{ با تشکر از سایت سخن معلم به پاس بستر سازی برای تنویر افکار }
در برنامه خبری اسفند 93 شبکه دوم سیما حجه السلام موسی قربانی نماینده مجلس در پاسخ گوینده خبرمی گوید : تعداد معلمان فراوانند ؛ به درستی کسانی که برای معلم و آموزش و پرورش بودجه می نویسند و به خصوص به جناب قربانی که مکنونات قلبی خود و همکارانش را نسبت به معلم بروز داده است باید دست مریزاد گفت ، اما برای ندانسته هایشان که چه آواری بر سرمعلم می آید ، این مقال تلاش به روشنگری دارد تا شاید سخن اهل دل را خطا مپندارند و بی رحمانه زیاد بودن را زیادی و فراوانی را کارمند اضافی دولت تلقی نکنند .
فقر سواد ، فقر فرهنگی ، فقر اجتماعی مقوله ای است که برای آموزش و پرورش پویای کشورهای جهان آن قدر اهمیت دارد که ردیف بودجه «سبز» برای آن اختصاص می یابد ، بودجه سبز یعنی ویژه و مادر تولید به تعبیری هر چه دارند اول آموزش و پرورش بعد برای سایر بخش های کشور {آلمان و بیسمارک در برنامه بودجه ریزی و همه منابع در درجه اول برای آموزش و پرورش و معلم اختصاص می یابد و می شود قدرت اول دنیا و تولید افراد مسئولیت پذیر و خلاق - بيسمارك صدر اعظم آلمان براي پذيرش مسئوليت خود شرط افزايش 30 برابري حقوق معلمان را اعلام نمود ، او 29 برابر را هم نپذيرفت و گفت فقط 30برابر! } اما در کشورما آموزش و پرورش آن قدر بودجه مهم و دست اول ندارد که بدهی فیش های برق مصرفی هنرستان های دولتی کشور بر روی دست مدیران مانده از یک تا دو میلیون که امروز به علت قطع برق ، هنر جویان کلاس های رشته برق و کامپیوتر عاطل و باطل در حیاط مدرسه ها پرسه می زنند .
مدیر یکی از این مراکز که اداره برق فیوز کنتور مدرسه اش را به علت بدهی به گروگان گرفته است مستاصل به دفتر معاونت مدیر کل مراجعه می کند و در خواست ملاقات ؛ که رئیس دفترش به او می فهماند ، معاون با معاون وزیرهمزمان در سراسر کشور با ابزار ویدئو کنفرانس مشغول افتتاح جشنواره رشد می باشند و او باید مدتی منتظر باشد ، اما زمان کوتاهی طول نمی کشد معاون از اطاقش بیرون می آید و با تعجب می گوید تلفن چرا قطع شده است و در نتیجه کثیری از مهمانان جشنواره از جمله مهمانان خارجی از کشور های تاجیک ، ترکیه ، قزاقستان و ... در سالن افتتاحیه از میان توضیحات معاون وزیر و معاون مدیر کل و دبیر جشنواره بین المللی ، شاهد قطع سخنان شده و برنامه دچار اختلال و به هم ریختگی می شود ، رئیس دفتر پس از پرس و جو به معاون گزارش می دهد که تلفن از طرف مخابرات به علت بدهی قطع شده است .
سئوال اساسی اینجاست که چرا آموزش و پرورش سر انجام به فقر مطلق رسیده است که پول تلفن را ندارد و یا چرا مخابرات باید از آموزش و پرورش و مدرسه پول دریافت کند ؟ مگر شورای آموزش و پرورش شهرستان و استان و کشور بی خاصیت شده است ؟ اساسا خروجی نتایج جلسات آنان جزقطع برق و گاز و تلفن و اخطار های پی در پی بدهی چیز دیگریست ؟ چرا حق الجلسه کرور کرور به حساب شان واریز می شود ؟
چرا آموزش و پرورش باید پس از 8 سال فعالیت یک دولت اکنون حاضر نباشد عملکرد آن را واکاوی کند تا اگر انحرافی در آن به توسعه انسانی و تربیت نونهالان ضررهای جبران ناپذیروارد کرده است هشدار و جلوگیری نماید ؟ فاجعه ای که آقای ربیعی وزیر کار اما نه وزیر آموزش و پرورش می گوید : پنجره جمعیتی فرصتی است که از سال 85 به روی کشور ما باز شده و تا سال 1340 ادامه خواهد داشت ، اگر نظام آموزش و پرورش ما با همین روند فعلی پیش برود این پنجره جمعیتی را برای ما به «مصیبت» بدل خواهد کرد .
در همین گیرو دار درگیر ماجرای قطع برق و تلفن بودم که یک نماینده اصولگرای مجلس ( کوچک نژاد ) به همراه معاون وزیر وارد اتاق معاون مدیر کل می شود ، سراسیمه می گوید می خواهم به مدارس شما بروم و مستقیم با مدیران مدارس صحبت کنم تا این سرانه ای که به شما دادیم چه شد . معاون مدیر کل که از قطع تلفن ناراحت بود گفت : این آقا ، مدیر یکی از مدارس ماست ، نماینده رو به مدیر می کند و می گوید به شما سرانه دادند ؟ مدیرپاسخ می دهد ؛ من از سال 80 الی 84 برای هنرستان حداقل هر سال 50 میلیون سرانه می گرفتم الان 7 سال است که هیچ سرانه ای به جز مبلغ ناچیز امسال در حد شش میلیون تومان چیز دیگری ندیدم. مدرسه ما در منطقه محروم قرار دارد ، معلمان ما هم 15 هر ماه حقوق شان تمام می شود ، فیش دریافتی ماهانه بعضی ها به 100 هزار تومان نمی رسد ، برق مان به علت بدهی قطع شده است و اخطار قطع گاز هم گرفته ایم !
نماینده به معاون اداره کل می گوید : 500 میلیون به استان شما اختصاص یافت چه کردید که جواب می گیرد 90 را تقسیم بر 6 میلیون بکنید باز ما طلبکاریم . نماینده پاسخی نمی دهد .آنها را به حال خود رها می کنم و به مدرسه بر می گردم ، در مسیر مدرسه عده ای جمع اند ، پرس و جو می کنم ، می گویند نزاعی خیابانی بین چند نوجوان روی داده است ، یکی از آنها را می بینم که خونین و با لباس پاره شده برای دیگری رجز می خواند عین فیلم های هالیودی ، این رجز خوان لات معرکه گیر ، سال گذشته در مدرسه ما تحصیل می کرد که به علت ناهنجاری امکان حضور در مدرسه را از دست داده است ، یاد آمار یکی از روزنامه ها افتادم که درباره آستانه تحمل مردم و ارتباط آن با نزاع خیابانی افتادم ، طبق این آمار سال گذشته 91 هزار نزاع خیابانی منجر به ضرب و جرح شدید داشتیم که بیشتر آنها طبق بررسی و نظریه روان شناسان و جامعه شناسان مرتبط ، ازفقدان آستانه تحمل نشات می گیرد و این از شکست آموزش و پرورش حکایت دارد ، به مدرسه رسیدم در دفتر معلمان در زنگ تفریح نشسته ام ، یکی از همکاران وقتی گوجه و خیار شسته داخل سینی برای صرف صبحانه را دید به طنز گفت باز صحبانه نوبت کریمی و این سم ها و خیارهای هورمونی نصیب ما ، تا اسم سم به میان آمد چند نفری از معلمان به یاد باغ و بستان خود افتاده اند و تجربه سم کاری نهال ها را با یکدیگر به اشتراک گذاشته اند ؛ من و کریمی و چند نفر دیگر که سهمی از این ملک و املاک پدری و سببی نداشته ایم هاج و واج به سخنان کاسب کارانه آنها کاسب کارانه گوش می کنیم ، یکی از آنها می گفت من درخت ها را سه بار سم نوع دوم زدم و یکی دیگر می گوید : من با ماده نوع سوم قاطی کردم بازآفت از بین نرفت ، در این میان یکی دو نفر که در حرفه زنبور داری فعالیت می کردند در اعتراض به سمپاشی و ضرر های آن به زنبور حرف هایی رد و بدل کردند ، یک لحظه فکر کردم در جمع سندیکای باغداران و زنبور داران هستم و دریغ از اشتراک مسائل و مشکلات آموزشی و تربیتی در یک مرکز آموزشی ، توی دنیای آنها غرق بودم که درد دندان امانم را برید ، مبلغی در میان نبود تا به دکتر مراجعه کنم و اکنون آغاز ناخوشی دوباره ؛ همکارم که رنگ پریدگی مرا دید پرسید فلانی حالت خوب نیست گفتم نه چیزی نیست درد دندان مختصر ! نگاهی کرد و گفت چرا پر نمی کنید گفتم سه ماه پیش یکی را پر کردم با قرض اما بیمه نداد و نمی دهد در پرداخت همان قبلی ماندم ، دو سه شب است دخترم مریض است ،بردم دکتر 140 هزار تومن دوا شد اما بیمه ایران (طرف قرار داد بیمه معلمان جانباز ) چون تکلیفش معلوم نیست و نسخه هم خارجی است قبول نکرد .
زنگ کلاس به صدا درآمد ، معاون مدرسه نوبت صبحانه نفر بعدی را به نام من اعلام کرد ، در مدرسه ها صبحانه معلمان به عهده خودشان است که به صورت نوبتی اجراء می شود و این نیز یک نمونه از دهن کجی به حرفه و انگیزه معلمان ؛ حرکت کردم برای کلاس ، درد دندان اما بیشتر می شد دفتر حضور غیاب کلاس را برداشتم ، تیتر روزنامه ی روی میز توجهم را جلب کرد ، آقای سیف رئیس کل بانک مرکزی می گوید شنیده ام بعضی بانک ها 30 در صد سود وام می گیرند و این نباید باشد ؛ این جمله معنای خاصی برای من معلم دارد ، کلمه شنیده ام یا تغافل است یا سرکاری ! یادم آمد قسط ماهانه 600 هزار تومانی بانک مهر اقتصاد ( همان قرض الحسنه بسیجیان سابق) که با بهره 30 در صد ، وامی را با کسر مستقیم اقساط از حقوق معلمان و دو ضامن معتبر 20 میلیون داده است و 36 میلیون پس می گیرد برای تامین رهن و اجاره منزل استیجاری ام ؛ از دفتر معلمان برای کلاس حرکت کردم 3 دانش آموز دم درب دفتر معاون ایستاده اند ، همکاران را زیر نظر دارم انگار این بچه ها را نمی بینند ؛ اولی با چشمانی کبود و ورم کرده ، خوب می دانم موضوع چیست ؛ مادر و پدر درگیری شدید دارند ،پدر معتاد و بدون کار و مادر مستاصل و هر روز کتک کاری بین پدر و مادر و پسر !! دومی هم که 3 روز است پشت دفتر ایستاده به خاطر کار ناهنجار با یک دانش آموز و پدر و مادر به درخواست مدرسه جواب نمی دهند ، پدر به گردن مادر و مادر به پدر حواله می دهد و در نهایت معاون مدرسه مانده است با این دانش آموز چه بکند ؛ به اداره گزارش شده است تا مشاور حاذق بفرستد ،اداره می گوید بودجه نداریم خودتان در مدرسه حلش کنید ، اما روکردم به سومی نامش کامبیز ، بچه طلاق ، گفتم چه کارکردی دوباره گذارت به اینجا رسید گفت دعوای مان شد آقا ، گفتم هفته پیش دعوا کردی و من وساطت کردم چرا کامبیز چرا ؟ گفتم به مشاور مدرسه مراجعه کردی گفت : مشاور ، ! اون سرش شلوغ است به حرفم گوش نمی دهد !
گفتم خوب به معاون پرورشی چطور؟ مکثی می کند و می گوید آقا ما با شما راحت تریم !! گفتم کار درستی نکردی با همکلاسی ات دعوا کردی تو به من قول دادی کامبیز ! داشتم با او ارتباط عاطفی برقرار می کردم که معاون با تحکم و دستور کلامم را قطع کرد که آقای دبیر کلاس بچه ها منتظر شما هستند این دانش آموز را رها کن این به درد ما نمی خوره ناهنجاری او به حد انفجار رسیده ،؛ نمی دانستم چه بکنم ،حرصم درآمد ، از طرفی درد دندان واز طرفی دانش آموزان منتظر و از همه مهمتر پیگیری مشکل این دانش آموزکه خدای ناکرده کارش به اخراج کشیده نشود و... در نهایت به کامبیز گفتم کاری نمی توانم برایت بکنم و او را با کوهی از مشکلات که بیشترش ربطی به او ندارد رها می کنم و به سمت کلاس حرکت می کنم ، در راه رفتن به کلاس یادم آمد در دوره وزارت نجفی طرح تعمیم فعالیت های تربیتی بابرنامه های راهبردی و حضور متخصصان و صاحب نظران تعلیم و تربیت از جمله دکتر شرفی ، دکتر عبدالعظیم کریمی ، دکتر منفرد و ... به جد همه معلمان را در حل مسائل و مشکلات تربیتی مشارکت می داد و انصافا بسیاری از مشکلات حل و فصل می شد و ناهنجاری در مدرسه کمتر و مشارکت معلمان بیشتر اما با طرح آذین شده احیای پرورشی ، چند سالی ، کارهای پرورشی و فعالیت های تربیتی یک طرفه و فقط در انحصار مربی و حوزه پرورشی در آمد و آنها با کوهی از مشکلات و عملا فقط پوسته ای از دکور فعالیت های پرورشی تنها باقی مانده اند ، معلمان کار خود را می کنند اگر رمقی باشد و پرورشی ها هم مشغول گزارش نویسی کار کرده و ناکرده هستند ،به تعبیری پرورشی پس از 8 سال در دولت گذشته تقریبا شکست خورده است ، این از جواب آن دانش آموز که مستاصل از همه جا ، می گوید ما با شما راحت تریم می شود فهمید ، کلیه فعالیت های فراگیر تربیتی از جمله اردوی استاندارد و مسابقات فرهنگی و هنری تعطیل و نماز جماعت کم رنگ و مراسم ایام ا... بی محتوی و تکراری .
جدای از اینکه در طرح سند تحول آموزش و پرورش باز هم پرورش از آموزش تفکیک و مقوله تربیت شعاری ، غیر کاربردی و به یک عده خاص محول شده است و از همه مهمتر فعالیت های فوق برنامه در فضا و مکان و زمان مناسب طراحی نشده است .
مادامی که معلمان در فعالیت ها در گیرو دخیل نباشند ، مادامی که کنکور علم آموزی بخواهد و مهارت آموزی جایگاهی نداشته باشد ، مادامی که معلمان از صنف کارمندان دیگر نهاد ها کمترین حقوق را دریافت کنند و رقم تبعیض نجومی باشد ، مادامی که معلم پشتیبانی اداره خود را از بیماری گرفته تا امتیازات رفاهی مثل ؛ مسافرت ، استفاده از تسهیلات هتل ، و نیم بهاء کردن بلیط ها ، خرید وسایل خانگی ، همانند کارمندان دیگر نهاد ها و سازمان ها بهره مند نباشد ؛ هیچ اتفاقی در فرآیند تربیت نسل بالنده برای فردا نخواهدافتاد ، مادامی که آموزش و پرورش از هر 5 مدرسه یک کانون فرهنگی و هنری نداشته باشد و مادامی که معلم با همه سختی کارش حقوق ناچیزی دریافت کند و به محض انتقال به وزارت خانه مثلا آموزش عالی با سختی کارکمتر حقوقی بالاتر نصیبش شود ،هیچ اتفاقی در خروجی دستگاه تعلیم و تربیت و تولید انسان های خلاق و اخلاق مدار و با سواد نخواهد افتاد . اگر بپذیریم زیر ساخت اقتصاد یکی از پایه های اصلی اش داشتن سرمایه انسانی بالنده ، خوش فکر ، اخلاق مدار و خلاق می باشد توجه به پرورش نیروی انسانی توسط آموزش و پرورش و از تقویت بنیه های مالی و پشتیبانی معلمان و تربیت نسل پویا از راه توجه معلمان سر آمد و کار آمد حاصل خواهد شد نه از کارمندان منفعل حقوق بگیر و مستاصل .
معلمان که درحل امور جاری زندگی خود ضعیف باشند هرگز نمی توانند پیچیده ترین مسائل تربیتی و آموزشی دانش آموزان را حتی سرک بکشند چه برسد به تغییر و پالایش و حل آن ، معلمانی که در شغل دوم و سوم اسیر باشند قطعا دیالوگ آنان در خواست رفع و رجوع مشکلات شغل های غیرآموزشی و تربیتی خواهد شد و هیچ گاه به حرفه ی اصلی خود نمی توانند نگاهی داشته باشند ، معلمان خسته ، درمانده و مقایسه گر قربانی اقتصاد شدند و این نشان گویائی است که لشکریان عرصه فرهنگ قدم به قدم عقب نشینی می کنند و به جرات می توان گفت فرهنگ قربانی اقتصاد شده است !! می گویید نه به یکی از مدارس شهر قدم بگذارید و یک نیم روز با آنها زندگی کنید با چشم خود فاجعه را خواهید دید ، فاحعه ای که جبران آن هرگز ممکن نخواهد شد . معلم تنهاست و اقتصاد می تواند همچون اژدهایی فرهنگ را ببلعد . از طرفی بررسی وضیعت تحصیلی نوجوانان بین 14 تا 17 سال نشان می دهد که خانوارها در برخی مناطق کشور به دلیل فقر موجود ترجیح می دهند که کودکان شان را به جای تحصیل در مدارس ، وارد بازار کار نمایند که این موضوع سبب خواهد شد میانگین تحصیل افراد به زیر هشت سال برسد و فقر باز تولید شود ، به عنوان مثال طبق آمار رسمی ، نسبت هزینه آموزشی در تهران نسبت به سیستان و بلوچستان 1 به 49 است . در اهمیت توسعه انسانی و استفاده از ابزار و راهکارمدرن ، سخن ها فراوان رفته و به اندازه اهمیتش اما در اجراء و در خروجی به اندازه ای که به ابعاد ، اشکال و اجزای یک واحدی مثل بانک پرداخته شده به آن پرداخته نشده است به عنوان مثال اهمیت بانک ها چقدر باید مهم باشد که در یک میدان شهر 15 بانک و موسسه با ساختمان هایی شیک و بازسازی شده و مجلل سر به فلک کشیده با کارمندانی با نشاط با لباس هایی متحد ، اما در کوچه پشتی آن یک مدرسه مرتبط با توسعه انسانی با ساختمانی نمور با کارکنانی که احیانا از سر کار دو شیفته برگشته ، افسرده و ناراحت به کلاس درس رفته و احیانا حتی برای تر کردن گلوی خود پول چای را هم نمی توانند تامین ، چه برسد به ابزار و وسایل آموزشی و پرورشی مورد نیاز آن مثل بانک ها و ادارات دیگر. بلکه در اولویت اول برای تربیت نونهالان و نوجوانان اختصاص می یافت . اگر اهمیت توسعه انسانی در همه ابعادش مهم بود که سرنوشت فضاهای پرورشی و تربیتی و فرهنگی و هنری و آموزشی و کارکنانش این نبود که امروز شاهد آن هستیم.
از دیگر نکات مورد بررسی نظام آموزشی کنونی ، کمبود انگیزه و رغبت در معلمان در تمامی مقاطع آموزشی از پیش دبستانی تا دبیرستان است معلمان ما احساس داشتن یک هویت شغلی و حرفه ای مستقل را نداشته تنها به عنوان یک شغل صرف نظر از نوع و داشتن عرق به آن به فعالیت مشغولند ، این مساله در میان معلمان جوان متاسفانه بیشتر است ، این افراد بدون داشتن دید حرفه ای به شغل خود و بدون داشتن احساس ارزشمندی و اینکه با این حرفه قادر به تولید ارزش افزوده هستند ، معلمی را نه از روی عشق و علاقه که انتخابی تنها با هدف داشتن یک شغل عنوان می کنند که این موضوع موجب اختلال در روند توسعه انسانی و تربیت نیروی انسانی خواهد شد .
فرمانده نیروی دریایی انگلستان پس از پیروزی ضربتی در جنگ فاکلند در جواب خبرنگار که فرماندهان خود را چگونه انتخاب می کند در پاسخ کوتاه می گوید در مهد کودک و دوران ابتدایی ، ما بچه های کوچک را زیر نظرداریم تا بدانیم کدام یک از آنها در آینده برای ما فرماندهان خوبی خواهند شد ، این امر دقیقا مطابق با تئوری های اقتصاد خرد است که آموزش مانند هر کالایی دیگری در هنگام تولید دارای بازدهی نزولی است و به همین دلیل قسمت عمده ای از منابع مالی را به جای آنکه صرف تحصیلات تکمیلی نمود باید مصروف آموزش های پایه کرد . داکلاس نورث برنده جایزه نوبل اقتصاد 1993 در باره اهمیت آموزش دبستان ها در رشد کشور می گوید برای درک اینکه آیا جامعه ای در آینده به توسعه دست پیدا می کند به جای بررسی فناوری های آن جامعه که از ظواهر توسعه است باید میزان خلاقیت ، پرسش گری ، تحرک ، روحیه کار جمعی و تنوع طلبی کودکان آن کشور را سنجید .
اگر می خواهید ببینید کشوری توسعه یافته است یا نه ، به کارخانه ها و صنایع آن نگاه نکنید ، کافی است سری به مدارس آن بزنید سرمایه های ما در چاه نفت یا در بانک ها نیست ، سرمایه های ما در دبستان ها نشسته اند . در مدل های اقتصادی نیز آموزش را به عنوان سرمایه اجتماعی وارد می کنند و کمتر مدل رشدی وجود دارد که این نقش را نادیده بگیرد .
پدیده نظام آموزشی دنیا « فنلاند » بهترین نتایج آموزش و پرورش جهان را از آن خود کرده است ؛ کشوری است که در آن دانش آموزان به ندرت تکلیف درسی دارند و به ندرت امتحان می دهند و زمان کمتری را هر روز در مدرسه می گذارنند .
فنلاند کشوری که در مدارس آن شکاف آموزشی بین دانش آموزان با توانی های مختلف وجود ندارد و هیچ دانش آموزی طرد نمی شود .
فنلاند کشوری که مدارس آن از بودجه کافی برخوردارند و برنامه آموزشی و درسی را خودشان تدوین می کنند .
کشوری هست که در آن تحقیق و پژوهش از مدارس شروع می شود و این مدارس به تکنولوژی جدید مجهزند .
کشوری که معلمان از حقوق مناسبی برخوردارند و یک اتحادیه صنفی قوی دارند .
کشوری که معلمان همچون متخصصان حرفه ای مورد احترام جامعه قرار می گیرند .
از سویی ، شرایط معلم شدن در فنلاند بسیار سخت است ، معلمان دبستان باید مدرک کارشناسی ارشد داشته باشند ، فنلاندی ها بهترین ها را برای شغل معلمی به کار می گیرند و فقط 10 درصد متقاضیان این شغل استخدام می شوند ، هدف سیستم آموزشی فنلاند استفاده از معلمان خلاق برای کسب بهترین برونداد های آموزشی است .
اما در ایران چه می گذرد ؟
برای دانش آموزان ما درس آموزی نه عملی لذت بخش ، بلکه کاری طاقت فرسا و پر اضطراب واسترس است ، تقریبا تمام اوقات بیداری دانش آموز یا در مدرسه می گذرد و یا در خانه برای انجام تکالیف مدرسه ، در ایران معمولا یادگیری ، به صورت فردی صورت می گیرد و حتی گاهی ، رقابت منفی بین دانش آموزان وجود دارد معلمان نیز گرچه ، به نوبه خود زحمت زیادی می کشند اما شاید به دلایل عدم انگیزه و کافی نبودن حقوق دریافتی آن طور که بایسته است برای دانش آموزان وقت صرف نمی کنند ، گرچه ممکن است در مدارس غیر انتفاعی که شهریه آنها گاه سالانه به 20میلیون تومان یا بیشترهم می رسد معلمان برای دانش آموزان وقت بیشتری اختصاص دهند اما به هر حال در این گونه مدارس نیز انواع و اقسام کلاس ها و تکالیف درسی حجم ، زیادی از وقت و انرژی دانش آموز را اشغال می کند ، در این حالت یک اضطراب همیشگی همراه دانش آموز هست ، یادگیری همراه با اضطراب ، حتی نخبگان و استعدادها را عاطل می کند ، شاید برای بسیاری از دانش آموزان مفهوم مطالعه تنها در خواندن کتاب های درسی معنی می یابد و احتمالا فرصت نمی کنند که هیچ کتاب غیردرسی مثلا یک داستان یا یک کتاب شعر بخوانند .
اما علت این وضیعت چیست ؟ علت را باید در فرمالیسم آموزشی جست و جو کرد . واژه فرمالیسم شامل معانی ای همچون ظاهر گرایی ، آذین بندی ، شکل گرایی ، صورت گرایی و شکل پرستی است که نظام آموزشی و علمی کشور ما به این صفات گرفتار است ، یک نمود فرمالسیم را در مدارس تیز هوشان یا پرورش استعداد های درخشان می توان دید ، یعنی سیستمی که یک عده از بقیه جدا شده ، و برتر انگاشته می شوند و این به بهای ارزش ننهادن به استعداد و پتانسیل سایر افراد ، پرورش و توجه بیشتر به نخبگان خوب است اما به شرطی که قبل از آن ، به همه دانش آموزان در حد قابل قبول رسیدگی شود و سپس با شناسایی استعدادها مکانیزمی را برای پرورش آنها طراحی شود ، نه اینکه خیل عظیمی از استعداد ها به بیراهه روند ، کنار گذاشته شوند و تنها معدودی مورد عنایت قرار گیرند .
سرمایه های انسانی مهم ترین دارایی یک ملت است و همه باید از فرصت های برابر برای رشد و شکوفایی فردی بهره مند بشوند ، نباید به صورت گلخانه ای تعداد اندکی تحت حمایت قرار گیرند و خیل عظیمی از استعدادهای نامکشوف در کشتی بحران زده مدارس معمولی هدر روند ، که مشابه همین اختلال را در سیستم آموزش و پرورش برای مدارس هیئت امنایی هم می توان مثال زد ، جالب است بدانيم با همه مدارس رنگ و وارنگ ، سهم توليد دانش و دانايي ايران در سطح جهان حدود پنج صدم درصد است و اين در حالي است كه سهم توليد دانش و دانايي آمريكا 36/ كل توليد دانش درجهان است.
وقتی آمریکا ژاپن را با خاک یکسان کرد و نابود ، ارتش و سرباز و پلیس و همه چیز رااز آنان گرفت ، ژاپنی ها فقط دو تا کار اساسی انجام دادند ، یکی بها دادن به معلم تا حد افسانه ای و دوم بها دادن به کار فوق برنامه و فعالیت های گروهی ؛ به همین سبب در ژاپن بالاترين منزلت اجتماعى و حقوق را معلمان دارند . شما هيچ طبقه يا قشرى را در ژاپن نمى بينيد كه مرتب در معرض داورى مردم قرار گيرد. نكته ديگر اينكه وقتى ما بدانيم كه زيربناهاى فرهنگى جامعه و ستون هاى پديد آوردن آن معلمين هستند، طبيعى است كه بايد از لحاظ اقتصادى به آنها توجه شود. به هر صورت خشت اول در شكل دهى شخصيت افراد در اختيار اين قشر قرار دارد، بر همين اساس به معلمين بايد توجه ويژه اى شود. اين توجه فقط از لحاظ اقتصادى مطرح نيست، بلكه از نظر اخلاقى، معرفتى همواره شأن بسيار بالايى را به معلم و شغل معلمى مى بخشد . در نگاه ژاپنى ها معلمى شغلى است كه با دل ها سروكار دارد از اين رو ميجى معمار ژاپن موفق عنوان مى كند: هر فردى كه تعليم مى دهد معلم نيست. فردى معلم است كه بتواند بر روى قلب و روح افراد تأثير بگذارد . گزینش سخت معلم و عدم نیاز مالی معلم در صدر برنامه عالی ژاپنی ها قرار گرفت این شد که 25 سال بعد قدرت اول اقتصادی دنیا شد و از لحاظ تربیت نسلی پویا و خلاق و سخت کوش و اخلاق مدار کاملا موفق به طوری که وقتی سونامی آمد ، اخلاق اجتماعی و همبستگی عمومی ، ایثار و از خودگذشتگی رعایت حال مسن تر ها و کودکان و زنان از جانب مردم به خصوص نوجوانان و جوانان ، داشتن وجدان کار ، عدم پارتی بازی و فقدان دریافت رشوه ، پذیرش خطا و جبران اشتباه و حفظ حریم ها و سنت ها در جهان الگو می شود و این در مالزی پیشرفته مهات ماتیر محمد هم تکرار می شود همان مالزی بحران زده 4 دهه پیش می شود پدیده و زبانزد !
نقش معلم و اهمیت آن در توسعه انسانی و زیر ساخت کشور و تولید ملی و سرمایه انسانی کارآمد ، همین بس که بالاترین نقش « نقش انبیاء » مهمترین درجه « افضل شهداء » به معلمان نسبت داده شده است ، بی درنگ بر کسی پوشیده نیست که معلم آسمانی نیست بلکه در زمین و زیر سقف خانه ای زندگی می کند که دارای فرزند و همسر و زندگی و چالش های مادی و معنوی شبیه همنوعان خود را دارد ، اگر همه ابعاد زیر ساختی آموزش و پرورش درست باشد و فقط و فقط همین یک مشکل یعنی عدم ایجاد انگیزه شغلی و مادی معلم توجه نکنیم فاجعه است ، که باید مشکلات دیگری را که فراروی معلم وجود دارد مد نظر قرار دهیم از جمله رشد ناهنجاری های تربیتی و اخلاقی دانش آموزان ، استخدام بی رویه و من در آوردی معلمان تازه وارد در دولت گذشته ، نداشتن شاخص استاندارد معلم توانمند ، عدم بودجه کافی مدارس و سرانه های دانش آموزی ، رشد طلاق والدین و حضور دانش آموز طلاق در کلاس بدون مشاوره و آموزش خاص ، انبوه ناهنجاری هایی که از طریق کامپیوتر و ماهواره و وسایل ارتباط جمعی جدید از جمله فیس بوک ، وایبر ، واتس آب و وی چت تبادل می شود ، عدم هماهنگی نظام مند صدا و سیما و نوع توهین ، تحقیر و گنده کردن مسایل و اشتباه موردی معلم علیه معلمان ، بالا رفتن آمار دانش آموزان معتاد ، پایین آمدن نرخ سن اعتیاد نوجوانان ، اقتصاد ناهنجار خانواده ها و از طرفی چند شغله بودن پدر و شاغل بودن مادر و عدم نظارت بر عملکرد فرزندان و صد ها مشکلات دیگر که با معلم همراه است می تواند بر کارآمدی و توانمندی معلمان تاثیر منفی گذاشته و او را ناکارآمد نماید . معلم باید اطمینان داشته باشد که همه پشتیبان او هستند ، به عنوان مثال اگر در کشورهای فرانسه یا ژاپن فرزند معلمی کسالت داشته باشد هیج گاه معلم نمی تواند و نباید مرخصی بگیرد و به امور درمانی فرزندش مشغول شود بلکه او در کلاس درس ادامه تدریس می دهد و دغدغه ای از این بابت ندارد چرا که با یک تلفن در بهترین بیمارستان ، توسط کادر درمانی از دم درب منزل یا محل حادثه تا پایان بهبودی به درمان فرزندش می پردازند ، اما در ایران پس از 3 بیمه عادی و تکمیلی و طلایی و درگیر شدن معلم برای درمان فرزندش ، تازه اول مشکل معلم ، پس از پرداخت هزینه درمان از جیب شروع می شود که تطبیق دادن فاکتور ها و تاریخ های آن با چند بار رفت آمد برای تایید تاریخ با فتوکپی ، این سونوگرافی ، آن مهر داروخانه و پزشک و عدم قبولی هزینه دارو های خارجی و دندان پزشکی و عینک ( مخصوصا برای معلمین جانباز) و معطلی فراوان ، بر خرج کرد های معلم صحه می گذارند تا چند ماه بعد پولش به حساب معلم واریز شود و این معلم با صد ها فاکتور بی انگیزگی و انگ مصرفی بودن بر قلب و ذهنش تیک تاک می کند .
به زعم حجه الاسلام قربانی و همکاران مجلس نشینش ، معلم کارمند است و تعدادش زیاد ، که در پاسخ اعتراض خانم معلم فرهیخته به این فهمش از حرفه معلم ، روی خط شبکه خبر سیما می گوید پدری که هشت فرزند دارد نمی تواند مثل پدری که یک بچه دارد به بچه هایش برسد ، او دو خطا و خبط انجام داده است اولا تبلیغ فرزند کمتر در یک رسانه فراگیر و ملی بر خلاف نظریه مسئولان طراز اول کشور و دوم مقایسه معلمان با حرفه دیگر ، در حالی که معلم از نظر معماران کشور های توسعه یافته ، با کارمندان دیگر بخش ها به هیچ وجه مقایسه نمی شوند . نقش حرفه ای معلم برای بهسازی آموزش در برنامه راهبردی مهم و حتی بیش از سایر عناصر تعلیم و تربیت در نظر گرفته می شود .
در برنامه راهبردی امنیت ملی جهان پیشرفته در قرن 21 به بالاترین مسئول اجرایی کشور ماموریت می دهد با برنامه ریزی دقیق ، جامع و فراگیر معلم را به عنوان متخصص تربیت نیروی انسانی و پیش گیری از بروز نگرانی های حرفه معلمی از جمله کیفیت مطلوب تخصص ، افزایش حقوق معلمان ، بهبود و پشتیبانی زیر ساختی ، تعلیم و تربیت را امری اساسی و استراتژیک و تعیین کننده تدوین و نظارت نماید. لذا برنامه ریزان کشور های توسعه گرا معلم حرفه ای را به مثابه اساسی ترین و مهمترین نیاز خود برای رقابت در عرصه جهانی و بقای خود قلمداد می نمایند که نلسون ماندلا به درستی گفته است : " آموزش و پرورش قدرتمند ترین سلاح برای تغییر جهان است . "
آموزش و پرورش رکن اساسی و بنیان توسعه همه جانبه در آرمان شهر هر کشوری محسوب می شود ، آرمان شهری که تربیت یافتگان آن و تولید و خروجی نسلی که موارد زیر را مد نظر قرار بدهد :
1- نسلی تربیت شود که به هویت ملی خود علاقه مند باشد و در مواقع خطر و تهدید خود را نبازد و به جانبازی در راه فرهنگ و اصالت و دفاع سرزمینی افتخار کند ، چگونه زیستن و چگونه با هم زیستن را بلد باشد و در هنگامه مشکلات آنچه برای خود می پسندد برای دیگران هم بپسندد و بنی آدم اعضای یگدیگرند را به خوبی پذیرا باشد .
2- نسلی تربیت شود که محیط زیست و منافع و منابع ملی را دوست بدارد و در نگاهداری و نگاهبانی آن کوشا بوده و از ضربه های سهوی و عمدی به طبیعت ، منابع آب ، ناهنجاری در زمین ، آلودگی محیط زیست به هر شکل ممکن خوداری نموده و در مبارزه با کجروی های احتمالی خود را موظف ومسئول بداند .
3- نسلی تربیت شود که مهارت های زندگی و آداب اجتماعی را بلد باشد و از قوانین بخشی و بین بخشی فردی و عمومی آگاهی داشته باشد و همواره قانون و اجرای آن را اصل بداند .
در این صورت جامعه ای پویا ست که در برنامه های کلان ضمن تناسب منطقی اعتبارات حوزه اقتصاد و عمران با فرهنگ بویژه توسعه انسانی در پشتیبانی از آموزش و پرورش سنگ تمام گذاشته و هیچ عذر و بهانه ای آنان را از این مهم غافل نکند ، اگر توسعه انسانی و فرهنگ را اصل بدانیم در خط مقدم با فراهم نمودن تجهیزات نرم افزار و سخت افزار در برنامه مدون معلم اصل و مبنا قرار می گیرد در چنین حالتی برای انسان و تربیت او و آینده کشور دغدغه داریم و در راه توسعه منطقی گام برداشته ایم و این با قبول ارزش گذاری و تکریم آرمانی معلم و نقش های حرفه ای اش از شعارهای توخالی و پوپولیستی جهان سومی پرهیز نموده تا ماندگاری هویت و فرهنگ و اصالت سرزمین خود را تضمین می نماییم ، اگر به آنجا رسیدیم که دریابیم معلم از چاه نفت با ارزش تر است ، آنگاه می توانیم بگوییم ما حرکت خود را به سوی توسعه ی حقیقی آغاز کرده ایم . باید بدانیم معلمی که آسیب چند شغله بودن برایش وجود ندارد ، معلمی که دغدغه درمان خود و خانواده اش را ندارد ، معلمی که دغدغه اجاره منزل اذیتش نمی کند ، معلمی که از پس هزینه سفر به خوبی بر می آید ، معلمی که برای کسب تجربه و دریافت روش های نوین آموزش بتواند به کشور ها و مراکز آموزشی معتبر دنیا سفر کند ، معلمی که فرزندانش در آمد کارمندی دیگر سازمان ها را به رخش نمی کشند ، معلمی که حق بازنشستگی اش مانند سایرارگان ها و سازمان های دیگر یک روزه پرداخت می شود نه با دو سال انتظار و سپس در تشیع جنازه اش به خانواده داغدارش اعلام کنند دو روز دیگر پرداخت خواهد شد ، معلمی که شان آن اجازه نمی دهد و نباید سبد کالا را در کنار سایر اقشار دریافت کند بلکه شیوه های محترم تری می توان به کرامت معلم افزود و آن را توزیع کرد ؛ آنگاه می توانیم بگوئیم در چنین جامعه ای توسعه انسانی و تربیت نسل فردا ، به دست معلمین متخصص و توانمند اتفاق خواهد افتاد .
امروزه در جهان موفق ، نقش معلم و اهمیت کارکرد حرفه ای او چنان مورد توجه است که بر معلم نقش هایی فرا حرفه ای داده اند و موفقیت و پیشرفت آینده جامعه خود را از دستان پرتوان معلمان مسلط بر علوم میان رشته ای « متخصصان حاذق و لایق و پر انگیزه » به دست می آورند ، به همین جهت آموزش و پرورش در کشور های پیشرفته از قالب اولویت استراتژیک خارج شده و به آیتم نیاز درجه یک صعود کرده است و به معلم که تا دیروز نقش صرفا آموزشی و تربیتی داشته است فراتر رفته و نقش های فرا حرفه ای بر معلمان داده اند . اینکه معلمان ما پذیرش نیاز به معلم به عنوان متخصصین امر تعلیم و تربیت و تربیت کننده ی انسان زا خواستارند ، نیازی پذیرفته شده در کشور های پیشرفته و در حال توسعه است که ؛ نیازی درجه یک و حیاتی برای بستر سازی زندگی بهتر و محیط زیست آرام ، سرشار از صداقت و یک رنگی ، مهربانی برای تک تک افراد جامعه را توسط معلمان رقم می زنند ؛ پس جامعه ایده آل حق مادی و معنوی معلمان را با میزان تخصص می پردازد نه با باریک بینی ، کوته فکری و بی عدالتی او را کارمند اضافی دولت تلقی نموده و به دلایل بی اساس با حداقل حقوق کارمندی از او انتظارات تخصصی طلب نماید . با نگاه کارمندی به معلم ، نمی توان آموزش و پرورشی ساخت که بار تعیین کننده و اساسی آموزش و تربیت انسان را به دوش کشیده تا انسانی کارآمد به جامعه تحویل دهد ، یک کارمند صرفا وظایف محوله را در ساعات کاری انجام می دهد اما معلمان حرفه ای ، با شیوه های نوین مانند درس پژوهی و اقدام پژوهی، مانند یک پژوهشگر محتوی، روش تدریس، اهداف آموزشی و تربیتی و رفتارهای دانش آموزان را بررسی و با تفسیر علمی و توجه به بازخوردهای لازم ، تمام توجه و تلاش خود را برای هدایت سیستم به سوی هدف متعالی به کار می برند . اما متأسفانه با نگاه واپسگرانه با رفتاری جاهلانه و ناروا با نادیده انگاشتن نقش حرفه ای و فراحرفه ای معلم ، بی رحمانه در عمل حقوق مادی و معنوی آنان را از سایر کارمندان ، ارگان ها ، نهاد ها و وزارت خانه ها پایین تر تعین می نمایند ، این عمل علاوه بر ضایعات در تربیت بین نسلی و تهی شدن توسعه انسانی و رکود و پسرفت شدید آموزشی و تربیتی ، در نهایت خروج نیروهای کارآمد و حرفه ای از آموزش و پرورش را رقم زده است .
شاید این را مسئولین ندانند ؛ معلم با فرهیختگی اش امروز چیزی نمی گوید اما با انتقام پنهان ، فردا چیز دیگری را تحویل جامعه خواهد داد که شاید خوشایند نباشد . معلمان را در یابیم تا جامعه به درستی در همه ابعاد نجات یابد.
به کلاس می روم و از بچه ها می خواهم ترجمه متن داده شده جلسه قبل را تک تک ارائه دهند ، ترجمه ی به جز دو سه نفربقیه نارسا و پر اشکال ، راهنمایی شان می کنم یکی از بچه ها می گوید :آقا چرا این قدر سخت گیری در ترجمه ؟ ضمن توضیحات ، مثالی می زنم این گونه : بچه ها ببینید پس از سال ها انتظار ، میزبانی فوتبال آسیا به ایران رسید ، واحد روابط بین الملل وزارت ورزش وفدراسیون فوتبال باید آمادگی خود را به فدراسیون جهانی اعلام می کرد در یکی از این نامه نگاری ها به گفته آقای کفاشیان کدخدای فوتبال کشور ترجمه بد (وارونه ) ! باعث شد امارات میزبانی را از کشور بزرگ ایران بقاپد !
به بچه ها گفتم این حق سوزی فقط محروم شدن از بازی فوتبال نیست ، بلکه به همراهش سود سرشار اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی و... را برای کشور میزبان به ارمغان می آورد ، اکنون اگر روابط بین الملل به مترجمان حاذق مسلح نباشد این چنین می شود که حق مردم به راحتی بسوزد . در همین گیر و دار و مقاومت در برابر درد دندان ؛ زنگ آخر به صدا در آمد ، از کلاس خارج و به حیاط مدرسه قدم می گذارم ، از پشت سر یکی مرا صدا می زند ! کامبیز است می گوید : آقا شما برایم یک کاری بکنید می خواهند مرا اخراج بکنند ، می گویم نمی شود ، می گوید غلط کردم ، دست خودم نبود و قول می دهم و قول مردانه را تکرار می کند ، می گویم این طوری که نمی شود تو دفعه قبل به من قول دادی ، نمی شود او اصرار می کند و من انکار ! به گریه می افتد و بالاخره تسلیم می شوم و می گویم شرط دارد ، من باید با پدر یا مادرت صحبت کنم حاضری ؟ می گوید هر کاری شما بگویید می کنم فقط پدر نه ، می گویم بیا توی ماشین بریم تا با خانواده ات حرف بزنم ، خسته و تشنه و گرسنه روانه منزل مادر بزرگش که مادرش در آنجا زندگی می کند می شوم تا شاید کاری برایش بکنم . دفعه قبل برای دانش آموز ی مشابه ، تا پایان گفت و گو و بررسی جوانب با خانواده ، دو سه روزی وقتم را گرفت ، اکنون نمی دانم چه می شود ، درد دندان امانم را برید ؛ اما من به عشق حرفه ام به عنوان معلم همراه کامبیز روانه می شوم ، زنگ گوشی ام به صدا در می آید ، خانمم می گوید از اداره آب و فاضلاب آمدند ، آب منزل را به علت بدهی قطع کردند و می گوید بدون آب چه کار کنم ، مستاصل می شوم بیستم برج است و تا حقوق سر برج چیزی در چنته ندارم بی جواب از خانمم خداحافظی می کنم و از کامبیز مسیر و مقصد را می پرسم ...
( پانوشت : در تدوین مطالب فوق از مقالات صاحب نظران ، به خصوص اندیشه های همکاران ، ارائه شده در سایت وزین سخن معلم استفاده شده است )
محمد رضا خورشیدی پاجی فعال فرهنگی بهار 94
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
یادداشت بسیار جالبی بود*
اما چون دوست دشمن است،شکایت کجا برم.....
این آموزش و پرورش در ساختار دچار آشفتگی و از هم پاشیدگی است،
در دوره ی بعد از انقلاب به وضوح خشکی و بی خردی در آن دیده شد،
به جای آنکه منعطف باشد و ژله ای،
از سخت افزار و نرم افزار روز بهره ببرد،
روز به روز ناکارآمدتر و سخت تر شد*
امیدوارم که روزی آفتاب خرد بر آموزش و پرورش ما بتابد*