شماره كردن مطالبات معلمان يا مسائل و مشكلات آموزش و پرورش امروزه كاري رايج و عادي شده است. هر كس عددي اعلام ميكند. بعضي تا ٧٠٠ مساله را شناسايي كرده و بدون اجماع عمومي و روندي دموكراتيك، خود دستهبندي و اولويتبندي هم كردهاند. در اين نوشتار كوتاه فقط از دو منظر، موضوع كاركنان آموزش و پرورش (معلمان) را مدنظر قرار داده و پس از تاملي كوتاه به دو نكته اشاره كردهايم.
در اين نگاه قداست معلمان را در پرانتز قرار داده و كاملا حرفهاي و شغلي به آن نگريستهايم.
الف) از اواخر قرن نوزدهم ميلادي بحثي وارد مباحث علوم انساني شد با عنوان «كيفيت زندگي كاري». زندگي كاري بخش مهمي از «كيفيت زندگي انسانها» است. بازتاب مستقيم و غيرقابل خدشه «كيفيت زندگي كار» در كيفيت زندگي اهميت آن را دوچندان كرده است.
عمده وقت معلمان در طول روز صرف حضور در محل كار (مدرسه) ميشود. از اينرو كيفيت زندگاني آنان ميتواند كيفيت كل زندگي معلمان را تنزل دهد يا بر غناي آن بيفزايد.
اين شغل شماست كه در ساعات غيركاريتان هم ذهنتان را درگير خود ميكند، امكان تقاضاي كالا و خدمات مختلف را به شما ميدهد، بر هويت اجتماعي شما تاثير ميگذارد؛ حتي تشكيل خانواده، مراودات اجتماعي يا انتخاب محل زندگي شما به آن بستگي تام خواهد داشت.
يكي از نخستين مدلهايي كه براي سنجش كيفيت زندگي كاري در اواخر قرن بيستم ارايه شده و تاكنون با اصلاحاتي مورد استفاده قرار ميگيرد، مجموعهاي است از پارامترهاي مختلف كه به عنوان معيار سنجش كيفيت زندگي كاري از آنها استفاده ميشود؛ پرداخت حقوق، دستمزد كافي و مناسب اولين آنهاست، شرايط كاري مناسب و امكان توسعه و بهرهبرداري از قابليتهاي فردي، امكان تبلور خلاقيتها و امنيت شغلي از جمله آنهاست. در اين معيار، «رعايت حقوق فرد شاغل در محيط كار» هم مدنظر است.
متاسفانه در ايران سازماني وجود ندارد كه كيفيت زندگي كاري (معلم در مدرسه) و كيفيت زندگي را به طور مستمر براي اقشار مختلف (در اينجا معلمان) مورد بررسي قرار دهد.
اگر در جامعهاي اراده افزايش كيفيت زندگي مردم به طور عام (و كيفيت زندگي كاري) به طور خاص وجود داشته باشد بهبود كيفيت زندگي كاري در آن جامعه در مركز توجه قرار خواهد گرفت.
تاسفبارتر آنكه در جامعه ما عزمي جدي براي كيفيتبخشي زندگي مردم (معلمان) ديده نميشود.
كاركنان آموزش و پرورش (معلمان) از زمره فراموششدگانند و قرباني شدن انگيزه و توان معلمي از نخستين نتايج اين فضا خواهد بود.
كاركنان آموزش و پرورش با بيش از يك ميليون نفر كه عموما معلم هستند و ارتباط مستقيمشان با ١٢ ميليون دانشآموز حكايت از اهميت ويژه اين قشر دارد. با وجود اين معلمان فاقد يك نهاد صنفي- مدني فراگير و باسابقه هستند كه پيگير تحقق كيفيت زندگي كاري خود شوند. شكاف درآمدي آنان طي سالهاي متمادي بيشتر از قبل ميشود. با اينكه معلمان بسياري در مجلس نيز حضور دارند، باز هم گرهي از معضلات آموزشي، دستمزدي آنان (چنان كه شايسته است) گشوده نشده است. چه برسد به كيفيتبخشي به زندگي كاري كه غريبترين مفهوم اين روزهاي آموزش و پرورش است.
طبيعي است هنگامي كه شكافها و نابرابريها بيشتر شود، هر نوع اقدام يا حركتي حتي از نوع اعتراضي و پيشبينينشده، با استقبال روبهرو خواهد شد. قول و قرارهاي مسوولان هم ميتواند رضايت معلمان را فراهم كند، چرا كه اين قول و قرارها ناشي از يك توافق براساس گفتوگوي طرفيني به دست نيامده و در ضمن هيچ ضمانت اجرايي هم ندارد.
ب) در آخرين اعتراض صنفي معلمان در ماه جاري، ليست بلندبالايي از مطالبات قرائت و با تاييد حاضرين مواجه شد. اين مطالبات از لغو احكام قضايي و هياتهاي تخلفات اداري شروع ميشود. با درخواست افزايش ٣٠ درصدي دستمزد، فوقالعاده شغل، اضافه شدن حق مسكن، اياب و ذهاب، تكميل بيمه طلايي، تصويب و اجراي طرح رتبهبندي معلمان، اجراي بازنشستگي پيش از موعد، نظارت بر عملكرد صندوق ذخيره و انتخاب مشاور وزير از ميان معلمان مقاطع مختلف ادامه مييابد. در اين مطالبات حتي از محو تمركزگرايي سخن گفته شده و در همان متن توقف خصوصيسازي را هم خواستار شدهاند.
ارايه اين گونه ليستها سالهاست ادامه دارد؛ مطالباتي كه اولويتبندي نشده و به صورت خام مطرح ميشوند و البته شيوهاي دموكراتيك براي احصا و اولويتبندي خواستهها موجود نيست. مشكل وقتي بيشتر ميشود كه به راهحل اين مشكلات و مطالبات ميرسيم. ارايه انواع و اقسام راهحلها در بين همكاران خود گوياي اين معضل است!
باز متاسفانه قشر معلمان با آنكه از بزرگترين اقشار جامعهاند ولي هنوز از خود هيچ نهاد، انجمن و قانوني يا سازماني مستقل ندارند كه از حقوق خود دفاع كنند، خواستهها را جمعآوري و اولويتبندي كرده و سپس آنها را به درون سيستم دولت و آموزش و پرورش به صورت نهادينه تزريق كنند.
ج) در انتها تذكر دو نكته و اضافه شدن آن بر دو تاسف ذكرشده در بالا خالي از لطف نيست.
١- قشر معلمان كشور علاوه بر مطالبات مادي، نياز به فضايي دارد كه در آن بتواند از موهبت فكر و انديشه و بيان برخوردار باشد، هنگام نوشتن يا سخن گفتن يا خلق هر اثري خود را سانسور نكند، از حق آزادي پژوهش و آزادي برگزاري گردهمايي و تشكل حرفهاي و تخصصي برخوردار باشد، در اين صورت احساس رضايت عميق از زندگي حاصل خواهد آمد.
٢- رسيدن به پاسخ، تحقق مطالبات، قطعا تنها با ابراز آنها شدني نخواهد بود. رسيدن به نقطه مطلوب تركيبي است از خواست و اراده ما (معلمان)، امكانات موجود و شرايط و واقعيات كشور خصوصا ساختارهاي اجتماعي و اقتصادي. بدون توجه به اين موارد هر راهحلي به سرانجام مطلوب نخواهد رسيد و سيكل بسته سالهاي گذشته تكرار خواهد شد.
شايد مشاهده اوضاع نابه سامان جامعه و ضرورت سامان بخشيدن به آن حكايت از آن دارد كه آموزش و پرورش در ايران امروز متغير مستقل نبوده و متغير وابسته است.
نظرات بینندگان
توجه و حتی تکرار این نکته خالی از فایده نیست که اعتراض معلمان به وضع معیشتشان برای رسیدن به دغدغه دیگری است که آن ارتقای کیفیت زندگی کاری شان می باشد.
نکته بایسته دیگر "اولویت بندی مطالبات" است.
"معلم به فضایی نیاز دارد که در آن بتواند از موهبت فکر و اندیشه و بیان برخوردار باشد."
استاد گرانقدر جناب آقاي عليرضا هاشمي ، دبير کل سازمان معلمان ايران ، شما به درستي اشاره مي فرماييد که بايد مطالبات معلمان به شيوه دموکراتيک اولويت بندي شود . قطعا نهاد هاي مدني فرهنگيان وظيفه دارند که با کار کارشناسي با شيوه دموکراتيک چالش ها رانقد بررسي نموده زيرا معلمان بازخورد واقعي فرايند هاي آموزشي ، اجتماعي و ...اين امکان را فراهم مي آورند که تا کارشناسان و برنامه ريزان و تصميم گيران بر اساس واقعيات موجود حرکت نمايند و در واقع تشکل هاي مدني قطب نماي مردم و مسئولين مي باشند .
لذا نهادهاي مدني موظفند چالش ها و مطالبات را اولويت بندي نموده وبه صورت نهادينه آنها را به درون سيستم دولت وآموزش و دپرورش تزريق کنند .
با تقديم شايسته ترين احترامات – ارادتمند هميشگي شما شهسوارزاده
فارس ضعیف ترین مسئولین در سطح کشور را دارد به جای جایزه ی بهترین روابط عمومی کشور باید جایزه ی بی خاصیت ترین مدیرکل کشور را به آقای آذری بدهند
بعد از گذشت چند ماه از مطالباتی مانند پاداش آخر خدمت و حق التدریس آذر تا اسفند 93 ، آقایان به بهانه های واهی اعتبارات را نگه داشته اند . نمی دانم با بانک ها بده و بستانی دارند آیا ؟