قدرت می تواند قدرت را تغییر دهد اما نوک هرم این قدرت چه کسانی ایستاده اند؟
چقدر پای بند بایدهایی هستند که هنوز محقق نشده است؟
کارگروه هایی که اصول و مبانی قانونی را می شناسند و می دانند اعتبارات و بودجه بندی این سال ها هرگز پاسخگوی نیاز های وزارتخانه ی عریض و طویل آموزش وپرورش نبوده است، همچنان برنامه ها و راهکارهای تکراری گذشته را می آزمایند ،گویی بایدهای نانوشته ای دارند که باید بر لوح نامریی پیاده کنند،
آیا مصداق این سخن : قدرت می تواند قدرت را تغییر دهد. می توانند باشند؟
امروز بستری باز شده است و به یمن این فضا می توانیم به تعامل بنشینیم و از کمبودها و کم و کیف آموزش و پرورش بگوییم و از ناهنجاری هایی بنویسیم که رفته رفته در سیستم آموزش و پرورش فعلی به هنجار بدل می شود و این بستر باز اگر بازخوردی نداشته باشد،محکوم به شکست است.
ساختار ناهمگون مدیریتی در آموزش و پرورش در شرایط فعلی چاره ای جز تعامل و گفت و گوی رو در رو با نمایندگان معلمان ندارد و در این ساختار باید به شکلی اصولی ضمن تقویت و به رسمیت شناختن تشکل های معلمان جهت رفع پاره ای ابهامات با این تشکل ها به رای زنی بنشیند.
در روزها اخیر شاهد نظرات و پیشنهادات این گروه ها و تشکل ها از طریق سایت ها و روزنامه ها هستیم ؛ نظر به تجارب و اتفاقات سال های پیش شاید مدیران تصمیم بر این دارند با تأمل و بi دور از تعصبات جناحی آهسته تر و محتاط تر قدم بر دارند اما آنچه مهم است ترسیم دورنمایی واقع بینانه از سوی هرم قدرت است و لااقل واکنش درخصوص حسی که با هدف مطالبه خواهی فرهنگیان ایران در حال خیزش است.
این روزهای ملتهب شاید با یک حس همدردی از سوی هرم قدرت مبنی بر اینکه صدای شما را می شنویم و مطالبات شما را دنبال می کنیم، می تواند چونان مسکنی التیام بخش باشدبرای احساسات جریحه داری که نمی دانند چرا دیده نمی شوند و صدای آنان در هیچ رسانه ی رسمی به گوش نمی رسد.
اگر بناست مدیران ،ماهانه روند کار و شیوه تدریس معلمان را بررسی کنند و در پایان سال تحصیل نیز معلمان ارزشیابی شوند پس چرا مدیران در سطوح بالای مدیریتی از چنین بازرسی هایی فارغند؟
آیا پاسخگوی روند مدیریتی نیستند و اگر چنین است چرا سوالات پی در پی فرهنگیان بی پاسخ مانده است؟ و یا شاهد گره های کور در آموزش و پرورش هستیم که حاصل پیامدهای چند دهه آموزشی است که مهمترین آن ها را در زیر فهرست وار آورده ایم :
۱- قبل از اجرای سیستم ۶_۳_۳ آیا مدیران وزارتی نمی دانستند با حذف یک پایه ازمقطع تحصیلی متوسطه با نیروی مازاد مواجه می شویم ؟ چگونه است با صحبت های ضد و نقیض مواجه هستیم ، برخی نیروی مازاد آموزش و پرورش را رد می کنند اما همچنان برخی بر آن پافشاری می کنند؟
۲ - آیا مسأله معیشت و کیفیت پایین آموزشی بحث جدیدی است ؛ چرا تاکنون شاهد راهکاری علمی از سوی مدیران نبوده ایم؟
۳ -سال هاست شاهد نارضایتی همکاران فرهنگی از عملکرد بانک ملی بوده ایم ؛ چرا به خواست بر حق فرهنگیان مبنی بر داشتن بانک فرهنگیان جامعه عمل پوشانده نمی شود ، از این رهگذر شاید مشکل نیروهای مازاد نیز رفع شود و عملا فرهنگیان عهده دار فعالیت های مالی خویش به صورتی شفاف باشند .
۴- عملکرد صندوق ذخیره فرهنگیان در طول این سال ها شفاف نبوده و درهاله ای ابهام است.چرا تاکنون دراین خصوص به فرهنگیان پاسخ داده نشده است؟
۵_سازمان دهی نیروها در آموزش و پرورش تابع هیچ ضابطه ای نیست ؛ اگر با تغییر دولت ها قرار است سطوح بالای مدیریتی تغییر کند چرا این روند تا عزل و نصب مدیران مدارس و حتی معلمان گسترش می یابد ، چرا امتیازاتی چون سوابق سنواتی، مدرک و توانایی های علمی لحاظ نمی شود؟
می دانیم که شما بیش از این آگاهید و معضلاتی که بر شماردیم شاید در نظر شما معضل نباشد !
اما بایدها و نباید های وزارتخانه ی آموزش وپرورش را فقط آن معلمی می تواند تعیین کند که خود درگیر گرداب های سهمگین آموزشی است ؛ فقط اوست که می داند راه گریز از سیلاب های وقت و بی وقت کدام است البته به شرط آن که خود گرفتارگردابی دیگر نباشد...
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
نیروهای صف وظایف اصلی وزارتخانه را انجام می دهند ونیروهای ستاد نقش مشورتی وپشتیبانی را بر عهده دارند ،به طور ساده از وزیر ومعاونینش ....تا معاون مدرسه همه به خاطر این هستند تا معلم راحت بتواند سر کلاس وظایف اصلی وزارت آموزش وپرورش را انجام دهد ،اگر معلم به هر دلیلی نتواند کار خود را درست انجام دهد آیا حضور این جماعت سودی به حال مملکت دارند ؟عوض شدن جایگاه ومنزلت صف وستاد در ایجاد مشکلات عظیمی که امروز آ.پ با آن مواجه شده نقش اساسی را دارد .وزارت نشینان واداره نشینان خود را تافته جدا
بافته از معلم می دانند ودر حاشیه امن خود همه امتیازات را برای خود می خواهند ومعلم را تحقیر شده وبی انگیزه نموده اند.در حالی که رکن اساسی آ.پ در هر کشور (غیر از ایران )معلم است وجایگاهی بالا در جامعه دارند البته در کشورهای توسعه یافته وپیشرفته جایگاهی در حد وزیر دارند.