فرا رسیدن مرداد و شهریور ماه مصادف است با سازمان دهی های بی سامان.
هر چند این بی سروسامانی گریبان گیر بخشی از نیروهای آموزش و پرورش است؛ اما در این جستار شرایط و موقعیت های متفاوت حاکم بر سازمان دهی نیروی انسانی بررسی می شود :
۱- مدیرانی که حلقه های حمایتی محکمی دارند؛ خود و حلقه ی آموزشی و اجرایی آنها از آسیب سازمان دهی های بی سامان درامان هستند.
۲- نیروهایی که ابلاغ ساعات تدریس خود را در روز سازماندهی از مسئول مقطع می گیرند.
این بخش از نیروهای آموزشی واژه ی نام آشنای" امتیاز " را می شناسند و آگاه هستند با دریافت تشویقی ،شرکت در کلاس های ضمن خدمت و مسابقات علمی ،فرهنگی که از سوی آموزش و پرورش برگزارمی شود؛ می توانند امتیاز خود را برای سازمان دهی ارتقا دهند. این امتیازات در طول سال تحصیل کسب می شود.
ابهامات مربوط به محاسبه ی این امتیازات به گونه ای است که قابل اندازه گیری نیست . یکی از معلمان متوسطه دوم از مشکلات سازمان دهی خود می گوید . او بیست و پنج سال سابقه دارد و نقطه کور سازمان دهی ها را چگونگی محاسبه ی امتیازات می داند .
او در ادامه می گوید:
همکاری با شانزده سال سابقه تدریس بدون هیچ تألیف و هیچ شاخصی که قابل اندازه گیری باشد در طول یک سال تحصیلی چه امتیازی کسب کرده است که در سازمان دهی سال تحصیلی جدید امتیازش بیشتر از من شده است؟ ناگفته نماند به ازای هر سال سابقه تدریس دوازده امتیاز به مجموع امتیازات اضافه می شود همکاری که بیست و پنج سال سابقه دارد امتیاز سنوات او سیصد امتیاز است و همکاری با شانزده سال سابقه خدمت صدونود و دو امتیاز سابقه خدمت اوست.
سؤالی که اغلب همکاران در طول سازمان دهی از یکدیگر می پرسند این است همکار در طول یکسال تحصیلی چه امتیازی می تواند کسب کند که اختلاف امتیاز در سابقه و مدرک را پشت سر بگذارد و امتیازش بالاتر از همکاری شود که سابقه و مدرکش از او بالاتر است ؟
واقعیت این است در ساختار بیمارگونه آموزش و پرورش وقوع این اتفاقات غریب نیست.
و غریب تر آن که مرجعی برای اقناع اذهان مشوش نیروهای آموزشی وجود ندارد.
عملکرد نیروهای ستادی از مرز "باری به هر جهت "عبور کرده است .
عادی شدن پاسخ های غیر مرتبط ،همچون دادن ابلاغ های غیر مرتبط گویا بخشی از شرح وظایف آنان است.
با این تفاسیر ، دورنمای تصمیمات بالادستان این وزارتخانه روشن نیست.
بحران گفتمان آموزشی - تخصصی معضل دیگری ست که به روند عادی سازی این پدیده ی نوظهور سرعت بخشیده است
فی المثل گفتمان رایج در برخورد با راهکارهایی که معلمان به مدیران خود پیشنهاد می دهند جملات" نمی گذارند "در توان من نیست " ؛بسامد بالایی دارد.
آیا معلمانی که در مدارس دولتی و یا غیر دولتی تدریس می کنند این توانایی را دارند در ارتباط کلامی با دانش آموزان و اولیای آنها از چنین گفتمانی استفاده کنند؟
از منظری دیگر آنچه به عینه و مکرر دیده می شود ؛ این است که برای برخی نیروهای ستادی و اجرایی "در همواره روی یک پاشنه می چرخد" و این نیروهای آموزشی هستند که باید پاشنه ی در های جابه جا شده ی آموزش را به دوش کشند و به سمتی بچرخانند که بخشنامه های فرادستان می خواهد.
در این تحولات رنگارنگ آموزشی کسی هم از نیروی آموزشی نمی پرسد آیا در پس چرخش پاشنه ی درهای آموزشی شما هم توان چرخش دارید ؟
و چنین می شود که نیرویی با مدرک دکتری ناگزیر است به مقطع ابتدایی منتقل شود و نیرویی با مدرک کارشناسی در مقطع متوسطه دوم بماند زیرا بنابر قوانین نانوشته ی آموزش و پرورش مدیر بنا بر توان اجرایی ذاتی خود می تواند تشخیص دهد کدام نیرو کجا سازمان دهی شود و به ظن خود پاشنه ی درهای مدیریت آنها روی متد "این است و جز این نیست" می چرخد.
درحقیقت اگر مدیر مذکور عهده دار مدارس خاص و هیأت امنایی باشد کسی نمی تواند آنها را در خصوص به کار گیری نیرویی کم تجربه و با مدرک کارشناسی (علی رغم وجود همکار با تجربه و با مدرک بالای کارشناسی) مؤاخذه کند .
این معادلات چند مجهولی در سازمان دهی نیروی انسانی آموزش و پرورش به اینجا ختم نمی شود.
در حالی که با تب تند هوشمند سازی مدارس مواجهیم شنیده ها حاکی ست ابلاغ معاونین فناوری از مقطع متوسطه دوم لغو شده است و برای سازمان دهی به مقطع دیگر فراخوانده شده اند .
به نظر می رسد در سال تحصیلی جدید معلمان در صورت استفاده از کلاس هوشمند و یا سایت خود باید عهده دار مسئولیت سایت باشند .
البته با نگرش کلی به برخی احکام چنین می نماید که ساختار و شرح وظایف در حیطه ی آموزشی ،ستادی فاقد توازن لازم است ؛ چنانچه نیروهای ستادی حجم کار یکسانی ندارند و از سوی دیگر نیروهای آموزشی نیز سختی کار آنان یکسان نیست و از مدرسه ای به مدرسه ای دیگر ،از پایه ای به پایه ای دیگر متفاوت است اما همان گونه که همگان می دانیم تفاوت چندانی در بند سختی کار نیروهای آموزشی و ستادی در احکام دیده نمی شود.
و در نهایت انتظاراتی که از رتبه بندی معلمان مدنظر فرهنگیان بود تحقق نیافت .
ارتقای جایگاه معلمی چیزی نیست که بتوان با ارسال بخشنامه به آن دست یافت . ساز و کاری که می تواند به عنوان شاخصی عینی و قابل اجرا به سازمان دهی های بی سامان پایان دهد در گرو کسب امتیازاتی است؛ که دست یابی به آن برای همگان در شرایط مساوی ممکن باشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
سلام
درودبرشمابانو
درواقع مدتهاست تمام امورمهم کشور به صورت باری بهرجهت اداره شده وتفکر«تافرداچه پیش آید» جای برنامه ریزی وقانون وقانونگرائی را گرفته است.
وچقدرزیبا تشخیص دادید این مطلب را در اداره کردن دستگاه آ،پ کشوررا.
در واقع حفظ پست برای اشخاص مهمترازبرنامه ریزی وپرکردن سریع جیب شخصی بجای رفاه اجتماعی روش مدیران ارشدگردیده است.
نمیدانم علت اصلی شایداین باشدکه فردائی برای خودمتصورنیستند واینگونه عملکرد به اینگونه تفکروترس بیشتردامن میزند.
شایداحساس اینکه پشتیبانی مردمی راازدست داده اند ولی غافل ازاینندکه ادامه چنین عملکردهای باعث به وقوع پیوستن همین امرخواهدشد.
بانکهاسازخودرامیزنند،استانهاتقریباخودمختاری اعلام کرده اند،فسادعلنی ومبارزه بافسادفقط شعار پوپولیستی و...آ،پ هم ازاین امرمسثنی نیست.
خداآخرعاقبت همه ماراختم بخیربرماید
یاحق
قصدچنین عملکردها وامتیاز دهی هایی ،برطرف کردن مشکلات فرهنگیان نیست.
فکرمکنم روش استعماری تفرقه بیندازوحکومت کن انگلیسی بر اینگونه عملکردها حکمفرماست تاهرگز بین فرهنگیان اتحادی ورت نگیرد ویا دوامی نداشته باشد.
این رفتارها به دور از شعائر اسلام،انقلاب وامام است ویا اگرهم اینچنین نباشد پس کوتوله های علمی درحال تصمیم گیری برای جمع هستندکه محتمل تراست.
آیاپسروهمسرغندالی شایسته هیأت مدیره صندوق یا دامادش شایسته مجتمع صنعتی اراک هست؟
اگرهست که مهم نیست چه نسبتی دارندامااگرشایستگی نیست پس رابطه فامیلی باعث حکومت کوتوله هابرسرنوشت اقتصاد ،آ،پ هستند.
مدیریت درایران بایدمتحول بشودوتا چنین نود اداره امور بهمین صورت باری بهرجهت ادامه خواهدیافت
وحقیرجواب تا فرداچه شود را به روشنی میدانم همانندهمه مردم.
آخر حرکت این اتومبیل بی ترمز ودرحال غلطیدن به ته دره انهدام تمام خودرو وسرنشینان خواب وبیدار و خود به خواب زدگان خواهدبود.
خداوندکمک کند وبیداری وهشیاری عطاکندبه رانندگان قبل از اینکه خود وسرنشینان این خوودرو را به نیستی بکشانند.
یاحق
این حماقتی است که مدیر و کارشناسان اداره منطقه 12 به کرات مرتکب شدن.
ابتدایی مقطع مهمی است مگه من منکر این مساله شدم.
حرف بر سر اینه که نیروی دکترا وفوق با مدارک مختلف از شیمی و ریاضی گرفته تا عربی و ادبیات و.. رو بعد از15 بیست سال سابقه تدربس در متوسطه رو فرستادن ابتدایی. نیروی کارشناس با ده پانزده سال سابقه در ابتدایی رو فرستادن متوسطه دوم.
کسی که سالها تو مقطع خودش تجربه کسب کرده، در مقطع خودش کارایی دارد.
حرف بنده بر سر بی اخلاقی مسیولان است، ااکثریت اونها پایبند اصل رابطه هستند. اگر واقعا مقطع ابتدایی نیازمند نیرو هست چرا باید اموزگار ابتدایی به متوسطه بفرستن.
کاش متوجه عمق این مشکل میشدیم و بر اساس کلیشه حرف نمیزدیم که مقطع ابتدایی مهم است.
بله مهمه اما مدبران و وزیران بی خرد که با اجرای طرح احمقانه6-3-3 این مقطع رو نابود کردن، باید جوابگو باشن.
متاسفم برای مدیران کل و جز آموزش و پرورش
نیست!؟ (من کلا با کاربردهای این واژه مصلحت مشکل دارم )
قبلا هم بی نظمی و عدم برنامه ریزی در آموزش و پرورش وجود
داشت لکن این بلبشوهای سالهای اخیر واقعا دیدنی و بعضا عامل
کرکر خنده است! (خخخخخخخخخخخخخخخخخخ )
علی ترابیان زلیوا
همکاران عزیز باسلام :
کارشناس آموزش راهنمایی شهرستان دلفان روش جدیدی برای محاسبه ی امتیاز در نظر گرفت که به عدالت بسیار نزدیکتر است او بجای امتیازاتی که در فرم های امتیاز بندی توسط همکاران درج میشد با استفاده از حکم 502وحکم کارگزینی سالانه مجموع امتیازات درج شده در حکم کارگزینی را بعنوان امتیاز درنظر گرفت که تمامی معیارها بصورت مستند در آن وجود داشت وبنظر بنده این روش مناسبی برای سازماندهی است وبه عدالت بسیار نزدیکتر است .
چرا مدیران مدارس هیأت امنایی باید حق انتخاب معلم داشته باشند آنها با چاپلوسی وخوش خدمتی پیش اداره این حق را به خودمیدهند که با بی عدالتی همکاران کم سابقه را جایگزین معلمان باتجربه وسخت کوش کنند
ای معلمان خواهشا باهم متحد باشیم وجلوی این پارتی بازی ها را بگیریم
چرا مدیران باید مدرسه را محل حکومت خود بدانند
چرا مدیران سازماندهی نمیشوند؟
مگه مدرسه ارث پدر اینها است
کار مدیران فقط فقط توهین کردن به همکاران خود در مدارس است
همیشه هم در حال غیبت کردن هستند
دو گانه بودن سازماندهی و انتخاب دبیران توسط مدیران در مدارس خاص باعث نوعی سردرگمی و بی نظمی شده است که از نظر من علت اصلی نافرجام ماندن بحث شده در تصمیم گیری و از لحاظ عملی ارتباط معلم و مدیر نقش مهم در اعتلای آموزش دارد لذا انتخاب دبیر توسط مدیر به دلیل مذکور دارای مزیت هایی می باشد از طرفی به نظر من جایگاه نظارتی روی انتخاب دبیران توسط مدیر بدون دخالت مستقیم شاید بتواند برخی مشکلات را تعدیل کند در بحث امتیازات شفاف بودن و تعدیل شاخص سابقه اتفاقا ضروری به نظر می آید در نهایت وحدت رویه یعنی دادن اختیار به انتخاب دبیر توسط مدیر با نظارت و همزمان گروه بندی دبیران از لحاظ امتیاز بندی منطقی و بر اساس عملکرد و شاخص های واضح می تواند کمک کننده باشد