و در این بخش با پرداختن به نوع آموزش در دوره های مختلف ، مبحث " سیستم آموزشی والدورف " را به پایان می رسانم ، اما مطمئن هستم که امید و احتمال تحقق آن در کشور ، همچون یک حسرت در ذهن ما باقی می ماند.
مهدکودک و پیش دبستانی در مدرسه والدورف
نخستین کاری که یک آموزگار کودکان خردسال ، در یک مدرسه والدورف ، انجام میدهد ، ساختن محیطی گرم و صمیمی مانند خانه برای کودکان است. محیط مهدکودک و پیش دبستانی والدورف امن و حمایت کننده است و همه چیز در یک روند تکراری و منظم به پیش میرود.
در چنین محیطی ، آموزگار والدورف ، با کمک دو شیوه اصلی به نیازهای رشد کودکان پاسخ میدهد :
1) آموزگار ، فعالیتهای روزانه خانگی ، عملی و هنرمندانه ای را برای کودکان ترتیب میدهد. فعالیتهایی که کودکان به سادگی میتوانند آنها را تقلید کنند. کارهایی مانند پختن ، نقاشی کردن ، باغبانی کردن و ساختن کاردستی . این فعالیتها ، بسته به تغییر چهره طبیعت و جشنها و مناسبتهای هر فصل سال تغییر میکنند.
2) شیوه دیگر این است که آموزگار میکوشد تا توانایی تخیّل کودکان را بر اساس سن آنها پرورش دهد. او این کار را با گفتن قصه و ترتیب دادن بازی آزاد انجام میدهد. آموزگار قصهها را با دقت بسیار برمیگزیند. بازیهای آزاد یا تخیّلی هم به این ترتیب هستند که کودکان سناریو هایی را که خودشان میسازند بازی میکنند. این بازیها ، به کودکان کمک میکنند تا زندگی را از نمودهای گوناگون و به شکل عمیق تر تجربه کنند.
اسباب بازیهای کودکان هم از مواد طبیعی ساخته میشوند. میوههای درخت کاج ، چوب ، پنبه ، ابریشم ، صدفها ، سنگها و دیگر ابزار طبیعی در بازیها به کار میروند. این مواد طبیعی را کودکان خود گرد آورده اند ، هم با آنها بازی میکنند و هم برای زیبا کردن اتاق از آن ها استفاده میکنند . تکرار و ترتیب ، یکپارچگی حسها ، هماهنگی بین چشم و دستها ، تجربه زیباییهای زبان و دیگر مهارتهای لازم برای شکل گرفتن پایههای رشد تحصیلی در مهدکودک پرورش داده میشوند. در این فضای به راستی طبیعی ، دوست داشتنی و خلّاق ، کودکان با فعالیتها و ساختاری روبه رو هستند که به آنها کمک میکند برای ورود به مدرسه آماده شوند.
زیربنای ارزشی هر جامعه را تعلیم و تربیت کودکان زیر 7 سال تضمین می کند.
امروز که سرپرستی و مدیریت مهدکودک ها از بهزیستی به آموزش و پرورش ، سپرده شده است ، دیگر هیچ بهانه از بابت ناهمگنی سیاست تعلیم و تربیت از ابتدا تا انتها وجود ندارد. راستی چرا تا حال به این نکته مهم نیندیشیده ایم که چرا مدیریت مهدکودک ها به جای آموزش و پرورش برعهده سازمان بهزیستی بوده است ؟ دغدغه آموزش و پرورش در سرزمین ناهمگنی اجتماعی و اقتصادی ، باید تأمین عدالت آموزشی برای همه کودکان زیر 6 سال در سراسر کشور باشد. حتی برای خنثی کردن نابرابری اجتماعی حاکم بر جامعه ، آموزش کودکان در مهدکودک ها و پیش دبستانی ها برای همه کودکان زیر 6 سال ، اجباری و رایگان گردد تا شاید بتوانیم به تدریج مدینه فاضله خیال خود را به واقعیتی حتمی تبدیل سازیم . بازی و تخیل برای این کودکان از هر آموزش دیگری ، مهمتر هست . حداقل سیستم آموزشی والدورف را در این مراکز عملی سازیم تا قابلیت های کسب شده در مسیر آن ، در آینده سیمای مدارس و جامعه را هم تغییر دهد.
با اشاره به مفهوم " پدیده اثر پروانه ای " منظور خود را علمی تر بیان می کنم :
" پدیده اثر پروانه ای به این معناست که تغییر جزئی در شرایط اولیه میتواند به نتایج وسیع و پیشبینی نشده در ستادههای سیستم منجر گردد و این سنگ بنای " تئوری آشوب " است. در نظریه آشوب یا بینظمی اعتقاد بر آن است که در تمامی پدیدهها ، نقاطی وجود دارند که تغییری اندک در آنها باعث تغییرات عظیم خواهد شد و در این رابطه سیستمهای اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی و سازمانی ، همچون سیستمهای جوّی از اثر پروانهای برخوردارند و تحلیلگران باید با آگاهی از این نکته مهم به تحلیل و تنظیم مسائل مربوط بپردازند. " (1)
طی سه بخش مشاهده شد که مدارس والدورف علیرغم این که به پرورش کودکان بسیار اهمیت می دهند اما از آن نامی نمی برند. در معرفی این نوع آموزش گفته می شود : سیستم آموزشی والدورف . یعنی اهمیت یادگیری دانش و آموزش را برجسته می سازند. برخلاف ما که با برجسته کردن واژه پرورش و پیوند زدن آن به دین و ایدئولوژی ، آموزش را فراموش و کم رنگ نموده ایم . برای آنان یادگیری مهارت های زندگی نیز نیاز به آموزش دارد نه پرورش . چون اگر فرآیند آموزش درست انجام بگیرد پرورش نیز خود به خود تحقق می یابد. نظام آموزشی ما در این خصوص طی 4 دهه ، معکوس عمل نموده است ، لذا نارضایتی و ناکامی در آموزش و پرورش بیشتر شده است.
دبستان در مدرسه والدورف ( پایه های یکم تا هشتم )
هنگامی که کودک برای ورود به نخستین پایه دبستان آماده است ، به توانایی او بر درک مفاهیم انتراعی تر توجه میشود. مفاهیم و کارهایی مانند نوشتن ، خواندن و حساب کردن . اما برای کودک ، تنها به دست آوردن دانش اهمیت ندارد. شیوه ای که این دانش به کودک ارائه میشود ، با پیروی از خلاقیّت آموزگار بسیار مهم است . آموزگاران در اینجا ، نقش سازندگان دانش را برعهده میگیرند. آنها باید یک موضوع آموزشی را با خلاقیّت خود بپرورانند و ارائه کنند . این کار برای پاسخ به نیاز درونی کودک به یک مرجع مناسب انجام میشود تا بتواند بستر مناسبی برای او فراهم و با دنیا ارتباط برقرار کند.
مدرسه والدورف با ارائه نقش جالب توجه " آموزگار کلاس " به نیاز کودکان برای برخورداری از یک مرجع در کلاس پاسخ میدهد: آموزگار کلاس ، مسئول کودکان خواهد بود. از زمانی که دندانهای شیری شان میافتد تا هنگامی که به دوران بلوغ میرسند . با این که ، آموزگار کلاس ، تنها معلم کودکان در دبستان نخواهد بود ، اما در تمام هشت سال دوران دبستان ، آنها را همراهی خواهد کرد. آموزگار کلاس ، راهنمای کودکان در سالهای دبستان است و بسیاری از موضوعهای آموزشی را هم به آنها میآموزد.
در این دوران ، یعنی از کلاس یکم تا هشتم ، دانش آموزان مهارتهای پایهای خواندن و نوشتن و ریاضیات را میآموزند. در این سالها ، کودکان در انواع فعالیتهای فرهنگی شرکت میکنند تا توانایی تخیّل خود را پرورش دهند . از نقاشی ، طرّاحی ، شعرخوانی و تئاتر گرفته تا آواز خواندن ، ساز زدن و مانند آن . در تمام این دوران و هنگام انجام فعالیتهای فرهنگی و عملی ، وظیفه اصلی آموزگار این است که با نیروی تخیّل یک هنرمند با دانش آموزانش کار کند.
در مدرسه والدورف قرار بر این نیست که کودکان فقط انجام دادن کار هنری و مهارتهای دستی را بیاموزند ، بلکه آموزگار باید موضوعهای به ظاهر " غیر هنری " را هم با به کارگیری تخیّل و از راههای هنرمندانه به دانش آموزانش بیاموزد. ریاضیات و دستور زبان ، نجّاری و بافندگی ، ورزشها و زبانهای خارجی ، همه در برنامه درسی والدورف قرار دارند. این مفاهیم ، با روشهای بسیار گوناگونی به کودکان آموزش داده میشوند. فعالیتهای فرهنگی به کودکان کمک میکنند تا با نیرومند کردن توانایی درک و دریافت ، به آهستگی مهارتهای تحصیلی را در خود پرورش دهند.
برای نمونه در جغرافی ، کودک هنگامی میتواند به درک درستی از اقلیم جغرافیایی شمال آمریکا برسد که آموزگارش ، بتواند به شکلی هنرمندانه توصیفی و نمایشی : هوای تازه و پر از اکسیژن جنگلهای شمالی ، هوای سرد و مرطوب و سنگین باتلاقهای لویزیانا ، هوای برف و بارانی و متلاطم دشتهای میدوسترن و هوای خشک و سوزان بیابانهای غرب کوههای راکی را به کودکان نشان دهد. آموزگار پیش از هر چیز ، احساس کودکان ۷ تا ۱۴ ساله را جذب میکند. در حقیقت ، شخصیت کودک بیشتر از این که به خود موضوع آموزشی جذب شود ، با نیروی آموزگار به عنوان یک هنرمند ، شکل میپذیرد و به درک بهتر و عمیقتر هدایت میشود. با برجسته کردن واژه پرورش و پیوند زدن آن به دین و ایدئولوژی ، آموزش را فراموش و کم رنگ نموده ایم .
در برخورد با علوم طبیعی ، احساس شکوه و شگفتی از هنگام خردسالی در وجود کودک زاده میشود. هنگام آشنایی با بدن انسان ، کودکان ارتباط مهم بین استخوانها و گلبولهای قرمز را که در استخوانها تولید میشوند ، کشف میکنند و احساس شکوه و شگفتی وجودشان را فرا میگیرد. یا هنگامی که درباره شیوههای گوناگون تولید دانه در گیاهان مختلف میآموزند ، رشته دنباله دار تکامل را درک میکنند و به شگفتی در میآیند.
این حس شگفتی و شکوه ، به یک احساس احترام میانجامد. احساس احترامی نسبت به طبیعت و محیط زیست که پایه استواری برای حفاظت از طبیعت و محیط زیست را در وجود کودک میسازد. این احساس ، باید زمینه ساز بروز استعدادهای کودکان در فراگیری علوم در دورههای آینده تحصیلی آنها هم بشود.
برای رسیدن به این هدف ، همه وجود یک مدرسه والدورف ، از چیدمان کلاسها تا شیوهای که یک شعر خوانده میشود ، از خودکاری که یک دانشآموز برای نوشتن استفاده میکند تا تمرینهایی که در ورزش ژیمناستیک انجام میشوند ، بر اساس دو ملاک تنظیم میشوند : " فعالیتها و درسها باید کاربردی و زیبا باشند. برای کودک ، دو ملاک " کاربردی و زیبا بودن " نیروی مرجع امنی را میسازد که تأثیر شگفت انگیزی بر نیروها و احساس درونی و بیرونی او برجا میگذارد.
دانش آموزان در این مدارس فقط مهارتهای پایهای خواندن و نوشتن و ریاضیات را فرا می گیرند و مانند ما کتب علوم تجربی و مطالعات اجتماعی و کار و فناوری را در دوره ابتدایی به طور نظری فرا نمی گیرند . آنها به طور عملی و عینی مفاهیم این کتب را آموزش می دهند. در نظام آموزشی ما حتما باید منبعی قابل دسترس باشد. هزینه هنگفت چاپ کتاب و نابودی جنگل ها هم برای مان اهمیتی ندارد. دانشجویان ما بدون جزوه تدوین شده توسط استاد ، بال و پر شکسته اند . دلیل هر دو آن است که ما برای گرفتن نمره باید کتابی داشته باشیم تا بتوانیم سوالات و سطور آن را حفظ کنیم . دانش آموز و دانشجو هم زیاد مقصر نیستند ، چون معلمان و اساتید با ریزبارم پیش رو ، به تصحیح اوراق می پردازند و اجازه ندارند یادگرفته ها را جلوی سوال بنویسند بلکه باید عین کتاب یا ریزبارم پاسخ دهند تا نمره کامل بگیرند.
دو ملاک " کاربردی و زیبا بودن " در هیج جای آموزش و پرورش ما محلی از اِعراب ندارد . شما اگر بخواهید پژوهشی برای یک سازمان اداری انجام دهید ، متصدی پژوهشگاه هر بار به کاربردی بودن حتمی نتایج تحقیق شما اشاره می نماید . همه آنانی که در جریان و هسته مرکزی پژوهش قرار دارند فقط همین انتظار را از شما دارند. اما شما هنگام انجام مراحل گوناگون تحقیق ، آنقدر کاستی و درد و ناهماهنگی در موضوع انتخابی خود می بینید که جز برجسته ساختن آنها و بیان آمار از مشکلات موجود ، کاری دیگر از دست تان بر نمی آید ؛ به 4 دلیل :
1) هرگز با روش کاربردی آموزش ندیده اید که با انجام آن آشنا باشید و ساز و کار آن را نمی شناسید.
2) ساز و کاری برای کاربردی کردن نتایج تحقیق شما در آن سازمان اداری و حتی در جامعه وجود ندارد. حتی سیاست اجرایی آن نیز نانوشته است.
3) درد و رنج مربوط به موضوع انتخابی شما آنقدر زیاد است که بیان آنها خود کار بزرگی است.
4) مسئولان اداری و مردم ما با ناله و نومیدی و دردمندی انسانها تغذیه می کنند و به نوعی مرضی از آن لذت می برند.
مربیان مهد کودک ها و پیش دبستانی های ما تاکنون دیپلمه هایی نومید از ادامه تحصیل بوده اند که برای کمک خرج خانواده و یا تأمین نیازهای خود ، بدون هر نوع مهارت لازم برای آموزش کودکان جذب می شدند. گاهی یک لیسانس و فوق لیسانس نومید بیکار هم جذب می شد اما او نیز تجربه عملی و یا مهارت آموزش دیده ای در این خصوص نداشت.
نتایج شغل ناچاری در جامعه ، بسار مخرب هست اما مدیریتی برای سامان بخشی آن وجود ندارد. ما باید ساختار نظام آموزشی خود را تغییر دهیم .
مربیان مهدکودک و پیش دبستانی اغلب مراقبی شبه مادر هستند تا کودک زیر 6 سال زمین نخورد و یا دچار حادثه ای نشود .
کودکان مهد رو در اتاقی غیر استاندارد و کودکان پیش دبستانی در کلاس درس محبوس اند و از فضای آزاد بی بهره اند. از نشاط و شادی فردی یا گروهی خبری نیست . دلمردگی برگرفته از نظام آموزشی دانش آموزان در دوره ابتدایی و متوسطه دقیقا قابل مشاهده هست.
مربی که تضمین استخدام و بیمه و حقوق دریافتی ندارد ، دوره آموزشی نگذرانده است و مهارت حرفه ای کسب نکرده است ، با رعایت اصولی محدود و خاص ، چگونه خلاقیت کودکان را شکوفا خواهد ساخت ؟ و یا خود چگونه با خلاقیت آموزش خواهد داد ؟
آموزگاران دبستان ما از بوروکراسی طرح ارزشیابی توصیفی نالان هستند. تمام وقت آنان صرف پر کردن فرم هایی می شود که تعامل چهره به چهره با دانش آموزان خودرا از دست می دهند . برقراری ارتباط با کودک برای تقویت توانایی های دیداری و شنیداری و گفتار بسیار مهم است ، اما او چنین فرصتی ندارد لذا نمی تواند خود را با خواسته های کودکان همسو سازد.
هر چند ارزشیابی توصیفی را ما از همان کشورهای خارجی دریافت و پیاده ساخته ایم اما همانند آنها عمل نکرده ایم . چون در سیستم آموزشی آنها برای خطاها و یا رکود آموزشی جایی نیست ، سیستم زنده و پویای آموزشی آنان فورا ایرادات کار را شناسایی و آنها را رفع می نماید. اما ما با همه آنها مأنوس شده و زندگی می کنیم .
و چون از نشاط و شادی ، بازی و تخیل و آموزش کاربردی در دوره مهدکودک و پیش دبستان و دبستان ما خبری نیست این سیر خطی تا پایان دوره متوسطه حاکمیت بیمارگونه خود را از دست نمی دهد و روزنه ای برای بازیابی نظام آموزشی بوجود نمی آورد . حتی با کمی تفاوت ، داستان در دانشگاه نیز ادامه می یابد .
دبیرستان در مدرسه والدورف
در دبیرستان ، از کلاس نهم تا دوازدهم ، نقش تازهای در ذهن دانشآموز پدیدار میشود. نقشی آرمانی یک بزرگسال از جمله : راستگویی ، اندیشیدن ، خودداری و متانت ، ملاحظه کاری ، فکر و خیال بسیار ، خوش قلبی از ویژگیهای مورد علاقه نوجوانان هست . هنگام چهارده سالگی و پس از آن ، نوجوان انتظار دارد این ویژگیها را در معلمانش ببیند. نوجوان ، دیگر حاضر نیست مرجعی را بدون داشتن آگاهی بپذیرد. بنابراین ، به دنبال معلمی است که الهام بخش او باشد و شایستگی تقلید کردن را داشته باشد.
دانش آموزان دبیرستان ، نیاز به معلمانی دارند که خود را وقف دانش کرده باشند و در موضوعهای مشخص ، ماهر باشند. از منطق در ریاضیات و هماهنگی دست و چشم و واکنش به هنگام کار با فلزات و نجّاری و بدنسازی گرفته تا مهارت در ژیمناستیک و یوریتمی (رقص ویژه روش آموزش والدورف ) .
در دبیرستان ، دانشآموزان بر اساس ویژگیهای شخصی و استعدادهایشان به سوی افراد و زمینههای مشخص مطالعه ، کشیده میشوند. در این هنگام ، دانشآموزان باید نظم و ترتیب لازم در کار بر روی موضوعهای مختلف را بیاموزند و بینشی را که برای درک ارتباط بین موضوعها و علوم مختلف وجود دارد را در خود پرورش دهند.
روش آموزش ما در کلاسهای درس به نحوی است که دانش آموز نمی تواند انتظارات شخصیتی از معلمان خود داشته باشد . این که من معلم باید راستگو ، توانایی اندیشیدن ، ویژگی خودداری و متانت ، ملاحظه کار ، خوش قلب با فکر و خیال بسیار ، باشم تا دانش آموز از من الگو بگیرد ، قابلیتی قابل اندازه گیری و یا معیاری برای استخدام معلم نیست . ظاهر من اگر متناسب با انتظارات مکتبی هماهنگ باشد با طی برخی از مراحل ، می توانم معلم باشم . هنگام گزینش هرگز به راست آزمایی ویژگی های باطنی معلمان چون راست گویی و خوش قلبی ، نمی پردازند.
به طور کلی حواس معلمان دوره متوسطه در سیستم آموزشی والدورف باید بسیار جمع باشد چون دانش آموزان قبل از طی دوره دبیرستان با گذراندن دوره های آموزشی منتظم و متّقن به بلوغ عقلی تحسین برانگیزی رسیده اند.
جمع بندی
ما در کشوری زندگی می کنیم که رئیس بانک مرکزی که مهمترین پست و رکن اصلی اوضاع اقتصادی هر کشوری است ، به جای استفاده از سیاست های پولی و بانکی برای کنترل تورم یا نرخ دلار گفته است : ان شاالله دلار به 15 هزار تومان برسد. (2)
یعنی به نظر شما آموزش ، دانش ، تجربه و تخصص از جمله این شخصیت مهم اقتصادی متصاعد می شود؟
چرا درک نمی کنیم که با نظام آموزشی مندرس فعلی ، ما داریم کشور ایران را با تمامی منابع طبیعی و غیرطبیعی و ثروت های زیرزمینی و روی زمینی و نیروی جوان مستعد آموزش ، به نیستی هدایت می کنیم . خون رگ هر جامعه را ، نوع ، محتوا و سیستم موجود آموزشی ، تأمین می کند. ما از کم خونی مرضی درمان ناپذیری رنج می بریم که عوارض آن ایستایی ، انجماد ، مقاومت ، تغییرناپذیری ، وارفتگی ، دلمردگی است.
ما باید ساختار نظام آموزشی خود را تغییر دهیم . این فقط یک میل دل به خواهی نیست. این ضرورت رو پا ماندن است. سی سال دیگر بیان شده است که کشور پاکستان جایگزین آلمان خواهد شد . یا نیجریه جزو پنج قدرت برتر اقتصادی جهان خواهد شد . کشورهای آسیای شرقی گوی سبقت را در حیطه پیشرفت های آموزشی از یکدیگر می ربایند. کشورهای مختلف جهان فهمیده اند برای کسب قدرت و توان بیشتر باید آموزش و پرورش را قوی ساخت . چرا ما نمی خواهیم این جمله را درک کنیم ؟ ما باید دانشی فراتر داشته باشیم تا در پیاده سازی چنین سیستمی پویا ، ساز و کار آن را با بومی سازی ویران نسازیم .
وزیر محترم آموزش و پرورش ،
شرایط کرونایی بهترین فرصت برای دگردیسی پیکر نظام آموزشی توسط شما بود. اما این کار را نکردید و از شواهد چنین برمی آید که قصد آن را هم ندارید . شما هم نتوانستید آموزش و پرورش ایران را از فلاکت ، رهایی بخشید . برای ملت و کشوری تقدیرگرا ، بزرگ ترین نگرانی ، نوع انتخاب و انتصاب و رأی مجلس به وزیر آتی آموزش و پرورش است.
از اکنون نگرانم که چه کسی و با کدام پتانسیل فکری وزیر آتی آموزش و پرورش خواهد شد ؟ و باز 8 سال دیگر خواهد گذشت و ریشه های فرسوده و کهنه آموزش و پرورش ما ، بازیابی و بازسازی و احیا نخواهد شد؟ در هر یک از این 8 سال دوران وزارت یک شخص در آموزش و پرورش ، ما فرصت سرمایه گذاری بر چند نسل را در کشور از دست می دهیم ؟ فقط این 8 سال به بیهودگی تلف نمی شود ، کودکان معصوم به طور تصاعدی ، از آموزش مطلوب محروم می شوند.
پرسش :
آقای محسن میرزایی ، چرا سیستم آموزشی والدورف ، در کشور ما اجرایی نمی شود ؟ اگر تنها مختلط بودن آن را حذف کنید می شود ایرانی اسلامی . چون این سیستم به نحوی طراحی شده است که باعث تحریک انگیزش های نژادی و دینی و سیاسی نمی گردد.
و به عنوان جمله پایانی به آنچه که اعتقاد قلبی دارم اشاره می کنم :
روش تدریس هیچ معلمی مقوله ای واحد و ثابت نیست . نسبت به هر کلاس و مدرسه متفاوت ، روی روش تدریس خود می توان مانور داد . با تغییرات جزئی ، ما معلمان قادر خواهیم بود روش تدریس را به تناسب حال و هوای هر کلاس و دانش آموزان آن تنظیم نماییم . در واقع معلم کلاس الف همان معلم کلاس ب نیست. یا معلم یک مدرسه خاص همان معلم مدرسه دولتی نیست . یا معلم روستا همان معلم شهر نیست . دانش آموزان و مجموع رفتار و اخلاق آنان و محل و منطقه ای که مدرسه در آن قرار دارد ، ماهیت رفتار و نحوه روش تدریس معلم را مشخص می سازد و این از قابلیت های عملکردی یک معلم هست که با رعایت آن ، توانمندی و موفقیت او نیز بیشتر می گردد.
راستی ما معلمان چگونه می توانیم برخی از اصول آموزشی والدورف را در کلاس درس خود ، عملی سازیم ؟ حداقل می توانیم بدان بیندیشیم .
منابع :
1) ویکی پدیا . اثر پروانه ای .
2) سایت مشرق . کد خبر 1170430 . 1 بهمن 1399 .
3) سایت تسهیل گران آموزشی . ترجمه عاطفه عباسیان . 24 آذر 1392 . http://whywaldorfworks.org .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
نیست!
یک عضو کمیسیون اجتماعی مجلس معتقد است: جلوگیری از سیاسی شدن بازار سرمایه و تناقض گویی بین نهادهای سیاستگذاری در تعادل بازار بورس نقش مهمی ایفا میکند.
بنده یادداشت های سرکار عالی را از مدت ها قبل پی گیری کرده
و میکنم.
واژه ایدئولوژی نخستین بار توسط آنتوان دو تراسی فیلسوف و اشرافزاده فرانسوی دوران روشنگری به کار رفت.
ولی پس از وی فیلسوفان و جامعه شناسان کلاسیک و مدرن
تعاریف و شروح و مصادیق بسیار متعدد و مشروحی در
خصوص این ترم ارایه دادند.
خواهشمندم اگر صلاح و مصلحت می بینید ، حتماً یادداشتی هم
در خصوص پندار یا تعریف خودتان از ترم ایدیولوژی ، یا
فیلسوف یا جامعه شناسی که تعریف و بسط وی از این ترم
به نظر شما نزدیکتر است را ارایه دهید ، تا من خواننده منظور
نظر سرکار عالی را در خصوص این ترم های فلسفی دریابم.
خواهشمندم پاسخ دهید...
بنده هم مجموع کامنت های شما را در یادداشت های این سایت ، تعقیب می کنم و از این که برای گذاشتن نظر ، دانش و معلومات خود را ضمیمه می سازید ، بسیار لذت می برم.
اتفاقا مشتاق بودم تا بدانم سطح تحصیلات حضرتعالی و رشته تحصیلی تان چیست ؟ فلسفه یا
جامعه شناسی؟
شما پاسخ دهید ، چشم حتما منظورم را بیان می کنم. سپاس
و سپاس از پاسخ سرکارعالی
بنده در یکی از رشته های علوم پایه وارد حرفه دبیری شدم و
حتی تا تحصیلات تکمیلی ادامه دادم ولی پس از آن به علوم
اجتماعی علاقمند شده و آن را هم تا تحصیلات تکمیلی ادامه
داده و میدهم و فلسفه را هم به عنوان مادر همه علوم انسانی
به شکل هدفمند و با راهنمایی برخی دوستان فرهیخته مطالعه
می کنم.
نمی دانم درست یا نادرست است ولی می اندیشم که اگر ملت
ما به خصوص الیتی چون آموزگاران روشمند اندیشیدن را
که موضوع علم فلسفه است نیاموزند یا نخواهند بیاموزند ، ما
تا مدت های مدیدی ، همین جایی خواهیم بود که هستیم و به
نظر هم اکثراً ناراضی.
با سپاس
اگر بخواهم قصدم را از ایدئولوژی در یکی از تعاریف فلسفی یا جامعه شناختی ، بگنجانم
می بایست تابعی بر آن باشم ، اما بنده چون فقط می نویسم و صاحب سبک و سیاق نویسندگی نیستم ، ترجیح می دهم بر تجارب خود از حضور مذهب یا دین در مدرسه ، نوع روابط با همکاران و برنامه های متن و خارج از درس دانش آموزان ، فوق برنامه ها، نوع سخنرانی ها و یا مهمانانی که ترجیحا روزهای ویژه حضور می یابند، نوع مسابقات دانش آموزی و نوع آموزش های ضمن خدمت معلمان (حضوری و غیرحضوری) و......
ادامه دارد
از دقت نظرتان ممنونم .
و سپاس از پاسخ و وقتی که مرحمت فرمودید
یک معلم واقعی کسی است که گذشته را زنده نگه می دارد . می تواند حال را نیز درک کند و آینده را رقم بزند. کنفوسیوس
معلم خوب توضیح می دهد.
معلم برتر نشان می دهد.
معلم بزرگ الهام بخش است.
ویلیام آرتور وارد
بلکه معلمی است که این توانایی را در دانش آموزانش ایجاد کند تا سوالاتی را مطرح نمایند که پاسخش برای خود او نیز دشوار است. : آلیس رولینز
بروس لی
یک معلم خوب می تواند امید را القا کند، تخیل را روشن کند و عشق به یادگیری را القا کند.
یک معلم خوب باید بتواند خود را در جای کسانی قرار دهد که سخت یاد
می گیرند.
یک معلم خوب میتواند مقدار مناسبی تنش ایجاد کند تا شاگردانش را به بحث و تفکر وادارد.
نکته قابل تامل این بود که زن سگ را به اتاقی دیگر برد و درش را بست که سگ را حق نداری دعوا کنی!
درست است که جایگاه سگ برای غربیان بسیار ارزشمند است و تنهایی خود را با آن شریک می شوند، اما اهمیت دادن به احساسات سگ ، برایم
مهم بود. ما سر کودکان خود با دعوا و مرافعه ، چه بلاهایی که نمی آوریم.
آسیب های روحی روانی آنان تا آخر عمر بر رفتار کودکان اثر می گذارد.
از نظر ما کودکان نمی فهمند و ما مجازیم هر بلایی سر او بیاوریم چون
فقط ما می فهمیم.