یکی از دغدغه های اولیای دانش آموزان ورود فرزندان شان به مدارس خاص مانند تیزهوشان، نمونه دولتی و وابسته به دانشگاه است که مبتنی بر آزمون ورودی بوده و دانش آموزانی که در چنین آزمون هایی موفق به اخذ نمره علمی لازم و قبولی می شوند اجازه ورود به چنین مدارسی را دارند.
حال سوال اینجاست که چند درصد از دانش آموزانی که در چنین مدارسی تحصیل می کنند و از چنین آزمون هایی عبور می کنند واقعا تیز هوش هستند؟ آیا چنین آزمون هایی واقعا در سطح تیزهوشان هستند؟ و آیا حداقل نمره ای برای افراد شرکت کننده در نظر گرفته شده است؟ یا هر فردی که نمره اش از بقیه بیشتر باشد به عنوان نفر اول وارد این مدارس شده و بقیه به ترتیب در پشت سر وی قرار می گیرند؟
اصلا دانش آموز تیزهوش به چه کسی اطلاق می شود؟
دانش آموز تیز هوش به دانش آموزی گفته می شود که در شرایط مساوی تعلیم و تربیت و آموزش و با صرف زمان مساوی با هم سن و سالان خود برای مطالعه، خارج از حد معمول و توان هم سن و سالان خود فکر کرده و یا توانایی یادگیری دارد و گاهی خیلی جلوتر از بقیه هم شاگردی هایش حرکت کرده و سوالاتی مطرح و یا حل می کند که بقیه از ارائه و حل آنها عاجز هستند.
واقعیت این است که اغلب دانش آموزانی که وارد چنین مدارسی می شوند در چنین جایگاهی نیستند و بیشتر باید به جای "تیزهوش" به آنها گفت " سخت کوش "
این دانش آموزان با شرکت در کلاس های متعدد و هزینه کردن های زیاد تمام وقتی را که باید به بازی و سرگرمی و تفریح و گذراندن دوران نونهالی و نوجوانی بگذرانند به درس و شرکت در کلاس های فوق برنامه و... می گذرانند و در صورت عدم قبولی به شدت افسرده و شده و در مدارس عادی نیز با نا امیدی تحصیل می نمایند و در صورت قبولی همان روند درس های سنگین و کلاس های زیاد و کتاب های پرحجم نه تنها ادامه داشته بلکه به خاطر جا نماندن از قافله دیگر دوستانشان، بیشتر و فشرده تر هم خواهد شد.
بیشتر دانش آموزان سخت کوش (و نه تیز هوش ) بعد از اتمام دوره مدارس خاص و یا در بحبوحه تحصیل در این مدارس دچار افسردگی و خستگی شده و چون احتیاج به تفریح و سرگرمی و بودن با دوستان برایشان رفع نمی شود ، گاها به سیگار و مواد مخدر و افیون ها روی می آورند و بعضا و در موارد بسیار نادر اقدام به خودکشی می نمایند.
آنهایی نیز که باز تحت فشار خانواده و اطرافیان به روند سخت کوشی خود ادامه می دهند و در کلاس های کنکور شرکت می کنند و رتبه ای می آورند و رشته ای انتخاب می کنند و وارد دانشگاه می شوند و دانشگاه را نیز به اتمام می رسانند بعد از پایان تحصیلات دانشگاهی عملا توانایی انجام هیچ اموری غیر از درس خواندن ندارند و در صورتی که موفق به کسب شغلی در راستای مدرک اخذشده خود نشوند در بازار کار غالبا هیچ حرفی برای گفتن ندارند.
و اینجاست که بزرگترین ضربه را می خورند ، اما دانش آموزانی که واقعا تیزهوش هستند در کنار تحصیل و رسیدن به مدارج مورد نظر اوقات فراغت خود را صرف امور مورد علاقه کرده و چون احتیاجی به این همه کلاس و صرف وقت زیاد ندارند خیلی راحت تر با محیط اطراف خود تعامل داشته و در پایان تحصیلات دانشگاهی و بعضا در میانه راه جذب بازار کار، چه در راستای رشته تحصیلی خود و چه در سایر رشته ها و امور می شوند و همیشه با توجه به ذکاوتی که دارند فکر بکری در چنته داشته و خوب می دانند که چگونه گلیم خود را از آب بیرون بکشند و اکثرا انسان های موفقی در جامعه در همه زمینه ها می باشند.
در اینجا و در بحث دانش آموزان سخت کوش ، تعدادی از موسسات و معلمان از این افکار اشتباه والدین و جامعه که قصد دارند به زور کلاس و سخت کوشی، فرزندانشان را در کنار دیگر هم سن و سالان تیزهوششان قرار دهند استفاده ی لازم برای کسب درآمد کرده و با گذاشتن کلاس های پرهزینه و آزمون های زیاد و تالیف و انتشار کتاب های متعدد و رنگارنگ در این زمینه سود مالی بسیار خوبی کسب کرده و امور فرهنگی و تحصیلی جامعه را همانند چیپس و پفک و برنج و روغن در شبکه های تلویزیونی که ثانیه ای خدا تومان هزینه دارد تبلیغ کرده و آن قدر تکرار می نمایند که جامعه را به طرف خود بکشانند.
حال سوال اینجاست که این هزینه های سرسام آوری که برای تبلیغات تلویزیونی می شود از کجا می آید؟
مگر این آزمون ها و کلاس های آزمون و کنکور چقدر سود دارند که هم کارکنان موسسات ، هم معلمان ، هم نمایندگان استانی و شهرستانی و... همگی از سود آن استفاده کرده و باز این سود آن قدر زیاد است که هر کانال تلویزیونی ایی را که باز میکنی دم به ساعت تبلیغ این موارد را می بینی ؟
از همه اینها گذشته بعضی از مدرسان و معلمان و موسسات نیز با گزینش دانش آموزان قوی و زبده و فیلتر کردن آنها ، تعدادی از دانش آموزانی را که خود سخت کوش و تاحدودی نزدیک به تیزهوش هستند به خود جذب کرده و با کارکردن با این دانش آموزان و برگزاری آزمون های شبیه سازی شده با آزمون های ورودی مدارس خاص درصد بالایی از آنها را با نوع سوالات و سطح آنها آشنا کرده و بعضا با مافیایی که در این امور و ارتباطاتی که با طراحان سوالات دارند اغلب سوالات این آزمون ها را پیش بینی کرده و کاری می کنند که درصد بسیار بالایی ار این افراد در آزمون مدارس خاص قبول شوند و فورا با تبلیغات وسیع در همه سطوح این قبولی ها را در بوق و کرنا کرده و والدین و دانش آموزان را هرچه بیشتر به خود جذب می کنند و هرجور دلشان بخواهد از آنها هزینه دریافت می کنند.
و والدین ساده نیز بدون توجه به پیشینه فرزندان خود و این نوع قبولی ها و اینکه می خواهند هرکار که از دست شان بر می آید برای فرزندان شان کرده باشند، مطیع کامل همه این ترفندها می شوند و به طرف این موسسات و معلمان هجوم می آورند و به طور نامتعارفی نام این موسسات و معلمان در جامعه بزرگ شده، به طوری که جامعه غیر از این موسسات هیچ موسسه دیگری را قبول ندارد و غیر از این معلمان بقیه معلمان را در شان معلم های توانا نمی بینند.
در حالی که هستند معلمانی که فارغ از اسم ها و کسب شهرت واقعا تلاش کرده و زحمات شان خیلی بیشتر و موثر از دیگران بوده و هست.
همان طور که معلمان به گردن شاگردان شان و جامعه حق دارند، متقابلا جامعه نیز به گردن معلمان حق هایی دارد.
آگاه نکردن جامعه و حرکت در راستای موج ایجاد شده از طرف مدیران ارشد ناآگاه و سود جوی آموزش و پرورش و موسساتی که خود همین مدیران، یا آن را تشکیل داده اند و یا سهم بزرگی از سود آن را دارا هستند ظلم بزرگی از جانب معلمان به جامعه ای است که چشمش به دهان معلمان فرزندان شان در جهت رسیدن به قله های موفقیت است.
جالب اینجاست که تعدادی از مدارس نیز خود عمدا در این بازار کسب و کار و تجارت آموزشی به طور مستقیم شرکت کرده و کار تا جایی پیش رفته است که مدارس دولتی نیز الان مبلغ این موسسات و معلمان شده اند و برای خود درآمد های خارج از عرف زیادی کسب می نمایند.
مع الوصف وظیفه ی انسانی هر معلم ایجاب می کند در جهت آگاه سازی جامعه کوشا باشد و نگذارد که جامعه از هم گسیخته دانش آموزان این مرز و بوم از این هم بدتر شود و آینده کشور و فرزندان خود را تباه کنند.
روزنامه همدلی
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
نظرات بینندگان