استاد محترم آقای شیرزاد عبداللهی به نوشته ی اینجانب با عنوان " برای افزایش حقوق ، آدرس غلط ندهید " پاسخی با عنوان " دو راهکار برای افزایش حقوق معلمان ؛ از آرمان تا واقعیت " داده اند . ضمن تشکر و قدردانی از آقای عبداللهی و احترام به استدلال ها و آمار و ارقام ارائه شده از سوی ایشان ، برای روشن شدن هر چه بهتر مطلب و برای اینکه بحث و گفت و گو در یک بستر مناسب و کاملا منطقی دنبال شود ، ذکر نکات زیر را لازم می دانم :
در ابتدا ، آخرین جمله ی نوشته ی قبلی خود را مجددا یادآور می شوم که : " یکی از مشکلات آموزش و پرورش ، برنامه ریزی و سیاست گذاری از سوی کسانی است که از حال و هوای کلاس و مدرسه هیچ اطلاعی ندارند و با توهمات ذهنی خود ، اقدام به صدور بخشنامه و آئین نامه کرده و جامعه ی آموزش و پرورش را دچار مشکلات عدیده و لاینحلی می کنند . "
استاد عزیز : برای ارائه ی راه حل های واقعی ، عملی و قابل اجرا ، باید با واقعیت های موجود در مدرسه و کلاس ، کاملا آشنا بود . البته آشنایی لازم است ولی کافی نیست . باید این واقعیت ها را از نزدیک دید و لمس کرد . باید در مدارس حضور پیدا کرد و با معلمین و دانش آموزان حشر و نشر داشت و نظاره گر اتفاقات عجیب و غریب فیمابین بود ؛ ناهنجاری های فزآینده ی موجود در میان دانش آموزان را باید به دقت مورد بررسی قرار داد و با عنایت به فضای کلی حاکم بر مدارس ، نسخه پیچید و راهکار ارائه داد ؛ در غیر این صورت پیشنهادها و راهکارها ؛ افسانه و توهمی بیش نخواهد بود و هیچ سنخیت و تناسبی با وضع موجود و گرفتاری های رایج در آموزش و پرورش نخواهد داشت و مصداق بارز " از چاله در آمدن و در چاه افتادن " خواهد بود.
برادر گرامی :
ضعف ، ندانم کاری و اهمال کاری ها را باید با صدایی رسا و فریادی بلند به گوش مقامات آموزشی رساند. اصلا معنا و مفهوم معلمی و رسالت معلمی جز این نیست . باید با تحقیق و مطالعه و به صورت مکتوب در صدد جواب بر آمد و اجازه نداد که بعضی از آمار و ارقام پر رنگ تر از پارامترهای دیگر نشان داده شده و مبنای سیاست گذاری و برنامه ریزی آتی قرار گیرد .
استاد عزیز :
در رابطه با افزایش بودجه آموزش و پرورش به سخنان دکتر نجفی استناد کرده و گفته اید : " چگونه می شود انتظار داشت دولتی که طبق گفته شخص موثقی مانند دکتر نجفی 55 هزار میلیارد تومان کسری بودجه دارد ؛ 50 هزار میلیارد تومان به صورت مقطعی به آموزش و پرورش تزریق کرد ؟ "
برادر گرامی ؛ در هیچ کجای نوشته ی قبلی اینجانب ، اشاره ای به " تزریق 50 هزار میلیارد تومان" به بودجه ی آموزش و پرورش نشده است . در آن نوشته ، شرایط اسفناک سهم آموزش و پرور ش از بودجه ی عمومی و تولید ناخالص ملی به وضوح بیان شده بود . به هر شکل ، احوال آموزش و پرورش در رابطه با این استانداردهای مهم باید مشخص شود . بدین وسیله می توان به جایگاه واقعی آموزش و پرورش نزد دولت مردان پی برد و همچنین ملاک مقایسه ای مناسبی را با دیگر آموزش پرورش ها به دست آورد .
به راستی چگونه است که سهم آموزش و پرورش از بودجه عمومی دولت در سال 92 به کمترین میزان خود در 12 سال گذشته به حدود 9.2 درصد کاهش یافته است .؟
چه طور دولت ها قهارانه و به صورتی کاملا خزنده و زیرکانه سال به سال این سهم را تنزل داده و اینک در بازگرداندن آن به نقطه اولیه اظهارعجز و ناتوانی می کنند ؟
آیا این یک توقعی نابه جا و نشدنی است ؟
چگونه می توان به گفته های فرد مطلعی همچون آقای بطحائی بی اعتنا بود که بیان داشته اند : " اگر بخواهیم یک آموزش و پرورش در خور شان اسلامی تقدیم کنیم ، چیزی در حدود 24 درصد بودجه دولت باید در اختیار این سازمان باشد." و به گفته این مقام آموزشی این سهم در سال 83 بیش از 15 درصد بوده است . یا نسبت به این گفته ی وی بی اعتنا باشیم که : " سهم آموزش و پرورش از تولید ناخالص ملی در سال 1382 بیش از 4 درصد بوده و این درصد در سال 1392 به کمتر از 1.9 درصد رسیده که نشان میدهد نسبت به آموزش و پرورش بی توجهی شده است. "
استاد گران قدر :
ما فرهنگیان به کمبودها ، شرایط تحریم و تورم کاملا واقفیم و مزه ی تلخ آن را بیشتر ازهمه چشیده ایم . اما این انتظار را از دولت ها داریم که در طول 3 یا 4 سال ، سهم آموزش و پرورش از بودجه عمومی بدون احتساب کسری بودجه ی آموزش و پرورش به میزان در خور شان خود (25 درصد ) ارتقا یابد .( برای تامین بدهی و کسری بودجه آموزش و پرورش نیز ردیف بودجه جدا اختصاص یابد). اگر چه این خواسته ها به قول بعضی دوستان فرهنگی کاملا حداقلی و تقلیل گرایانه است .
و اما درباره سیاست تعدیل ( سامان دهی و به سازی منابع انسانی ) که این روزها تبدیل به اولویت شماره یک سیاست های پنج گانه مقام عالی وزارت گشته است :
استاد محترم :
هنوز به درستی معلوم نشده که این سیستم آموزشی کمبود معلم دارد یا مازاد . رئیس مرکز برنامه ریزی منابع انسانی وزارت آموزش پرورش ( محمد حسین سلیمی جهرمی ) ، در حالی از کمبود 50 هزار معلم در سال تحصیلی 95-94 خبر داده که وزیر قبلا اعلام کرده بودند جمعیت یک میلیونی فرهنگیان در سراسر کشور باید به 750 هزار نفر کاهش یابد . خلاصه اینکه در رابطه با کمبود یا مازاد بودن معلم ، میدان سخن فراخ است و تناقضات فراوان و جدید ترین تناقض ، استخدام 5 هزار نیروی جدید از طریق برگزاری آزمون بوده است .
استاد گرامی :
اشاره کرده اید که نسبت معلم گچ به دست به نیروهای پشتیبانی و خدماتی و اداری 2 به 1 است و تعداد معلم را 630000نفر و نیروی اداری و خدماتی مشغول در مدارس را 300 هزار عنوان کرده اید . برای اینکه بحث هدف مند تر شده و نتیجه بخش شود ، همین آمار را که قبلا به نوعی از زبان وزارتی ها بیان شده قبول می کنیم و بحث را ادامه می دهیم .
1- اگر تعداد 12 میلیون دانش آموز مشغول به تحصیل در مدارس دولتی را به همین تعداد معلم به قول شما گچ به دست تقسیم کنیم ، عدد 19 به دست می آید که نشان می دهد نسبت دانش آموز به معلم 19 به یک است که خب نرم پذیرفته شده ای بوده و بنابراین دراین بخش نیروی مازادی وجود ندارد . البته بحث تراکم کلاسی بسیار بالا در هر سه دوره تحصیلی مخصوصا در مناطق شهری و بالاخص در دوره ابتدایی بسیار جدی و بعضا در حد فاجعه است . مثلا در همین منطقه ملارد ، بعد از دو هفته بررسی به این نتیجه رسیدم که میانگین تراکم کلاسی در دوره ابتدای 43 و در دوره متوسطه اول تقریبا 30 است .(در صورت نیاز آمار دقیق را اعلام خواهم کرد ) و این معضل اساسی در مدارس به وفور یافت می شود .
بحث تراکم بالای کلاسی و همزمان ادعای وجود نیروی مازاد از آن داستان های منحصر به فرد در آموزش و پرورش و از تناقاضات آشکار این وزارتخانه است که نیاز به موشکافی دقیق دارد .
اینجا هم به قول دوستان وزارتی استناد کرده و مشکل تراکم را به توزیع نامتوازن نیروی آموزشی ربط می دهیم و با این نتیجه گیری که در بخش آموزشی نیروی مازاد نداریم ، موقتا از بحث تراکم عبور می کنیم .
2- در بخش نیروی آموزشی با توجه به دلایل زیر بحث کمبود نیرو بسیار جدی است که برای آن باید تدبیری اندیشید .
الف . وجود ساعات زیاد اضافه کاری که جنابعالی نیز به آن اشاره ای داشته اید .
ب . در سال تحصیلی 94-93 و 95-94 به ترتیب 25 هزار نفر و در مجموع 50 هزار نفر به تعداد دانش آموزان ابتدایی افزوده شده است . پیش بینی این است که با توجه به تبلیغات گسترده و اجرای سیاست های مربوط به فرزند آوری این روند افزایشی ادامه یافته و در صورتی که ترتیبات لازم در این خصوص اتخاذ نشود ، بحران کمبود نیرو در دوره ابتدایی به مراتب تشدید شده که به دوره های بعد هم سرایت خواهد کرد .
ج .در دوره ی متوسطه دوم ، سنگر مدرسه از وجود مشاوران خالی گشته و اکثریت قریب به اتفاق این عزیزان به دوره ی متوسطه ی اول منتقل شده اند . وجود مشاوره در دوره متوسطه ی دوم امری کاملا ضروری و اجتناب ناپذیر می باشد .
حال با توجه به وجود 21 هزار و186 مدرسه دوره متوسطه دوم و بسته به تعداد دانش آموزان مشغول به تحصیل در این دوره ، متخصصان مربوطه باید اظهار نظر نمایند که به چه تعداد نیروی مشاور در این دوره نیاز است .
د . تمامی کارشناسان و متخصصان حوزه ی تعلیم و تربیت به این نکته اذعان دارند که دوره ابتدایی ، حساس ترین و مهم ترین دوره آموزشی و تربیتی است و شاکله تربیتی ، اخلاقی و رفتاری دانش آموز در این دوره بنا نهاده می شود . بزرگان و پیشوایان دینی ما هم نسبت به این دوره فراوان تاکید کرده اند . این جمله ی معروف از امام خمینی ( ره ) است که : " به دبستان برسید که دانشگاه دیر است . " با توجه به حساسیت فوق العاده این دوره و اثر گذاری خاص آن در شکل گیری شخصیت دانش آموز، وجود مشاور آن هم به تعداد کافی کاملا ضروری می نمایاند . با این وجود ، پست مشاوره در دوره ابتدایی اصلا جایگاهی نداشته و اساسا این پست برای دوره ابتدایی تعریف نشده است .
و اما در رابطه با نیروهای اداری و خدماتی مدارس :
دکتر فانی وزیر آموزش و پرورش بارها اعلام کرده اند که جمعیت یک میلیونی فرهنگیان در سراسر کشور باید به 750 هزار نفر برسد . در رابطه با جمعیت 630 هزار نفری نیروی آموزشی به این نتیجه رسیدیم که نه تنها در این بخش نیروی مازادی وجود ندارد بلکه کمبود نیز وجود دارد .
بنابراین به راحتی می توان نتیجه گرفت که باید شاهد کاهش 230 هزار نفری در مجموعه نیروهای غیر آموزشی باشیم تا این سیاست به سر انجامی برسد؛ که البته این سیاست در رابطه با نیروهای غیر آموزشی مدارس ، هیچگاه جامه ی عمل به خود نخواهد پوشید و اما دلایل :
1. همان طور که مستحضرید به خاطر اهداف تربیتی ، دوره ابتدایی باید به دوره تقسیم گردد . مقامات آموزشی به این نکته اذعان داشته و بارها و بارها در سخنان خود به آن تاکید کرده اند و چون اصل ماجرا کاملا روشن و واضح است ، دیگر نیاز نیست به سخن مقام و مسئول خاصی استناد کنم . این تفکبک و جدا سازی ممکن است تعداد عوامل اجرایی مدارس را به طرز محسوسی افزایش داده و در مجموع باعث افزایش جمعیت نیروهای اداری گردد .
2- با توجه به الزامات سامان دهی سال های قبل و امسال ، عوامل اجرایی مدارس عمدتا شامل این پست ها می شود : مدیر – معاون آموزشی – معاون پرورشی – معاون اجرایی – سرایدار و خدمتگزار - خدمتگزار که بسته به درجه ی مدارس این نیروها ممکن است کم و زیاد گردند ( غیر از مدیر )
3- امکان حذف مدیر از مدارس صفر در صد می باشد . معاونان پرورشی هم که داستان مخصوص به خود را دارند و نمی توان وارد حوزه ی استحفاظی آنان شد و دخل و تصرفی در حوزه آنان انجام داد . مجلس نیز پشتیبان آنهاست.
4- معاونین آموزشی هم که جایگاه مخصوص به خود را دارند و این پست هم حذف نشدنی است . با توجه به گستاخی ها و بی احترامی های فزآینده دانش آموزان نسبت به معلمین و رواج خشونت و انواع و اقسام ناهنجاری در مدارس ، کمبود معاون آموزشی در اکثر مدارس کاملا مشهود است . برای مثال می توان به مدارسی متوسطه ی دوم اشاره کرد که نزدیک به 400 نفر جمعیت دارند .
بر اساس بخشنامه ی سامان دهی به این مدارس که درجه ی 3 به حساب می آیند فقط یک معاون آموزشی تعلق می گیرد. این نوع مدارس کم تعداد هم نیستند . و در این مدارس این معاونین آموزشی چه عذاب ها و مصیبت هایی را که متحمل نمی شوند .
5- با توجه به حساسیت پست معاونت اجرایی و اهمیت آن در صدور مدارک تحصیلی و حجم بالای کار مربوط به این پست ( مخصوصا در مقاطع خاص ) حذف این پست هم امکان پذیر نیست. حذف این پست با مصوبه ی جدید شورای عالی آموزش و پرورش امکان ناپذیرترهم شده است .
دکتر نوید (دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش ) تصویب آئین نامه ساماندهی فرآیند صدور مدارک تحصیلی در شورای عالی آموزش و پرورش را اعلام کرده و گفته است : " براساس یکی از بندهای این مصوبه ، معاونان اجرایی و دست اندرکاران صدور مدارک تحصیلی در مدارس دولتی باید از نیروهای رسمی و پیمانی باشند. " البته در سال تحصیلی جدید و در دوره ی ابتدایی تا جایی که امکان داشته این پست آب رفته است که پیامدهای ناخوش آن در سال های بعد پدیدار خواهد شد.
6- حذف پست خدمتگزار و خدمتگزار سرایدار هم که کاملا ناممکن و غیر عملی است . البته اگر امکان حذف این پست ها وجود دارد ، استاد می توانند با روش خاص خود به روشنگری پرداخته و ذهن ما را نسبت به این قضیه آگاه تر نمایند .
7- پست هایی مانند مسئول تدارکات ، انبار و امور مالی - سرپرست بخش – کار پرداز – انباردار مرکزی و جمعدار و تعدادی پست دیگر آن قدر پرشمار نیستند که حذف شدن یا نشدن آنها دردی را از آموزش و پرورش دوا کند . هنرستان های کاردانش و فنی حرفه ای هم بدون پست معاون فنی مهارتی اصلا معنا و مفهومی ندارند . فاتحه پست معاونت فناوری آموزشی هم که با سیاست صرفه جویی وزارتخانه خوانده شده و با شروع سال تحصیلی از گردونه پست ها ( البته نه به شکل صد در صد ) خارج شد .
نیاز به پست مراقب سلامت هم در مدارس ابتدایی کاملا محسوس بوده و ردّ آن چنانی از این پست در دوره های دیگر تحصیلی دیده نمی شود .
استادعزیز :
شما اگر روش خاص ، علمی و کاملا تجربه شده ای در ارتباط با حذف پست های ذکر شده سراغ دارید ، اعلام بفرمایید تا هم بر اطلاعات ما معلمین افزوده گردد و هم دوستان وزارت از این شگردها استفاده کنند .
این گفته ی شما : " در تعدیل نیرو قرار نیست کسی اخراج شود . این پروسه است . قرار است در مقابل هر سه نفری که باز نشسسته می شوند یک نفر استخدام شود تا به تدریج شمار پرسنل کم شود " تا حد زیادی مبهم است . اساسا اگر پستی حذف نشود این کاهش چگونه اتفاق خواهد افتاد ؟
به نظر این بنده حقیر ، در چارچوبه ی نظام آموزشی موجود صحبت از تعدیل نیرو در حقیقت " آب در هاون کوبیدن و البرز به کلند برگرفتن است " مگر آنکه برای این نظام طرحی نو با افق تعدیل نیرو در اندازیم و آن را دست خوش تغییرات گسترده کنیم .
استاد عزیز به این راحتی نمی توان درباره کاهش فراوان نیرو حتی در طول چندین سال صحبت کرد . اجرای عجولانه ی نظام جدید آموزشی که از دل سند تحول بیرون آمد و حاصل چندین هزار ساعت مطالعه و تحقیق بود، چیزی جز نابه سامانی و شلم شوربایی در دوره ابتدایی به ارمغان نیاورد ، که البته دیگر دوره ها هم از این نابه سامانی بی بهره نبودند. .
حال خدا می داند با اجرای کاملا عجولانه تر سیاست افسانه ای ، الا کلنگی ، غیر کارشناسانه و مطالعه نشده ای همچون تعدیل نیرو چه بلایی بر سر دانش آموز و معلم بیاید ؟
این در حالیست که همانطور که در بالا به آن اشاره شد هنوز خود وزارتخانه درباره کمبود یا مازاد نیرو متناقض عمل می کند .
استاد عزیز :
چرا در جواب به انتقاد اینجانب در رابطه با پیشنهادی که در رابطه با افزایش 6 ساعت کار معلمان مطرح نموده بودید ، به صورت سطحی و گذرا فقط به سخنان دکتر فانی استناد کرده اید ؟
شما که اهل تحقیق و مطالعه هستید و دائما خواستار آن هستید که معلمان مستند و با دلیل و منطق و پشتوانه ی آماری قوی صحبت کنند چرا این پیشنهاد کاملا حساس را دربست قبول کرده و حتی در این زمینه از خود مقام عالی وزارت نیز پیشی گرفته اید ؟
بر پایه ی کدام تحقیق و آمار ، با کاهش 250 هزار نفری نیرو و افزایش 6 ساعت کار معلمان می توان 30 درصد حقوق معلمان را بالا برد ؟ اگر ممکن است یادداشتی با ذکر اعداد و ارقام مستند درباره این ادعا بنویسید و استدلال کنید که این ادعا چگونه عملی است تا همه استفاده کنند.
و اما کلام آخر :
برادر عزیز :
به قول شما قصد مویه کردن ندارم . البته اگر امروز بر حال و روز بیمار آموزش و پرورش مویه کنیم و فریاد و فغان سر دهیم ، صدها بار بهتر از آن است که فردا روز برای جلوگیری از اضمحلال آن و تباهی دانش آموزان، مختلف الانواع کنفرانس و همایش بر پا کنیم و دنبال مقصر بگردیم.
فقر و نداری معلمان را هم نمی خواهم به رخ بکشم .
قصد ندارم فضا را هم تیره و تار نشان دهم .
اما باید واقعیات را گفت و بر اساس آنچه که در حال اتفاق افتادن هست ، طرح و برنامه و رقم و آمار ارائه داد .
استاد عزیز: در سیستم آموزشی ، معلم و دانش آموز باید دارای کرامت و حرمت باشند و از نگاه ابزاری به آنها باید به شدت پرهیز کرد . تراکم کلاسی بالا ، ناهنجاری های فزآینده ی اخلاقی و تربیتی موجود در مدارس ، روند رو به رشد خشونت در مدارس و متعاقب آن کمرنگ شدن امنیت جانی معلمان ، بروز انواع و اقسام مشکلات رفتاری از سوی دانش آموزان ، تصنعی شدن امر آموزش و یادگیری در کلاس ، رواج پدیده ی شوم درصد قبولی و ... واقعیت های تلخ و تکان دهنده ی مدارس ما هستند که کرامت معلم و دانش آموز را به ورطه ی نابودی کشانده اند .
برادر عزیز ؛ هر چار دیواری مسقفی را نمی توان کلاس نامید . کلاس با تراکم 40 نفر کلاس نیست . نمی دانم چه اسمی را می توان به آن اطلاق کرد . شاید به قول بعضی دوستان فرهنگی عنوان " دارالتادیب " مناسب تر باشد . 800 ، 900 نفر دانش آموز را در یک مدرسه ی کوچک جا دادن هنر نیست !
به هر شکل ممکن و غیرعلمی نباید برای دوره ابتدایی نیرو و معلم تامین کرد .
دوست عزیز :
برای تربیت و اصلاح رفتارهای نامناسب دانش آموزان باید وقت گذاشت . باید با آنها سخن گفت و در دل و جان آنها رسوخ کرد. گاهی اوقات یک جمله ی بر زبان جاری شده تغییر و تحولات عظیمی در فکر و ذهن دانش آموز ایجاد می کند ؛ به قول مولوی : عالمی را یک سخن ویران کند روبهان مرده را شیران کند .
برای آموزش دانش آموزان هم باید وقت گذاشت .
دانش آموزان امروزی با روش های حل مساله بیگانه اند . چراغ تفکر در آنها به خاموشی گراییده است . مهارت خوب زندگی کردن به آنها یاد داده نمی شود.آنها برای آموختن و حل کردن ساده ترین مساله ، مدام آویزان پدر و مادر هستند . از آموزش و پرورش اسکلت شکننده ای بیش باقی نمانده است .
در این وضعیت ، باید رفت سراغ " تراکم کلاسی بالا " و برای آن چاره ی اساسی اندیشید ؛ آنچه که در این رابطه در مدارس مشاهده می گردد ، با آمار و ارقام ارائه شده فاصله زیادی دارد . کوچکترین گام در این راه بی شک " باقیات صالحات " محسوب شده و عاقبت به خیری به همراه خواهد داشت ، چرا که بدین وسیله سرنوشت میلیون ها دانش آموز به حال خود رها نگشته و سمت وسوی خوبی پیدا خواهد کرد .
استاد عزیز :
این قدر بی حساب و کتاب بر طبل " تعدیل نیرو " نکوبید !
به آن دوستان وزارتی هم بگویید این قدر بی حساب و کتاب بر سیاست "صرفه جویی " اصرار نورزند .
واقعیت محض مدارس و کلاس ها را ببینند و بر اساس آن قضاوت کرده و طرح و برنامه بریزند .
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
دوستان ستادی (فراریان و متنفران از کلاس) همیشه با آدرسهای غلط, اول معلمان و سپس دانش اموزان رو به دردسر میندازند. من معلم چوب ندانم کاریها رو میخورم.
از قبل شده بیچاره مردم ، که فکر می کنند فرزندان
عزیزشان در این کلاس های متراکم چیزی یاد میگیرند
بیچاره تر معلم که با همه بدبختی ها و گرفتاری های
خود باید پاسخگوی اداره ومدیر و والدین بچهها و
افرادی که دنبال ضامن هستند ووام میخواهند بگیرند
و خانواده خودش که می خواهند مثل بقیه مردم زندگی
کنند و عزیز تر از همه جناب صاحب خانه وبقال سر
کوچه وقصاب محل و...... را با این حقوق ناچیز خود
بدهد وشخصیت فرهنگی خود را حفظ کند و صدایش
بر نیاید ، چون معلم است ودر شان معلم نیست که هر
چیزی بگوید و هر کاری بکند .
فلک به مردم نادان دهد زمام امور و آه از دست این
جماعت نادان...!!
این سیاست ضربه بزرگی به دانش آموزان و معلمان مدارس دولتی می زند و دود آن بیش از هر کس به چشم کودکان محروم میرود و با ایجاد شکاف بزرگ کیفیت آموزشی بین مدارس دولتی و خصوصی سبب بازتولید فقر و نابرابری می شود. برای اغلب این دانش آموزان ارتقا طبقه اجتماعی و به دست آوردن مشاغل مناسب اجتماعی از آ.پ می گذرد.
آقای شیرزاد نشان داده اند که نه به فکر معلم هستند و نه دانش آموز و فقط جاده صاف کن لیبرال سرمایه داری هستند.
بنده هم در یک یادداشتی عرض کردم که عمده مشکل ما از این است که تصمیم گیران ما در این وزارتخانه و خیلی از مقامات بالای آن با کلاس درس آن بیگانه اند !
ای کاش آماری از اینکه هر کدام از این مسئولین تصمیم گیر ما چه میزان در کلاس درس واقعی مدارس بوده اند ارائه می شد تا مشخص می شد آیا اینها که توپخانه بخشنامه شان همیشه پر و آماده شلیک انواع بخشنامه ها و توصیه ها و دستورها و تغییرات و ... است چقدر به واقعیت های میدانی و میزان تحقق آن واقفند ؟
1) تحمل 30 سال معلمی و تدریس در آموزش و پرورش ایران
2) عضویت درصندوق ذخیره فرهنگیان
3) هفته ای 12 ساعت اضافه تدریس درآموزش و پرورش
و.......
آخ جون ماکه بابک نمیشیم ولی اون مثل مامیشه
آیا خیلی از کشورهایی که امروز به توسعه یافتگی خوبی رسیده اند مثل ما فقط به صرفه جویی اندیشیده اند و کار " آموزشی " و " پرورشی " را با کار دستی و کارگری و ساعتی مقایسه کرده اند ؟
آیا وقتی برای بازدید و استفاده از تجربیات این کشورها به آن کشورها سفر می کنند نمی پرسند که چطور شد که شما به اینجا رسیدید ؟
کپی نصف و نیمه ( شکل ظاهری ) و بدون مطالعه این نظام های آموزشی و بدون توجه به واقعیات آن کشورها نتیجه ای جز این وضع موجود نخواهد داشت!!
باید نوع نگاه و اولویت بخشی به آموزش و پرورش عوض شود نه توجه یکی دو روزه !! نه تزریق بودجه و پول و امکانات و ...
که با تغییر نوع نگاه ، هم منزلت و شان معلم می آید و هم توجه ویژه به بودجه و امکانات آموزش و پرورش