نگاهی به تاریخچه ی زندگی بشر نشان می دهد که معلمان همواره با نقش روشنگرانه ی خود در جوامع، به هدایت انسان ها در مسیر رشد و پیشرفت های مهم اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و علمی کمک نموده اند. تاریخ یک قرن اخیر جامعه ی ایران گواه خوبی بر این مدعاست.
به جرئت می توان گفت نظام های آموزشی چه در سطح دانشگاه و چه مدرسه با پیشگامی عناصر خود که در واقع روشنفکران جامعه به حساب می آمدند توانستند تغییرات اساسی و حیاتی را در بطن جامعه ی ایرانی سبب شوند و موجبات بسیاری از اصلاحات گسترده را در ابعاد گوناگون سیاسی، اجتماعی، و فرهنگی فراهم آورند به طوری که تغییر نظام های سیاسی در ایران ، پدید آمدن نهادهای قانون گذار و اجرایی برآمده از مردم و نهایتا حرکت به سوی ایجاد یک نظام مردم سالارانه همگی تا حد بسیار زیادی مرهون تلاش های روشنگرانه ی اقشار دانشگاهی و معلمان بود. همین مسئله به خوبی نشان می دهد که شمار بسیاری از عاملان اصلی اصلاحات و پیشرفت های اجتماعی و فرهنگی نه در ارکان حاکمیت که درون نظام های آموزشی و تربیتی جامعه قرار دارند و آن ها هستند که همواره و مستقل از هرگونه قدرت حاکمیتی می توانند ایده آلهای یک جامعه را به تصویر کشیده و جهت دهنده ی افکار و رفتارها در سطوح خرد و کلان به سوی آن آرمان ها باشند.
از سوی دیگر رکود یک جامعه و عدم تحرکات مثبت و اصلاح گر در آن می تواند نشان از رکود در سیستمی باشد که محل فعالیت و اشتغال معلمان و اساتید است.
در واقع نظام های آموزشی اگر دچار رخوت شوند و عاملان آن از نقش تاثیرگذار خود دور بیفتند آن گاه بایستی انتظار جامعه ای را داشت که در لابه لای حجم زیادی از معضلات گوناگون اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصای، علمی، و ... در حال درجا زدن است. لذا در بحث از اثرگذاری مصلحان اجتماعی و در راس آن ها معلمان، بایستی به نقش عاملیت آنان در جامعه نگاه دقیق و جدی داشت.
مفهوم عاملیت را می توان با وام گرفتن از مباحث روان شناسی و آنچه که از آن به عنوان توانایی مدیریت ابعاد وجودی خویشتن و یا خودنظم دهی تعبیر می شود تشریح نمود. در واقع آنچه توانایی مدیریت و نظم دهی ابعاد وجودی فرد را به وی می دهد احساسی است از عاملیت فردی و قدرت کنترل بدین معنا که فرد خود را بر رویدادهای زندگی و ابعاد محیطی، رفتاری، عاطفی و شناختی خود مسلط دانسته و از باورهای خودکارآمدی مناسبی برخوردار باشد. چنین فردی می تواند با مدیریت انگیزه ها، افکار و رفتار خود و نیز محیط پیرامون در جهت دست یابی به اهداف معین گام بردارد. بدین طریق معلمی که با رشد باورهای خودکارآمدی و احساس عاملیت درون خود به توانایی مدیریت خویشتن و محیط پیرامونش دست یافته باشد نه تنها خود را در برابر پیچیدگی ها و چالش های حرفه ی خود توانمند می بیند بلکه از انگیزه ی لازم جهت ایجاد تغییرات مثبت و اصلاحات در امر تعلیم و تربیت افراد برخوردار می گردد.
رجوع به مفهوم عاملیت معلم در کلام توماس سرجیوانی، استاد صاحب نظر تعلیم و تربیت، می تواند به توضیح هرچه بیشتر آن کمک کند. سرجیوانی عقیده دارد معلم در ایفای نقش آموزشی و تربیتی خود می تواند به عنوان "منشا اثر" عمل کرده و یا اینکه تنها "بازیچه ای" باشد برای اجرای آنچه دلخواه دیگران است. او می نویسد:
"زمانی که معلمان، معناداری و هدف مندی، کنترل، و مسئولیت شخصی را در کار تجربه می کنند، بیشتر به عنوان منشا اثر عمل می کنند تا بازیچه. یک منشا اثر عقیده دارد که انتخاب خود او، رفتار را تعیین می کند. در مقابل، یک بازیچه عقیده دارد که نیرو های بیرونی ورای کنترل او، رفتار را تعیین می کنند.
منشا اثر دارای احساسی قوی از علیت شخصی است. او عقیده دارد که می تواند بر رویدادها و شرایطی که در محیطش وجود دارد، تاثیر گذارد. در مقابل، بازیچه عقیده دارد که نیرو های ورای کنترل او هستند که آنچه را انجام خواهد داد تعیین می کنند. ... احساس بازیچه بودن یک احساس شدید از ناتوانی و بی کفایتی را در افراد ایجاد می کند. ... افراد تحت تاثیر شرایط معمولی و طبیعی تلاش می کنند تا در تاثیر گذاشتن بر رویدادها و موقعیت هایی که محیط آن ها را تشکیل می دهندو تغییر آن ها، موثر باشند. آن ها تلاش می کنند تا عاملان علی و منشا رفتار خود باشند. در غیر این صورت، آن ها سرخوردگی، ناتوانی، و اغلب انزوا را تجربه می کنند." (نقل از کتاب سرپرستی و نظارت آموزشی ، سرجیوانی و استارات 2008، ترجمه ی طاهری و شعبانی 1393)
اگر چه تاکید عمده ی سرجیوانی در این گفتار بر نقش عاملیت معلم در بهبود بخشیدن به حوزه های آموزشی و تربیتی است اما نباید از نظر دور داشت که رکن اصلی هرگونه اصلاح و بهبود اجتماعی نیز در گرو بهبود بخشیدن به نظام تعلیم و تربیت آن جامعه است و همان طور که پیش از این گفته شد معلمان و دیگر عوامل آموزشی و تربیتی چه در سطح مدرسه و چه دانشگاه هستند که می توانند با هدایت و جهت بخشی به اندیشه ها سبب رشد و ارتقای جامعه گردند و لذا آنچه در وهله ی اول ضروری به نظر می رسد این است که آن ها خود را توانا بر ایجاد دگرگونی و عامل در محیط بدانند. تا زمانی که فرد خود را عامل اصلی در پی ریزی سرنوشت و زندگی خود نداند و تا زمانی که نتواند چنین باوری را به مهارتی جهت مدیریت خویشتن بدل کند نمی توان از او اتنظار داشت که در اثرگذاری و ایجاد تغییرات مثبت در اجتماع پیرامونش موفق باشد.
رشد و پرورش احساس عاملیت فردی در هر یک از اعضای نظام آموزشی می تواند به تدریج سبب پدید آمدن نوعی از احساس عاملیت جمعی گردد و این باور جمعی که معلمان منشا اثرات اصیل و بنیادی در جامعه هستند را توسعه دهد. اگر چه در بسیاری از جوامع امروزی تلاش می شود تا از طریق فرآیندهای مختلفی چنین توانمندی هایی را در معلمان رشد دهند لیکن بار اصلی چنین مسئولیتی بر دوش خود فرد معلم است تا با تجهیز خود به معارف اصیل حاصل از مطالعه و پژوهش و مقاومت در برابر مشکلات و سختی های حرفه ی خود به چنین احساسی دست یازد و در جهت بالفعل ساختن توانایی ایجاد تغییر گام بردارد.
او باید تلاش کند تا از درون چالش ها و مطالبات غالبا دشوار حرفه ی خود به احساسی از معنا دست یابد و به جای تکیه بر انگیزه های بیرونی که غالبا ناکافی و ناکارآمد هستند سعی در کسب رضایت مندی از انگیزه های درونی خود نماید.
معلمان همچنین باید بکوشند تا عامل بودن را به فرهنگی جمعی تبدیل کرده و در تقویت آن در بین خود همت گمارند.
بدون شک هیچ نهاد بیرونی، چه دولتی و حاکمیتی و چه غیردولتی، هرگز نمی تواند چنین احساسی از تاثیرگذاری و عاملیت را درون جامعه ی فرهنگی رشد دهد به جز اینکه معلمان خود برای دست یابی به آن در مقابل محدودیت ها و موانع و تنها با اتکا بر هماهنگی و اتحاد فی ما بین خود پایداری و کوشش کنند.
معلمان به عنوان منشا اثرات مثبت اجتماعی نقش خود را از کلاس های درس فراتر می برند و هرگز خود را محدود به مرز های کلاس و کتاب های درسی نمی دانند. همگی یقین داریم تا زمانی که نقش جامعه ی فرهنگی در اصلاح امور جامعه دوباره برجسته و بارز نگردد و تا زمانی که معلمان از عاملیت خود برای رشد و ارتقای خود و محیط پیرامونی بهره نگیرند، هیچ امیدی نمی توان به اصلاحات بنیادی در جامعه و رفع معضلات ریشه دار آن داشت.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
کار به جایی رسیده که اکثر مباحث زنگ تفریح مدارس پیرامون بازنشستگی پیش از موعد همکاران شده حتی کسانی که گاه داری سابقه 15 تا بیست سال هستند پیگیر موضوع بازنشستگی خود هستند
شاید بعضی از اشخاص بیایند و بگویند معلمان دیگر عشق به معلمی ندارند که اصلا اینگونه نیست خود من تاکنون تعداد زیادی تشویقی استانی و شهرستانی دارم و نزدیک 1000 ساعت ضمن خدمت اما دیگه دلسردم و پیگیر بازنشستگی با 18 سال سابقه
از شعار تا واقعیت ملموس و عینی زندگی بد معلمان فاصله بسیار است تا کی فقط در روز معلم چند مسئول میخواهد بیاید و از برکات اخروی معلمی بگویند.
واقعیتی تلخ که باورش واقعا سخته. آخه معلمی که تمام جوونیش رو تو این سیستم هدر داده, چطوری این قضیه رو هضم کنه؟!!!!
حالا نتیجه زیادی بودن سرخوردگی رو میاره, و این ناهنجاری خودش رو به صورتهای مختلف نشان خواهد داد. و اگر به صورت انتقام تبلور کنه میتونه خیلی هزینه بر جامعه داشته باشه.
تربیت نسلی بی هویت و بی ریشه و....
متاسفانه معلمان با وا دادن در مقابل طیف چاپلوس سازمان (کادر اجرایی و فراری از کلاس) ارزش کار و قلم خود را زیر سوال برده و متاسفانه تسلیم جو سیستم شده اند.
من.نمیدونم واقعا چگونه میشه اعتماد به نفس و نیروی درونی رو به معلمان بازگرداند. تا زمانیکه معلمان خود رو باور نداشته باشند, چگونه میتوان از دیگران توقع این باور را داشت.