داشتن مدرک تحصیلی در حیطه اشتغال ، علاوه بر داشتن مهارت و دانش ، دارای نوعی عصبیتی پنهان است که زاینده بار ارزشی در فرد نسبت به رشته تحصیلی اش هست؛ مثل تعصب نسبت به محل تولد، تعصب نسبت به محل تولد والدین ، تعصب نسبت به پرچم و وطن، تعصب نسبت به رشته تحصیلی، تعصب نسبت به منطقه ی اولین روزهای خدمت که او را وا می دارد تا آموخته های علمی زمان تحصیل خود را به اجرا در آورد. برای همین عصبیت موجود ، انتخاب هر مدیر بر اساس رشته تحصیلی را تأیید می کند.
در گذشته یعنی 30 - 40 سال پیش، تنها مرجع پرورش مدیران دانشگاهها بود. افرادی بنا به علاقه مندی و گرایشات درونی ، تحصیل در این رشته را در شاخه های گوناگون مدیریت صنعتی و بازرگانی و دولتی و در دوره کارشناسی ارشد با تخصص های فرعی دیگر، را برمی گزیدند، و ما مدیرانی منضبط و توانمندی داشتیم. اما در سه چهار دهه اخیر هر مرجعی اقدام به پرورش مدیران در رشته ها و شاخه های گوناگون کردند. و همین نکته باعث شده است که شالوده ی هم تحصیل کنندگان این رشته و هم شاغلین این بخش ، از کف اختیار مسئولین رده بالای جامعه در برود.
ما مدیری مدبر، توانمند، هدایتگر، تصمیم گیر،برنامه نویس، ترکیب کننده تمامی عوامل تحت سرپرستی خودش را لازم داریم، نه فردی که صرفا باشد تا آب از آسیاب تکان نخورد.
آخر در این صورت ، خلاقیت و آزادی عملی نخواهد بود، روح همکاری و نوعدوستی و همیاری ، گذشت و فداکاری در بین افراد نخواهد بود. مثل آش حلیم نینداخته همه چیز هست اما در هم فرو نرفته اند. نخودش یک جا و سبزی اش جای دیگر و برنج اش شناور و آب تا ......
این ها همه از نظر یک ملتی که تاروپودشان با چشم و همچشمی ، عجین است لازمه ی مدیریت شناخته می شود همه ما فرزندان خود را در روزهایی مجبور شدیم تنها بگذاریم و حوادث رخ داده را شاهد بودیم که کمترین آن به هم ریختگی منزل بود یا دعوای خواهر و برادری، چرا؟ چون پدر و مادر همان عصبیت پنهان حاکم بر روح زندگی یک خانواده است. نفس حضور والدین شرط لازم و کافی برای رعایت نظم و ادب توسط فرزندان در خانه است.
اما اگر در دایره خدمت مدیران از رعایت چنین نظم و نظامی خبری نیست ، مقصر عوامل تحت پوشش نیست بلکه نبود روح مدیریت است. او هست:
* اما محترم نیست،
*روابط انسانی را به کار نمی گیرد.
* به عوامل زیردست خود به عنوان انسانی که با فعالیتش ارزشها را به دایره مدیریتی تزریق می کند نگاه نمی کند بلکه به عنوان ابزاری برای دوام مدیریت خود می نگرد.
* با یارگیری های ناچاری ،قدرت خودش را در امر مدیریت تحکیم می بخشد. به تنهایی نمی تواند و نیاز به چشم و گوش دارد. بینوا افرادی که مدیر با آنان صمیمی می گردند و این نکته را برای خود ابزار قدرت تلقی می کنند، غافل از آن که از وجود آنها استفاده ی ابزاری می شود. که متأسفانه آبدارچی و نظافت چی هم در این دایره تجسس قرار دارند.
یادش به خیر ؛ در گروههای آموزشی استان، یک آبدارچی بود که همیشه می گفت : اینجا مدیر کل منم ، همه آمدند و رفتند ، و من تمام تاریخچه این اداره را می دانم ، از من بپرسید تا بگویم چی به چی هست یا نیست. راست هم می گفت ، بارها تجربه کردم.
*همچنان که غالب معلمین یک عمر با در هم پیچاندن ابروانشان ، خطوطی عمیق وسط پیشانی دارند، مدیران نیز برای اثبات خویش به یک ژست خشک و زبر نیازمندند ، به نحوی که عوامل زیر دست خوف و رجا داشته باشند.
* نیاز به اتاقی دارد که با چیدمان خودش ثابت کند که او متفاوت است، او صاحب قدرت است، حالا حالاها کسی جرأت ورود به اتاق مدیریت را نداشته باشد ؛ چه بهتر دردسر کمتر.
* نیاز به میزی دارد که ابهت آن ، مدیریت اش را ثابت کتد. چوب میز فلان و رنگ آن بهمان و محل گذاشتنش ...
* یادش یه خیر ، مدیر مدرسه ما عوض شده بود ... مدیر جدید با یک پیکان عهد عتیق می آمد، ایشان قبلا مدیرم بودند و او را می شناختم . چون ایشان را دوست داشتم و مدیر خوبی بودند یک روز گفتم : خانم.... مدیر قبلی شما را مسخره می کند که با فلان ماشین به مدرسه می آیید، یک ماه نگذشت پیکان جایش را با پژو SD عوض کرد و دیگر هیچ ! جای سخنی باقی نماند. چون ظواهر مدیریت رعایت گردیده بود.
مدیر باید ماشین مدل... داشته باشد و اگر مقدور باشد راننده هم داشته باشد ، یا از ماشین اداره مربوطه استفاده کند. این ها همه از نظر یک ملتی که تاروپودشان با چشم و همچشمی ، عجین است لازمه ی مدیریت شناخته می شود.
دقت کرده باشید اغلب موارد ،عناصر ظاهری است، اما برای باطن یک مدیر چه صفاتی لازم است؟
یک مدیر علاوه بر وپژگی های مدیریت علمی و دارا بودن مدرک تحصیلی مدیریت باید دارای چه ویژگی های نیز باشد:
داشتن روح انسانی، عدم استفاده ابزاری از همنوعان خویش، حمایت همه جانبه از عوامل تحت پوشش در صورت ضرورت، تهعد نسبت به امکانات موجود و عدم سوء استفاده از آنان، داشتن نگاهی برابر و یکسان به همه از رده پایین تا بالا، ادراک انسان بودن عوامل تحت پوشش و باور این که همگی دارای گوشت و پوست و استخوان و رگ و پی هستند و می توانند در برابر شدائد روزگار آسیب ببینند نه فولاد بی روح و احساس.
در دوران دانشجویی با پارتی توانستم به همراهی یکی از همکلاسان شمالی ، تحقیقی در سطح مدیریت داشته باشم، (در سطح کارگری اجازه ندادند) چیزی که طی یک ماه رفت و آمد برای انجام مصاحبه ها شاهد بودم، رنگ زرد و بی روح کارگران بود.چون با آهن و فلز و... سرو کار داشتند اما در یک محیط آموزشی ما با روح و احساس و عواطف مجموعه ی انسانها سرو کار داریم. لذا باید فاصله های دستوری خشک و خالی را به حداقل امکان برسانیم. ما در مدیریت های خود تصور می کنیم که صمیمیت با عوامل یعنی سوء استفاده از شرایط ، اما همه چنین نیستند یعنی همه فرصت طلب و سود استفاده کننده نیستند چه رسد به سوء استفاده.
مدیر باید شهامت خطا و آزمون داشته باشد ، مدیر باید نسبت به زمان و مکان و شرایط محصور ، قدرت انطباق داشته باشد ، مدیر باید عین دیگران بودنش را باور داشته باشد و از بالای نوک دماغ دیگران را تجسس ننماید، مدیر باید قدرت انعطاف منطقی و عقلانی داشته باشد. او باید باور داشته باشد که میز مدیریت به کسی وفا نکرده است و این میز میراث ابدی نیست ، یاد شعر استاد شهریار تبریزی افتادم به نام" حیدر بابا "که سالگردشان نزدیک است روحشان شاد و مدیر باید باور داشته باشد که او نیز قبل از هر چیز ، یک انسان است.
آری !
برای مدیریت فقط ظواهر گول زننده مثل ماشین و راننده و ژست مستحکم و مدرک تحصیلی لازم نیست ، یک مدیر باید از لحاظ روان شناسی آزمون گردد که آیا روح خودخواهی اش قوی است یا دگر خواهی اش ؟
در یک آتش سوزی اول عوامل تحت مدیریتی اش را نجات می دهد یا خودش را، گرم و صمیمی است یا سرد و بی روح و....
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
آ.پ و قانومندی برای انتخاب مدیران ؟! یک ابلاغ معلمان را قانونمند نمی دهند و ...
دوستش ریسس اداره و دامادش ریسس کارگزینی ومدیر مدرسه ابتدایی همسایه اقای داماد بیگلری و ان یکی مدیر دوست ایشان و معاونیین یکی دوست و ان یکی فامیل و خلاصه بقیه هم با این مجموعه
در خدمت سروران هستم تا چه قبول افتد.