مهرماه آغاز فصل آموزش و پرورش است كه با 13 ميليون دانشآموزش و نزديك به 14 ميليون پرسنل از آموزگاران تا مديران و كارمندان در سطوح گوناگون، بزرگترين وزارتخانه دولت و مهمترين و البته حساسترين نهاد در كشور ناميده ميشود. در سراسر جهان با هر نظام حكومتي نهاد آموزش و پرورش جايگاه چنان برجسته و خطيري دارد كه در تمامي سطوح برنامهريزيهاي ملي اعم از اقتصادي، سياسي و بخصوص فرهنگي در نظر گرفته ميشود و در اولويت نخست قرار دارد.
اين ميزان اهميت براي همه دولتها و نظامهاي حاكم را ميتوان با بررسي ابعاد گوناگون از ساختار اجتماعي سياسي و شايد مهمتر از آن آيندهنگري محك زد. اگر بخواهيد درباره جامعهاي در هر كشوري تحقيق و بررسي كنيد و دريابيد كه حال و آينده اين جوامع چگونه است و در كجاي ماتريس پيشرفت يا عقبماندگي، سلامت يا بيماري، اميد و نا اميدي قرار دارد، نگاهي به نظام آموزشي و تربيتي كشورها از سر نقد و بررسي، نتايجي را در اختيار شما قرار ميدهد.
بسياري از جامعهشناسان و روانشناسان اجتماعي براين باورند كه دادههاي بررسي نظام آموزش و پرورش، حال و آينده جوامع و دولتها را آشكار ميسازد و ضرايب سلامت فرهنگي، رواني و در نهايت زيست معقول را نشان ميدهد.
براي شناخت و جست و جو درباره آسيبهاي اجتماعي و دريافت ريشههاي آن راهي جز نقد نظام آموزشي و پرورشي وجود ندارد. دولتها در برنامهريزي رشد، اولين و مهمترين نگاه را به نظام آموزش و پرورش دارند و در ارزيابي موفقيت برنامهريزيهاي كلان خود در نهايت به خروجي و محصول نظام آموزش و پرورش تكيه ميكنند.
در ايران از قبل و بعد از پيروزي انقلاب متأسفانه در رصد مشكلات در ابعاد گوناگون آن، آموزش و پرورش همواره در صدر قرار داشته و در گذر سال ها اكنون با انباشت كمبودها و ضعفها مواجه است. عناويني چون مشكلات آموزش و پرورش از كمبود بودجه و ناتواني مالي براي سرمايهگذاريهاي آموزشي و فرهنگي، كمبود فضاي آموزشي و فرسودگي ساختمان هاي مدارس و ابزار آموزشي، سطح نازل پرداختي حقوق و مزايا به معلمان و پرسنل وزارتخانه و مديران مدارس، نيازهاي گسترده به وسايل كمك آموزشي در سطوح گوناگون تحصيلي، بلبشوي شهريهها در مدارس به خصوص غيردولتي، تغيير كتب درسي سال به سال و آماده نبودن معلمان براي تدريس حين تحصيل و همراه نبودن آن با تغييرات هرساله كتب درسي، عقبماندگي در بهرهگيري از پيشرفتهاي تكنولوژي آموزشي و دور ماندن از توسعه در مقايسه با نيازهاي روز دانشآموزان و تحول نظام مديريتي، همسو نبودن با تحولات سياسي اجتماعي، فرهنگي و برنامهريزيهاي كلان اقتصادي دولت، نداشتن امكانات و غيرفعال بودن در پاسخ به نيازهاي دانشآموزان در ورزش، ايرانگردي و كمبودهاي اجرايي ساعات فوق برنامه از جمله معضلات دستگاه عظيم تعليم و تربيت است.
شايد نزديك به نيم قرن است كه اين عناوين و جملات درباره مشكلات آموزش و پرورش تكرار ميشود و همچنان حديث آن ادامه دارد. در اين تكرار طولاني، هم مسئولان آموزش و پرورش (دولت) و هم خانوادهها عادت كردهاند. اينجا و آنجا ترميمي صورت ميپذيرد، اما همه ساله در فصل آموزش و پرورش همچنان خبر گرفتاريها و مشكلات تكرار ميشود.
واقعيت اين است كه دولت جامعه در چرخه تغييرات، قادر به تنظيم نظام آموزش و پرورش استقرار يافته، پويا و در تحول مستمر در راستاي برنامهريزي توسعه پايدار نخواهند بود. نظام آموزش و پرورش در هر كشوري قبل از آنكه نيازمنديهاي بودجه مالي آن تأمين يا ابزارهاي آموزشي آن مدرن شود، يا توسعه شكلي پيدا كند، نيازمند تبيين سترگ فلسفه آموزشي و پرورشي است.
آموزش و پرورش كه بزرگترين نهاد فكري هر جامعهاي است، خود بايد برخوردار از فلسفه و نظامانديشهاي باشد تا مديريت كلان آن براساس فلسفه و دانش برآمده از آن استقرار پيدا كند. آموزش و پرورش فاقد تعريف فلسفي بجاي برنامهريزي، مدام گرفتار پاسخگويي به نيازهاي روزانه و تغييرات متداوم آن ميگردد.
دو مشكل بنيادين را در گذران بيش از نيم قرن از سير آموزش و پرورش در كشور، البته با تفاوتهايي، ميتوان رصد كرد. اول، نداشتن تعريف فلسفي، آنهم استقرار يافته و ريشهدار برآمده از فرهنگ ملي و ديني. دوم، سياستزدگي كه آفت عمده هر برنامهريزي استقرار يافته در نظام آموزش و پرورش است. اين هر دو مشكل از قبل و بعد از انقلاب همچنان وجود دارد و گريبان آموزش و پرورش كشور را در توفان تحولات مستمر و دورهاي گرفته است.
هر بار كه دولتي تغيير ميكند، آموزش و پرورش هم در مسير تغييرات آنهم بهصورت عمده «سياسي» قرار ميگيرد. اين است كه در آموزش و پرورش اين ضربالمثل رايج شده است «صبر كن تا از اين دولت به دولت بعدي! فرج است!» همين است كه بسياري گفتهاند و نوشتهاند «آموزش و پرورش با پوزش از مديران ارجمندش واقعاً رها است.»
« اگر گمان ميكنيد، رها نيست، نظر معلمان را بپرسيد: بديهي است منظور چند مدرسه خاص در تهران و احياناً برخي جاهاي ديگر نيست كه به همت آدمهاي ارجمند و والا همت با بودجهاي، خارج از بودجه دولتي، اداره ميشوند. آنها «خاص» هستند. منظور آموزش و پرورش عام و عمومي و فراگير كشور است.»
50 سال است كه هر سال در فصل آموزش و پرورش (مهرماه) همه (از دولت و ملت) اين جمله را تكرار ميكنند كه نظام آموزشي نيازمند تغيير است. طي نيم قرن اخير، لااقل چهاربار نظام آموزشي تغيير كرده و هر بار، پس از مدت نسبتاً كوتاهي «نظامي جديد» تبديل به «نظام قديم» شده است و نظام جديدتري جاي آن را گرفته.
اما مشكل نظام آموزشي حل نشده است ؛ نظام «نمره محوري» به جاي نظام «دانشمحوري» كماكان بر آموزش و پرورش حكومت ميكند و به رغم تلاشهايي كه شد، اين وضع ادامه دارد. اين تغييرات و سود و زيان آن آيا تاكنون در جايي محاسبه شده است و تفاوت محصول اين همه تغييرات پيدرپي آنهم با نام تحول در نظام آموزش و پرورش چه بوده است؟
امروز آغاز فصل آموزش و پرورش است. شايد تكرار دو اصل از مشكل بنيادين آموزش و پرورش در پايان اين نوشته كوتاه بيفايده نباشد كه نيم قرن است كه از نداشتن تعريف فلسفي آنهم استقرار يافته، ريشهدار و برآمده از فرهنگ ملي و ديني دوم، سياستزدگي پيدرپي و مرحله به مرحله در رنج است و در توفان امواج اضطرار بالا و پايين ميرود.
روزنامه اطلاعات
نظرات بینندگان
چرا باز هم مقرری ماه اول از فرهنگیان کسر شده؟؟؟؟؟؟
مدارس را همین مدیران سفارشی به نابودی و انحطاط کشیده اند
معلمین دیگر انگیزه کار کردن ندارند
دلیلش همین افراد هستند
اینها همه مشکلات ما معلمان است
درد ما یکی دو تا نیست
هیچی نگیم بهتره
این افراد برای حفظ صندلی خود دست به هر کاری میزنند و کارشان توهین و اهانت به سایر همکاران است
فقط کارشان نابودی انگیزه معلم و نابودی اینده دانش اموز است