صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

محمدرضا حیدری/ آموزگار - قم

چشیده‌ بودم لذّت معلّمی. زندگی کرده بودم رازِ زیستن را

 لذت معلمی و ساختن انسان

  این سه غنچه‌ی نوشکفته مرا غرق در خیال می‌کنند. مرا می‌برند به خاطرات سال‌های نه‌چندان‌دور. رهایم می‌کنند در باغچه‌ی پرخیالِ قیصر. می‌نشینم پای بحثِ گل و غنچه.
محمّدامین خجالتی و سر‌به‌زیر بود. مردمک‌ چشم‌هایش از مواجهه با هر مردمک دیگری گریزان بود. وقتی صدایش می‌زدم، می‌ایستاد. با چشمانی که به زمین دوخته‌شده‌بودند و مشت‌های گره‌کرده که در راستای تنش آرام می‌گرفتند. از سرخی گونه‌هایش می‌شد حدس زد که کف دستانش نیز خیس از عرق است. از دور می‌شد تپش قلبِ مهربانش را شنید. با هر تپش، اضطراب بود که در رگ‌هایش جاری می‌شد‌. پرسشم را بریده‌بریده و آرام پاسخ می‌داد. با هم‌کلاسی‌هایش دم‌خور نبود. با بچّه‌هایِ فامیل نیز گرم نمی‌گرفت. رنگ‌های تفریح تنهایِ تنها روی سکوی‌سیمانی دور حیاط می‌نشست. بدون اینکه حرفی بزند. تنهایی‌اش را از سکوت پر می‌کرد.
درس نهم فارسی خوانداری پایه‌ی ششم، شعری‌ست از قیصر امین پور. عنوان آن رازِ زندگی‌ست. مناظره‌ای‌ست بین غنچه و گل در باب زیستن.
می‌خواهم نمایشی ترتیب بدهم. راوی می‌خواهم و غنچه‌ای و گلی. فکری به سرم می‌زند. من راوی می‌شوم. بلبل‌زبانِ‌کلاس، نقش گل را به عهده می‌گیرد. نقشِ غنچه را نیز به محمّدامین می‌سپارم.
محمّدامین در گوشه‌ای چمباتمه می‌زند و با دلی گرفته، می‌گوید:


«زندگی
لب ز خنده بستن است
گوشه‌ای درونِ خود، نشستن است.»
بلبل‌زبان خنده سر می‌دهد و می‌گوید:
«زندگی، شکفتن است
با زبانِ سبز، راز گفتن است.»


رو می‌کنم به غنچه، به محمّدامین و روایت می‌کنم باقی‌مانده‌ی شعر را:
گفت‌وگوی غنچه و گل از درون باغچه
باز هم به گوش می‌رسد
تو چه فکر می‌کنی؟
راستی کدام یک درست گفته‌اند؟
من که فکر می‌کنم
گل به رازِ زندگی اشاره کرده است
هر‌چه باشد او گل است
گل، یکی دو پیرهن
بیشتر ز غنچه پاره کرده است


آن‌روز و در آن لحظه، محمّدامین سرش را پایین انداخت و هیچ نگفت. چند هفته بعد، مردی به مدرسه آمد و با تعریف و تمجیدهایش مرا خجالت‌زده کرد. آن‌مرد، پدرِ محمّدامین بود. گفت محمّدامین چند وقتی‌ست با بچّه‌هایِ فامیل همبازی می‌شود. گفت می‌دانم این ثمره‌ی تلاش شماست. دستش را به گرمی فشردم. لبخندی زدم و گفتم این وظیفه‌ی من است. من هم خوشحالم.
 آن‌شب از شوق تا صبح خوابم نبرد، چرا که چشیده‌ بودم لذّت معلّمی. زندگی کرده بودم رازِ زیستن را.

لذت معلمی و ساختن انسان


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

دوشنبه, 13 ارديبهشت 1395 15:31 خوانده شده: 1821 دفعه چاپ

نظرات بینندگان  

پاسخ + +3 0 --
معلم عجیب 1395/02/13 - 19:33
دستت درد نکند دعای او و دعای ما توشه اخرتتان. خدا به شما عکر باعزت دهد.
پاسخ + +2 0 --
همکارشما 1395/02/13 - 21:46
سلام وعرض ادب،همکارعزیزسربلندوپایدارباشید.*
پاسخ + +2 0 --
ارادتمند قم 1395/02/14 - 06:25
دستت درد نکنه سالار/ قم مدرسه کوثر پردیسان پایه دوم/ب.ح.
پاسخ + +2 0 --
بابک 1395/02/14 - 17:24
بسیار عالی و با احساس نوشته اید.

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور