحصیل برشمرد و گفت: علاوه بر این عامل انگیزشی مهم، دانشجویان دختر و پسر به محض پذیرش از طریق کنکور سراسری و ورود به دانشگاه فرهنگیان با دارا بودن حکم کارگزینی به عنوان دانشجو معلم و کارمند رسمی وزارت آموزش و پرورش با تعیین حقوق از جانب سازمان امور اداری و استخدامی کشور مشغول به تحصیل می شوند.
خانم اجازه اینترنت ما ضعیفه نمیتونیم دانلود کنیم»، «ببخشید خانم ما الان تونستیم وصل بشیم»، «اجازه آقا، محسن گفت امروز گوشی نداره»، «ببخشید خانم، من مادر محنا هستم امروز سرکارم و محنا گوشی نداره»، «خانم ما خجالت میکشیم فیلم بفرستیم»، «صوت برای ما باز نمیشه» اینها پیامهای آشنایی است که این روزها در گوشی تلفن همراه معلمان بهوفور دیده میشود.