صبح که بیدار شدم و سری به سایت ها زدم شوکه شدم . خبر خیلی سنگین و غیر قابل باور بود .
" روز گذشته « محسن خشخاشی » ،معلم فیزیک بروجردی سر کلاس بر اثر ضربات چاقوی یکی از دانش آموزانش کشته شد" .
واقعا باورش سخت بود .بغض گلویم را فشرد ، چشمانم اشک بار شد .
اول بار بود که با این درجه از خشونت در مدارس مواجه می شدم .تا به حال در مدارسی ( هنرستان ها ) که خودم تدریس می کنم شاهد رفتار خشونت آمیز برخی دانش آموزان با بعضی همکاران بوده ام .به طوری که گاهی اوقات سر و صورت آن ها خون آلود بود ولی هیچ گاه با پدیده ی قتل با چاقو سر کلاس رو به رو نشده بودم .
به مدرسه که رفتم بعضی از همکاران از قضیه مطلع بودند .آن ها هم ناراحت و غم زده بودند .زنگ تفریح اول به بحث پیرامون این موضوع گذشت. مدیر را را در جریان قرار دادم .
انتظار می رفت که حداقل مدیر در بین دبیران حضور پیدا کند و با همکاران همدردی نماید.
ولی متاسفانه ، نه مدیر ، نه رییس اداره و نه هیچ مقام دیگری با جامعه معلمان ابراز همدردی نکرد .
مدیران می توانستند بدون سرو صدا در دفتر مدارس حضور پیدا کنند و پیام همدردی مدیران رده بالای آموزش و پرورش را به دبیران ابلاغ کنند ولی هر چه بود معلمان دل شکسته و غم زده ، آن روز ها بر سر کلاس حاضر شدند .
حال در این جا به واکاوی این اتفاق و اتفاقات مشابه می پردازم:
خشونت با درجات مختلف در مدارس بین معلمان و اولیای مدرسه و دانش آموز و بالعکس از قدیم متاسفانه بوده است .این دعوا دو طرف دارد یک طرف آن دانش آموز است و طرف دیگر اولیای مدرسه و معلمان .
حال ؛ چرا دانش آموزان به خشونت در مقابل معلم یا همکلاسی ها مبادرت می کنند ؟
1- واکنش در مقابل رفتار خشونت آمیز معلم
2- بچه ها از کودکی با فیلم های خشن و کارتون های خشن مانوس هستند و فرهنگ خشونت ورزی در آن ها شکل می گیرد .
3- نوع تغذیه و تنقلات ی که مصرف می کنند روی تند مزاجی آن ها تاثیر دارد.
4- الگو های مورد پذیرش آن ها به جای شخصیت های علمی و صلح جو ،شخصیت های قدرت مند و زورمند است.
5- رفتاری که در منزل با آن ها می شود توام با خشونت است .
6- پایین آمدن جایگاه معلم و علم و دانش در جامعه
7- فقدان برنامه های شاد و متنوع در مدارس .
در این جا به دلایلی که باعث می شود برخی همکاران در مدرسه مبادرت به خشونت کنند می پردازیم:
1- در جامعه ما که از دیر باز با فرهنگ پدرسالاری خو گرفته است ، خشونت به نوعی یکی از لوازم امر آموزش به حساب می آید. این فرهنگ در فرآیند آموزش و پرورش از قدیم در مکتب خانه ها تا مدارس جدید نیز وجود داشته است ، هر چند در دهه های اخیر تا حدودی کاهش یافته است .
طبق نظر روان شناسان ،خشونت به نوعی آموزش داده می شود ، یعنی وقتی والدین فرزندشان را به خاطر خطاها و نافرمانی شان تنبیه می کنند و یا معلمان مدارس در رابطه با خطاهای دانش آموزان متوسل به خشونت می شوند ٬ در واقع خشونت را آموزش می دهند.
بچه ای که در هنگام خطا و نافرمانی با خشونت بزرگتر ها مواجه می شود یاد می گیرد اگر کسی در مقابل او نافرمانی کرد با او با خشونت رفتار کند.
2- او نیز در بچگی یاد گرفته است که در مقابل خطاها خشونت بورزد.
3- ناآگاهی او از تبعات منفی کارش است .
4- او بیش از ظرفیت اعصابش دارد از خودش کار می کشد .
اعصاب انسان ظرفیت محدودی دارد. وقتی بیش از اندازه از آن کار بکشی دیگر ظرفیت ندارد و شروع به پرخاشگری و خشونت می کند.
حال معلمی که مجبور باشد برای تامین مخارج زندگی اش بیشتر از ظرفیتش کار کند ؛ و یا بی عدالتی ها و ظلم ها در جامعه ببیند و نتواند کاری بکند ،آستانه ی تحملش پایین می آید و ممکن است با خشونت بخواهد مسائل را حل کند .
برخی از دانش آموزان به دلیل نوع شخصیت و تربیت شان نسبت به خشونت معلم عکس العمل نشان می دهند و حداقلش این است که کینه و نفرت از معلم و مدرسه در دل شان پیدا می شود.
مقطع ابتدایی که سن تربیت پذیری دانش آموزان است بسیار حساس و باید بیش از این ها جدی گرفته شود .
متاسفانه تراکم کلاس ها با آمار بیش از سی دانش آموز و نگرش سنتی برخی همکاران به تعلیم و تربیت باعث شده است بعضا با دانش آموزان با خشونت رفتار شود . (در حالی که در این سن مدرسه باید چنان جذاب باشد که کودکان از تعطیلی گریزان باشند نه بالعکس ) این نوع دانش آموزان در کلاس های بالاتر نیز عادت می کند تا با آن ها با خشونت رفتار شود تا دست از خطا بر دارد و با توجه به این که در کلاس های بالاتر از نظر جثه بزرگ و قوی می شود میل به تلافی در آن ها بیشتر می شود. این روحیه گاهی اوقات باعث اتفاقات ناگوار می شود.
در بسیاری از کلاس های با تراکم بیش از سی نفر واقعا فشار عصبی به معلمان زیاد است. علی الخصوص در دبیرستان و هنرستان ها که با توجه به تساهلی که در قبولی دانش آموزان در پایه های پایین صورت گرفته است ؛دانش آموزان ضعیف از لحاظ درسی در کلاس حضور دارند و به طور طبیعی از کلاس بهره ی چندانی نمی برند و هر از چندگاهی رفتاری منفی از خود بروز می دهند و این رفتارها اعصاب معلم را خراش می دهد و زمینه ی خشونت را فراهم می کند.
در سال های اخیر نیز متاسفانه حضور مشاوران در مدارس کم رنگ شده است ؛ در حالی که بسیاری از دانش آموزان احتیاج به مشاوره و راهنمایی دارند ، حتی ما معلمین هم گاهی اوقات باید با مشاور مدرسه در مورد مسائل تربیتی جلسه داشته باشیم .
خلاصه کلام این که ؛ آموزش و پرورش باید در اولویت نظام قرار گیرد. رشد و تعالی فرزندان این خاک احتیاج به سرمایه گذاری دارد.
اگر بخواهیم با حداقل ها جلو برویم حداکثر به حداقل ها خواهیم رسید.
در مدارس ابتدایی نباید کلاس ها بیش از بیست نفر دانش آموز داشته باشد. معلمان باید از صلاحیت حرفه ای لازم برخوردار شوند .
در هر مدرسه ای باید مشاور کار آمد تمام وقت حضور داشته باشد ،حتی برای والدین نیز جلسات مرتب آموزشی تربیتی گذاشته شود.
به امید روزی که در جوامع انسانی صلح و دوستی و مهربانی حاکم گردد.
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان