مدیران غالبا به گروههای غیررسمی نیرومند بدگمان هستند. چه عاملی باعث این بدگمانی شده است؟ آیا گروهها قدرتمند هستند؟ آنها این قدرت را از کجا آوردهاند؟ واقعیت این است که گروهها از قدرت بالقوهای برخوردارند و میتوانند رفتار و عملکرد اعضای خود را کنترل و هدایت کنند.
در یک گروه، تشکل یا نظام اجتماعی، سه مؤلفه وجود دارد که بر یکدیگر اثر متقابل دارند و باعث قوام و دوام تشکیلات میشوند. نگرش یا دید، عکسالعمل افراد نسبت به یکدیگر و انجام فعالیتها. هر تغییری در یکی از این مولفهها باعث تغيير در دو مولفه دیگر میشود. انجام فعالیتهای شغلی سبب ایجاد رفتار متقابل در افراد گروه میشود.
فعالیت افراد عضو، بازخورد و رفتار متقابل و نهایتا نگرش مثبت افراد را به همراه خواهد داشت.
نگرش مثبت یا احساس همدلی منجر به رفتار متقابل و در نتیجه اصلاح فعالیت افراد میشود. ارتباط دو به دوي این مولفهها به مرور زمان آنچنان محکم و استوار میشود که گسستن آن امکانپذیر نخواهد بود. در این شرایط، تشکیلات قوی میشود و نظرات به یکدیگر نزدیک میشود و ارزشها و هنجارها در تضاد نخواهد بود. اعضاي تشکیلات بهراحتی نظرات یکدیگر را میپذیرند و افراد غیرهمراه به سادگی طرد خواهند شد. اثرات متقابل این مولفهها در گروه، هماهنگی و همنوایی و ادراک و رفتار افراد را در پی خواهد داشت.
تشکیل گروههای این چنینی سبب توانمندی اعضاي گروه خواهد شد. آنها میتوانند اراده کنند و خواستههای خود را به مدیران شان بقبولانند. این همان قدرتی است که مدیران از آن وحشت دارند. گروهها میتوانند بلافاصله با هر تصمیم هیأتمدیره که با خواستههای آنها همخوانی نداشته باشد مقابله کنند. با این وجود؛ حضور نیرومند گروههای غیررسمی الزاما به معنای وجود یک نیروی مخرب برای مدیران نیست.
در صورتی که مدیران یک هماهنگی میان اهداف خود و اهداف کارکنان و گروههای تشکل برقرار کنند، این گروهها نه تنها مضر نخواهند بود بلکه میتوانند نیروهای سوقدهنده قدرتمندی در نیل به اهداف سازمانی و خواستههای مدیران باشند.
نظرات بینندگان
آقای پور سلیمان عزیز،چرا در رابطه با کمپین آزادی معلمان در بند که کانون صنفی معلمان ایران (تهران )به راه انداخته است شما فعالانه شرکت ندارید؟واقعا این عدم همراهی دلیل خاصی دارد؟برایم سوال است.خیلی مایلم دلایلش را بدانم.