خانواده را اگر سنتي و قديميترين نهاد اجتماعي بدانيم بايد بپذيريم كه با وجود عبور جوامع از سياري معيارها و شاخصهاي دنياي سنتي، اين نهاد خود را حفظ كرد و ماندگاري آن به ويژه با تاكيد بر ضرورت كاركرد اين نهاد در دنياي پستمدرن مهر تاييدي بر آن زده است.
هر چند خانوادههاي شبكهاي و قبيلهاي به خانوادههاي هستهاي و پراكنده و كوچك تبديل شده است اما همچنان در مدرنترين جوامع كانون خانواده متشكل از والدين و فرزندان نشانگر حياتي بودن اين نهاد براي استمرار زندگي بشر است.
اهميت و ضرورت حفظ و تقويت نهاد خانواده به مباحث بينالمللي و نهادهاي جهاني نيز كشيده شده و نهادهايي مانند يونسكو و يونيسف با محوريت زندگي و كودك و آينده بشريت توصيهها و برنامههايي را ارايه ميدهند تا همچنان خانواده كه نخستين بستر رشد و پرورش كودكان است، جايگاه ويژه خود را حفظ كند و والدين نيز نقش و كاركرد خاص خود را پذيرفته و ارتقا دهند. پس از پيچيده شدن زندگي بشر متاثر از نقل و انتقالها و مهاجرتها و پيشرفت تكنولوژي و توسعه فناوريهاي ارتباطي، در عرصه آموزش همانند ساير عرصهها نياز به نهادها و ساختارهاي مدرن احساس شد و حاصل اين احساس نياز، تولد « مدرسه » بود.
مدرسه كانوني شد براي گردهم آمدن كودكان و نوجوانان همسن و سال كه تحت برنامههاي تربيتي بايد به شهرونداني تبديل شوند كه بتوانند در نهاد بزرگتري به نام «جامعه» در كنار يكديگر زندگي بهتري را تجربه كنند.
فلسفه شكلگيري مدارس آماده كردن دانشآموزان براي زندگي در جامعه مدرني است كه تفاوتهاي فراواني با دنياي سنتي دارد.
از آنجا كه جوامع مدرن متكثر و متنوع هستند ، تربيت شهروندان براي چنين جوامعي از توان خانوادهها خارج بوده و نيازمند معلمان و مربياني با مهارتهاي حرفهاي ويژه است؛ معلمان و مربياني كه آموزشديده حرفه معلمي و مجهز به فنون مربوطه مبتني بر يافتههاي علوم تربيتي هستند. نهاد «مدرسه» با چنين « معلمان و مربيان » در واقع پلي است براي اتصال خانه و جامعه، هر چند تفكيك اين سه نهاد درهمتنيده به طور كامل امكانپذير نيست اما به جهت تفاوتهاي تعيينكننده و كاركردهاي هر نهاد اين تفكيك نظري صورت ميگيرد چرا كه نظامهاي آموزشي موفق تجربه خود را به جامعه بشري عرضه كردهاند تا نشان دهند كه بدون داشتن مدارس كارآمد برخورداري از جوامع پايدار غيرممكن است.
شايد به جرات بتوان دليل اصلي ناپايداري در برخي جوامع بهويژه در خاورميانه را عدم وجود نهاد «مدرسه» با كاركردهاي مدني دانست.
بيجهت نخواهد بود اگر اينگونه نتيجهگيري كنيم كه دليل بيثباتي جامعه ما و بيگانگي خانه و جامعه ناكارآمدي نهاد مدرسه است به اين معنا كه « مدارس » در ذيل نظام آموزشي متمركز از نقش خود منحرف شدهاند و نتوانستهاند پاسخگوي خواست والدين و نياز جامعه باشند؛ خواست و نيازي كه هر دو ميتوانند مكمل يكديگر باشند، بنابراين تا وقتي اين پل ارتباطي به درستي كاركرد خود را نداشته باشد اوضاع همچنان نااميدكننده خواهد بود.
روزنامه اعتماد
نظرات بینندگان