باید توجه داشت که یک فعالیت تربیتی، اصولاً بایستی فعالیتی مستمر (توأم با تکرار و تمرین و ممارست) و فرآیند محور باشد. اگر جز این باشد، ناقص و نارسا و بیحاصل خواهد بود و چه بسا متربیان را به بیراهه خواهد برد. در مراحل مختلف فرآیند آموزش است که ذهن پرورده می شود، تفکرات شکل می گیرند، تخیلات مسیر تکاملی خود را طی و به ایده های سازنده بدل می شوند، فنون و مهارت ها آموخته می شوند، شخصیت افراد ساخته و پرداخته میشود و ... و در یک کلام؛ "تمشیت" و "تربیت" محقق می گردد.
ناگفته پیداست که مجموعهٔ کنش ها و واکنش های یک فعالیت فرآیندی و آنچه در جریان فرآیند رخ می دهد، در نتیجهٔ کار اثرگذار بوده و کیفیت خروجی آن را تعیین می کند.
اما سیستم های نتیجه محور عمدتاً به اعداد و ارقام و شاخص های کمّی و گزارش بیلان می اندیشند. کیفیّت انجام کار و چگونگی خروجی سیستم چندان اهمیتی برای شان ندارد. تمام تلاش ها در این سیستم ها بر این متمرکز است که به هر طریق ممکن حجم تولید یا تعداد خروجی بیشتر باشد که این رویکرد در آموزش و پرورش نتیجه محور، به شکل تلاش همگانی برای افزایش درصد قبولی مشاهده می شود.
یکی از بزرگترین مشخصه های آموزش و پرورش ما نتیجه محوری است.
از ویژگی ها و ساز و کارهای آموزش و پرورش نتیجه محور، برگزاری امتحانات پایانی پس از اجرای یک دوره آموزش است. در سیستم فعلی ما علاوه بر اینکه معلّمان پس از تدریس فصل یا فصولی از کتب درسی به ارزیابی از آموخته های دانش آموزان در قالب آزمون های کلاسی مبادرت میورزند، دو نوبت امتحانی نیز در طول سال تحت عناوین امتحانات "نوبت اول" و "نوبت دوم" برگزار می گردد که آداب و رسوم خاص خودش را دارد و در فضایی کاملاً رسمی و کنترل شده انجام می پذیرد و متأسفانه با توجه به جای خالی "آموزش های فرایند محور" ، آنچه دانش آموزان در برگه های امتحانی در جلسات آزمون و در مدت زمان تعیین شده درج می کنند، سرنوشت آنها را رقم می زند!
این است که همه مي كوشند به هر قیمتی که شده از همان جلسات امتحانی سربلند بیرون بیایند! (و این طبیعی است که هر کسی در هر کسوتی می کوشد یک نتیجه نسبى از کار خود بگیرد و باری را که بر دوش دارد به نحوی به مقصد برساند و خود را خلاص کند.)
ما در سیستم آموزشی فعلی - که در آن به دلایل مختلفی از جمله تعدد زیاد مواد آموزشی و پُرپُشت بودن برنامه درسی و کاستی های "سیستم تربیت معلم" در تربیت آموزشگران توانمند و ...، امکان پرداختن به تکرار و تمرین و ممارست و فن و هنر و مهارت، یا وجود ندارد و یا بسیار کم است - تنها یک راه برای سنجش و اندازه گیری آموخته ها و قابلیت های فراگیران در اختیار داریم که همان برگزای امتحان است و تنها معیار سنجش صلاحیت های دانش آموز هم در این سیستم، پاسخ هایی است که او در برگه امتحانی می نویسد!
ما با برگزاری جلسات امتحانیِ پی در پی و استرس زا و البته سرنوشت ساز با یک برنامهٔ فشرده! عملا دانش آموزان را مجبور می کنیم که برای کسب موفقیتِ مقطعی و گذر موقت از سدّ آزمون و جهت ایمن ماندن از قضاوت منفی و تحقیر و شماتت دیگران، تمام تلاش خود را به کار گیرند و تا جایی که برای شان مقدور است محل پاسخ سؤالات امتحانی را پر کنند و برای شان مهمّ نيست که از کجا و با چه چیزی پر کنند؛ از حافظه کوتاه مدت شان که شب قبل از امتحان مطالبی را بدون طبقه بندی به آن سپردهاند یا از ذخایر کهنه و مطالب انبار شده در خزانه ذهن شان یا از برگهٔ امتحانی نفر کناری و یا با باز کردن دزدکی کتاب و جزوه و یا از یادداشت های ذره بینی که ممکن است لحظاتی قبل از شروع امتحان تهیه کرده اند!
لذا معلّمان در جلسات امتحانی به وفور میبینند که بسیاری از دانش آموزان به هر دری می زنند تا ورقهٔ بغل دستی، نفر جلویی و حتی نفر پشتی را دید بزنند و هر آنچه از درست و غلط، گیرشان می آید به برگه امتحانی خود منتقل کنند!
حتّی بسیاری از معلّمان حین تصحیح برگه های امتحانی دانش آموزان خود به خوبی متوجه می شوند که در جلسهٔ آزمون چه گذشته است؛ پاسخ های دقیقاً یکسان و واژه ها و جمله های نادرستی که اغلب دانش آموزان عیناً از روی برگه های یکدیگر کپی برداری کرده اند، گویای این است که آنها به هر نحو ممکن به سرقت واژه، جمله و حتی پاسخ های کامل - اعم از صحیح یا غلط - مبادرت کرده اند! و متأسفانه باید گفت؛ این همان تعلیم غیر مستقیم "سرقت" در خلأ تربیت است!
البته وقتی که از آموزش فرایند محور - که به احتمال زیاد منجر به "تربیت" می شود - خبری نیست و کار بر برآیند محوری بنا شده است، رفتارهای این چنینی دور از انتظار نخواهد بود.
بدیهی است که نظام آموزشی برآیند محور، نمی تواند زمینهٔ مناسبی را برای کنش ها و واکنش های فعالیتهای فرآیند محوری فراهم نماید و سازو کارهای آن را تدارک ببیند. لذا ناچار خواهد بود به نتیجه بیندیشد و زمینهٔ پذیرش باور نادرستِ "هدف وسیله را توجیه می کند" را خواه ناخواه برای زیردستانش فراهم نماید!
این است که متأسفانه جوّ غالب بر جلسات امتحانی به جوّ تعلیم غیرمستقیم "سرقت" تبدیل می گردد! و این همان اثر ضد تربیتی جلسات امتحانی است که پیامد آموزش به سبک نتیجه محوریست.
چه بسیار دیده میشود که حتّی دانش آموزان، به خود جرأت میدهند و بى هیچ شرم و آزرمی در جلسات امتحانی پاسخ سوالات را از هم میپرسند. بی هیچ واهمه ای مقررات امتحانات را نادیده میگیرند و به تذکرات مراقبان جلسات توجه نمیکنند!
دانش آموزانی که در جلسات امتحانی از ورقهٔ دیگران کلمه میدزدند، به احتمال زیاد فردای روزگار، سراغ اموال دیگران نیز خواهند رفت!
شکی نيست که چشیدن لذت موفقیت با چشم چرانی بر روی اوراق امتحانی دیگران، فرد را به تجربه چشیدن لذت های مشابه در در موقعیت های دیگر و در دایره ای وسیع تر نیز ترغیب میکند!
نکته اینجاست که کسب موفقیت به شیوه نادرست آن هم در مقابل چشم دیگران اعم از معلمان و همکلاسان، قبح استفاده از روش های نادرست برای دستیابی به اهداف و بدتر از آن، زشتیِ تخلف را از بین می برد! پذیرش زیرپوستیِ همان پدیدهٔ مذمومی که تحت عنوان "هدف وسیله را توجیه می کند" می شناسیم.
آموزش و پرورش ما با به کارگیری راهبرد ارتقاء به شرط شرکت در امتحان و کسب نمره قبولی در آن، دانش آموزان را عملاً در موقعیّت تقلب قرار می دهد. آنها به واسطه نمراتی که در آزمون ها کسب مي كنند قضاوت میشوند نه با ملاک و معیار کار و فعالیت در فرآیندهای تربیتی طول سال و مهارت ها و شایستگی هایی که در طول سال به دست آورده و در راستای اجتماعی شدن حرکت کرده اند!
ناگفته نماند که در حال حاضر تنها مؤلفه ای که می توان گفت در کنار آموزش به سبک نتیجه محوری و برآیند مداری محض، نشانهٔ توجه به فرآیند است، اختصاص نمره مستمر به دانش آموزان است که این خود نیز با توجه به خالی بودن جای واقعی فعالیت های آموزشی فرآیند محور در سیستم آموزشی، مسئله برانگیز است.
نکتهٔ پایانی در این مقال اینکه؛ تقلیل "فرآیندها" تا سرحدّ "برآیندها" که خود، از تفکیکِ "پرورش" و "آموزش" از یکدیگر ناشی می شود، باعث می گردد که جریان تعلیم و تربیت، عملا به ضدّ خود تبدیل گردد. قربانی شدن کیفیت به پای کمیت نیز از همین تقلیل غیرعاقلانه سرچشمه می گیرد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان