بار دوم بود که توضیح می دادم باز همان جمله ی کلیشه ای را به زبان آورد : خانم درس را نفهمیدم. این جمله ای ست که هر دبیری دست کم یک بار در طول سال های تدریس از دانش آموزان شنیده است.
همگان می دانیم در مراکز آموزشی ، بخش مهمی از فرآیند یادگیری از طریق زبان گفتاری صورت می پذیرد ؛ از یک سو دانش آموزان به عنوان گیرنده ی پیام و در سوی دیگر آموزگاران ، به عنوان انتقال دهنده ی پیام قرار دارند. این ارتباط دوسویه وقتی می تواند در فرآیند انتقال و پذیرش پیام موفق باشد که ارتباط کلامی به درستی صورت پذیرد .
گاه اتفاق می افتد دانش آموزان ، مطلبی را که معلم تشریح می کند ، نمی فهمند و معلم ناگزیر چندین بار همان مطلب را شرح و بسط می دهد. در نهایت ممکن است دانش آموزان مطلب را فرا گیرند و شاید همچنان از درک جزئیات آن عاجز باشند ؛ راه چاره چیست؟
آموزش یک فرآیند دوجانبه است و رابطه ای تنگاتنگ با تعامل افکار و عقاید دارد .
به طور اجمال، آموزش توانایی انتقال اطلاعات از یک فرد به فرد دیگر است. این انتقال روندی تدریجی دارد و سرعت یادگیری در میان فراگیران یکسان نیست . فرآیند یادگیری باید آگاهانه صورت پذیرد. برای این تعامل آگاهانه ، زبان نقش مهمی ایفا می کند .
در این راستا ، زبان نقش اساسی دارد و ابزار انتقال پیام است و مهم تر اینکه با گزینش زبان کتاب، فرآیند آموزش تسهیل می شود.
سخن سنجان بر این باورند هر موقعیت و مکانی زبان خاص خود را می طلبد. حال آن که این روزها « نسخته گویی » باب شده است ؛از این رهگذر بهانه ای دست داد تا به کنکاش پدیده ی نسخته گویان بپردازیم.
عبارت "نسخته" در لغت نامه دهخدا:
نسخته . [ ن َ س َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) نسنجیده . ناسخته . مقابل سخته :
چون که نسخته سخن سرسری
هست بر گوهریان گوهری .(نظامی)
ایرانیان از دیرباز خود را ملزم می دانستند تا ضمن پرهیز از پرگویی ،مختصر و مفید بگویند و بنویسند و آنچه بر زبان می رانند پاک و سترگ باشد .
کم گوی و گزیده گوی چون در
تا ز اندک تو جهان شود پر (سعدی)
گزیده گویی هنری ترین نوع نوشتاری نزد قدماست . اهل فن ، سخن وران را از درازگویی برحذر می داشتند. طول و تفصیل مطلب ، یادگیری را کند می کند و اصل موضوع لابه لای مفاهیم مبهم گم می شود و کج تابی های زبان فهم مطلب را دشوار می کند .
بد نیست در اینجا اشاره ای کنیم به لغزش های زبانی که در محیط کار با آن مواجه می شویم .
برخی از دبیران ، اصطلاحات علمی خود را با کلید واژگان کتاب منطبق نمی کنند و در حین تشریح مطالب کتاب از اصطلاحاتی استفاده می کنند که در کتاب نیامده است و این باعث می شود مطلب معلم دیریاب شود و دانش آموز بین آنچه کتاب به تبیین آن پرداخته است و توضیحات معلم نتواند ارتباط برقرار کنند.
به خاطر دارم سال ها پیش دبیر شیمی یکی از مدارس خاطره ای تعریف می کرد از سال های اول تدریس خود مبنی بر اینکه فلان اصطلاح علمی را در دانشگاه چنین خوانده بودیم ، سال اول تدریس من نیز همان اصطلاح را به کار می بردم اما دانش آموزانم سردرگم نگاه می کردند . وقتی علت را پرسیدم گفتند ما این کلمه را تاکنون نشنیدیم . به کتاب مراجعه کردم دیدم آن اصطلاح در کتاب نام دیگری دارد.
همچنین در خصوص تغییراتی که در کتاب های درسی ایجاد می شود برخی از همکاران با سابقه ، از همان اصطلاحات قدیمی استفاده می کنند و نسبت به تغییرات جدید بی تفاوت هستند ، مثلا کتاب زبان فارسی متوسطه ضمایر را با عنوان ضمایر شخصی جدا و پیوسته آورده است ؛ حال آن که برخی همکاران با عنوان ضمایر منفصل و متصل این دسته بندی ها را به دانش آموزان می شناسانند.
شاید در بدو امر تفاوتی بین این دواصطلاح نباشد اما این مشکل آن جایی نمود می یابد که دیگر شاید نتوان کاری کرد .
سال گذشته در جلسه امتحان پایانی ، دانش آموزان از درک یک سؤال عاجز بودند و مرتب می پرسیدند که این سؤال از کدام قسمت کتاب است ، برخی دیگر می گفتند ما این سؤال را نخواندیم .
صورت سؤال این بود؛ نقش دستوری کلمات مشخص شده را بنویسید.
ابتدا برایم عجیب بود ، چرا دانش آموزان متوجه سؤال نمی شوند اما با کمی تأمل دریافتم دانش آموزان در کتاب درسی چیزی با عنوان نقش دستوی نمی خوانند ، اصطلاح کتاب تشخیص اجزای جمله است ، اما همکار محترمی که طراح سؤال بود بدون توجه به اصطلاحی که در کتاب آمده این سؤال را طراحی کرده بود و این گونه بود که دانش آموزان از فهم یک سؤال ساده درمانده بودند.
لازم به ذکر است جلسه امتحان، آزمون آن داده هایی ست که در کتاب آمده است و نه اطلاعات ذهنی ما، هرچند این اصطلاحات غیر کتابی را دبیر در کلاس درس به کار برده باشد ؛ ملزم است صورت سؤال را مطابق با اصطلاحات کتاب منطبق کند.
از این نظر لازم آمد به ارایه چند راهکار بپردازیم که در عرصه فرهنگ گفتاری و نوشتاری می تواند راهگشا باشد .
کاربرد کلید واژه های تخصصی کتاب در ضمن تدریس ، پای بندی به گزینش واژگان مناسب که در موقعیت خاص قرار داریم بسیار مهم است .
دوم تشریح دیده ها و یا شنیده ها با زبان ساده .
سوم تجزیه و تحلیل عینی مباحث.
در این مواقع ، ذهن خلاق ما تمایل دارد حوادث را آن گونه که خود می اندیشد تحلیل کند نه آن گونه که عینیت دارد ؛ از این نظر بسیاری کج تابی ها که در ذهن ما جاری ست به زبان قلم سرایت می کند و ناخواسته آنچه می نگاریم و یا می گوییم لزوما آن چیزی نیست که باید آموخته شود. پس ، اولین و مهم ترین رسالت معلمی بیان شفاف ،صریح و عینی مطالب به روزشده ی کتاب است نه بیان و انتقال آن چیزی که در ذهن و زبان خود دارد ؛ حتی اگر علمی تر باشد.
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان