با شروع به کار دولت تدبیر و امید مردم شاهد تفاوت های کوچک اما سرنوشت ساز و کلیدی بودند که یکی از آنها، مبارزه با مفسدان اقتصادی بود که انصافاً عملکرد خوبی نسبت به این بی قید و شرطی داشتند و شایسته تقدیر است و دومی تقویت بخش خصوصی برای فعالیت در حوزه اقتصادی و تولیدی کشور بود که نه تنها شایسته تقدیر نیست بلکه انتقاد است که در ادامه ، چرایی آن را به عرض خواهم رساند.
در اوایل کار دولت، دکتر نوبخت مسئولیت اجرای آن را بر عهده گرفت و در رسانه ها به تبیین این استراتژی به واقع نوین و جدید می پرداخت و وقتی در برنامه " پایش " شبکه یک صدا و سیما حضور یافت و برای نخستین بار در تلویزیون به تشریح تزریق بسته های حمایتی به بخش تولید اقدام کرد، کمتر کسی تصور آن را داشت که این تجزیه و تحلیل ها و پیش بینی ها یک روزی دامن آموزش و پرورش را هم خواهد گرفت. صحبت های کارشناسی بیشتر به بخش تولید اختصاص می یافت و حول محور صنعت بود و کسی از کارشناسان آموزش و پرورش و افرادی که یک عمر در راه اصلاح آموزش کشور موی سپید کردند دعوتی از آن ها نشده بود که انتقادات یا پیشنهادات و یا نظرات تکمیلی خود را برای بهتر کردن طرح ارائه کنند !
با اینکه نوبخت هیچ گاه ایده خصوصی سازی را در بخش آموزش ایده خود معرفی نکرد اما تاثیرگذاری اش بر اجرای طرح مربوطه را نمی شود نادیده گرفت.
در واقع ، تزریق بسته های حمایتی به بخش صنعت و تولید کشور یک نیاز بود اما به بخش آموزش هم یک ضرورت محسوب می شد ؟
بعد از ورود بسته حمایتی به آموزش و پرورش ، اکثر کارشناسان با این طرح مخالف بودند و از آنجایی که در آموزش و پرورش صدای همه به گوش می رسد جز منتقدان ، یک شبه تصویب و اجرایی شد و هزار نفر به دنبال سنگ در چاه !
آسیب طرح های یک شبه اما هزار روزه قابل جبران نبوده و ترکش های آن تا مدت ها مردمی را که می بایست از اجرا منفتعی را حاصل کنند در امان نخواهد گذاشت.
به نظرم ، برای یافتن چرایی این طرح نباید به دایره نظام آموزشی اکتفا کنیم و به امید پاسخی غیر سودار و منطقی و حقیقی باشیم . طرح خصوصی سازی موافقانی دارند که اکثر آنها به یک نحوی با این طرح در برخورد هستند و در صحبت های خود برای عقلانی بودن فتوای خود به خصوصی سازی در کشورهای غربی از جمله انگلستان، فرانسه و آمریکا و ... استناد کرده و موفقیت های شایدی آن را فارغ از شرایط و ویژگی های اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی آن کشور وصل می کنند. حتی در تفاوت روش بی توجه بوده و خصوصی سازی من در آوردی را به کل دنیا تعمیم خواهند داد.
اما سوال این است که چرا در شرایط تحریم و اقدامات غیر انسانی کشورهای غربی یک شبه خصوصی سازی ایده مسئولین می شود و به اجرا گذاشته می شود؟
آیا واقعا خصوصی سازی بر اساس تحقیقات علمی و اصولی بود یا باید می شد چون شرایط اقتصادی کشور اجازه ادامه روند پیشین را نمی داد؟
فانی وزیر آموزش و پرورش یکی از جدی ترین مدافعان این طرح شد که با پیشینه مدیریتی که داشت بعید بود که کارشناسان و منتقدان آموزشی، خصوصی سازی را ایده ی خود او برای کمک به بخش اقتصادی Hموزش و پرورش بدانند؛ اما با این حال تاکید داشت که این طرح دو ساله خواهد بود و می بایست تا پایان طرح منتظر نتایج ماند و در آخر به رفع نواقص ان پرداخت .
در این مورد ادعای منطقی ای داشت اما در عمل تناقضات و ضعف هایی بود که حدس آخر و عاقبت طرح را به مانند سایر طرح های یک شبه، ممکن می ساخت .
سوال این است که دولتی که برای مبارزه با فساد عزمی جدی دارد چرا می خواهد ناخواسته، دامنه فساد را وارد بخشی که از فساد جز در موارد نادر دور بود، افزایش دهد؟
وزیر آموزش و پرورش موسسان یا کارفرمایانی را که به گفته خود وزیر با مسائل آموزشی آشنا و دلسوز و صرفا برای کمک به آموزش و پرورش آمده بودند را به کار گمارد تا به آموزش و پرورش کمک کنند و وزارتی را که در مخمصه هزینه ها گیر کرده بود نجات دهند و نقش منجی را برای آموزش و پرورش ایفا کنند.
پیش از اجرای طرح بسته های حمایتی و یا خصوصی سازی نوین مختص به وزارت فانی ، بسته های حمایتی، کمک کننده ی آموزش در بخش کیفی سازی آن بود که بعد از دو سه ماه، طی اعتراف ناخواسته ان را به ناتوانی آموزش و پرورش در پرداخت هزینه ی آموزشی ربط دادند . همانی که پیش از آن منتقدان می گفتند(!) سرانه دانش آموزان از یک میلیون هشتصد به ششصد هزار تومان تقلیل یافت که آن هم جای سوال داشت که چرا موسسان ( شما بخوانید کارفرمایان) در جلسات عقد قرارداد با معلمان آزاد (شما بخوانید کارگران) عنوان می داشتند که سرانه ی هر دانش آموز 500 هزار تومان است! امری که از ابتدا بنا بر شفافیت نباشد را چطور ارزیابی می کنید؟ به هر صورت کارفرمایانی که شیفته و دلسوز آموزش و پرورش بودند و تنها برای خدمت به سیستم آموزشی پا پیش گذاشته بودند در دی ماه امسال اعتراض می کنند که آموزش و پرورش به وضع شان رسیدگی نمی کنند و حتی درخواست کمک مالی بیشتری هم می کنند.
اکنون باید از فانی پرسید که عاشقان آموزش و پرورش را چطور می خواهد دریابید؟ آیا باز هم برای کمک به سیستم آموزشی پا پیش خواهند گذاشت؟
مورد دیگر ، سیستم کاری مبهم و غیر شفاف این موسسان است.
در قسمت به خدمت گیری نیروی انسانی به فجیع ترین حالت ممکن عمل کرده و از وضعیت نابه سامان بازار کار سو استفاده و به استثمار نیروی انسانی اقدام کردند.
آنها حتی از قوانین کار تبعیت نکرده و بدون هیچ ابایی به اهداف خود می اندیشند. نیروی انسانی به کار گرفته شده که از وضعیت بازار کار مطلع و آگاه بود و به دنبال یک« امنیت شغلی » می گشت می بایست از ترس اینکه مبادا به وسیله کارفرمایان و به وسیله بهانه های مختلف اخراج نشود دهان خود را می دوخت و به امید ناکجا آباد به کلاس درس می رفت!
ترس و وحشت نیروی انسانی یا نیروهای آزادی که از وضعیت نابه سامان بازار کار به تنگ آمده بودند قابل درک بود و هست که در صورت اعتراض با پاسخ کلیشه ای " کسی شما را مجبور نکرده " مواجه می شد.
واریز حقوق یک زجز کشی به تمام معنایی بود که به نمایش می گذاشتند. شش ماه از سال گذشت و تنها دو ماه با حقوق 360 هزار تومان و یک ماه با حقوق 420 هزار تومان تسویه شد که در بسیاری از مدارس تحت حمایت بسته حمایتی چنین نبوده و اکثر معلمان سه ماه را هم تسویه نکرده اند !
فانی عدم نظارت را چگونه توجیه می کند؟
در بخش آموزش به معلمانی که تا به حال یک کتاب درباره ی آموزش و پرورش نخوانده بودند و بسیار ضعیف ظاهر شده ، علت تدارک ندیدن کلاس را به گردن آموزش و پرورش می اندازند!
سوال بنده از دکتر فانی این است که شما مسئولیت آموزش کارکنان را داشتید یا کارفرماها را ؟
اگر شمائید که چرا اجرا نشد و اگر آنها بودند که باز چرا اقدام در خوری انجام ندادید؟
چگونه می خواهید این طرح را درست ارزشیابی کنید؟
به فرض اینکه طرح خصوصی سازی شما بهترین طرح دنیاست ، اما با این معلمان آموزش ندیده نتایج مطلوبی را خواهید گرفت؟
چگونه هر روزه در رسانه ها از این طرح دفاع می کنید؟
آیا واقعا از وضعیت اسفناک بی مطلعید یا ظرفیت اقتصادی آموزش را ملاک دفاعیات خود قرار می دهید؟ بهتر نیست به جای دفاع از خصوصی سازی با مردم صادق باشید؟
با « معلم آزادی » صحبت داشتم که می گفت وقتی با ترس و لرز به کارفرما معترض شدیم که چرا حقوق را تسویه نمی کنید پیشنهاد کرد معلمان نامه ای را نوشته و به مجلس ارسال کنند!
سوالی که ذهنم درگیر کرد این بود که کارفرمایانی که طرف وزارت آموزش و پرورش هستند و قصد اجرای طرحی را دارند که وزارتخانه آن را طراحی و اجراء کرده است ، چگونه و چرا آدرس بهارستان را به معلمان می دهند؟ مجلس کجای داستان بود؟
متاسفانه مسائل و مشکلات مربوط به " خصوصی سازی کاریکاتوری " بسیار فراوان است و مجال اندک .
امیدوارم کارشناسان و منتقدان محترم آموزشی موضع مناسبی را نسبت به این موضوع گرفته و کارشناسانه به اجرای درست و شفاف این طرح ، حتی از پایه کمیک، کمک کنند.
نظرات بینندگان