در فرهنگ های لغت از واژه تحصیل با معانی مختلفی یاد شده است مثل به دست آوردن ؛ دانش آموختن ؛ حاصل کردن و... از این معانی این گونه می توان استنباط کرد که وقتی دانش آموزی به مدرسه می رود و درآن جا تحصیل می کند مراد آن است که وی قصد دارد چیزی را کسب کند و دانشی بیاموزد .
به واقع کجایی این معانی با روح آموزش و پرورش سازگاری دارد ؟ وقتی دانش آموزی گواهی پایان تحصیلات دوره ی ابتدایی را می گیرد ،مگر چیزی به جز یک سری نمرات محض کسب کرده است؟
به تصور من مادامی که جد و جهدی در این خصوص توسط دانش آموز صورت نگرفته باشد و دانش آموز به موضوعی که خود در نظر دارد نیامیزد نمی تواند از آنچه در اختیارش به زور گذاشته می شود بیاموزد .
منصفانه اگر به سیستم آموزش و پرورش کشورمان نگاهی بیاندازیم آموزش و پرورش ما بیشتر در تلاش است یک سری مفاهیم محض را به دانش آموز انتقال دهد ؛مفاهیمی که به صورت تئوریک در کتاب ها به او تحمیل می شود و حاصل آن می شود نارضایتی ؛ این نارضایتی در جنبه های مختلفی بروز می کند که دردناک ترین آن خاتمه دادن به زندگی فردی است که این روزها به کرات شاهد آنیم .
اگر بر سربرگ مدارک فارغ "التحصیلان" از واژه فارغ از "التحمیلان" استفاده می شد به نظر مناسب تر می آمد چرا که باید به این سئوال بی جواب پاسخ بگوییم ؛ در کجایی این فرآیند دانش اندوزی ؛ دانش آموزان نقش مستقیم داشته اند ؟ و یا کجای این فرآیند ؛ دانش آموز درس زنده بودن و زندگی کردن را آموخته که امروز انتظار داریم به زندگی خود خاتمه ندهد ؟
در وزارت آموزش و پرورش کتاب های درسی تالیف می شوند و در اختیار معلمان قرار می گیرد ؛ معلم ها مطالب آن را که صرفا یک سری مطالب تئوریک هستند به دانش آموزان منتقل می کنند نتیجه را نمی توان تحصیلات نامید مگر آن که فرض مان بر این باشد که حاصل این چیزی که به دانش آموزان تحمیل می شود چیزی است که آموزش و پرورش به دست می آورد نه چیزی که دانش آموز می خواهد به دست بیاورد .
حاصل این نوع نگاه می شود خودکشی هر روزه دانش آموزان یکی پس از دیگری ؛ دیروز در یزد امروز در کرمانشاه ؛ و فردا در جای دیگر .
برآیند ناکارآمدی سیستم های آموزشی که دانش آموز را صرفا یک دریافت کننده محض می داند که قرار است به دانشگاه برود و در آنجا هم یک سری اطلاعات محض دریافت کند و در پایان منتظر باشد تا شاید کاری بیابد میشود خودکشی .
البته به زعم من خودکشی پیش از این ها اتفاق افتاده ؛ زمانی که نقش آموزش به معنای واقعی خود به محفوظات آکادمیک خلاصه شد و آموزش و پرورش صرف دادن چند عدد در یک برگه دانش آموزی با عنوان کارنامه که در آنجا او را فارغ تحصیل می شناسد عملا در فرآیند خودکشی دانش آموزان راه را هموار کرده است .
در آشفته بازاری که هر روز در تصمیمات هیجانی از سوی مسئولین گرفته می شود نمی توان انتظار ثبات داشت ؛ مثلا زمانی که هنوز یک دستور عمل مشخص و ثابتی برای تعیین رشته دانش آموزان پایه نهم متوسطه صادر نشده ؛ چه انتظاری می رود که این دانش آموز بتواند برای آینده خود تصمیم بگیرد ؛ از این ها نیز که بخواهیم فراتر برویم باید ببینیم وقتی آمار و ارقام تکان دهنده ای توسط مسئولین در خصوص حجم سنگین بیکاری در میان فارغ تحصیلان دانشگاهی منتشر می شود چه امیدی به این می رود که دانش آموز دبیرستانی زیر گرده ی اضطراب های شخصی ، انتظارات پدر و مادر، نمرات امتحانی و کنکور و... تاب بیاورد .
من نمی خواهم مرثیه سرایی کنم ولی این قطار کشنده ی آموزشی به این زودی قصد توقف نخواهد داشت ؛ آن روزی که دانش آموزی چاقو به دست می گیرد و معلم خود را می کشد شک نباید کرد دیر یا زود به سراغ خودش هم خواهد رفت .
نمی دانم این سیستم به هم ریخته کی می خواهد بفهمد که بخش اعظم نظام های آموزشی کشورهای جهان روی مهارت آموزی دانش آموزان در خصوص زندگی سالم سرمایه گذاری می کنند . اینکه دانش آموز چگونه می تواند در امتحان زندگی موفق بیرون بیاید .
بر اساس آمار اعلام شده از سوی سازمان پزشکی قانونی کشور در 9 ماهه امسال 3125 تن در حوادثی که مشکوک به خودکشی تشخیص داده شد، جان خود را از دست دادهاند که از میان آنها 982 تن را زنان و 2143 تن را مردان تشکیل میدهند.
بر همین اساس در مدت مشابه سال 91 نیز 2740 تن به علت آنچه که پزشکی قانونی آن را مرگ مشکوک به خودکشی تشخیص داده بود، جان خود را از دست دادهاند.
بررسی دو آمار در 9 ماهه سال 91 و 92 از افزایش 14 درصدی آمار مشکوک خودکشی در کشور حکایت دارد.
گزارش های اعلام شده از طرف سازمان پزشکی قانونی کشور در 12 ماهه سال گذشته در مجموع 3640 مرگ مشکوک به خودکشی در کشور روی داده است که از این تعداد 2530 نفر را مردان و 1110 تن دیگر را زنان شامل میشوند.
بر این اساس در سال گذشته استان های تهران با 409، کرمانشاه با 271 و گیلان با 231 مورد فوتی بیشترین و استان های خراسان جنوبی با 18، کهگیلویه و بویراحمد با 24 و خراسان شمالی با 25 فوتی کمترین موارد مرگ ناشی از خودکشی را به خود اختصاص دادهاند که از این میان در سال گذشته 49.9 درصد از موارد خودکشی به شیوه "حلق آویز" بوده است.
بر این اساس در سال گذشته، از کل مرگ های مشکوک به خودکشی در کشور، بیشترین مواردخودکشی در گروه سنی 18 تا 24 سال ثبت شده است که 28.2 درصد از کل موارد خودکشی این سالها را در برمیگیرد و پس از آن گروه سنی 30 تا 39 سال با 22.2درصد، 25 تا 29 سال با 17.6درصد، بالای 50 سال با 12.9 درصد، 40 تا 49 سال با 11.1 درصد و زیر 18 سال با 7.9 درصد به ترتیب بیشترین موارد خودکشی را به خود اختصاص دادهاند.
این جهش 14 درصدی در افزایش خودکشی در کشور را نمی توان به راحتی از کنارش گذشت و نقش سیستم های آموزشی را در کنترل میزان خودکشی نادیده گرفت . اگر به میانگین رده های سنی که در آمار بالا اشاره شد نگاهی بیاندازیم در خواهیم یافت که در هر مرحله که بحران های روحی پیش روی قربانیان است با افزایش میزان خودکشی مواجه هستیم .
به طور مثال سن 18 تا 24 سال بالاترین نرخ خودکشی را در ایران به خود اختصاص داده است ؛ این همان سالی است که دانش آموز از دبیرستان فارغ التحصیل می شود و با غول کنکور در می آویزند ؛ چون از پس آن بر نمی آید اقدام به خودکشی می کند . در پایان دانشگاه که حدودا سنین 24 سالگی فرد می شود به یک بحران هویتی می رسیم که این سن نیز احتمال اقدام به خودکشی را افزایش می دهد به این معنا که فارغ التحصیلان دانشگاهی در می یابند که برای چیزی تلاش کرده اند که سراب بوده لاجرم یک گزینه پیش روی خود می بییند .
اما تاسف بار ترین اتفاق این است که این روزها شاهد هستیم سن خودکشی روز به روز پایین تر می آید و این در حالی است که در 9 سال گذشته ژاپن همیشه در صدر میزان خودکشی جهان جای داشته ولی با آموزش صحیح توانسته 5/3 درصد از میزان خودکشی خود را بکاهد و این جز در سایه آموزش و پرورش درست میسر نمی شود به این معنا که در آموزش و پرورش مهارت های زندگی را به دانش آموزان می آموزند تا بتواند از پس مشکلات و حل آنها بر آید و این حالی است که ایران با رشد 14درصدی متاسفانه در صدر اخبار خودکشی این روزها قرار گرفته است .
نظرات بینندگان
اگر هر صبحی، فرزندتان مشتاقانه و خوشحال به مدرسه رفت و از تعطیلی مدرسه خوشحال نشد، نظام آموزشی ما موفق شده است.
گفتا:"زکه نالیم"از ناست که بر ماست!
بزرگوارا در خبرها آمده که در مجلس قرار است بودجه دفاعی کشور 100 درصد افزایش یابد که البته امری بجا و پسندیده است و بالابردن توان دفاعی از اهم واجبات است اما بزرگترین دژ دفاعی کشور آموزش و پرورش است که این روزها ویران گشته و سرمایه های اصیل مملکت و مدافعان اصلی مملکت به فراموشی سپرده شده اند طوری که فقط در چند ماه گذشته 13 دانش آموز خودکشی نموده و بنا به آمار دولت هم اکنون حد اقل 130000 دانش آموز معتاد هستند . هر قدر بنیه دفاعی کشور از جنبه نظامی قوی باشد وقتی فرزندان ایران زمین به فراموشی سپرده شده اند دردی را دوا نمی کند و منطقه خاورمیانه شاهد افول قدرتهایی بوده که در زمان خود پیشتاز در امور دفاعی و نظامی بودند. شایسته است بودجه آموزش و پرورش 100 درصد افزایش یابد تا شاهد شکوفایی و پویایی کشور بود و مملکتی بنا کنیم که احدی جرات حتی یک اهانت ساده را هم نداشته باشد.
سال 95 را سال توجه به فرزندان ملت و نیز مربیانشان یعنی معلمان بدانیم.
با سپاس از بذل توجه