در جلسه دبیران ریاضی منطقه نوزده شرکت کردم ! همان حرف های تکراری و همیشگی ! چند سال است که هی می گویند می خواهیم کیفیت آموزش را افزایش دهیم !!!! چقدر خنده دار !! و بعد می گویند : « مقاومت در مقابل تغییرات زیاد است » و معلمان به راحتی به تغییرات تن نمی دهند ! و چه راست می گویند !! آری راست می گویند ! ولی خودشان چرا در مقابل تغییرات مقاومت می کنند؟ چرا واقعیت ها را نمی خواهند ببینند ؟!! چرا مقاومت می کنند ؟ گویی هیچ مشکلی نیست ! معلمی که نمی تواند دندان پوسیده اش را درمان کند ! معلمی که از پس مخارج سنگین زندگی به ویژه در شهرهای بزرگ کشورمان برنمی آید ! معلمی که در مقابل خانواده و اقوام و دوستانش خجل و سرافکنده است ! معلمی که نصف هم نوعان و هم رده های خود در سایر ارگانه دریافتی ماهیانه ندارد ! باید به فکر کیفیت آموزش و پرورش باشد ! چرا ؟؟ چه کسی به فکر کیفیت زندگی اوست ؟ معلمی که در غل و زنجیر مدیر است ! معلمی که برای گرفتن ارتقاء شغلی باید مراقب باشد مدیر را عصبانی نکند ! مبادا که نمره ارزشیابی او را کسر کند ! معلمی که نمی تواند و یاد نگرفته آزاده باشد ! معلمی که فقر شاید مناعت طبعی برایش باقی نگذاشته ! معلمی که دچار اضطراب و نگرانی بای خانواده و فرزندان دلبند خویش است ! معلمی که خسته شده آن قدر که وعده و وعید شنیده ! معلمی که همیشه ابزار دست دولت ها بوده ! البته ابزار رایگان ! - مثل برگزاری انتخابات ! - معلمی که تمام کاندیداهای ریاست جمهوری و مجلس قول و وعده بهبود وضعیت معیشتی او را داده اند ! معلمی که هیچ ندارد!! دیگر آه و ناله نیز ندارد ! باید بنشیند پای درس فلان مثلاً استاد که برای انجام وظیفه یا از روی شکم سیری از بالوم و یالوم !! و گانیه و ... می گوید و از نظریه های جدیدتری که اینها را کنار زده اند و روش های جدیدی برای تدریس و ارزشیابی دانش آموزان ارائه می دهند !!! ولی هیچ روشی برای بهبود حال معلمان ارائه نداده اند ! هیچ ! من دیدم خواندم هیچ نگفته اند ! می دانید چرا نگفته اند ؟؟؟ چون این عزیزان نظریه پرداز همه در کشورهای درجه یک و تراز اول به دنیا آمده اند، زندگی کرده اند ، تحصیل کرده اند ، و تدریس و نظریه پردازی کرده اند ! و متاسفانه هیچ گاه به ایران نیامده اند به جز شاید پیاژه ! درست یادم نیست ! آنها حتماً به این مساله جزئی و بی اهمیت فکر نکرده اند که چگونه کوری - معلم - میتواند عصاکش کور دیگر باشد - دانش آموز و جامعه - ؟؟آنها نمی دانند که در ایران دانش آموزان تحت تاثیر چه عواملی تصمیم می گیرند درس بخوانند یا نخوانند ! آنها نمی دانند که دانش آموز وقتی می بیند دور و برش اقوام و دوستان او وقتی درس خوانده اند دست کم بیشترشان یا شغلی نجسته اند یا شغلی پیدا کرده اند که از تحصیل شان بهره ای نمی برد !!
آنها نمی دانند که....
ای کاش ما نیز - مردم ایران - در ایران نظریه پردازانی داشتیم که با فراغت از هر قید و بندی ! به بررسی حال و احوال مردم و به ویژه دانش آموزان و فرآیند یادگیری و آموزش آنان بپردازند ! تا بتوانند با پاهایی که محکم روی زمین است حرف بزنند و بگویند که ما و دانش آموزان چه کنیم ! بنده در این جلسات شرکت کرده ام و همیشه کاملاً درک کرده ام : گویا همه چیز تقصیر معلم است !!! اوست که درست درس نمی دهد !! وگرنه همه مسایل حل می شد !!! و همه مستقیم و غیر مستقیم چنین می گویند ! عجیب است این نظریه پردازان خود خوانده چند دانشمند و متفکر بزرگ تحویل ایران داده اند ؟؟ چند اثر علمی درست و حسابی و آبرودار برای جهانیان ارائه کرده اند ؟ کجای رده بندی علمی رشته خود در دنیا قرار گرفته اند ؟ تا کی ما باید سخنان دانشمندان چند دهه پیش غربی را در ایران دوباره بازخوانی کنیم و هیچ درنیابیم ؟ مگر مسایل من و شما دانش آموزان ما مثل مسایل آنان در ان زمان یا این زمان بوده است ؟ کجای ساختار فرهنگی و بهداشتی و صنعتی و اقتصادی و ... ما شبیه آنان است باذکر یک مثال بنویسند ؟ ( بارم 20 نمره ) شاید بگویند : آنها نیز در ابتدای کار که شروع به نوسازی و آموزش نیروی انسانی خود کرده اند وضع بهتری از ما نداشته اند و چه بسار در موقعیت بدتری بوده اند ، بسیار بدتر ! من می گویم : درست است !!! ولی آنها در همان ابتدای کار خود آموزش و پرورش را چگونه تعریف کرده اند ؟
سرمایه گذاری روی آموزش و پرورش را چگونه تاویل و تفسیر نموده اند ؟ چه اولویتی برای آن در نظر گرفته اند ؟ اولویت اوّل یا دهم یا ....؟ چقدر به معلم و آموزش و تربیت نیروی انسانی کارآمد بها داده اند ؟ در حالیکه لگاتم شاخص رفاه ایران را در بین کشورهای جهان در رتبه 106 دانسته است ! ( برگرفته از سایت انتخاب) و در سایت الف رتبه ایران در بین 110 کشور دنیا بنا بر واحد اقتصادیEIU در پله 87 قرار داده است ! ولی همین سایت ها به نقل از مراجع ذیصلاح جهانی رتبه ایران را از نظر آموزشی 51 می دانند!! پس چرا هیچ کس به نواقص سایر دستگاه های اقتصادی و صنعتی که رتبه های بدی را برای ما کسب کرده اند نمی پردازد ؟ چرا خودرو سازان ما ، شرکت های دولتی ما و...هیچ مشکلی ندارند ؟؟ و این معلم بی پناه است که آماج انتقادات است ؟ اگر معلمی در جایی برخورد ناشایستی با دانش آموز داشته باشد سریع در همه جا منعکس شده و همه او را تقبیح می کنند ! ولی کسی حرفی از کیفیت تولید کالاها و بهداشت و حمل و نقل نمی زند ؟
همه اینها - دستگاه های دولتی غیر آموزش و پرورش - چند برابر ما دریافتی و مزایا دارند ! و رتبه به این پایینی از نظر مراجع بین المللی دارند ! ولی مشکل همه ماییم ! ای عجب !!!! این آقاین و خانم های کارشناس که برای من و امثال من از نظریات دانشمندان حیطه روان شناسی رشد و آموزش و پرورش می گویند ! کی و کجا من و امثال مرا چنین آموزش داده اند ؟ و برای تدریس بروز و علمی و منطبق با استانداردهای جهانی آماده کرده اند ؟ چرا من و امثال من در دوران تحصیل در دانشگاه و مدرسه از این مسایل آگاه نشده ایم ؟ به ما چه داده اند که این همه از ما می خواهند ؟ چه کاشته اند که اکنون می خواهند برداشت کنند ؟
آیا مطالبی که این دانشمندان معروف غربی گفته اند با حال و روز من معلم ایرانی و دانش آموز من و مردم من انطباق دارد ؟ مثلاً مردم نروژ و سوئد و ژاپن و فرانسه و آمریکا و کانادا و انگلیس و ....نیز در شرایط ما بوده اند یا هستند ؟ خیلی عجیب است !! من باور نمی کنم ! پس ای کارشناسان عزیز متحد شوید و ما را به حال خود رها کنید و بیش از این نمک بر زخم ناسور ما نریزید ! اگر قاتق نان نیستید ، قاتل جانمان نیز نباشید ! ما را به خیر شما امیدی نیست .... معلم بی نوا و بی پناه و معلق در اقیانوس مشکلات را رها کنید ، اگر شفا نمی دهید !
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
من به شخصه دچار پارادوکس شده ام.
چرا تو این مملکت من معلم بیشترین زحمت رو همراه با محنت داشته باشم، در عین حال همه هم طلبکار باشند. دو مثال عینی و فراگیر میارم.
دانش آموز نمره نمیاره، مدیر به اولیا یاد میده برید یقه معلم رو بگیرید.!!!
بچه بی انضباطی میکنه نباید اون رو به دفتر مدرسه ارجاع بدیم، چون مدیر میگه معلم باید تحمل و صبر داشته باشه و تحمل کنه.
معیشت نداریم، شخصیت فردی و اجتماعی هم نداریم.
یک عده کوتوله های فکری، اخلاقی و... سر رشته امور رو در دست گرفته و در کمال ریا و تظاهر خون به دل معلم کرده اند.
افسوس که نیاموختی؛ خوشحالم که او آموخت ! (در نقد داستانک نشریه نگاه) مطلب ویژه