همان طور که شاهد هستیم در سیستم کنونی آموزش و پرورش ، مدارس ما از لحاظ استعداد تحصیلی دانش آموزان ، تحت عناوین مدارس عادی دولتی ، نمونه دولتی ، تیز هوشان و استعدادهای درخشان مرزبندی شده اند . ورود به این گونه مدارس غیر از مدارس عادی شرایط خاص خود را می طلبد که داشتن معدل بالا و موفق شدن در آزمون پیشرفت تحصیلی معیار ورود به این گونه مدارس شمرده می شود .
حالا اولین اشکالی که در این جا خودنمایی می کند این است که مگر شرط نمونه بودن یک دانش آموز فقط موفق شدن در آزمون پیشرفت تحصیلی است ؛ آن هم آزمون هایی تستی که فقط حافظه را می سنجند و با تیک زدن تصادفی شانش موفقیت دانش را بالاتر می برند ؟
سود این نوع آزمون ها به جیب آموزشگاه هایی چون گاج ، قلم چی ، منتشران و... می رود.
می بینیم که کار برنامه ریزان تعلیم و تربیت بازار آن ها پررونق کرده است و از همین مدارس که از لحاظ کمبود اعتبارات مالی در تنگنا هستند درآمد میلیاردی به جیب می زنند و این افراد در کمین نشسته ، از آبی که ما آن را گل آلود کرده ایم ماهی می گیرند ؛ پس از ماست که بر ماست .
در ادامه بحث باید عرض کنم مگر انسان برای نمونه بودن نباید در دیگر ابعاد زندگی خود مهارت های کافی را کسب کند ؟
به عنوان مثال فردی که از نظر پیشرفت تحصیلی خیلی خوب به نظر می رسد اما از نظر بعد اجتماعی بسیار خجالتی و کمرو است ؛ آیا می شود به این فرد نمونه گفت ؟
آموزش و پرورش برای ارزیابی دیگر ابعاد زندگی یک دانش آموز برای ورود به این گونه مدارس چه معیاری دارد ؟
موضوع بعدی به فرض محال این که همه دانش آموزان گزینش شده نمونه هستند آیا جدا کردن این نخبه ها در مدارس عادی کار درستی است ؟ آیا اگر این گروه در مدرسه بین دانش آموزان معمولی بمانند و یاور همکلاسی های خود باشند بهتر نیست ؟
آیا جدا کردن این دانش آموزان این تصور را به وجود نمی آورد که یک عده نخبه هستند و دیگران باقی مانده کند ذهن و ناتوان ؟ مگر این افراد نباید فردا در جامعه باهم زندگی کنند ، همدرد هم باشند و به یاری یکدیگر بشتابند ؟
پس اگر این گونه باید باشد با این حس خود برتر بینی و احساس نخبه بودن که سیستم به وجود آورده است چه باید کرد ؟
مسلم است کسی که حس خود بینی و منیت او رشد کرده باشد نمی تواند مشکلات دیگران را درک کرده و با هم نوعان خود همدردی نماید . این جاست که رشد متناسب ابعاد زندگی یک فرد برای زندگی کردن با دیگران بسیار لازم و ضروری به نظر می رسد ؛ آن هم در یک جامعه اسلامی که پر از رافت و همدردی و مهربانی باید باشد .
اگر خوب دقت کنیم می بینیم که در پایه سوم دوره اول و دوم متوسطه تعداد دانش آموزان همین مدارس تنزل می یابد چون نمونه نبودن آنها نمایان می گردد ، پس چه بهتر که برای تحقیر نشدن مدرسه را ترک کنند و دست به دامن مدارس عادی شوند. آن وقت است که که مدیران مجبورند از بین دانش آموزان مدارس عادی که معدل بالایی دارند دانش آموز به ظاهر نمونه جذب کنند .
مشکل دیگر که در جامعه خودنمایی می کند رقابت شدید خانواده ها برای ورود فرزندان خود به این گونه مدارس است بدون توجه به استعداد و توانایی آن ها . تا جایی که بودن فرزند یک خانواده در مدارس نمونه یک افتخار است و نبود آن باعث خفت و خواری خانواده . حالا از چنین سیستمی که متولی تعلیم وتربیت انسان به سوی کمال است بعید است که این گونه فضایی را در جامعه ایجاد کند !
مشکل دیگری که نمود پیدا می کند این است که خیلی از این دانش آموزان در اثر گزینش اشتباه و شناخت کاذبی که ما به آنها داده ایم دچار یک نوع شکست و ناامیدی می شوند ، چون در برخورد با مسائل واقعی زندگی قادر به حل مسئله نیستد .
بنابراین بین نمونه بودن و ناتوانی در رفع مشکل تناقض پیش می آید و فرد مورد نظر از لحاظ روانی آسیب می بیند و دچار چالش جدی می شود مبنی بر این که من نمونه بودم ، دیگران دائما از من تعریف و تمجید می کردند ، در آزمون پیشرفت تحصیلی برتر بودم ، ولی حالا چرا قضیه طور دیگر شده است ؟
خوب حالا در وضعیت کنونی از این فرد شکست خورده ، ناامید و ناتوان ،چه انتظاری می توان داشت ؟
فردی که سیستم آموزش و پرورش می توانست با برنامه ریزی به جا او را در مسیر درست زندگی قرار دهد که توانایی های خود را بشناسد و در موقعیت های مختلف زندگی به کار ببرد متاسفانه به فردی فاقد مهارت تبدیل شده است .
این جاست که طبق مقاله یک همکار که برای سخن معلم ارسال شده ، آموزش و پرورش به سرزمین تناقضات تبدیل شده است ( این جا ) ؛ لذا از سیستمی که هدف خود را گم کرده و خود سرگردان است هیچ انتظاری نباید داشت .
در مدارس ما همه چیز در خدمت دانش آموز به ظاهر توانمند و نمونه است . آن ها را برای مسابقات و جشنواره های گوناگون آماده می کنند تا از این طریق رتبه مدرسه خود را بالا تر ببرند . آخر به چه قیمتی ؟
مگر در مدرسه به غیر از این گروه خاص ، دانش آموزان دیگری وجود ندارند ؟ مگر نه این است که امکانات موجود باید در خدمت تمام دانش آموزان باشد ؟ پس چرا این گونه نیست ؟ آیا دانش آموزانی که ما آن ها را ضعیف و ناتوان می نامیم نباید سهمی برابر از امکانات هر چند ناچیز مدارس داشته باشند ؟
آیا برای توانمند شدن آن ها برنامه ای طراحی شده است که فردا از بین همین گروه فراموش شده دانشمندانی مانند ابن سینا ، اینشتاین و ادیسون متولد شود ، هم چنان که خیلی از دانشمندان معروف از بین دانش آموزانی این چنینی سر برآورده اند ؟
به راستی فراموش نکنیم که اکثر کسانی که در موقع خطر از کیان این مزو بوم جانانه دفاع می کنند همین افراد به ظاهر ضعیف هستند.
لذا به سیستمی باید آفرین گفت که به همه توجه دارد و بستر مناسب را برای همه آماده می کند نه فقط یک گروه خاص . ما شعار عدالت آموزشی سر می دهیم ولی عملکردمان با شعارمان در تضاد است و این تضاد نه فقط در جدا کردن دانش آموزان از هم خود نمایی می کند بلکه در اکثر برنامه های این کارخانه آدم سازی وجود دارد .
در خاتمه باید بگویم که متاسفانه مشکلات موجود در مدارس تحت الشعاع مشکلات معلمان قرار گرفته است و در این میان ضعف های سیستم کنونی همچون پتکی بر روح و جسم دانش آموزان این مرز و بوم فرود می آید ولی ما از آن ها غافلیم .
ما معلمان به جهت ماندن در طبقه اول نیازهای مازلو ؛ توانایی انتقاد ، پیشنهاد ، تحقیق ، پژوهش ، نو آوری ، مطالعه و بررسی روش های موجود تعلیم و تربیت در مدارس را نداریم و بی تفاوت از کنار آنها می گذریم هر چند کاملا به آن ها واقفیم و اگر هم نظری داشته باشیم کسی گوش نمی دهد چون سیستم کاملا متمرکز است .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
می افتاد والبته خیلی چیزهای دیگر مثل بی سواد پروری
و قبولی های بی ارزش که باعث شده فضای شلوغ
کلاس های درس پر شود از دانش آموزان کم سواد که معلم
را مجبور میکند سطح علمی کلاس را به خاطر ایشان
پایین بیاورد .حالا اگر دانش آموزان نمونه تیزهوشان
بیایند ودر کنار این دانش آموزان قرار بگیرند به نظر
شما مشکل حل خواهد شد؟ به نظر شما دانش آموزان کم
سواد با سواد می شوند یا این تعداد دانش آموز اندک
درس خوان هم به جرگه بی سوادان می پیوندند ؟
اصلا معلم در این کلاس با این همه اختلاف سطح
چه کند؟ این مشکل باید از ریشه حل شود . والا وضعیت
از این هم بدتر میشود.
مشکلی هم اگر هست بحرانی اگر وجود دارد از نگاه من وشماست وگرنه شهر در امن وامان است !!!!!!