چند هفته مانده به پایان سال ، شتاب و نگرانی همه جا را فرا می گیرد .ترافیک خیابان ها چند برابر می شود . نوعی استرس ، دست پاچگی و سراسیمگی وحشتناک و غیرقابل کنترل در رفتار اکثر افراد دیده می شود .
این وضعیت حتی در پنج شنبه آخر سال که بنا بر یک سنت دیرینه به زیارت قبور اقوام و گذشتگان می روند هم مشاهده می شود .
آن ها گویی فراموش می کنند که یکی روزی باید میهمان همان جایی باشند که با عجله می خواهند تکلیفی را از سر باز کنند !
این رفتارهای پرخاشگرانه و اضطراب آمیز با نزدیک شدن به روزهای پایانی سال به اوج خود می رسد ...
در آستانه عید نوروز عده ای تصمیم به مسافرت می گیرند و عده ای نیز ترجیح می دهند که در محل سکونت خود بمانند .
در واقع ، نوع رفتارها و نیز بافت زندگی در شهری مانند تهران و چارچوب روابط افراد ، نوعی " شهرگریزی " را در تصمیم شهروندان آن برای خروج موقت شکل می دهد و هر چه این وضعیت غیرقابل تحمل تر می شود ، میزان " شهرگریزی " به همان نسبت افزایش پیدا می کند .
شهروندانی که رفتارهای شتاب آلود توام با استرس و اضطراب مزمن را از خود بروز می دهند با آغاز مسافرت ، همین رفتارها را به بیرون از شهر و در جاده ها انتقال می دهند .
در واقع رفتارهای ترافیکی نشان دهنده شخصیت افراد و نبض اجتماع است .
ایرنا در این مورد گزارش می دهد :
" هر چند تنها شش روز از نوروز 94 می گذرد اما تصادفات در برخی از جاده ها بیش از سال های گذشته گزارش می شود که چنان چه این روند ادامه یابد بر نگرانی ها خواهد افزود."
مدیر مرکز مدیریت حوادث و فوریت های پزشکی فارس گفت: تعداد کشته شدگان ناشی از حوادث جاده ای این استان در نوروز امسال (از 27 اسفند 93 تا پایان روز چهارم فروردین 94) نسبت به مدت مشابه سال قبل 28 درصد رشد داشته است.
محمدرضا عالی منش افزود: طی مدت مذکور 23 نفر در حوادث ترافیکی این استان جان باخته اند. وی ادامه داد: این حوادث همچنین تاکنون منجر به مصدومیت 889 نفر شده است."
رییس پلیس راه راهور ناجا گفت:" در سال جاری راه های 22 استان کشور با تداوم بارش ها دچار لغزندگی شد و واژگونی خودروهایی که سرعت غیر مجاز داشتند تا 51 درصد افزایش یافت."
در کنار رشد فزآینده این رفتارهای شتاب آلود و پرخاشگرانه ، نوعی رقابت در این زمینه میان افراد و خانواده ها صورت می گیرد و " مسافرت در ایام نوروز به ویژه اگر از نوع " خارجه " آن نیز باشد به یک " امتیاز " و" وجه تمایز و افتراق " تبدیل می شود !
بسیاری از نیازها به ویژه از نوع " ثانویه " آن به نقطه ای برای " ابراز وجود " و " تاکید بر تفاوت " بنا نهاده شده است و افراد نیز در جامعه سعی می کنند تا می توانند و در موقعیت های مختلف فاصله های یکدیگر را به رخ هم بکشند !
به عنوان مثال ، فلسفه " وسیله نقلیه " برای تسهیل در آمد و شد و صرفه جویی در زمان ، انرژی و استفاده بهینه از امکانات طراحی شده است اما در جامعه ایرانی ، این ابزار اکثرا برای تاکید بر " فاصله طبقاتی " مورد استفاده قرار می گیرد و از فلسفه اصلی خویش تهی شده است .
همین وضعیت نیز کم و بیش در مورد سایر نیازها صادق است .
این گونه رفتارها با محوریت " تاکید بر تفاوت " موجب می شود که انرژی افراد و جامعه به جای " هم افزایی " و " سینرژی " به خنثی کردن یکدیگر تمایل پیدا کرده و جامعه رشد و یا جهش مثبتی در هیچ زمینه ای نداشته باشد .
در سویی دیگر ، به افرادی می رسیم که در محل سکونت خود مانده و مشغول برپایی سنت های نوروزی به ویژه " دید و بازدید " می شوند .
موارد بسیاری را مشاهده کرده ام که اقوام و فامیل پس از یک دوره طولانی که همدیگر را ندیده اند زمانی که دور هم می نشینند به جای " گفت و گو " هر یک مشغول ارسال و دریافت پیام از طریق " وایبر " و سایر شبکه های اجتماعی می شوند !
در واقع ، افراد ترجیح می دهند به جای گفت و گو در عالم واقعیت، از طریق مجازی با سایرین و حتی همان افراد قبلی ارتباط برقرار کنند !
مشاهده رفتارهای اجتماعی افراد نشان می دهد که آن ها حتی از " گفت و گو " واهمه دارند و فاز گفت و گو در مدل جامعه ایرانی بیشتر در سطح " احوال پرسی " ( Greeting ) و حداکثر صحبت کوتاه ( Small Talk ) می ماند و به ندرت به سطح بالاتر یعنی گفت و گو ( Conversation ) می رسد .
« گفت و گو هراسی » یک معضل و مانع اساسی برای رسیدن به تفاهم و تقریب نگرش هاست .این نشان می دهد که جامعه ایرانی هنوز اصول گفت و گو را نمی داند و نمی شناسد و البته تلاشی هم برای طراحی و بازسازی آن انجام نمی دهد .
رسانه ها به ویژه رسانه ملی نیز الگویی سازنده و کاربردی در این زمینه به مخاطبان خود ارائه نمی کنند .
پس از اندکی ، چون افراد حوصله و یا انگیزه ای برای ارتباط شفاهی و گفت و گو ندارند از یکدیگر خداحافظی کرده و تا زمان طولانی دیگر ، همین چرخه تکرار می شود !
نکته مهم آن است که حتی در این گفت و گو ها ، اقناعی صورت نمی گیرد و به علت ماهیت این گونه رفتارها که نوعی جنبه " رفع تکلیف " دارند ؛ افراد شتاب و عجله فراوانی را برای خروج از حلقه دیالوگ های اولیه دارند و حتی در صورت بروز گفت و گو با یکدیگر از آن لذت نمی برند .
امسال و در برخی از این دید و بازدیدها که حلقه دیالوگ بعضا شکل می گرفت، محور عمده حول " مذاکرات هسته ای " و تبعات و فرآیندهای آن بر زندگی مردم به ویژه اقتصاد می چرخید .
کم تر مشاهده شده است که افراد در سایر جنبه ها و به عنوان مثال در مورد وضعیت برون رفت و آسیب شناسی رفتارهای " علت " و " متغیرهای مستقل " سخنی به میان آورند و ترجیح می دهند گفت و گو در همان سطح " معلول " و یا " متغیرهای وابسته " بماند .
در همین زمینه ، یادداشت نوروزی آقای دکتر محمود سریع القلم خواندنی است :
« یکی از فرض های نادرست امروز رسانه ای در ایران اینست که اگر مذاکرات هسته ای به سرانجام برسد، همه مسایل ایران حل خواهد شد. متأسفانه، مذاکرات هسته ای نوعی سرگرمی روزانۀ بعضی رسانه ها شده است.
باید فراتر از این مذاکرات فکر کرد.
به عنوان یک نظر در میان نظرات دیگر، آیندۀ ما ایرانیان در گروی موارد زیر است:
1.هر کدام از ما در حرفه های مختلفی که هستیم به طور دقیق با کار آمدی بالا، روزانه حداقل 5 ساعت کار کنیم. ( کار مفید روزانه در ژاپن7 ساعت و 25 دقیقه و میانگین کشورهای خاورمیانه 15 دقیقه است).
2.اگر می خواهیم به ثروت برسیم، با رانت و ارتباطات این کار را نکنیم. بلکه زحمت بکشیم. فکر کنیم. رقابت کنیم و ثروتمند شویم.
3.تا می توانیم با هموطنان خود همکاری کنیم. مبنای توسعه، سیستم است. مبنای سیستم، همکاری است. از تعارض و اختلاف و درگیری با هموطنان خود پرهیز کنیم از رانندگی گرفته تا توزیع امکانات.
4.تولید کنیم ، حتی شده مداد بسازیم. ابداع کنیم حتی شده بند کفشی ابداع کنیم که بیست سال کار کند.
5.کار کنیم. تولید کنیم. کمتر مصرف کنیم. صادرات کالا و خدمات را گسترش دهیم. توانمند شویم. با قدرت اقتصادی، حاکمیت ملی را بهتر حفظ خواهیم کرد و بر محیط بین الملل تأثیرگذارتر خواهیم بود. »
نوروز با آن که آغاز رویش طبیعت و تحول در زندگی غیرانسان هاست اما بر عکس در زندگی ما ایرانیان ، تداعی گر رخوت ، سستی و تعطیلی است !
با نزدیک شدن نوروز تا زمان پایان قطعی آن ، کشور تقریبا به یک " کمای یک ماهه " فرو می رود و تحرک و پویایی تقریبا در همه جنبه ها به " صفر " تمایل پیدا می کند !
واقعیت آن است که جامعه ما افسرده و بیمار است و بین تمایلات " پرخاشگرانه " و " انزوا " در نوسان است .
رئیس انجمن علمی روان پزشکان ایران می گوید: " تحقیقات تازه در ایران نشان می دهد بین 20 تا 25 درصد ایرانیان دچار بیماری روانی هستند و بیش از 50 درصد مراجعه کنندگان به پزشکان عمومی دارای انواعی از بیماران روانی هستند. "
احتمالا آمار های غیر رسمی بیش از این باشد .
باز هم رئیس انجمن علمی روان پزشکان ایران با بیان اینکه بسیاری از بیماریهای روانی در جامعه ناشناخته هستند می گوید" : هنوز هم تعداد زیادی از مردم برای برطرف کردن بیماریهای روانی به جای مراجعه به روان پزشک، دست به دامان همیوپاتی، طب سنتی، فالگیر و دعا نویس میشوند.
او هشدار می دهد که ادامه این روند علاوه بر گسترش خرافات در جامعه، سبب مزمن شدن بیماریهای روانی به دلیل مراجعه نکردن به روان پزشک میشود."
باید اذعان نمود ،الگوهایی که ایرانیان برای روش و فرآیند زندگی خویش برگزیده اند مناسب ، کارآمد و به روز نیستند .
این الگوها عمدتا بر پایه اصل " چه کسی بیشتر دارد " شکل گرفته است و حقیقت آن است که هیچ واحدی نمی خواهد آن چیزی باشد که هست " .
نتیجه منطقی این فرآیند توسل به مکانیسم های روانی دفاعی برای گریز از واقعیت خواهد بود .
به عنوان مثال ، روزهای نوروز با توجه به فراغتی که به دست می دهد مناسب ترین فرصت برای « بازیابی خویشتن » و بهترین زمان برای « ریکاوری اندیشه ها ، تصورات از طریق بازاندیشی آن و از طریق مطالعه » است .
چیزی که به ندرت در زندگی ایرانیان رخ می دهد .
با این که تعطیلات نوروز نسبتا طولانی است اما در همین زمان ، کم تر اتفاق می افتد که افراد رغبتی برای مطالعه و به روز آوری خود داشته باشند و از آن جا این مساله غالبا در " روابط هم سطح " اتفاق می افتد و تکرار می شود ؛ در این زمینه عموم افراد کمبودی را احساس نمی کنند و حرکتی برای جبران آن دیده نمی شود .
فعالیت ها و برنامه ریزی ها عمدتا در حوزه فردی و شخصی افراد بر مبنای تغییرات سطحی زندگی صورت می گیرد که نتیجه منطقی این مساله رشد فزآینده" فرهنگ مصرف گرایی " و دور شدن از اندیشه مولد است .
الگوی زندگی ایرانی بر مبنای " معنامحوری " شکل نگرفته است و البته آن ها سعی می کنند با " فرافکنی " و تمرکز بر یک نقطه خاص و شانه خالی کردن از مسئولیت های تاریخی و فرهنگی ، این چرخه معیوب را تکرار کنند .
افتادن در یک سیکل معیوب روزمره و بازتولید روابط معیوب موجب " از خود بیگانگی " مزمن در جامعه ایرانی شده و عنصر اندیشه و پرداختن به خود فارغ از عوامل بیرونی بزرگ ترین حلقه مفقوده در جامعه امروز ایران است .
به نظر می رسد تنها راه برون رفت از این وضعیت بحرانی ، « بازشناسی معنا و فلسفه زندگی » و تغییر الگوها بر اساس واقعیت و عنصر " خرد و اندیشه " باشد .
علی پورسلیمان
مدیر گروه سایت سخن معلم
نظرات بینندگان
سلام
عالی بود .
البته این فقط مختص به نوروز نیست و سایر مناسبت های ملی و مذهبی موجب شده است که کشور اکثر مواقع تعطیل باشد .
باید در این زمینه بر اساس مصالح و منافع ملی برنامه زیزی و اولویت بندی صورت گیرد .
موفق باشید .
جناب آقای هاشمی
از محبت شما سپاسگزارم .
امید که هر یک عامل به سخنان باشیم .
پایدار باشید .
همکار گرامی
حسینی
از محبت شما سپاسگزارم .
پایدار باشید .