صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

« اگر اراده، توجه، کنترل و تسلط بر انتخاب های خود نداشته باشیم از داشتن اختیار در گزینش های خود محروم و متأسفانه بیشتر هدایت و مدیریت خواهیم شد »

آیا " آزادی بیان " حدی دارد ؟ و نسبت آن با " تفکر انتقادی " چیست ؟

مینو امامی

آیا آزادی بیان حدی دارد و بررسی نسبت آن با تفکر انتقادی در صدای معلم   شاید بتوان آگاهی داشتن را توانایی دانا شدن و درک کردن عنوان کرد. انسان با یک میل ناخواسته به نام کنجکاوی گرایش به دانستن دارد. برای تحقق آگاهی؛ لزوما باید قابلیت مشاهده کردن و مهارت تجزیه و تحلیل یک رخداد، پدیده و شیء به اجزای کوچک تشکیل دهنده آن را داشته باشیم . قدم به قدم با کسب شناخت از ماهیت آن چیز به مرحله حصول آگاهی می رسیم. عده ای این مسیر را با ذوق و شوق و اراده خود به دست می آورند و گروهی نیز از مجموع دانسته ها یا آگاهی کسب شده توسط دیگران و فقط با خواندن و فهمیدن به دست می آورند. نهایتِ هر دو مسیر رسیدن به آگاهی است. هر چند نتیجه هر دو طریق یکی است اما ارزش ماهوی آن ها نسبت به هم متفاوت است.

حال عده ای از افراد در روال عادی و بسیار ساده زندگی، عمر خود را سپری می کنند و در چهار شِق قرار می گیرند:

فراتر از آن را نمی فهمند، از آن واهمه دارند، از اساس آن را نمی بینند و یا دسترسی به آن را از حقوق حتمی خویش نمی دانند. در جریانی فراتر از زندگی عادی، اصلی به نام « آزادی بیان » وجود دارد که برخی از افراد آن را می فهمند و همانند هوا بدان محتاجند و بدون آن زندگی را پوچ و بی معنی می دانند. آنان آزادی بیان را پیش اصل آگاهی خود و دیگران می دانند.

اختیار ما تا جایی است که باعث سلب آزادی و آسایش دیگری نشود.  آزادی بیان؛ ابزاری است برای رساندن اندیشه و عقیده‌ای بدون سانسور به دیگران حتی اگر عقیده دیگری را زیر سئوال ببرد. اما آیا یک فرد به نام آزادی بیان اجازه توهین به عقاید دیگران را نیز دارد؟ این توهین در برابر ناشایستگی و قلدری دیگری است یا در جهت استهزا و تحقیر او؟ در هر دو حال و یا به هر دلیل دیگر، قانون و انسانیت، چنین حکمی را برای هیچ کس مجاز نشمرده است.

در شرایط کلی ؛ فرد در روابط اجتماعی سالم ترجیح می دهد به جای هر نوع اهانتی تحت عنوان آزادی بیان، از عکس العمل های برخاسته از شعور فردی یا جمعی سود برد که در بیشتر اوقات فضای مجازی کمتر از این مهم بهره می برد. باید قبول کرد که آزادی بیان در قید و بند ضرورت و مصلحت است پس نظام های سیاسی برای تعیین حد و ثغور آن خصوصا در فضای مجازی تمهیداتی می اندیشند که به قصد برقراری نظم اجتماعی یا تحدید هر نوع سواستفاده از بی مرزی در این فضا تعقیب و اجرا می شود.

آزادی بیان فقط یک نیاز یا تلاش فردی نیست، بلکه مجموعه فعالیت، دغدغه و فهم گروهی از افراد برای ارتقای آگاهی عمومی است. افرادی که به دنبال آزادی بیان هستند از جمله خبرنگاران متعهدِ ریسک پذیر، کنش گری فعالان زیست محیطی آنجا که تصمیمات سیاسی مخرب آن است، مخالفان جنگ و... فقط به دنبال کسب لذت یا رضایت خاطر خود نیستند. آنان با تمام توان، عشق، ایمان و وفاداری به رسالت انسانی خود به دنبال ارتقای آگاهی عمومی جامعه نیز هستند. تا همه ببینند، همه بفهمند، همه دریابند و مهم تر از همه با یاری مجموع افرادی که در سایه تلاش او به آگاهی عمومی می رسند موفق به افشاگری و بازدارندگی قاطعی برای پیشگیری از خطاها، لرزش ها و ظلم های افراد یا گروه هایی شوند که ثبات و پایداری جامعه را به خطر می اندازند.  

هر چقدر تعداد افرادی که آگاهی دارند بیشتر شود جهان هستی برای زندگی بشر، مطمئن تر و زیبنده تر خواهد بود. افراد قدرت تحمل دیگران را بیشتر خواهند داشت و انگیزش ها و هیجانات منفی چون خشم، نفرت و کینه از همدیگر و سایر قومیت ها و نژادها کمتر خواهد شد.

آیا آزادی بیان حدی دارد و بررسی نسبت آن با تفکر انتقادی در صدای معلم

مثلا اگر به مجموع حقوق آپارتمان نشینی واقف باشیم بهتر می توانیم حافظ منافع و آسایش خود باشیم یا با بی اطلاعی از آن؟ فرض کنید یک باب آپارتمان به کسی اجاره داده اید و مستأجر هر ماه به طور مرتب اجاره خود را نمی پردازد و یا با وجود به پایان رسیدن مدت قید شده در قرارداد اجاره، آپارتمان شما را خالی نمی کند . حال شما با آگاهی از قانون، قدم به قدم و با حکم مراجع قضایی پیش می روید و یا بدون استفاده از آن و با زور، تهدید و ارعاب، مستقیما عمل می کنید؟ در این صورت اگر هم حق با شما بوده به دلیل ناآگاهی از قانون و نقض آن خود شما نیز مجرم شناخته می شوید.

یا به عنوان یک معلم تذکر شفاهی و سپس با فاصله ای کم از آن تذکر کتبی از سوی اداره متبوع خود دریافت می کنید. اگر یقین دارید خطایی انجام نداده اید و این فقط یک برداشت اشتباه بدون هر نوع سند موجهی است، بدان حکم اعتراض می کنید و یا از ترس و یا احتمال آبروریزی در بین همکاران و حتی اولیا و دانش آموزان، سکوت اختیار می کنید و پیگیر اجحاف و سو برداشت نمی شوید؟

جسارت آزادی بیان برای دفاع از حق خود را دارید؟

جلسات شورای معلمان ؛ بهترین مصداق برای خودسانسوری بیشتر ماست. کمتر معلمی از آزادی بیان برای طرح مسائل یا روابط نامتعارف در مدارس سخن می گوید. هر چند آنانی هم که از این حق خود استفاده می کنند زیر نظارت اجتماعی مدیر، معاونان و سایر همکاران، شاهد انزوا و طرد خود در جمع هستند. سلام ها کمتر و سردتر می شود. در کنار شما کمتر کسی می نشیند و جرأت گفت و گو با شما را کمتر کسی خواهد داشت تا مبادا در نگاه کادر دفتر، همراه و هم فکر با شما محسوب شود. مجموع آنان به شما برچسب نامتعارف زده اند اما خود آنان از خوردن همان برچسب واهمه دارند. ظاهرا آزادی بیان گاه به منزله تابویی است که بدون اراده و دخالت نظام سیاسی یا حاکمیت، خود ما نسبت به یکدیگر آن را عَلَم می کنیم و علاوه بر خودسانسوری به دگرسانسوری نیز می پردازیم.

آیا آزادی بیان حدی دارد و بررسی نسبت آن با تفکر انتقادی در صدای معلم

اما در این مثال ها اگر فردی با رعایت چارچوب قانون به حق و حقوق خود برسد مسیری برای ارتقای آگاهی عمومی باز خواهد شد. مشاهده چنین برخوردهایی و شنیدن محتوای موضوع از ابزارهای کسب آگاهی است که با تکرار در دفعات بیشتر نام « تجربه » به خود می گیرد.

در هر جامعه ای عده ای مخالف هر نوع حرکت تنش زا یا تحریک آمیز توسط قشر روشنفکرند چون معتقدند در نهایت چنین حرکتی به زندان و محاکمه ختم می شود و فعالیت روشن گرایانه آنان را حماقت محض می دانند. قشر روشنفکر اصولا انگشت شمار و بیشتر تنهایند. اما باید باور داشته باشیم که این افراد چون بیشتر می فهمند و یا شجاعت و جسارت بیان مسأله را بیشتر از ما دارند پس مکافات فهم خود را می پردازند و این نه تنها رفتاری خودخواهانه نیست بلکه هموار کردن مسیری است که در نهایت به آگاهی عمومی منتهی می شود. چون مدافعان آزادی بیان در اقلیت قرار دارند پس اکثریت برهم خوردن آنچه را که آرامش و امنیت می پندارند، عقلانی نمی دانند.

عده ای دیگر از افراد برای بیان افکار، عقاید، منافع و علایق خود به تشکیل احزاب و انجمن ها همّت می گمارند که نتایج و آثار آن در جامعه عبارتست از:

* خواست ها و علایق گروه ها و مردم را مطرح و برای مشکلات راه حل هایی یافته از تحولات ناگهانی جلوگیری می کنند.

* سیاست گذاران از آنچه که در جامعه می گذرد بیشتر اطلاع می یابند.

* احزاب و انجمن ها با اطلاعاتی که در مورد عملکرد سیاست گذران در اختیار مردم قرار می دهند به انتخاب فرد شایسته در هر نوع انتخاباتی کمک می کنند.

منتهی مراتب با دسترسی به آگاهی می باید قدرت تشخیص سره از ناسره و یا تبعیت این احزاب و انجمن ها از منافع فردی یا جمعی نیز بود. متأسفانه چون همه افراد جامعه نمی توانند به آگاهی لازم از وضعیت جاری در جامعه دسترسی یابند پس تعدادی از احزاب و انجمن ها با نهایت استفاده از خاصیت « شور و هیجان جمعی » به اهداف خود دست می یابند.

و باز جای تأسف دارد که همیشه این اهداف در جهت نیل به رفاه، آسایش و آگاهی مردم نیست و منافع شخصی در تبلیغات یا عملکرد آنان بیشتر تعقیب می شود. روی این اصل به مرور اعتماد مردم خدشه دار شده و ترک برمی دارد و مابین رجل سیاسی و مردم شکاف و فاصله ایجاد می شود. در نهایت حزب گرایی عده ای که روزگاری با بیانی آزاد، زلال و شفاف همراه بود به مرور رنگ و لعاب تعقیب منافع فردی جهت رسیدن به موقعیت و قدرت اجتماعی و سیاسی به خود می گیرد.

آیا آزادی بیان حدی دارد و بررسی نسبت آن با تفکر انتقادی در صدای معلم

با آزادی بیان می توان به اهدافی چون ارتقای آگاهی عمومی، امکان گفت‌ وگوی منطقی، پاسخ گو کردن قدرت و حفظ پویایی اجتماعی رسید. اما این اصل مهم فقط تا زمانی جواب می دهد که از آن به عنوان « وسیله » استفاده شود نه « هدف ». چون اگر به عنوان هدف به کار رود ارزش‌هایی را که قرار بود از آن ها محافظت کند تضعیف می کند و ابزار روشنگری به سلاح تحریف، نفرت‌پراکنی یا حتی سرکوب بدل می شود.

پس علاوه بر آزادی بیان به سازوکارهایی نیز نیاز داریم که مرز میان حقیقت و دروغ را تفسیر کند. بدین منظور سئوالاتی را باید پاسخ یافت از جمله:

- آیا تعیین این حدود امروز در عصر دیجیتالی به سادگی ممکن است؟

- همه افراد قدرت تمیز و تشخیص بین حقیقت و دروغ را دارند؟

- جهت گیری های افراد برای پیگیری حقیقت یا دروغ، چگونه تعیین می شوند؟

- ملاک های این جهت گیری ها، فاکتورهایی چون سطح سواد و مدرک تحصیلی هستند یا پایگاه اجتماعی؟

- چه کسانی قادر هستند تا مرز واقعی آزادی بیان را به عنوان مبنای آگاهی با پنداشت های شخصی یا غرض ورزی های سیاسی تشخیص دهند؟

من و شما بر حسب عادت و انتخاب، به تدریج و هم زمان با رشد عقلی و جسمی تابعی از قالب های فکری ثابتی می شویم که مسیر حرکت ما را به سوی حقیقت یا دروغ مشخص می سازد. اگر اراده، توجه، کنترل و تسلط بر انتخاب های خود نداشته باشیم از داشتن اختیار در گزینش های خود محروم و متأسفانه بیشتر هدایت و مدیریت خواهیم شد.

‫آزادی بیان ‬‎در ماده های 25 تا 29 قانون اساسی ایران آورده شده است و نکته قابل توجه و تأمل در آن سال تصویب این ‬‬‬ماده هاست یعنی سال 1395 که ابتدا جای تعجب دارد به دلیل تأخیر در توجه نسبت بدان و بعد جای خوشوقتی دارد که در نهایت چنین حقی برای مردم از طرف قانون ( منشور حقوق شهروندی ) پذیرفته شده است.

آیا آزادی بیان حدی دارد و بررسی نسبت آن با تفکر انتقادی در صدای معلم

از پنج ماده، سه مورد ذکر می کنم:‬

ماده 26 : «هر شهروندی از حق آزادی بیان برخوردار است. این حق باید در چارچوب حدود مقرّر در قانون اِعمال شود....»

ماده 27: «شهروندان حق دارند اندیشه، خلاقیت و احساسِ خود را از طُرق مختلف با آفرینش فکری، ادبی و هنری و با رعایت قوانین و حقوق دیگران بیان کنند.»

ماده 28 : «شهروندان از حق نقد، ابراز نارضایتی، دعوت به خیر، نصیحت در مورد عملکرد حکومت و نهادهای عمومی برخوردارند. دولت موظف به ترویج و گسترش فرهنگ انتقادپذیری، تحمل و مداراست.»

بیشتر جامعه شناسان نیز برای داشتن آزادی بیان، قائل به حد و مرز هستند و آن را حیطه ای بدون حدود نمی شناسند. اختیار ما تا جایی است که باعث سلب آزادی و آسایش دیگری نشود. یعنی تصور چاردیواری اختیاری، بی اعتبار است و اگر در جمع و با دیگران زندگی می کنید مکلّف هستید علاوه بر توجه به امیال و خواسته های خود به حریم خصوصی دیگران نیز احترام بگذارید.

آزادی بیان در هیچ کاتاگوری category حتی در فضای نسبتا آزاد دیجیتالی نیز به معنای تجاوز به حقوق دیگران نیست. من در این جامعه زمانی محترم شمرده می شوم که از چارچوب های ارزشی، انسانی و قانونی مرسوم تبعیت کنم و ابزارها و شاخص های نظارتی نیز زمانی ارزشمند هستند که بدین حریم احترام بگذارند و به تفتیش عقاید یا تحدید افکار نپردازند.

اما آزادی بیان نیز همانند بسیاری از امتیازات زندگی اجتماعی امری اکتسابی است که به آموزش نیاز دارد:

* ابتدا در نخستین نهاد اجتماعی یعنی خانواده پدران و مادران موظف هستند که چنین حقی را به یکدیگر هدیه بخشند و با کارکرد خود آن را به کودکان خود نیز تزریق کنند. زورگیری یا ایجاد خوف در خودسانسوری از سوی هیچ یک از زوجین پسندیده نیست. از دوران مردسالاری بیش از دو قرن است که عبور کرده ایم و گرایش به زن سالاری فقط یک طرح فمنیستی شبه روشنفکری است که در همه جوامع خصوصا در کشورهای توسعه نیافته ابتر مانده است.

اکنون مدیریت در خانواده و جامعه در دست کسی است که بیشتر می فهمد و قابلیت مدیریت گروه های کوچک و بزرگ را دارد. امروز زن و مرد در مقابل هم نیستند تا زورآزمایی کنند بلکه در کنار هم سعی بر تثبیت آسایش و آرامش دارند و همراه هم هستند.

آیا آزادی بیان حدی دارد و بررسی نسبت آن با تفکر انتقادی در صدای معلم

*سپس تقویت این مهم برای روشنگری و روشن اندیشی برعهده نقش های موجود در دومین نهاد اجتماعی یعنی معلمان، مدیران و معاونان در مدارس می باشد. یک معلم با گوش دادن به نکته نظرات دانش آموزان جسور یا توانمند خود، در همه آنان توجه به آزادی بیان توأم با تفکر انتقادی را آموزش می دهد. جریانی که جامعه ما بدان بسیار زیاد نیاز دارد تا فردا افرادی آگاه مشاغل گوناگون را برعهده بگیرند.

شایسته سالاری فقط انتخاب افرادی با تحصیلات عالی تر نیست، بلکه ارجحیت قائل شدن به استخدام و انتصاب کسانی است که قدرت آزادی بیان و تفکر انتقادی دارند. در هر دو نهاد اجتماعی، می بایست به رواج چنین تفکری میدان داده شود. فردی که این مسیر را تا سن تحصیل طی نکند غیرممکن است بعدها در بزرگسالی بدان برسد. این یک نوع مهارت زندگی است که به طور اکتسابی آموزش داده می شود و کودکان و نوجوانان آن را سرلوحه مرام خویش قرار می دهند. عاری بودن نحوه آموزش ما در این دو نهاد از این نوع تربیت، مهم ترین دلیل ناکارآمدی با رسوب سنت در تعلیم و تربیت و درجا زدن تمامی بخش ها در غفلت از چنین تفکری است. برای همین قادر به خروج از دور باطل عقب ماندگی و عقب نگه داشته شدگی خود نیستیم.

ترجیح می دهم به جای استناد به دو کلمه تکراری تفکر انتقادی، تعریفی ذکر کنم تا معنای آن را دقیق تر درک کنیم.

در ویکی پدیا تفکر انتقادی یا تفکر نقّادانه چنین تعریف شده است:

«فرایند تحلیل حقایق، شواهد، مشاهدات و استدلال‌های موجود به‌ منظور رسیدن به نتیجه‌گیری‌های منطقی یا انتخاب‌های آگاهانه است. این فرایند شامل شناسایی فرضیات پنهان، ارائه دلایل برای ایده‌ها و اقدامات، ارزیابی این دلایل با مقایسه دیدگاه‌های مختلف، و بررسی منطقی بودن و پیامدهای احتمالی آن‌هاست. هدف تفکر انتقادی، رسیدن به قضاوتی بر پایه تحلیل و ارزیابی منطقی، شک‌گرایانه و بی‌طرفانه است.»

پس از تفکر انتقادی نهراسیم که روشی برای اندیشیدن است نه سلاحی برای تخریب. آزادی هم همانند دیگر مسایل اجتماعی دارای فاز مثبت و منفی است که با تعریف حد و حدود آن تعیین می شود. اگر فراتر از آن رود اثرات منفی خواهد داشت. هر چند بی اعتنایی کثیری از جمعیت یک کشور نسبت به اهمیت آن نیز در باورم جامعه را وارد فاز منفی می کند که به صلاح هیچ جامعه ای نیست.

به عنوان یک معلم که صفات ارزشمندی برازنده آن است، جسارت و شجاعت توجه و عمل به پنج اصل قانون اساسی را داشته باشیم و آن را با احتیاط و با شفافیت هر چه تمام، به فرزندان و دانش آموزان خود آموزش دهیم تا ارزش ذاتی انقلاب را معنا بخشیم. این اصول را با جذابیتی خاص به نوجوانان و جوانان انتقال دهیم تا بفهمند. این پنج ماده در سال 1395 به نسبت شرایط سیاسی - اجتماعی روز و یا پیش از آن وضع شده است پس قدر و اهمیت آن را عملا پاس بداریم تا شاید بی تفاوتی رنگ بازد و از جست و جوی مقصر در گذریم.

بیایید همه با هم با آزادی بیان به آگاهی برسیم.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

شنبه, 01 آذر 1404 14:46 خوانده شده: 74 دفعه چاپ

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

با کدام گزینه موافق هستید ؟

دیدگــاه

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور