یکی از مسائل مهم و چالش برانگیز که در زمان سامان دهی نیروها و نیز بستن سازمان مدارس انجام می شود ، رفتار خارج از قانون و نیز منطق برخی مدیران مدارس است .
گاهی اوقات اتفاق می افتد که مدیری جا به جا می شود .
بارها شنیده شده است که این گونه مدیران در هنگام سازمان دهی نیروهای مدارس و چینش نیروها به عملکرد و راندمان همکاران توجهی نکرده و بدون ارائه دلیل و یا مدرک محکم و یا قانع کننده فرد مورد نظر خود را جایگزین همکار قبلی می کنند .
بارها اتفاق افتاده است که برخی مدیران شرط پذیرش مدیریت در یک مدرسه را انتقال اتوبوسی و یا فله ای نیروهای مورد نظر و مطلوب خود به مدرسه مورد نظر نموده اند .
جالب آن است که این گونه مدیران حتی به خود زحمت نمی دهند در مورد پیشینه فعالیت و عملکرد نیروهای آموزشی یک مدرسه تحقیق کنند و زمانی که از آنان در مورد علت رفتارشان پرسش می شود پاسخ کلیشه ای بسیاری از آنان این است :
" من با این نیرو نمی توانم کار کنم " و بالعکس .
متاسفانه در بسیاری از موارد نیز ادارات و مناطق آموزش و پرورش به این رفتارهای غیرقانونی و خارج از ضابطه تمکین کرده و به نوعی استبداد مدیریتی این گونه مدیران را تایید و تضمین کرده اند .
حال پرسش این است :
معلمی که در یک واحد آموزشی کار کرده است و راندمان آموزشی خوب و کیفیت کار مطلوبی داشته است و گزارش های مختلف این روند را تایید می کنند چرا باید ثبات و امنیت شغلی وی توسط برخی مدیران مستبد نادیده گرفته شود ؟
نکته تاسف بار در این گونه موارد آن است که اگر این معلم بابت چنین رفتارهای سلیقه ای و خارج از ضابطه به واحدهای مختلفی مانند ارزیابی و رسیدگی به شکایات ، حراست و... شکایت کند معمولا به نتیجه ای نخواهد رسید و در بیشتر موارد رای به نفع مدیر خاطی صادر می گردد .
برخی از مدیران در آموزش و پرورش مدیریت را ملک طلق خود می پندارند .
از آن جا که این گونه مدیران بر اساس شایسته سالاری و نیز ارزیابی عملکرد واقعی مدیر نشده اند خود را بی نیاز از پاسخ گویی می پندارند .
مدیریت از نظر این افراد موهبتی است که از سوی یک فرادست به ایشان اعطا شده است و باید در مقابل همان فرد پاسخ گو باشد .
در واقع ، آنان بیش از آن که " مدیریت " کنند به امر " تیول داری " مشغولند !
فرضیه ای که در برابر این رفتارهای مستبدانه می توان ارائه کرد این است که سبک مدیریتی این گونه مدیران از نوع " بسته " بوده و به اصطلاح " باندی " کار می کنند .
این مدیران در مدارس شبکه ای را طراحی و مدیریت می کنند و بر اساس قاعده و طبیعت و نیز پیروی از اصل " خودی و غیرخودی " وجود فرد و یا افرادی " مستقل و منتقد " این چرخه را به هم زده و ریسک تصمیم گیری های غیرقانونی را افزایش می دهند .
در واقع ، این گونه مدیران از " هنر مدیریت " چیزی نمی دانند و یا نمی فهمند و نقدپذیری و توجه به تفکر مخالف در اندیشه آنان جایی ندارد .
برای این گونه مدیران ، معیار ارزیابی پای بندی به نظرات " مدیر " و تایید بی چون و چرای تصمیمات است .
اگر احتمالا کشف شود که یک معلم در یک مجموعه علی رغم کیفیت آموزشی و معیارهای قابل قبول ، " ساز مخالف می زند به بهانه های گوناگون این فرد طرد و یا حذف می شود .
منزلت و حرمت یک معلم مساله ای ناشناخته برای این دسته از مدیران است ؛ موضوعی که غالبا در طبقه بندی مطالبات فرهنگیان و معلمان مغفول واقع می شود و از نظر خیلی ها ، مطالبات فقط در حوزه " معیشت " قابل درک و فهم است !
متاسفانه در برخی مدارس ، قانون به ضد خود تبدیل شده است .
این وضعیت در یک هرم مدیریتی معیوب و متمرکز قابل تسری به سطوح فوقانی نیز می باشد .
می توان گفت رفتارهای مدیریتی برخی از مدیران مدارس بازتابی از رفتارهای مدیران در سطوح بالاتر و در سطح ستاد می باشد و این رفتارها کاملا یکدیگر را هم پوشانی می کنند .
مدیری که در سطح ستاد ، اداره کل و در سطح پایین تر منطقه و یا ناحیه نیروهای مورد نظر خود را به صورت اتوبوسی جا به جا می کند ، در پایین ترین سطح یعنی " مدرسه " این گونه رفتارها بازتولید می شوند و دیگر آن مدیر در سطح بالا نمی تواند مانع از بروز رفتارهایی شود که خود منشا آن بوده است و این رفتارها به تدریج به یک نرم ( هنجار ) در رفتارهای مدیریتی تبدیل می شود .
رفتارشناسی برخی مدیران نشان می دهد که از نظر آنان قوانین و آیین نامه ها ، چیزهای تزیینی هستند و ملاک برای مدیریت حرفه ای از نظر آن ها چیز دیگری است که فصل مشترک آن " سلیقه " است .
البته این " سلیقه " که در پشت " منافع " پنهان شده است به صراحت خود را نشان نمی دهد .
برآیند چنین رفتارهایی در نهایت کیان تعلیم و تربیت و اهداف مهم آن را نشانه می گیرد و قربانی مهم این گونه رفتارهای مستبدانه و سلیقه ای ارکان آموزش و پرورش یعنی دانش آموزان و معلمان هستند .
معیار نهایی برای مدیریت که هنر کار کردن با همه افراد و نه لزوما افراد هم فکر و هم سطح است باید " قانون " باشد .
واقعیت ها نشان می دهند که مکانیسم های نظارتی در حوزه آموزش و پرورش به وظایف خود درست عمل نمی کنند و در بسیاری از موارد ، بودن و یا نبودن آن ها یکی است !
همه ذی نفعان یک واحد آموزشی باید در برابر عملکرد خود پاسخ گو بوده و فعلا بهترین ابزار برای تصحیح قوانین و نرم های غلط نهادینه شده ، رسانه و رجوع به افکار عمومی و اعمال نظارت همگانی است .
نظرات بینندگان
مطمن باشید که همه این مدیران سوگلی سر وقت دم مدیران ستادب و اداری رو میبینند. بالاخره یک سفره ای باز شده دور همی دارند میخورند.
همه هم میدونند که صدای معلم به هیچ جا نخواهد رسید.
خلاصه گور پدر معلم و معلمی.
بعضی از مدیران حتی فراتر از دستورات اداره عمل میکنن دیگه خود اداره هم نمی تونه بهشون امر و نهی کنه. اسم اینا رو نمیدونم چی باید گذاشت.
سپاس اقای پور سلیمان
دوست عزیز
از محبت شما سپاسگزارم .
پایدار باشید .
ما معلمها حتی بین خودمان هم درگیری وجود دارد
تا یک نفر مدیر مدرسه میشه شروع میکنه به همکارهای خودش بی احترامی ونابودی انگیزه کار کردن همکاران خود
عوامل اجرایی مدرسه که هروز یکیشون غیبت داره ویک روز درمیان غیبت می کنند هر وقت که دوست دارند میان و میرن معلوم نیست حقوق چی رو میگیرند
اگر والدین یا دانش اموزان با معلم درگیرشوند و حتی معلم را تیکه پاره کنند عوامل اجرایی که تعدادشان در بعضی از مدارس کشور از عوامل اموزشی هم بیشتر است نه تنها کمک معلم نمی کنند که حتی طرف والدین و دانش اموزان را می گیرند
برای اینکه نکند صندلی مدیریت یا معاونت خود را از دست ندهند
صددرصد بار و مسئولیت مدارس هم روی سر معلم بدبختی است که سر کلاس درس میره
ولی عوامل اجرایی هوا سرد میشه -برف بیاد- بارون بیاد-حوصله نداشته باشند-جلسه های دروغی داشته باشند هر روز غیبت می کنند
اینها ماهانه 100000تومان هم زیادشونه
واقعا تحلیل درست و کاملی بود
به نظرمن مدیریت سلیقگی شده و این مدیران هستن که بنا بر موقعیت خود رفتارهای متفاوتی را انجام میدهند و جالب اینجاست که هم ما هم شما هم آنها میدانند رفتارها سلیقگی ست ولی جز سکوت کاری نمیشود کرد.
باتشکر از شما که حداقل جایی هست که راجبش حرف زد... ممنون.
معنای حرف تو این است که هرکس طی بیست وپنج سال گذشته که تو از این مدرسه به اون مدرسه.... بودی، معلمانی که به درس دادن مشغول بودن و سالیان سال در یک دبیرستان خدمت می کرند،آدمای بدی بودند؟ یا عضو باندی بودند؟که صد البته اینطور نبوده و نیست و تو مشغول بیگناه نشون دادن خودت و گناهکار شون دادن همه ی مدیرانی هستی که همگان باالاتفاق تو رانخواستن و مدیرانی که تو را نخواستند از ادوار مختلف بودند و در هرردوره ای چپ و راست.اصلاح طلبو اصولگرا بودند و همگان تو را به یک دلیل خواستند و آن ناتوانی در تدریس و تحت فشارقراردادن خانواده ها بود ،نه باندبازی و نه هیچچ دلیل دیگر
تو جواب این قسمتو بده ما خودمون آماراون قسمت که مربوط به قبولی های امتحان نهایی است را خودمون داریم لازم نیست برای خودت درصد بزنی والبته تو 66درصد را برای خودت رقم زدی .میدونی نفرات قبل از تو در اون دبیرستان 99و 100درصد قبولی براشون یک کار خیلی معمولی بود
١)اون تيم پاكدستي كه تو و همفكرات براي تخريب و بي حرمتي و بي آبرويي آنها تلاش كردي هنوزم هستن و مشغول كسب درآمد مادي و معنوي خيلي بيش از قبل هستند نتيجه ي تلاشتون چي شد؟
٢)آيا از علم هواشناسي كه رشته ي تخصصي توست استفاده كردي كه با دانستن ساعت ١٨و١٨:٠٦تونستي بفهمي من مدركم چيه؟
٣)علت اين كه در ده سال اخير تمام مديران تورا در اختيار منطقه گذاشتن چيه؟
٤)آيا اخراج شما از اون دانشكده كه درس ميدادي با اون اخراجهاي موبوط به خريدو فروش سوالات اون سالها ارتباطي داره؟
٥)با بازنشسته شدن يا استعفا يا بركناري مديران دبيرستان آيا كسي تورو براي تدريس دعوت كرده اصلا كسي مايله با تو كار كنه؟
که البته نمیتونم بذارم به حساب تألمات روحیت چون اگه متألم بودی این یک سوالی رو که جواب دادی هم جواب نمیدادی والبته جنابعالی کلا روح متألم و روانی تنگ نظر داری که ناتوانی در تدریسو با تحقیق در امورسایرین و تخریب شان جبران میکنی
شما از همه بهتر می دانید که در دبیرستان شهید علی محمدی پس از روی کارآمدن مدیر جدید جناب فدایی، تنها کسی که با جان و دل به همکاری با مدیر ادامه داد این حقیر بود و در جلسات متعدد که با حضور جنابعالی و مدیر دبیرستان و برخی اعضای انجمن تشکیل شد برای مدیر جدید که باززحمات جنابعالی و آقای تقی پوربازرگانی و جمع آوری امضادردبیرستانهای بهشتی و شاهد به کمک جناب هنرمندی و جناب اسدپور منجربه روی کارآمدن آقای فدایی شد ،از هیچ حمایتی دریغ نکردم وحتی مقابل همکاران بانفوذ خودم قرار گرفتم وحتی در تابستان برای جنابعالی کلاس فیزیک سوم در برنامه قرار دادیم ولی متأسفانه شما نتوانستید رضایت دانشآموزان و اولیاراجلب کنید و باید واقع بین باشیم و بدانیم که مدیر جدید که همسو باجنابعالی بود و نمیتوان برای ناراحتی اوللیا ،مدیررامقصردانست با اینکه من از آقای فدایی دلخورم وبه همین دلیل از آنجا به دبیرستان فرهنگ رفتم ولی درمورد شما ایشان مقصر نیست شما باید خودتان را تقویت کنید و نارضایتی مردم را به گردن مدیر نیندازید