انسان های بزرگ و ارزنده و دارای روح حماسی، اخلاق و اندیشه و معرفت سترگ، هماره زنده اند و حی و حاضر اگر چه جسم شان در زیر خاک نهفته باشد. مرحوم غلام رضا تختی در زمره ی چنین بلند آوازگان تاریخ و عصر حاضر می باشد. او که از محله ی دوست داشتنی خانی آباد با آن مردم بزرگوار و خونگرم و تودل برو و شرافت مند برخاسته بود در زورخانه ی محل خوش درخشید به خصوص آن که از نوجوانی، اخلاقی پسندیده و مشی جوان مردانه و مسلکی خداپسندانه و مردم گرایانه داشت و از محرومان دستگیری می نمود، یاور بی پناهان بود، فقرا و زحمت کشان را پشتوانه ای مطمئن بود و از ادب و غیرت و حمیت و ایثار و جوانمردی، حظی وافر داشت و تواضع و فروتنی از سر و رویش می ریخت، آبروی نه تنها محله بلکه کل ایران بود.
در باشگاه تهران جوان که کشتی می گرفت در ابتدای امر وقتی هنوز از تجربه و مهارت و توان مندی قابل توجهی برخوردار نبود نه خودش و نه صاحب باشگاه و مربی باور نمی کردند که غلام رضا روزی به جهان پهلوان معروف پایتخت و عنصر مشهور جهانی و بین المللی مبدل گردد!
در یوکوهاما و دیگر جاها مدال های رنگارنگ برای کشور عزیزش ایران به ارمغان آورد. آن قدر محبوب بود و دوست داشتنی که تمام ایران به پاس خدمات و دلاوری هایش، سر از پا نمی شناختند و بساط چراغانی و جشن و سرور به پا داشتند و هنگامی که با نهضت ملی نفت و حبهه ی ملی و مرحوم آیت الله طالقانی و سایر مبارزان ملی- مذهبی و مصدق بزرگ و آرمان اش و نیز نهضت ضد استبدادی - ضداستعماری و انقلابیون پانزده خرداد به رهبری امام (ره) همکاری صمیمانه داشت، با حسادت و بغض و کینه و غرور کاذب دستگاه پهلوی و عنصر فاسد و تبهکاری چون شاهپور غلام رضا مواجه شد و در هتل میامی به دستور ساواک و مخالفانش من جمله پهلوی ها، پس از شکنجه و زجر فراوان مظلومانه و غریبانه به دست سفاکان به شهادت رسید.
نه تنها ایران بلکه جهان آزاد در سوگش گریستند و سرشک از دیدگان باریدند. در ابن بابویه شهر ری در کنار مبارزی چون مرحوم شمشیری آرمید. در تشییع جنازه او ایران به پا خاست .
امثال مدوید آن نام آوران تشک کشتی از کل جهان ادای احترام نمودند و اسطوره ی ورزش باستانی و کشتی ایران را ستودند. اختاپوسان و شارلاتان های وطنی و هم قطاران خارجی اش سخت رسوا شدند و مورد بغض و کینه و نفرت و انزجار عمومی قرار گرفتند.
در سوگ او و در وصف آن جوان مرد والامقام و مبارز و انقلابی اندیشمند و متفکر و محبوب مردم، مهدی سهیلی آن شاعر شیرین سخن و ادیب و فکور چه زیبا سروده است:
جهان پهلوی، تختی نامدار که بود از برای وطن افتخار
ز کردار نیک و ز رفتار نیک نبیند چو تختی دگر روزگار
هر ساله در روز هفدهم دی، علاقه مندان و دوست داران کشتی و تختی عزیز بر مزار او حضور به هم می رسانند و با مرور خاطرات پاک آن دلیر مرد، فاتحه ای نثار روح هماره جاوید او می کنند و هرگر نمی گذارند نام او فراموش گردد.
چهل و هشت سال از مرگ مرحوم غلام رضا تختی می گذرد اما آن مرد طلایی و دلاور تهرانی و انسان مردم دوست و خداشناس در قلب ها جای دارد . او فقط متعلق به جامعه ی ورزش و ورزش دوستان نبوده و نیست، چتر صفا و محبت و ایثار او بر سر همگان گسترده بود.
همراه با مادر پیر و مظلومه اش و همسر وفادارش و خانواده ی مهربانش، مردم محل و کل ایران عزادار شدند زیرا فردی را از دست دادند که همه چیزشان بود، آبرویشان، عزتشان، قوتشان و مأمن مطمئنی برای آرزوهای شان و سنگ صبور همیشگی شان!
هیچ گاه ناسزا از دهان غلام رضا تختی بیرون نیامد، تبسم او را هیچ کس از یاد نمی برد، اگر خیلی بی ادبی و جفا از کسی می دید در نهایت می گفت جوان برو که قد و قامتتو نبینم !
در اوج پهلوانی و قهرمانی و نام آوری و انداختن مدال به گردن و آن پیشواز افسانه ای مردم از ایشان وقتی پیرمرد یا پیرزن ناتوانی را می دید دستشان را به گرمی می فشرد و یاری شان می کرد. گویی مردمی بودن و با مردم زیستن و با آنان گپ زدن، جزو فطرت و باطنش بود و منیت و تکبر و خودخواهی و فاصله گرفتن از مردم، کوچکترین جایگاهی در وجود نازنینش نداشت.
چه خوب است همه ورزش کاران به خصوص نام آوران عرصه ی کشتی، از اخلاق حسنه والای او درس بگیرند و مشی و منش و داش منشی او را سرلوحه ی خود قرار بدهند.
خود را به زر و زور بیگانه نفروشند، آئین و میهن و مردم خود را پاس بدارند و در گرم و سرد روزگار همه جا و همه وقت با مردم به خصوص جنوب شهر جوش بخورند.
آن چه که تختی را در قلوب جای داد و نام او را بر قلل زمان قرار داد و جهانی اش نمود و حرارت عشق به او را در سینه ها نشاند ، تنها مدال ها و ضربه فنی ها و امتیازاتش در وسط تشک نبود ؛ بودند کسانی که نظیر او و بلکه بیشتر مدال آوردند اما چون در دائره شهوت و زخارف و زیور دنیا و مقام و پست و نوکری شیاطین و طاغوتان قرار گرفتند و با فیلم هایی چون " زنی به نام شراب " و " ببر مازندران " و غیره عجین گشتند مورد تنفر مردم و سرزنش دوستان واقعی قرار گرفتند !
او ورزش را وسیله ای برای کسب ثروت و نام و مقام قرار نداد و به مستبدان و شکنجه فروشان و فخرفروشان نه گفت و سر تسلیم در برابر شاه و ساواک و دربار فرود نیاورد بلکه ورزش و گود و تشک را به مردم و خدمت و مبارزه و آرمان و دیانت و پاک دامنی گره زد .
ورزش را به میان هم نوعانش آورد و با محرومان و فقرا و مردم محله اش بر سر یک سفره و در خانه های متروکه و قدیمی و معمولی اما پر از عشق و صفا و نورانیت و محبت و یک رنگی بی ریا نشست و نان و پنیر و سبزی و یا آب گوشت سنتی حلال را بر سفره های ننگین و رنگین به خون فقیران و مبارزان و شلاق خوردگان و شکنجه دیدگان ترجیح داد .
در سالن غذاخوری حدود بازار تهران وقتی عروس و دامادی را مشاهده نمود که برای صرف نهار آمده اند و گویا داماد پول مکفی در جیب ندارد تا بابت یک وعده غذای معمولی بپردازد و عن قریب در مقابل عروس ، رنگ باخته و آبرویش ریخته و شخصیت اش ملکوک می گردد ، تختی مهربان و پهلوان پایتخت و جهان فی الفور بدون فوت وقت و بدون آن که بگذارد عروس متوجه گردد ، با لحنی مهربانانه و برادرانه و مشفقانه می گوید من می خواهم به شما عروس و داماد عیدی بدهم . شما میهمان من هستید و پول نهار آن ها را حساب می کند آن هم با یک دنیا مهربانی ، کرامت ، عزت و افتخار ، با تاکتیکی که نگذارد کوچک ترین آثار شرم و خجالت در سیمای داماد دیده شود !
این چنین است که هنوز که هنوز است هم چون مردم مهربان و ساده دل و پاک طینت آن روزها از محله خانی آباد گرفته تا گوشه گشوه ی تهران قدیم و سایر شهرها و روستاها ، مردم به تختی عشق می ورزند ، او را می ستایند ، نام نیک اش را بر زبان جاری می سازند ، یادش را گرامی می دارند ، خاک مزارش را توتیا و سرمه چشم می نمایند و انتظار به جا دارند که همه مثل تختی باشند و خدمت به مردم را از اعظم عبادات و بالاتر از مستحبات بدانند .
خود را در برج عاج ننشانند و نگاه عاقل اندر سفیه ننمایند ، وعده های کذب ندهند ، بی وفایی پیشه نسازند ، خدای سبحان را بر اعمال خویش ناظر و شاهد بدانند ، مردم کوچه و بازار را نامحرم تلقی نکنند ، به آنان اعتماد کنند و بدانند که به قول مولای متقیان علی ( ع ) این مردم به خصوص محرومان و زجر کشیده ها هستند که در حوادث و سختی های روزگار و زمانه ، پشت و پناه و همراه دین و ملت و کشور و رهبری باشند و نه خواص و افراد ثروت اندوز و متکبر و افزون طلب و طلب کار و پرتوقع ؟!
آری !
تختی ، آن ناقوس همیشه پرطنین مردمی و مردم سالاری و فرشته مهربانی و حامی بی ادعا ،تختی شد و محبوب مردم و مبغوض شکم بارگان و اربابان زیرا از میان مردم برخاست ، با مردم زیست و برای آنان و به خاطرآنان بار سفر بست و با شهادت قهرمانانه و پهلوانانه خود هماره زنده و جاوید ماند .
روحش شاد و راهش پررهرو باد .
با فاتحه ای برای روح پرفتوحش .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان