این روزها و در گیرودار گلایههای صنفی فرهنگیان و در هنگامهای که گستردگی اعتراضهای آنها مرزهای رسانههای نوشتاری و مجازی را در نوردیده است، صداوسیما در روندی تاریخی همچنان خویش را در برابر خواستههای دیرینه فرهنگیان به خواب زده و این گروه گسترده از کارمندان دولت را برای پیگیری بازتاب رسانهای اعتراضهای خویش پای رسانههای آن سوی آب نشاند!
چنین رفتارهایی از رسانه ملی سالهاست که فرهنگیان را از بازتاب واقعی خواستههایشان در آن ناامید کرده است. اما در این روزها در حرکتی ابهامبرانگیز همین رسانه با تهیه گزارشی یک سویه، تعطیلیهای پیش از نوروز را بزرگ کرده و در یک رویارویی آشکار، معلمان و معلمی را به چالش کشیده است!
گزارشگر با بازخوانی روزهای تعطیلی رسمی، تعطیلی ناشی از بارشها و آلودگی هوا و حتی تعطيلي پنجشنبهها چنان وانمود میکند که تعطیلیهای هفته پایانی اسفند خواسته فرهنگیان بوده و آنها در حرکتی عمدی، مدرسه هارا به تعطیلی میکشانند. در حالی که گریز از مدرسه و آموزش، ریشههایی ژرفتر از چنین تحلیلهای سادهلوحانهای دارد.
شوربختانه صداو سیما و سیاستگذارانش سالهاست رویه دوری از مخاطبان را برگزیده و آن چنان این رفتار نسنجیده صداوسیما بر فرهنگیان گران آمده که برخی از آنها با تهیه عکسهایی از برپایی مدرسهها در این روزها و انتشار آنها در شبکههای اجتماعی افزون بر نشان دادن بیپایگی این ادعا، واکنشی درخور به رفتار یک سویه رسانه ملی نشان دادند.
در روزهای پایانی سال، اداره مدرسهها از دشوارترین کارهاست و آموزگاران و معاونان، پردردسرترین روزهای سال را میگذرانند. از آوردن ترقه و ترکاندن آن در گوشهای از مدرسه، تا غیبتهای پرشمارِ دانشآموزان و تلفنهای پیدرپی فرادستان اداری برای جلو گیری از تعطیلی زودهنگام مدرسه، آرامش و روند همیشگی مدرسه را بیسامان میکند. پیگیری معاونان برای آمارگیری از بچهها افزایش مییابد و پس از سرشماری دانشآموزان، به خانوادهها تلفن میزنند و فرزندان غایبِ آنها را به زور به مدرسه میکشانند!
در این روزهای بحرانی برخی مدیران آزمونهای هماهنگ برگزار میکنند و با تاکید بر تاثیر این آزمونها بر ارزشیابی سالانه، بچهها را وادار به آمدن به مدرسه میكنند. درون مایههای آموزشی از زندگی روزمره دانشآموزان بسیار دورند و پیامد این دوری، روگردانی دانشآموزان و بیانگیزگی آنها در یادگیری این درون مایههاست. کلاسهای رنگورو رفته و میز و نیمکتهای تنگ و کثیف، طولانی بودن ساعت زنگها و فشار ساختار آموزشی بر آموزگار و دانشآموز برای به پایان رساندن درس در زمان پیشبینی شده، نبودِ زمان و امکانات ورزشی ، مدیریتهای پادگانی و تحکمی که با کمترین برونروی از چارچوبهای نوشته و نانوشته کلاس و مدرسه، به سختی برخورد میکند و دانشآموز حتی در آشکارترین حقوق فردی آزاد نیست و .... از مدرسه و کلاس جایی خستهکننده پدید آورده که گریز دانشآموزان از آن را ناگزیر میسازد.
از سوی دیگر گرفتاریهای اقتصادی- صنفی فرهنگیان و بیاعتنایی فرادستان به نارضایتیهای ناشی از آن، پایین بودن میزان دستمزدها نسبت به تلاشهای آموزشی، سر و کله زدن با دانشآموزان گریزان و بیانگیزه، بینتیجه ماندن تلاشها و ناامیدی از دگرگونیهای ژرف آموزشی- رفتاری در دانشآموزان، دلمشغولی بسیاری از فرهنگیان با شغلهای دوم و سوم و .... سبب کاهش انگیزه آنها برای پیگیری فرآیندهای آموزشی شده وحسِ بیهودگی تلاشها، سببِ گریز از مدرسه و آموزش شده است.
در اين ميان بايد تدابيري انديشيده شود كه هم انگيزه با دانشآموز برگردد و هم به آموزگار.
نظرات بینندگان
آن وقت هی از خودتان در تلویزیون تعریف کنید، کسی باور نخواهد کرد.