خشونت یاد گرفتنی است و کسانی که تحت آموزش خاص قرار می گیرند و در محیط خاص اوقات خود را می گذرانند یاد می گیرند که بعضی چیزها و برخی افراد مستحق مجازات و تخریب و تحقیر هستند ؛ در او درونی می شود که نسبت به این چیزها و افراد واکنشی خشونت آمیز ابراز نمایند ...
حوادث مربوط به اسید پاشی به صورت چند بانوی ایرانی در اصفهان ،این روزها سه کلمه (اسید)، (زن) و (خشونت) را پر کاربرد کرده است سه واژه ای که در کنار یکدیگر از قربانی شدن چند زن جوان در نتیجه اعمال خشونت از طریق اسید پاشی حکایت دارد.
اگر این رفتار غیر انسانی و خشن را دور از نگاه های حقوقی و سیاسی و اجتماعی از زاویه تربیتی مورد توجه قرار دهیم می توانیم پیامی را برای دست اندرکاران آموزش و پرورش داشته باشیم. بی تردید (خشونت) اصطلاحی است که همه در نسبت دادن آن به عمل اسید پاشی توافق دارند، اما کمتر به این پرداخته شده است که ابراز این خشونت از سوی هرکسی و با هر انگیزه ایی که باشد در چه عواملی ریشه دارد.
اینکه خشونت ریشه ژنتیکی دارد یا محیطی مسأله ای است که شاید نتوان آن را فقط به یک دسته عوامل نسبت داد ، اما تردیدی نیست که حتی اگر یک فرد به صورت بالقوه مستعد ابراز خشونت باشد این محرک های محیطی اعم از سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی است که شرایط بروز آن را فراهم می سازد.
چه کسی و یا چه کسانی زمینه اعمال خشونت را دارند ؟
آیا یک فرد مذهبی صرف مذهبی بودن آمادگی بیشتری از یک فرد غیر مذهبی دارد؟ آیا یک فرد سیاسی زمینه بیشتری برای ابراز خشونت به مخالفان یا منتقدان خود دارد؟ آیا یک فرد منزوی یا طرد شده از جامعه آماده تر برای ابزار خشونت است یا فردی اجتماعی و متعلق به گروه و جریانی خاص؟ افراد دارای مشکلات اقتصادی بیشتر مستعد اعمال خشونت هستند یا افراد فاقد این مشکلات؟
این پرسش ها و چندین پرسش مشابه دیگر روشن می سازد که متصف بودن به یک صفت و یا یک ویژگی خاص، صرفا افراد را مستعد ابراز و اعمال خشونت نمی سازد. فردی که به صورت منسجم و مستمر با نگرشی نهادینه شده دست به اعمال خشونت می زند ؛ این فرد تحت آموزش و تربیت خاص قرار گرفته و در مقابل مواردی حساس شده است تا واکنش های خشونت آمیز را ابراز نماید.
به عنوان مثال وقتی به کودکان فقیر گفته می شود ریشه فقر شما در دارایی دیگران است او عامل بدبختی و مشکلات خود را کسی می داند که شیک می پوشد. خوب می خورد و در خانه و ماشین لوکس دارد، لذا لباس و چهره او و خانه و ماشین وی برایش نماد ظلم و ستمگری است و در هر فرصتی خشونت خود را نسبت به این عامل بدبختی ابراز می کند و شیشه خانه او را با سنگ می شکند و بر روی ماشینش خط می اندازد.
پس می توان نتیجه گرفت خشونت یادگرفتنی است و کسانی که تحت آموزش خاص قرار می گیرند و در محیط خاص اوقات خود را می گذرانند یاد می گیرند که بعضی چیزها و برخی افراد مستحق مجازات و تخریب و تحقیر هستند، در او درونی می شود که نسبت به این چیزها و افراد واکنشی خشونت آمیز ابراز نمایند.
به نظر می رسد در کنار سه واژه (اسید)، (زن) و (خشونت) باید واژه آموزش یا تربیت را هم قرار داد تا تلنگری باشد برای دست اندرکاران تعلیم و تربیت و این پرسش که آیا محتوا ، شیوه ها و محیط های آموزشی ما ترویج کننده و تعمیم بخش خشونت است یا کاهش دهنده آن؟
البته نباید فراموش کرد که دستگاه ها و نهادهای تاثیرگذار در رفتارهای افراد جامعه محدود به آموزش و پرورش و آموزش عالی نیستند ؛ بلکه نهادها و دستگاه هایی که امکان بیشتری برای آموزش و تربیت افراد دارند نیز در این راستا موثر هستند.
*سخن معلم محلی برای بیان دیدگاه های مختلف در حوزه آموزش و پرورش است و انتشار آن ها در این تارنما الزاما به معنای تایید آن ها نیست .
*هر گونه نقل مطالب و اخبار فقط با ذکر دقیق منبع مجاز است.
* همکاران و معلمان گرامی ، اخبار و یادداشت های خود را می توانند به آدرس این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید ارسال نمایند.
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.