تمدن ایرانی از سپیده دم تاریخ تا کنون فراز و نشیب بسیاری را پشت سرگذاشته است .از بسیار تمدن ها تاثیر پذیرفته و بر بسیار تمدن ها اثر گذاشته و در این داد و ستد درس ها آموخته و عبرت ها اندوخته و خود نیز آموزگاری دل سوخته شده و شمع فروزانی برای پیمودن راه تعالی بشر شده است.
آیین مهر یا میتراییسم که بر محور ستایش و پرستش خورشید بنا شده است بر تمدن ایرانی و فرهنگ ایرانی ،دین بسیار دارد .
راست گویی و درست پیمانی اصول اصلی و عصاره آیین مهری هست و راست گویی و درست پیمانی جز درسایه ی مهر و شفقت و صلح و مهربانی امکان پذیر نیست ،از این رو چنین سوغات عقل پسند و دل ربایی در تاریخ بر دین زرتشتی نیز اثر گذاشت همان طور که بر دین مسیحیت نیز اثری ماندگار گذاشته است و همچنین بر آیین مانوی و مزدکی و حتی تا پس از ورود اعراب بر ایران نیز این اثر قابل مشاهده و اثبات هست .
بزرگترین جشن آیین مهر در آخرین روز پاییز و در درازترین شب سال بوده است ،و آن شب شب چله یا شب یلدا بوده است .شبی که مهر یا خورشید زاییده می شود ،متولد می شود و از پس شبی بس طولانی و سرد و ظلمت و سکوت ،روشنایی مهر و انوار تابان خورشید سرمی زند و تن ها و دل ها را گرم و روشن می سازد و حیات را و زمین را زیستنی دوباره می بخشد.
برای فهم این واقعه باید به دوران سرد و ظلمت پیش از ادیان بزرگ میان رودان برویم .بشر گرفتار در زیست نخستین که جغرافیا چنان بر او سلطه داشت که توش و توان را از او می ستاند و همیشه بشر در هراس مرگ خود و خویشان و نزدیکان و هم کیشان و هم نوعانش بود .هراس و ترس دائمی از سختی و درشتی سرمای زمستان و خشکی و بیماری تابستان او را تهدید می کرد و در همین هنگامه بود که در هر نقطه ای از گیتی ،انسان در جست و جوی نجات بود .نجات از این همه سوز و سرمای زمستان های سخت و طولانی و استخوان سوز که اغلب مردمان امیدی نداشتند که به بهاری می رسند یاخیر؟
آیا روی آفتاب را می بینند یا خیر؟ آیا گرمای مهر را خواهند چشید یا خیر؟
انسان ایرانی در چنین زمانه ای آیین مهر را دریافت و از دست نگذاشت و چنان آن را در آغوش کشید که تا به امروز نیز آن را با خود و خود را با آن همراه و همدل دیده است.
انتظار تولد خورشید و میلاد مهر در شب آخرین پاییز نه فقط انتظار یک پدیده با نام آفتاب، بلکه" امید "به زندگی ،امید به روشنایی و امید به زیستنی دوباره بود تا همچنان شعله حیات برافروخته بماند و نوع بشر بتواند با غلبه بر ظلمت و تاریکی سرمای سوزناک و دراز زمستان ،خود را به بهار برساند و نسل را از انقراض و مرگ و نیستی نجات بخشد.
یلدا آموزگار امید برای ایرانیان بوده است ،آموزگاری که شعله ی امید را در دل آنان زنده نگهداشت تا بمانند ،تا مغلوب یاس و ناامیدی و نیستی و مرگ نشوند .
بشر همیشه از طبیعت آموخته است و می آموزد ،طبیعت آموزگار بزرگ بشر در شب بلند سال در شب یلدا همچنان ایرانی را به افروختن آتش امید و تلاش و رفتن فرامی خواند و در این شب همگان را در کنار هم به گرمی مهر هم دعوت می کند تا گرمای مهر و دوستی و عشق هم نوید بخش طلوع آفتاب و غلبه روشنایی بر تاریکی باشند.
یلدا درس دست گیری و بخشش و یاری نیز بوده است ،آدمیان با جمع شدن درکنار هم نه فقط هم را دلداری برای طلوع سپیده خورشید می دادند که هر کسی در حد توان دست ناتوانی را نیز می گرفت تا او نیز شب را صبح کند و خود را به بهار به روز شکفتن و برآمدن برساند.
هر کسی هیزمی و آتشی داشت ،هر کسی آذوقه و خوراک و طعامی داشت ،تهیدستی یا ضعیفی ر انیز به گرمای خوردن آن دعوت می کرد تا با هم شادی فردا را جشن بگیرند که سپیده بامدادان با حضور همگان هیجان انگیز و شوق آور است.
شوق میلاد خورشید و تولد مهر و شکست تاریکی ،شوقی به بلندای تاریخ هست .علم ،دانایی ، خرد و صلح و مهر و راستکاری و درست پیمانی همواره برای انسان شوق انگیزبوده است و یلدا نمادی از آن نشانه های تلاش بشر بوده است که تمدن کهن ایرانی آن را در میان گرفت و حفظ کرد و تا اکنون به دست ما رسانده است.
شب یلدا نماد آموزگار طبیعت است که بیاموزیم و درس گیریم و درس دهیم که هیچ روشنایی سرنمی زند جز به امید وتلاش ،جز به مقدار حس امیدی که به هم نوعان خودمی دهیم و جز به تلاش سترگی که از پس آن امید سرمی زند .
یلدا این یادگاران کهن ایرانی را پاس بداریم و چنین نمادهای نیکوی انسان را ارج نهیم و به فرزندان و نوآموزان خود نیز بیاموزیم و در وزش بادها و طوفان های سرد و سخت و بنیان برافکن عصر ،ماندن و ایستادن و زیستن را توام با عشق با همزیستی با صلح با شفقت و گذشت و مهربانی بیاموزیم که در این سیاره ،جای برای همگان هست .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان