واژه آزادی ، به اندازه کافی برای بیشتر افراد جامعه ملموس هست اما برخی اوقات ، خودمان نیز متوجه نیستیم که در زندگی خود از آن بی بهره ایم یا با آن فرسنگ ها فاصله داریم . برای همین ترجیح می دهم ابتدا معنا و تعریف آزادی را با یکدیگر مرور کنیم.
معنای لغوی آزادی
در فرهنگ لغت دهخدا ، معنای لغوی آزادی عبارت است از : حریّت . اختیار . خلاف بندگی و رِقیّت و عبودیت و اسارت و اجبار . قدرتِ عمل و ترک عمل . قدرت انتخاب .
تعریف آزادی
" واژهٔ آزادی ، به مفهوم مختلطی اشاره دارد که شامل مفاهیم پایهای خودمختاری ، حکومت بر خود و استقلال از یک سو ، و توانایی کلی در انجام کارها ، داشتن انتخاب های مختلف و توانایی کسب هدفهای انسانی از سوی دیگر میباشد. داشتن انتخابهای مختلف در مورد انجام یک کار (optionality) به این معنی است که اگر شخص بخواهد آن را انجام دهد ، حد بالای این قابلیت انتخابی است که حتی عوامل درونی - روانی نیز مانعی در انجام انتخاب ایجاد نکنند. میزان وجود این قابلیتِ انتخابِ شخصی لزوماً ربط مستقیمی به خودمختاری حکومتی یک جامعه ندارد . آزادی ، در وسیع ترین معنای کلمه ، حالتی است که چیزی محدود به چیزهای دیگر نباشد و بتواند در فضا جابهجا شود ، و در مورد انسان ، حالتی است که در آن ارادهٔ شخصی برای رسیدن به مقصود خویش به مانعی برنخورد. " (1)
طبق تعریف آزادی هیچ چیز نباید یک فرد را از انجام کاری بازدارد و اگر نخواهد آن را انجام دهد ، هیچ چیز نباید او را مجبور به انجام آن کند . و اما جمله ای از سخنگوی شورای نگهبان : " در برخی از کشورها افراد وقتی پای صندوقها نروند ، مجازات میشوند ولی در جمهوری اسلامی ایران این طور نیست ، حال یک نفر آمریکایی میگوید در ایران انتخابات اعتبار ندارد. " (2)
امیدواریم که با احترام به مفهوم آزادی ، ما از این برخی کشورها ، پیروی نکنیم و حرمت رأی آزاد را به جهت افزایش آمار رأی در هیچ یک از انتخابات ، نشکنیم . در کشورهایی که مهد آزادی اند عمل انجام شده اهمیت دارد نه سیاهی لشکر . لذا آنان هنگام اعتراض به تصمیم و یا تفکر و سیاستی ، با جمع شدن جمعیت زیر 10 نفر و با برداشتن پلاکارد و یا زدن ماسک هایی معنادار بر صورت خود و بسط نشستن در جلوی سازمانی خاص ، با رعایت سکوت ، صدای اعتراض خود را به گوش هموطنان خود و حتی جهانیان می رسانند. چون ارزش ذاتی انسان و آزادی در این سرزمین ها بسیار ارزشمند است .
از سویی دیگر باید دانست توانایی داشتن انتخاب های مختلف و کسب هدفهای انسانی ، برای ما چگونه تعریف می شود و یا چگونه اجرا می شود؟ ما برای انتخاب رشته تحصیلی ، شغل و محل خدمت ، مسکن ، محل زندگی و دیگر انتخاب های خود ، تا چه میزان با اختیار و آزادی ، عمل کرده ایم یا می کنیم ؟ توانایی ها و اهداف ما در این نوع انتخاب ها دخیل بوده است ؟ شما چنین اراده ای داشته اید ؟ فاکتورهایی چون جبر اداری ، محدویت ها و جبر منطقه ای ، وضعیت اجتماعی ، قدرت اقتصادی ، قوانین ، قواعد ، آئین نامه ها ، نوع گویش زبان و پوشش لباس محلی ، هر یک به نوعی ، توانایی شما را محدود و سرنوشت محتومی را برای تان رقم زده است ؟
داشتن فرصت و امکان انتخاب بیشتر در مورد انجام یک کار ، به این معنی است که اگر شخص بخواهد آن را انجام دهد، حد بالای این قابلیت ، انتخابی است که حتی عوامل درونی - روانی نیز مانعی در انجام انتخاب ایجاد نکنند ، چه رسد به عوامل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و حتی فرهنگی .
اگر سئوال شود محدودیت ها برای ما از سوی کدام یک از این عوامل بیشتر اِعمال می شود ، با یک نگاه به پیرامون خود و وضعیت و جایگاه خود در جامعه ، می توان گفت : نسبت به محله ، خیابان ، شهر یا روستا و استانی که در آن زندگی می کنیم این میزان متغیر است. برای برخی از افراد ، محدودیت های فرهنگی بسیار زیاد است و برای تعدادی دیگر محدودیت های اجتماعی یا اقتصادی . و برای تعدادی دیگر همه این محدودیت ها اِعمال می شود. شاید تنها محدودیتی که تقریبا به توازن اجرا می شود نوع سیاسی آن است که همه از آن نصیب خود را می برند. البته شدت و ضعف این مورد از محدودیت نیز ، از دیگر سو با میزان مشارکت و درگیری با آن و نوع فعالیت شما در جامعه ، تعیین می شود . یعنی آیا عضو سندیکا و یا حزب و انجمنی هستید یا خیر ؟ در وفاداری به آن ، اهداف آنها را پیگیر و مجری هستید یا خیر ؟ شاعر یا نویسنده ای منتقد هستید یا خیر ؟
دلیل و عامل اصلی عقب ماندگی فرهنگی و اجتماعی ما در ذهن و باور و روش زندگی خودمان است .
در یک کشور دموکراتیک ، وقتی برای یک شهروند واژه آزادی تلفظ می شود ، چهره او مفرح و شاداب و هیجان زده می گردد و در کشور ما این مفهوم واحد با برداشت هایی بسیار متفاوت و با توجه به جایگاه اجتماعی فرد در جامعه ، نمایش داده می شود. گاه اصلا عکس العملی نسبت بدان مشاهده نمی شود ، گاه مفهوم و معنای این واژه توسط عده ای به سُخره گرفته می شود ، و بیشتر بود و نبود آن ، اهمیتی در زندگی عده ای ندارد.
جمله نغز و پرمایه علی اکبر دهخدا عمیق ترین و مهمترین دلیل برای حتمیّت وجود آزادی در بین انسانهاست. او می گوید :
" آزادی اندیشه ، قلم ، زبان ، مجامع ، شغل ، منزل (جایگاه و مقام ) ، موجب آبادی و عمران ممالک است ".
وقتی انسانها بتوانند با رعایت ادب و اخلاق ، با دیگران سخن بگویند ، یا شعری بسرایند و یا مطلبی بنویسند ، محترم شمرده می شوند و برای همین ، اصل مهم حیات بشری را به جا می آورند یعنی به دیگران احترام می گذارند . این بده و بستان افراد در جامعه به تولید فرهنگی منجر می شود و محتوای فرهنگی با زایش همواره خود ، بهترین ساز و کار برای ترویج روابط انسانی و تعالی تعاملات اجتماعی است . خردجمعی و یا شعور اجتماعی ، مقوله ای است که روش و منش زندگی افراد یک جامعه ، آن را رقم می زند. انسان موجودی است که بدون آزادی و خرد و شعور ، طُفیلی بیش نیست .
به قول دهخدا ، اگر آزادی در حیطه های گوناگون رفتار بشری حاکم باشد انسانهای متعادل به جای تخریب و تحریف منابع طبیعی و انسانی ، به باز تولید هر یک از آنها و عمران و آبادی بیشتر مملکت خود می اندیشند. یعنی انسانها در جامعه و برای جامعه مفید واقع می شوند و قوای آنان بیهوده تلف نمی شود .
اگر امروز در هر حیطه ای ما نتوانسته ایم به پیشرفت و تعالی یا رشد و توسعه نائل آئیم به همین دلیل است. چون ما تمامی انرژی و نیروی خود را برای خودسانسوری و یا دگر سانسوری مصروف داشته ایم . ما اگر فوق تخصص رشته ای هم باشیم در مرحله تفهیم " شناخت " ناتوانیم . مدام عمل کردن و انجام فعالیت واحد ، به ما فرصت تفکر نمی دهد و چون تفکر برای چرایی و چگونگی عمل نیست همانند چارلی چاپلین در عصر جدید ، خودباخته ایم . بدون شناخت و تأمل همانند کارگران کندوی عسل ، فقط تلاش می کنیم تا معاش برای زندگی کردن داشته باشیم . اما تنها هدف زندگی این نیست و این فصل مشترک انسان و حیوان است . باید به وجوه تمایز و تشخیص خود با حیوان ، بیشتر بیندیشیم و بدان عمل کنیم .
اگر هر یک از ما تجربه ارتباط با کودک زیر 6 ساله را داشته باشیم ، لابد مشاهده کرده ایم که با ترجیح نظر خود و محدود کردن حوزه بازی کودک یا انتخاب نوع اسباب بازی او هنگام بازی و خرید ، نوع و نحوه انتخاب غذایی که می خورد ، لباسی که برای امروز می خواهد در مهمانی بپوشد ، کودک ما خشمگین و برافروخته و کنترل ناپذیر می گردد . او اعتراض خود را با صدای فریاد و جیغ همراه می سازد و بدین شکل نارضایتی خود را از تحمیل نظر پدر و مادرش نشان می دهد . او کودک هست و هنوز تجربه ای برای زندگی ندارد. پس آزادی عمل یا تفکر یک واقعیتی ذاتی و فطری است که جلوه ای از خلقت بشر است.
آزادی یک منش اکتسابی نیست که نیاز به یادگیری داشته باشد . اما چون از ما سلب می شود و یا حیطه آن محدود می گردد پس ما باید یک چیز را یاد بگیریم و آن این که چگونه سخن بگوییم ، چگونه عمل کنیم ، چگونه فکر کنیم و چگونه بنویسیم که اجبار اجتماعی جهت دستکاری آن تلاش نکند .
آزادی همانند نعمت سلامتی و هوش و بسیاری دیگر از توانایی ها در وجود ما نهفته است. جسم و روح ما زمانی سرزنده ، مفید و ارزنده هست که محدود ، تحقیر ، توبیخ و مجازات نشود . لابد برای نیل به این هدف ما نباید خطایی مرتکب شویم . اما کدامیک از کار کودک زیر 6 سال ، خطا و یا خلاف است ؟ دنیای او چنان معصوم و منزه از هر نوع آراستگی متظاهرانه ما بزرگ ترهاست که هرگز از او خطایی عمدی سر نمی زند. او فقط به عنوان یک موجود انسانی هر چند کوچک ، می خواهد تا حریم آزادی برای عمل خود را حفظ کند .
ما به عنوان پدر یا مادر ، مربی یا معلم خیلی از خواسته های کودکان را محدود می کنیم و یا نادیده می گیریم . لذا فرصت های لازم برای شکوفا شدن استعداد و علایق همان کودکان با محترم شمردن حق آزادی آنان ، به وجود نمی آید . پس کودک نیز خود را مچاله می کند ، قیچی می کند. ما خود چنین سرنوشتی داشته ایم و با انتقال نسل به نسل آن ، به کم رنگ و بی رنگ شدن سیطره آزادی بر اعمال و افعال خود صحّه می گذاریم . در دوران کودکی یا هنگام بزرگ شدن با ما هر طور که معامله شده است ما نیز با کودکان خود به همان مِنوال رفتار می کنیم . در نتیجه هر یک از ما با برعهده گرفتن نقش های گوناگون در هرم مشاغل ، از بالا به پایین و برعکس ، با همان انتظار ات و مصادیق رفتار می نماییم . یعنی فقط حکومت ها نیستند که حریم و حدود آزادی ما را محدود می سازند و یا با زنجیر اسارت فرهنگی و سیاسی ، ما را از بهره مندی نعمات زندگی محروم می سازند ، همه ما به نوعی به دلیل نداشتن شناخت درست و یا کامل از یک اصل یا فرآیند و پدیده ، به محدود ساختن حریم آزادی خود و دیگران در حیطه گفتار ، کردار ، نوشتار و تفکر می پردازیم و برای توجیه رفتار خود آن را با احتمال بی بند و باری ، محکوم می سازیم .
مدافعان آزادی در این بین مقاومت و سرسختی از خود نشان داده و برای مشروع خوانده شدن حق طبیعی خود ، با اسامی گوناگونی چون روشنفکر و مبارز و فعال سیاسی معروف می شوند. در واقع رفتار نامناسب ما به کارکرد نامناسب منجر شده است. چون آزادی حالتی است که در آن ارادهٔ شخصی برای رسیدن به مقصود ، نباید به مانعی برخورد کند. دلیل اصلی رفتار بازدارنده ، خود ما هستیم . در واقع ما یک نعمت ارزنده را با ندانم کاری خود ، حیف و میل کرده ایم . " آزادی اندیشه ، قلم ، زبان ، مجامع ، شغل ، منزل (جایگاه و مقام ) ، موجب آبادی و عمران ممالک است "
ما انسانیم و آزادی جلوه گری شگفت انگیز و تحسین برانگیز از انسانیت ماست. با احترام گذاشتن به حریم آزادی خود و دیگران ، بالندگی در جامعه بیشتر و عمران و آبادی سرزمین ها هم ممکن می گردد. کشورهای پیشرفته با پاسداشت همین حریم به بازتولید فرهنگی خود موفق شده اند و برخلاف ما که تصور می کنیم " فرهنگ رسمی " بسیار قوی و اثرگذاری داریم آنان در سایه ارج نهادن به مفهوم آزادی در هر حیطه ای صاحب " فرهنگ عمومی " بسیار غنی تری از فرهنگ رسمی ما شده اند. سرزمین آنان خرّم و آباد است و ما بی نصیب از هر دو . شاید تنها نصیب و بهره ما از واژگان آبادی و حقیقت آن ، بخش و کشیده گفتن این کلمه در کلاس اول ابتدایی باشد ، چون در سال های بعد و زندگی خود اثر و تلاش و همتی برای نیل به آن ندیده ایم .
در بررسی هنجارها ، به نبایدهای کشور سنگاپور اشاره کردم ( این جا ) ، مشاهده کردیم که چگونه آنان برای مطلوب کردن زندگی یکدیگر در جامعه تلاش می کنند. آنان با رعایت نبایدها ، ارزش هایی خلق می کنند که جلوه گری آزادی را بیشتر می سازد . و این تصور در جامعه ما معکوس است ، یعنی ما عمل به چنین نبایدها را تحدیدی برای آزادی خود می دانیم . در واقع نوع برداشت ، نتایج متفاوت و متمایزی برجا می گذارد که اثربخشی هر یک از آنها ، تلقی ما از آزادی می گردد.
در سرزمین هایی که دموکراسی حاکم است ، مردم آن جامعه با واقع بینی پیش رو را می بینند و بدان می اندیشند و با پاسداشت حریم آزادی همدیگر به ساختن آینده ای درخشان تر امیدوار می گردند. آنها شاداب و با نشاط اند . آنان از لحظات زندگی لذت می برند و ما با مقاومت درونی و یا رفتار ناهنجار ، فقط خود را در معرض فشارهای مضاعف قرار می دهیم . آنان در "حال " زندگی می کنند و " آینده " را می سازند و ما در " گذشته " زندگی می کنیم و " حال " را برای دسترسی به حسرت ها و رؤیاها در آینده از دست می دهیم . امیدواری رنجور ما برای خرید خانه، اتومبیل یا لوازم خانگی لوکس ، علیرغم درک ناتوانی مان ، موجب فرسودگی روح و جسم مان می شود . ما لحظات زندگی را برای رسیدن به مدینه فاضله خیالات خود ، از دست می دهیم لذا جز روزمرگی کُشنده ، نصیب دیگری نداریم و افسردگی و دلمردگی ، نتیجه ای کاملا طبیعی برای ماست ، ما همیشه حسرت نداشته ها را داریم لذا از داشته های خود هرگز لذت نمی بریم چون اصلا آنها را نمی بینیم .
و یا با یک پُز و ژست روشنفکر مآبانه بدهکار ، مدام با خود تکرار می کنیم که دلیل عقب ماندگی ما چیست ؟ در حالی که دلیل و عامل اصلی عقب ماندگی فرهنگی و اجتماعی ما در ذهن و باور و روش زندگی خودمان است ، ما با محکوم کردن دلایلی اَزبر ، آن را در بیرون از خود جست و جو می کنیم . می توانیم در شرایط و موقعیت های گوناگون ، تلاش کنیم تا با ارزش قائل شدن به فکر ، شغل ، تفکر و سلیقه خود ، ابراز وجود نموده و با احترام به آزادی خود و دیگران ، تلاشی مؤثر از خود نشان دهیم . بی تفاوتی و بی اعتنایی ما یکی از دلایل بی خاصیت شدن مفهوم آزادی در روابط اجتماعی است.
در محله و آپارتمانی که زندگی می کنیم ، در شورا و جلسات اداری که شرکت می کنیم و یا در همین سایتی که آن را مطالعه می کنیم ، بی تفاوت نباشیم و با صراحت لهجه و شهامت اخلاقی ، نظر خود را محترمانه بیان داریم . تا روح آزادی در بین ما شکوفا شود ، رونق یابد و عناصر و عواملی خارج از اراده ما ، به کنترل و تحدید آزادی مان اقدام نکند . با نادیده گرفتن حق و حقوق خود یا بی اعتنایی بدان و یا با مستحیل شدن در آرای دیگران ، ما هرگز موجودی آزاد نخواهیم بود که لیاقت آبادی مملکت را هم داشته باشیم . با سکوت خود ، آزادی همدیگر را خنثی و بی اثر نسازیم .
منابع :
1) ویکی پدیا . دانشنامه آزاد . آزادی .
2) خبرگزاری ایسنا . کد خبر: 98112922012 . ۲۹ بهمن ۱۳۹۸ .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
«ویل دورانت»- درسهای تاریخ (نشر ققنوس، ۱۳۸۵) فصلِ «اخلاق و تاریخ»
حتما شما هم با شنیدن کلمه زندان یاد سلول های کوچک با کمترین امکانات فضای تاریک و درب های آهنین می افتید. در بیشتر کشورهای جهان این تصور صدق می کند اما در نروژ همه چیز متفاوت است. این زندان کم امنیت مانند یک بهشت است! یک دهکده آرام با طبیعتی بی نظیر، خانههایی زیبا و آرام و تمیز که زندانیان کلید آن را به همراه دارند! رستوران پنج ستاره و استودیو. دیگر از زندگی ایده آل چه چیزش کم است؟ با این حال بسیاری از زندانیان زندان باستوی می گویند که آنها احساس آزادی ندارند.
آزادی از درون مغز تو آغاز میشود چه بسیار انسانها که دست و پایشان بسته نیست، اما زندانی افکار خویشاند.
و ایران پژوه به زندانی شدن
تورج امینی تاریخ نویس.
امضاکنندگان بیانیه تاکید کردهاند که بازداشت تورج امینی صرفا به خاطر اعتقادات دینی او و با هدف بازداشتن وی از امر پژوهش بوده و از این نظر مصداق نقض آشکار حقوق بنیادین وی و تعهدات ایران تحت قوانین بینالمللی است و با اصول جهانشمول عدالت و رواداری نیز تضاد دارد.