رسانهها اعم از مجازی، تصویری یا مکتوب از اصلیترین ارکان یک جامعۀ دموکراتیک هستند. از سوی دیگر بدون وجود احزاب، تشکلها، انجمنها و ان. جی. او. ها پدید آمدن یک جامعۀ مردمسالار تصورناپذیر است.
رسانهها و تشکلها در جوامع مدرن کارکردهای فراوان و گوناگونی دارند. یکی از مهمترین این کارکردها انعکاس خواستهها و مطالبات گروه های مختلف مردم به مدیران و طبقۀ حاکم است.
در ساده ترین شکل دموکراسی که میتوان آن را دموکراسی مستقیم نامید، هر فرد جامعه در هر سطحی از آگاهی و سواد، طبقۀ اجتماعی، صنف و در هر ردهای از مسئولیت که باشد، میتواند با مراجعۀ مستقیم و گفت و گوی رودررو با حاکمان و با به خدمت گرفتن عبارات و معلوماتی در حد فهم و مهارت خود، به طرح خواستههایش بپردازد و انتظار دریافت پاسخی در سطح درک خود داشته باشد. این نوع مطالبه گری در جوامع کوچکی مانند یک روستا یا شرکتی کوچک، شدنی و مفید است اما در جوامع بزرگ به دلایلی این روش ممکن و میسر نیست:
- مدیران ارشد، وقت و زمان کافی برای شنیدن سخن مراجعه کنندگان و پاسخگویی به آنان را ندارند.
- حیطههای مطالبات بسیار متنوع است و هر مدیر از نظر تخصصی قدرت و توان درک همه مسائل و مطالبات و پاسخ گویی به آنها را ندارد.
-به دلیل محدودیت امکانات جامعه، برنامهها بر اساس اولویتبندی اجرا میشوند و برخی از مطالبات در این اولویتها نمیگنجند و توجیه این اولویتبندی برای تکتک افراد بسیار دشوار است.
- عامۀ مردم عامیانه به طرح مسائل میپردازند اما زبان مدیران تخصصی و کارشناسی است و برای بسیاری از مراجعه کنندگان قابلدرک نیست و برخی دلایل دیگر.
در جوامع دموکراتیک، رسانهها و تشکلها واسطهای میشوند تا حجم بالایی از مطالبات و انتقادات گروه های مختلف در قالب مقالات، اخبار و طرح دیدگاهها بهصورت طبقهبندیشده و با زبانی دقیق و کارشناسانه - که با آخرین یافتههای پژوهشی و آمار و ارقام موثق پشتیبانی میشود- انعکاس داده شود؛ متقابلاً نظریات مدیران نیز با زبانی ساده برای مخاطبان تشریح میگردد.
این کارکرد مشترک باعث می شود تا اغلب تشکلها برای خود رسانهای بهصورت شبکههای رادیویی یا تلویزیونی و یا نشریهای بهصورت روزنامه یا مجله و جدیداً در فضای الکترونیک، سایت یا شبکۀ اجتماعی فراهم کنند.
رسانهها نیز اغلب ارگان یک حزب هستند یا برای تأمین محتوای موردنیاز خود از چهرههای شناختهشدۀ تشکلها بهره می گیرند.
در جوامع شبه دموکراتیک که صرفاً شکل ظاهری آزادی بیان و اندیشه در آنها جاری است، حاکمان، تحزب، وابستگی به تشکلها و سیاسی بودن را منفی میشمارند؛ رسانههای مطلوب آنان یا مبلّغ سیاستهای رسمی هستند یا صرفاً جنبۀ سرگرمی دارند و حاکمیت به حضور جدی و نقادانۀ رسانهها و تشکلها اقبالی ندارد.
در این جوامع ، مدیران ترجیح میدهند مطالبات بهصورت پراکنده، غیرکارشناسانه و با عبارات عامیانه طرح شوند.
واضح است که در چنین شرایطی میتوان مطالبه گر را با ارائۀ دلایل و مستندات و آمار و ارقامی که بهصورت انحصاری در اختیار مدیران است، در جای خود نشاند و برخی عبارات را نیز توهین قلمدادکرد و مستمسک برخوردهای قضایی قرار داد؛ البته فرد معترض و منتقد علاوه بر اینکه خود، آگاهیهای حقوقی لازم را ندارد، از هیچ حمایتی نیز برخوردار نیست.
حال آنکه مسئولان تشکلها و مطبوعات همان مطالبات را اغلب با رعایت اولویت های جامعه، در نظر داشتن اصول حقوقی و با پشتوانۀ مطالعات، آمار و یافتههای علمی و پژوهشی طرح می کنند و بهآسانی نمی توان آنها را نادیده گرفت، در تله های قضایی انداخت و به آنها پاسخهای سطحی داد. در ضمن آنان معمولاً از سوی واحدهای حقوقی تشکل یا رسانه حمایت میشوند.
موارد مطرحشده صرفاً گوشهای از ضرورت وجودی تشکلها و رسانهها در جوامع امروزی هستند. هر فرد جامعه باید در این زمینه آموزشهای لازم را ببیند و از ظرفیتهای تشکل ها و رسانه ها در طرح و پیگیری مسائل مختلف صنفی و اجتماعی بهره گیرد، به ویژه معلمان که خود سرچشمههای فرهنگی، معرفتی و ایجادکنندگان مهارتهای فردی و مدنی جامعه هستند، در این خصوص هم نقش بیبدیلی دارند.
از آنجا که « اندیشۀ هیچ جامعهای از اندیشۀ معلمانش فراتر نمیرود » ؛ اگر در میان معلمان یک جامعه، خواندن روزنامه و مجله به فرهنگ رایج بدل نشده باشد، بهرهگیری مؤثر و روشمند از رسانهها برای طرح دیدگاهها و پیگیری حقوق و مطالبات رواج نیافته باشد، ضرورت ایجاد تشکل و مهارت فعالیت در قالب گروههای صنفی و مدنی درک نشده باشد و تشکلهای معلمان ناشناخته و کم عضو باشند، آیا میتوان انتظار داشت نسل آینده از این دو دستاورد دنیای مدرن بهره گیرد؟
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
اکنون با این روش جذب معلم گرفتن نسلی فنا شده داریم معلمانی اکنون حق التدریس شدند که کمترین سواد وعلم معلمی را دارند انهم باپارتی وضابطه معلمانی که زمانی شاید مربی پیش دبستانی بوده اند واکنون اسم معلمی را یدک میکشند
استاد بزرگوار جناب آقاي مصلحي
شما بدرستي مي فرماييد :
" در جوامع دموکراتیک، رسانهها و تشکلها واسطهای میشوند تا حجم بالایی از مطالبات و انتقادات گروه¬ های مختلف در قالب مقالات، اخبار و طرح دیدگاهها بهصورت طبقهبندیشده و با زبانی دقیق و کارشناسانه - که با آخرین یافتههای پژوهشی و آمار و ارقام موثق پشتیبانی میشود- انعکاس داده شود؛ متقابلاً نظریات مدیران نیز با زبانی ساده برای مخاطبان تشریح می¬گردد. "
" موارد مطرحشده صرفاً گوشهای از ضرورت وجودی تشکلها و رسانهها در جوامع امروزی هستند. هر فرد جامعه باید در این زمینه آموزشهای لازم را ببیند و از ظرفیتهای تشکل ¬ها و رسانه ¬ها در طرح و پیگیری مسائل مختلف صنفی و اجتماعی بهره ¬گیرد، به¬ ویژه معلمان که خود سرچشمههای فرهنگی، معرفتی و ایجادکنندگان مهارتهای فردی و مدنی جامعه هستند، در این خصوص هم نقش بیبدیلی دارند. "
نظر ادامه دارد .
" از آنجا که « اندیشۀ هیچ جامعهای از اندیشۀ معلمانش فراتر نمیرود » ؛ اگر در میان معلمان یک جامعه، خواندن روزنامه و مجله به فرهنگ رایج بدل نشده باشد، بهرهگیری مؤثر و روشمند از رسانهها برای طرح دیدگاهها و پیگیری حقوق و مطالبات رواج نیافته باشد، ضرورت ایجاد تشکل و مهارت فعالیت در قالب گروههای صنفی و مدنی درک نشده باشد و تشکلهای معلمان ناشناخته و کم عضو باشند، آیا میتوان انتظار داشت نسل آینده از این دو دستاورد دنیای مدرن بهره گیرد؟ "
جناب آقاي مصلحي ، بنده بعنوان عضو کوچکي از جامعه بزرگ معلمان از شما استاد گرامي و انديشمند تقاضا دارم که معلمان ، از قلم توانمند شما بي نصيب نمانند !
با تقديم شايسته ترين احترامات ارادتمند شما شهسوارزاده