همه می دانیم بستر پیشرفت کشور به توسعه پایدار، تربیت نیروی انسانی و نیروی کارآمد بسته است و سرمایه گذاری در آموزش و پرورش به خصوص لایه های زیر ساخت در سنین کودکی بسیار مهم و استراتژیک وحیاتی خواهد بود .
می دانیم ، تربیت منشوری و چند وجهی است که جوارهای مدرسه اعم از خانواده ، محیط ، کوچه ، رسانه و فاکتورهای درون مدرسه از خدمتگزار تا راننده سیرویس ، معلم ، دفتردار، معاون ، مدیرو... تاثیر آشکار و پنهان برتک تک متربیان خواهند داشت .
از طرفی انتقاد ، ایراد ، نظریه و مخالفت برای پیشرفت درهر کاری امری لازم ، کارساز و بهسازمی باشد اما انتقاد و نظریه و چالش در مقوله تعلیم و تربیت و اساسا آموزش و پرورش یک امر ملی ، تخصصی ، چند لایه ، پیچیده ، مهم ، خانه آباد کن و خدا ی نکرده بی توجهی ویا کج فهمی خانه خراب کن می باشد که به سان مسائل حساس درشورای امنیت ملی باید تصمیم گیری و تصمیم سازی فقط در مراکز مهم و مربوطه و تخصصی و ملی انجام پذیرد .
به این مثال ساده در این مقوله توجه کنیم تا اظهار نظر در مسائل آموزش و پرورش باری به هر جهت نباشد!
دو نفر که در کاراته دستی داشتند مشغول تمرین و مبارزه بودند . نفر سوم نابلد که از دوستان شان بود وارد شد و تقاضای مبارزه نمود .دو نفری که ماهر بودند حسابی حمله و تمرین سنگین می کردند اما در میانه بازی هر دو نفر از نفر سوم فرار می کردند تا اینکه او اعتراض می کند چرا شما تا قصد ضربه های سنگین به هم حمله می کنید و دفاع دارید اما به من می رسید فرار می کنید و تن به حمله و دفاع نمی دهید ؟ آن دو در جواب گفتند آخه هر دوی ما بازی را بلد هستیم و قاعده بازی را می دانیم اما تو چون قاعده بازی نمی دانی با کار ندانسته ، ما را به کشتن می دهی و یا با ضربه هایت ما را ناقص می کنید و به همین خاطر فرار می کنیم چون نتیجه آن را می دانیم !
با توجه به سابقه ناکام آموزش و پرورش در سال های گذشته ، نظام پنجره باز، بی توجهی به ظهور سازمان دانش آموزی مترقی و طرح هدف دار تعمیم و ادغام معاونت پرورشی ، طرح بی هدف احیاء پرورشی ، اردوهای ضعیف و باری به هر جهت در عدم مهارت آموزی متربیان ، نمرات توصیفی بی نتیجه ، کلاس 6-3-3 ، سئوال فروشی ، جذب معلمان بی تخصص و بی مهارت در دوران ماضی ، ناآگاهی از آموزش و کارکرد کار گروهی ، کم رنگ شدن صداقت و اخلاق ، وجود بوفه های پرخوران و بدخوران به خاطر منابع درآمدی ، عدم پشتیبانی از آموزش و پرورش به عنوان مرکز سرمایه گذاری و بستر توسعه تولید دانش ، علم و حرفه آموزی ، بی انگیزگی معلمان ، بی اعتنایی رسانه ملی برای یاری به آموزش و پرورش ، عدم اعتقاد رسانه ملی به هماهنگی با مرکز تعلیم و تربیت در ارائه تولیدات ، گسترش مدارس چند لایه و چند منظوره پولی و از ما بهتران و در نتیجه بازی های مالی و پولی و ناکارآمد نمودن ستاد برای اجرای برنامه راهبردی به خاطر ضعف مالی ، عدم کارایی سند تحول بنیادین به خاطر تئوری پردازی های آرمان گرایانه و ندیدن امکانات زیر ساختی و منابع تجهیزاتی ، لوازم و بسترها ؛ نسلی تربیت می شود که در دریای متلاطم طلاق های سیاه و سفید ، دروغ و ریاکاری ، اعتیاد و تنبلی ، فارغ التحصیلان بی سواد و حتی فارغ التحصیلان دانای پخمه و شلخته ، وحشی نادان ، نمی توانند درست زندگی کردن و چگونه زیستن ، چگونه با هم زیستن و چگونه برای هم زیستن را تجربه کنند .
برای روشن شدن مسئله در تولید دانای شلخته و نادان وحشی به شرح اتفاق مرتبط توجه کنیم !
در اردویی قرار شد دانش آموزان دبیرستانی را به تپه ای در کویر جندق اصفهان برده تا غروب آفتاب را مشاهده کنند و در آن لحظه سایه و روشن ها و زیبایی های پدیدار در دشت وسیع را در زیر پایشان ببینند . قبلا لیدر راهنمایی های لازم را نموده است . وقتی به مقصد رسیده اند ، یک سری از گردشگران خارجی اهل هلند ، بلژیک و آلمان در آنجا مستقر بودند ، لیدر آنها به جلو آمد و پس از خوش آمد از بچه ها ی ایرانی خواهش نمود که سکوت کنند تا بهربرداری از لحظات مناسب برای گردشگران خارجی میسور شود .
لحظه غروب آفتاب در کویر ، خارجی ها بلااستثناء پابرهنه شده و در میان شن و تمرکز به صحنه با سکوت ، اما بچه ها ی ایرانی به همراه مربیان مشغول بازیگوشی ، شوخی ، خوردن و ریختن آشغال در دل طبیعت بودند !
پس از غروب آفتاب چایی که به اصرار گردشگران خارجی با ابتدایی ترین امکانات به روی آتش تعبیه شده بود ، درکویر و طبیعت بکر و لذت از آن صحنه رویایی وصف ناشدنی میل می شود ، از گردشگران خارجی سئوال می شود که لحظه غروب آفتاب پای برهنه و تمرکز و سکوت چه معنایی دارد . یکی از آنان جواب داد که ما ضمن توجه بیشتر به صحنه بی بدیل طبیعت با پابرهنه شدن و ایستادن در شن تمام انرژی منفی را از بدن به شن ها انتقال می دهیم و انرژی مثبت دریافت می کنیم .
یکی از دوستان می گفت آیا این همان مشابهت نماز پس از غروب آفتاب ما نیست ؟ گردشگران خارجی در طبیعت بکر هیچ آسیبی یا بار اضافی به طبیعت تحمیل نکرده اند اما بچه های ایرانی حتی مربیانش چایی ارگانیگ روی آتش را غیرقابل مصرف می دانستند و بدتر از آن اکثرا پلاستیک ، قوطی کنسرووساندیس ، ظرف آب معدنی و... را همان جا رها کرده و رفتند !
نسلی تربیت می شود که به اردوی درست و استاندارد نمی رود تا زندگی جمعی را زیر نظر مربیان تعلیم دیده یاد بگیرد !
نسلی تربیت می شود که درس بخواند ، ملا شود اما از آدم شدن خبری نیست !
نسلی تربیت می شود که می داند خواهر بزرگش پایان نامه را به قیمت گزاف از سرکوچه دانشگاهش خریده است و او هم چنین تجربه خواهد کرد !
نسلی تربیت می شود که یاد گرفته در رسانه ملی با اشک و زاری می تواند امتیازهای غیر قابل تصور بگیرد!
نسلی تربیت شده است که جنگل ، کوه ، دشت را از آن خود می داند و هر بلایی را می تواند بر آن تحمیل کند !
اکنون خرید سئوالات امتحانی و گروگان گیری حقوق معلمان توسط نوبخت گدای معتبر ، حفرصدها حلقه چاه غیرمجاز ، اختلاس رسمی از بانک و سپس اعلام بی دلیل ورشکستگی ، ناهنجاری های اجتماعی شهر و روستا و تخریب جنگل ، مصرف بی رویه آب و... به ما هشدار می دهد و ما را به توجه مسئولیت اجتماعی برتر فرا می خواند .
مطالعات نشان می دهد مباحث و روش های آموزشی کنونی با نیاز های کودکان تطابق ندارد و این آغاز ناهنجاری های سهمگین خانه از پای بست ... می باشد !
چه به جا گفته است مل گیبسون خالق اثر سینمایی فیلم ستیغ اره ای که « سرگرم کنید – آموزش دهید – تعالی ببخشید » ؛ آیا معلمان و مدیران آموزشی بضاعت سه گانه خروجی توسعه انسانی را دارند تا بتوانند در سرگرمی نونهالان بستر مهارت آموزی را مهیا کنند؟
آیا در دنیای مدرن و سواد رسانه ای آمادگی بهره برداری از امکانات جدید و نو را پیدا نموده اند ؟ آیا این مهم نتایج پرثمر یا نرمال و هنجار ببارمی آورد؟
آیا آموزش های رسمی دوران آغازین مدرسه ، انسان بدون سواد را از آدم بودن به حیوانیت سوق می دهد یا به رشد و شکوفایی آنان کمک می کند ؟
سهم آدم « ناسازی » یا « فرصت سوزی » آموزش و پرورش و رواندن آن به سمت حیوانی شدن و علقه های حیوانی از لحظه ای که انسان معصوم و سرشار از خلاقیت را تحویل گرفته و در یک فرآیند معیوب ، ناکارآمد بدکار و بدل کار تولید و رواج می دهد به عنوان متولی تعلیم و تربیت چقدر و تا کجاست ؟
آیا مسائل معلم و آموزش و پرورش و تربیت نسل و پرتاب آن به آینده ، به اندازه پرتاب موشک نیاز به جلسه شورای راهبردی امنیت ملی ندارد؟
آقایان نشسته اید در مدرسه ، اداره و وزارت خانه و... برای هم جوک و قصه حسین کرد شبستری تعریف می کنید اما در تربیت ، سونامی بد تربیت شلخته وحشی درحال وقوع را نمی بیند ؟
در کلاس بیست و پنج نفره تیزهوشان ، هفده نفر به خاطر نیم نمره رقابتی از هم قهرند که عقده های کسب نمره قبولی پزشکی و دانشگاه های معتبر سرخوردگی را برایشان در زندگی ارمغان می آورد !
غنی و فقیر جدا از هم روزهای عمر خود را در کلاس سپری می کنند ، هیچ کدام از زندگی هم خبر ندارند . در تلاقی آینده به مانند آهن ربای ضد هم ، هویت و زیست همدیگر را در منگنه و غیرقابل تحمل می کنند !
یاد می گیرد سئوال بخرد و نمره را پولکی و زورکی بستاند ، یاد می گیرد در ارزشیابی توصیفی و کار عملی او بخوابد و مادرش پروژه انجام بدهد رنگین و بی غلط نمره خوشگل از آن او خواهد بود!
در مدرسه اش کلاس موسیقی و تئاتر ندارد اما در کلاس های خصوصی باری به هر جهت مسائل تربیتی نادرست را می آموزد و در هنرآموزی مهارت را کسب می کند تا برای همکلاسی هایش فخر بفروشد ! آیا یادگیری و مهارت آموزی معیوب اتفاق نمی افتد ؟
چون پول داده است هر قشقری را در کلاس و مدرسه به نمایش می گذارد و مدیر و معلم به خاطر پول پدرش جرات دو کلمه حرف حساب ندارند ، پدر بابت پولی که به مدرسه داده است جلوی چشم پسرش بدترین کلمات را به علت درج نمره واقعی در اعتراض نثار معلم و مدیر می نماید !
متربی در خروجی تعلیم و تربیت نمی داند پوشش ، حیا ، صداقت ، راستگویی ، همزیستی و احترام به دیگران ، بخشش ، رعایت حقوق دیگران ، حیوانات و طبیعت چیست و در زندگی اجتماعی به چه کار می آید ؟ چون پرورش ساز خود و آموزش راه خود را و این دوگانگی فرهنگی و یا فرهنگ دوگانه فرزندان این مرز و بوم را دچار سرگردانی و بی هویتی نموده است !
نمی داند چطور باید از اندام خود محافظت کند و نه ها را در کجا مصرف و استفاده کند ؛ آنجا که باید نه بگوید آری یاد گرفته است و آنجا که باید آری بگوید فقط نه بلد است و این یکی از معضلات آینده زندگی بچه های امروزی ایران است !
نمی داند سواد مالی چیست و خرج ها در زندگی از کجا می آید و کجا باید هزینه شود و نمی داند سونامی خطر طلاق آینده زندگی اش عدم مهارت آموزی و سواد مالی است !
درمدرسه آن قدر در بوفه پرخور و بدخور شده است که علاوه برچاقی مفرط وبیماری های جسمی به دنبال خورد و خواب آماده ، دچار توهم خود بزرگ بینی ، حرص و طمع و پس از ازدواج در دام جنگ با زوج گرفتار می شود !
کنار مادرش برخلاف ظاهر مادرش اجبارا یا اعتقادی حجاب دارد و به مدرسه قدم می گذارد اما مادرش با آخرین ورژن رنگ و لعاب شده به مدرسه می آید این دوگانگی رفتاری جوار مدرسه ، سبک زندگی او را پراز تناقض کرده است !
همه ما می دانیم متاع آموزش و پرورش دری گرانبهاست و در- یابی - و دریابی و شکوفایی دردانه ها به اندک فرصتی است درعمر ، تغییر رفتار و کسب فضائل و رذائل شان دو خط موازی خوش قواره و بدقواره که چون برق ، اسب تراواشان به راه می زنند و در پیکره اجتماع رخ می نمایانند !
آموزش و پرورشی که نه در صف و نه در ستاد ، جرات جراحی و در افتادن با چالش ها و گره های کور از سنت های نافرم گذشته و سونامی هزار پاره به هم تنیده دنیای مدرن و امروزی را ندارد اگر چه مهمترین و بزرگترین ماموریتش پالایش ، هم آیش ، بهسازی و بسترسازی برای بهره وری و بهره برداری در تربیت نسل نوخاسته و نونهال است اما اگر به تدبیر بازسازی و بازمهندسی ساختارهای ناهنجار و مهار و هدایت نه پوسته بلکه هسته آن به شکل بنیادین و عمیق جراحی و اقدام نشود چگونه سربلندی خود را حفظ خواهد کرد ؟
این روزها بر اساس دستور مقام رهبری با حکم حکومتی سند 2030 کنار گذاشته شد . چه مخالفین و چه موافقین حول محور اطاعت ، منظومه وحدت را به نمایش گذاشتند ، این روزها پرتاب موشک با اقبال جناح ها و گروه ها و کارگزاران نظام ، اقتدار ملی را به ظهور و بروز رسانده است . اگر پرتاب موشک ، افتخار است و به عنوان یک راهبرد تلقی می گردد باید بپذیریم مسئله آموزش و پرورش و در نقطه کانونی آن معیشت و منزلت معلم مسئله ای ملی و حاکمیتی است ، قطعا باید در راس استراتژیک ترین برنامه همه جانبه نظام قرار داشته باشد .
اگر پرتاب موشک مسئله مهم و دارای برنامه منسجم است پرش و توسعه انسانی هم در طراز و حتی برتر از آن باید در اصلی ترین برنامه توسعه پایدار کشور در کنار امنیت راهبردی ، مطرح و برنامه ریزی شود تا کشور در دو بال رقابت یا مقابله نرم و سخت سربلند و پیروز از هویت و استقلال خود با توانایی بالا ، دفاع نماید و در درجه دوم و به همین مهم برای اجرای برنامه آموزش و پرورش کلان و ملی ، نیازمند مدیری قدرتمند ، کارکشته ، مجرب ، تشکیلات محور، تیم پذیر و شایسته سالار باشد که بتواند با جسارت و تکیه بر کارشناسان قوی این مهم را به سرانجام برساند . چه وزیری و کدام وزیری باید سکان کشتی به گل نشسته و نزار را ناخدایی کند که افعی هفت سرمشکلات آشکار و پنهان آن و جلوگیری از تربیت نسل شلخته وحشی را بتواند چنان رستم دستان رهبری کند .
باید بپذیریم عدم توجه به اهمیت آموزش و پرورش و کارکرد آن سونامی بدتربیت ها و پخمه های دور از تربیت وشلخته های وحشی چند سال آینده کشور را فرا خواهد گرفت ! مگر به این دو مهم توجه شود اول آموزش و پرورش به عنوان مسئله ملی و دوم وزیری با اندیشه های فرا ملی ...
آنچه شرط بلاغ بود گفته شد خواهی گوش کنی خواهی دروازه .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
کلا این مقاله خلاصه و مفید و واضح است. نیازی هم به تشکیل کارگروه و جلسه و بررسی مشکل نیست! باید در فضایی بدور از گله مندی و تهمت زنی و سیاسی کاری، همه با هم تلاش کنیم برای رفع مشکلات و زدودن دغدغه های آینده.
از نکته سنجی شما ممنونم
درود
این نسل فقط برای تفریح کردن و مسخره بازی به مدرسه می روند
تنها فعالیت این افراد خوردن در سر کلاس و زنگ تفریح است حتی (با عرض پوزش ) گاو هم در حد این نسل جدید هم نمی خورد
هر کدام 3متر قد میزنند دریغ از یک گرم شعور و تربیت
در بیرون مدرسه هم کارشان بی بندباری و چاقوکشی و شراب خوری است
فاتحه این مملکت را باید خواند
منتظر اتفاق های بدتری هم باید باشیم ،وقتی معلم حرمت نداره، وقتی معلم حامی نداره،وقتی معلم سیاسی و بازیچه سیاسی کاری ها میشه،وقتی همه مردم فهمیدن معلم حقوقش کمه یا کی قراره دوزار به حقوقش اضافه بشه،گقتی تخلیه سیاست بازیها روی فرهنگی جماعته،
پس بهتره اينعشعر رو بارها بخونیم: روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست......
ی آید مفیدتر است ولی توجیه نادرستی است. وقتی کسی با زحمت وارد عرصه علم شود نه با پول و .... با زحمت هم خدمت میکند.