كنشگران عرصه تعليم و تربيت بهطور عام و حوزه آموزشوپرورش بهطور خاص نزديك به دو دهه است كه پس از آغاز دوران اصلاحات به نسبت دهههاي گذشته فعالتر شدهاند. اين فعالان با تفاوتهاي سياسي و فلسفي و ايدئولوژيك در يك وجه با هم اشتراك دارند؛ اشتراكي كه آنها را به هم پيوند ميدهد و گاهي كنشها و واكنشهاي آنها را نيز همسو ميگرداند.
تجربه پرفراز و فرود كنشگران در دو دهه اخير به ويژه فرود تاسفبار هشت سال دولتهاي نهم و دهم و فرازهاي دولتهاي هفتم و هشتم موجب شد تا روزنه اميدي كه توسط دولت تدبير ايجاد شد با واكنشهاي متفاوت و گوناگون فعالان روبهرو شود، برخي راه اعتراضهاي ميداني را در پيش گرفتند و برخي قلم به دست عرصه رسانهها را برگزيدند و عدهاي هم كه خوي دوزيستي دارند و از اين توان برخوردارند كه در هر دو عرصه فعاليت كنند هم در مطبوعات و رسانهها قلم زدند و هم همراه با معترضين در خيابانها قدم نهادند.
«قلمها» و «قدمها»ي فعالان بيش از هر كس ديگري مورد نقد و بررسي خود آنها قرار گرفت و فرصت شبكههاي مجازي و رسانههاي الكترونيكي اين امكان را فراهم ساخت تا لحظه به لحظه تمام فعاليتها و نوشتهها از زير ذرهبين علاقه مندان به اين حوزه بگذرد و كنشگران عرصه رسانهاي و ميداني به گروههاي مختلفي دستهبندي شوند.
در اين دستهبنديها متاثر از نگرشها و تجربهها برخي بدبيني و به استناد مواردي كه در سالهاي گذشته روي داده بود به اين فعاليتها با چشم بدبينانه و نااميدانه نگريسته و معلمان را از نوشتن و رفتن بازميداشتند. تكيه كلام اين عده بدبين و نااميد اين بود كه «چه فايده دارد» يا اينكه «اوضاع فرقي نكرده»، «هيچ چيزي تغيير نخواهد كرد» و جملاتي از اين قبيل.
در مقابل اين عده بدبين و نااميد كه معلمان را به انفعال دعوت ميكردند و راه تفريط را در پيش گرفته بودند، عدهاي هم راه افراط را در پيش گرفته و با كنش حداكثري هر فرصتي را تبديل به اعتراض و فرياد و تجمع ميكردند و در هرجا هرچه به ذهنشان ميآمد ميگفتند و مينوشتند. اين طيف بر اين باور بودند حالا كه دولت يازدهم روزنهاي ايجاد كرده معلوم نيست چقدر اين فرصت دوام داشته باشد پس بايد تا حد ممكن فشار وارد كرد و مسوولان را مجبور كرد تا تغييري در شرايط ايجاد كنند، تمركز اين عده هم بر مطالبات معيشتي و اقتصاد و بودجه آموزشو پرورش بوده است.
اين دو طيف كه يكي وادي تفريط و ديگري راه افراط را در پيش گرفته بودند بدون تحليل سياسي و اجتماعي دست به كنشگري ميزدند يا اينكه در هيچ كدام از دو طيف سياسي كشور يعني اصولگرايي و اصلاحطلبي نميگنجند. آنها فقط به اعتراض آن هم بانگرش نتيجهگرايي فكر ميكنند بنابراين يا اعتراض را بيفايده دانسته و از آن صرفنظر ميكنند و ديگران را هم نهي ميكنند يا تنها راه رسيدن به نتيجه و هدف را اعتراض آن هم از نوع حضور ميداني دانسته و بر تكرار واستمرار آن تاكيد ميكنند و نهتنها خود پيشقدم حضور ميشوند بلكه ديگران را هم تشويق به حضور ميكنند.
باورمندان به دو دسته فوق در دو عرصه فعال بودند؛ معلمان بدبين و نااميد بيشتر در مدارس و در جمع معلمان و به صورت رودررو و شفاهي استدلالهاي خود را بيان ميكردند و پس از هر تجمع يا اعتراضي بلافاصله ميگفتند خب چه شد؟ ديديد گفتيم فايدهاي ندارد! و به دنبال اين جملات داستانهايي را ميگفتند كه به زعم خود هر كدام مصداقي براي استدلالهاي آنها بوده و به دنبال آن همكاران خود را به انفعال و بيتفاوتي دعوت ميكردند.
در عوض ، باورمندان خوشبينو اميدوار عرصه مجازي را پر كرده بودند از حضور خود ودر ارتباط با كسانيكه مشوق آنها بودند و بر تنور خوشبيني و اميدواري آنها ميدميدند، قهرمانانه پس از هر كنش اعتراضي از دستاوردهاي آن ميگفتند و مينوشتند، فرق نميكرد كه چه اتفاقي بيفتد و چه نتايجي به بار آورد همينكه موفق به يك حضور ميداني ميشدند آن را پيروزي تلقي كرده و رسانههاي مجازي را به كمك ميگرفتند تا داستان سرايي كنند. هرچند در لابهلاي اين طيف فعال تعدادي انگشتشمار بودند كه در گروهها ساز متفاوت ميزدند اما آن قدر تب اعتراض بالا بود كه صدايشان شنيده نميشد يا اينكه در ميان پيامهاي مخالف كمرنگ و ناپديد ميشد و به ناچار اين عده در گروههاي كوچك مجازي و به دور از چشم فعالان خوشبين و اميدوار كه به وادي افراط كشيده شده بودند به گفتوگو باهم پرداخته و يك نوع همدلي و همراهي مسكنواري باهم داشتند.
رسانه موجب شد تا در حدود يك سال اخير معلمان بيشتر گفتوگو با هم را تجربه كنند و از فرهنگ شفاهي فاصله گرفته و نظرات خود را مكتوب كنند و در مباحث بعدي با ارجاع دادن به آنچه قبلا ابراز شده بود بر دقت خود بيفزايند تا حدي كه افراد با استدلالهاي قويتر و با پشتكار بيشتر توانستند دوام بيشتري داشته باشند و توجه افكار عمومي معلمان را به خود جلب كنند. در كنار دو طيف مذكور يك طيفي هم وجود داشت كه روزنه اميد ايجاد شده توسط دولت تدبير را يك فرصت ميدانست اما بر اين باور نبود كه از اين فرصت بايد براي اعتراض ميداني استفاده كرد بلكه با تحليل سياسي و اجتماعي اين گروه معتقد بودند اين فرصت را بايد غنيمت دانست و براي برقراري تعامل در جنبههاي مختلف از آن بهره جست.
اين دسته از كنشگران كه بيشتر در تشكلهاي صنفي و سياسي سازماندهي شده هستند و تجربههاي ديرينهاي هم دارند در ابتداي حركات اعتراضي ميداني معلمان چنين تحليل داشتند كه اين نوع از اعتراضها فضا را امنيتي ميكند و روزنههاي تعامل و كنشگري را هم خواهد بست به همين دليل يا بهطور علني مخالفت خود را اعلام يا محافظهكارانه سكوت پيشه ميكردند.
بهطور كلي آموزش و پرورش در يك سال گذشته با دو پديده رسانه و تشكل مواجه بود به اين معنا كه از يك سو مسايل مربوط به اين حوزه در عرصه رسانهاي بيشتر از گذشته طرح شد و از سوي ديگر چند تشكل فعال از انزواي هشتساله خارج شده و به فعاليت پرداختند.
بيشتر اين فعالان راه تعامل با دولت و حاكميت را برگزيدند و تلاش كردند تا از دو بال «رسانه و تشكل» براي ارتقاي شرايط نظام آموزشي استفاده كنند هر چند توازني ميان اين دو بال وجود نداشته و ندارد و كفه فعاليتهاي تشكلي در محيطهاي محدود بر حضور رسانهاي ميچربد اما باز هم به نسبت قبل گستردهتر شده است و بر تعدادنويسندگان حوزه آموزش و پرورش در مطبوعات و رسانهها افزوده شده است.
حال در سال تحصيلي جاري ضرورت دارد هم مديران و مسوولان آموزشوپرورش و همفعالان و كنشگران صنفي، مدني و سياسي اين حوزه به تقويت هر دو بعد بپردازند و تلاش كنند تا از كاركرد مكمل اين دو نهاد بهره لازم را ببرند.
موضوع تعليم و تربيت زيادي با دو نهاد «رسانه» و «تشكل» دارد لذا ترديدي نبايد وجود داشته باشد كه پيوند اين دو نهاد و تقويت آنها منجر به تقويت نظام آموزشي ما خواهد شد چرا كه زمينهسازي لازم با قدرت رسانهاي ميتواند بستر اجراي برنامهها را فراهم سازد و تشكلها حلقه پيوندي باشند براي بدنه معلمان و مديران و مسوولان.
روزنامه اعتماد
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
نظرات بینندگان
دوران شعار بده در رو گذشته است .