5 اکتبر مصادف با 13 مهر روز جهانی معلم است .
این روز در بیش از 100 کشور جهان جشن گرفته می شود .
یونسکو هر ساله شعار و یا جمله ای کوتاه را در مورد نقش کلیدی و راهبردی معلمان در نظر می گیرد و شعار سال 2015 این چنین است :
" میدان دادن به معلمان ، ساختن جوامع پایدار "
علی رغم عضویت ایران در سازمان جهانی یونسکو و پذیرش رسمیت و گرامی داشت این روز از سوی مسئولان و وزیر آموزش و پرورش وقت هنوز برگزاری و یا گرامی داشت این روز تابع سلیقه افراد و شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه ماست .
پس از وزارت دکتر نجفی در زمان وزارت مرتضی حاجی بود که این روز رسما از سوی وزارت آموزش و پرورش اعلام و معلمان نسبت به آن مطلع و توجیه شدند .
آقای فانی سال قبل پیامی به مناسبت این روز منتشر نمود .
امسال نیز ایشان پیامی منتشر کرد . ( این جا )
وزرای آموزش و پرورش دولت های نهم و دهم اساسا با چنین ادبیاتی بیگانه بوده و باوری به این گونه مفاهیم و آموزه ها نداشتند اما آقای فانی در دو سال وزارت خویش پیامی به مناسبت این روز منتشر کرده است که در جای خود موجب تقدیر و قدردانی است .
اما این کافی نیست و وزارت آموزش و پرورش حداقل در جهت حرفه ای کردن سازو کارهای موجود ، اثربخش تر کردن آن ، استفاده از تجربیات جدید در جهت به روز کردن فرآیندها و نیز تاسیس و تثبیت نگاه حرفه ای به " معلمی " و کاستن از نگاه ایدئولوژیک به مقوله آموزش این روز را باید جدی بگیرد و نگاه به این روز نباید جنبه " رفع تکلیف " داشته باشد .
جامعه و به ویژه مسئولان و سیاست گذاران باید به این گزاره برسند که زیستن در دنیای امروز از نوع مسالمت آمیز آن نیازمند یک " زبان مشترک " است و توجه به چنین روزهایی و تقسیم آن با دیگران منجر به شکل گیری " حس مشترک " برای ساختن جامعه ای سالم و عاری از خشونت و ستیز خواهد بود .
ارزش های جهانی نه به لحاظ فلسفی و نه از جهت کارکردی در عرض ارزش های درونی و سنت ها قرار نمی گیرند و تلفیق منطقی آن دو موجب توسعه بیشتر و متوازن جامعه خواهد گردید .
روز جهانی معلم فرصتی منحصر به فرد برای همه به ویژه مسئولان وزارت آموزش و پرورش و معلمان است که توجه جامعه و افکار عمومی را به نقش کلیدی آموزش در توسعه پایدار و ساختن یک جامعه سالم جلب شود .
گذشتن از چنین فرصت هایی و سکوت در برابر اهمیت این روز گشایش چندانی را در وضعیت کنونی و نیز وضعیت معلمان ایجاد نخواهد کرد .
روز جهانی معلم روزی است برای همبستگی معلمان در سراسر جهان و فرصتی است که آن ها داشته های خود را به روز کنند و با در نظر گرفتن فرصت ها و تهدیدها ، نظام آموزشی جامعه خود را به سوی بهره وری هر چه بیشتر سوق دهند .
با این که در شعار روز جهانی معلم بر اختیار دادن به معلمان و پر رنگ کردن نقش آنان تاکید شده است اما به نظر می رسد که حداقل در نظام آموزشی ما چنین وضعیتی برای معلمان دیده نشده و یا بسیار کم رنگ است .
با وجود آن که نظام آموزش و پرورش بر دو عنصر " معلم " و " دانش آموز " بنا شده است اما باید به این واقعیت تلخ اعتراف نمود که معلمان به طور غالب در سیاست ها و برنامه ریزی ها خیلی جدی گرفته نمی شوند و بسیاری از مدیران ما در سطوح مختلف اساسا معلمان را واجد صلاحیت و یا شایستگی برای ارائه نظر و یا کارشناسی امور و مسائل نمی دانند .
معلمان هم بر اساس یک حافظه تاریخی مدیران را حافظ و امین خود نمی دانند و با سوء ظن به اقدامات و عملکرد آن ها می نگرند .
این شکاف میان " صف " و " ستاد " رور به روز عمیق تر و عریض تر شده و بیم آن است که به یک " دره " تبدیل شود !
معلمان همواره نقش " مجری فرامین و بخشنامه ها " را داشته و نقش آنان در طراحی یک نظام آموزشی ارگانیک و دینامیک نادیده گرفته شده است .
معلمان جز مدرسه نقش چندانی در سایر سطوح مدیریتی و برنامه ریزی وزارت آموزش و پرورش ندارند و حتی در کتاب و محتوای آموزشی که توسط آنان و در کلاس تدریس می شود هم بازیگر فعالی نیستند .
در یادداشت پیشین خود به مواردی اشاره نمودم ( این جا )
( برای این منظور باید از طریق گفت و گو و تقریب نگرش ها به یک " زبان مشترک " رسید . )
توجه به معلم و شرایط او به ویژه مشکلات معیشتی و اقتصادی باید از حد " حرف " فراتر رفته و وارد فاز عمل شود .
معلمان باید این بهبود را در زندگی خود حس و تجربه کنند .
آنان همواره از " تبعیض " رنج برده اند و در این زمینه باید پاسخی اقناع گرانه به مطالبات و خواسته های آنان در سه سطح " معیشت ، منزلت و معرفت " داده شود .
اگر قرار است که کشور ما بر اساس اسناد و چشم اندازهای ترسیم شده در تراز اول منطقه مطرح باشد چاره ای جز پیاده کردن و توصیه های یونسکو و بهره گیری از سایر تجارب کشورهای توسعه یافته را نداریم .
مسئولان و جامعه باید به این باور و اعتقاد برسند که موتور توسعه و پیشرفت جامعه از مجرای آموزش و پرورش می گذرد و کلید طلایی این موفقیت در دستان " معلم " و میدان دادن به او و ارزش گذاری کار اوست.
هیچ راه میان بری هم غیر از این وجود ندارد .
سخن آخر :
امسال به علت بازداشت هایی که در مورد فعالان صنفی معلمان روی داد ، نوعی " سکوت خبری " بر اکثر رسانه ها و مطبوعات حکم فرما بود .
این وضعیت به نوعی بر مدارس نیز سایه انداخته بود .
به نظر می رسد این وضعیت معلول فضایی است که در اثر دستگیری فعالان صنفی رخ داده است .
مطالبات معلمان در سال های اخیر در اثر سیاست های نادرست ، برنامه ریزی های غیرعلمی و روزمره ، ضعف نظارت موثر نهادهای قانونی مانند مجلس و... ، فقدان نظارت عمومی ، کارکرد ناقص تشکل ها و...متراکم شده است .
آزاد شدن این مطالبات که حق قانونی فرهنگیان و معلمان است در یک فرآیند مستمر ، تدریجی و فرآیند کارشناسی امور اتفاق می افتد .
نقش تشکل های معلمی در این فرآیند مهم و راهبردی است .
مدیریت انتظارات در افکار عمومی آموزش و پرورش توسط تشکل ها باید بر اساس ظرفیت ها ، امکانات و نیز شناخت پارامترهای روان شناختی و جامعه شناختی فرهنگیان و جامعه باشد .
تا زمانی که نگاه به موضوع آموزش و پرورش نزد جامعه و مسئولان تغییر نکند و ایفای نقش اصلی " معلم " در فرآیند آموزش به رسمیت شناخته نشده و به " مطالبه عمومی " تبدیل نشود ، تغییر چندانی در وضعیت موجود و معادلات موجود رخ نخواهد داد .
تحقق این امر از طریق هدایت افکار عمومی و عمدتا از طریق ابزار « رسانه » و " تکنولوژی های ارتباطی " اتفاق می افتد و استلزام منطقی این گزاره فاصله گرفتن فرهنگیان از " فرهنگ شفاهی " و " اقناع افکار عمومی جامعه " است .
اگر این فرآیند به صورت منطقی طی نشده به تکامل نرسد و در سوی دیگر بدون کارشناسی و برنامه ریزی صرفا بر تنور مطالبات معلمان دمیده شود ؛ نتیجه منطقی این مساله تنها فربه تر شدن " فضای امنیتی " در آموزش و پرورش و از بین رفتن فضا حتی برای بیان مسائلی خواهد بود که قبلا به راحتی و بدون ترس ابراز می شدند .
قربانی این بحران ، اعتماد جامعه و نتیجه آن سرخوردگی عمومی و روی کار آمدن احتمالی افراطی ها خواهد بود .
نظرات بینندگان
و با این اوضاع وفرهنگ حاکم بر جامعه فکر نمی کنم در ده سال اینده نگاه جامعه به معلم تغییر کند همچنان بر اثر تبلیغات مسموم و هدفدار مسولان بالا دست جامعه معلم را به عنوان موجودی ناتوان
نا کار امد با چهار ماه تعطیلی و حقوقی زیاده از سرش می داند
شايد دولت محترم تدبير و اميد ميخواهد بازنشستگان فرهنگي را در ليست مددجويان بهزيستي جاي دهد وجدانا در كدام كشور حقوق بازنشسته و شاغل هم رديف اينگونه اختلاف دارد بنده باز نشسته فرهنگي حقوقم يك و نيم ميليون همرديف بنده معلم شاغل 4 ميليون
اين عين عدالت است اصلا از عدالت هم بالاتر است قسط است اما از نوع تدبير و اميد دولت محترم .از زمان تاسيس
اين عين عدالت است اصلا از عدالت هم بالاتر است قسط است اما از نوع تدبير و اميد دولت محترم .از زمان تاسيس دولت در ايران هيچگاه بدين شكل به بازنشستگان بي محلي و بي مهري نشده است نه تدبيري براي بازنشستگان انديشيديد و نه در دلشان اميدي كاشتيد خوب پول نيست درست به هيچكس ندهيد چرا بي عدالتي ؟ تا به بازنشستگان مي رسيد كفگير به ته ديگ مي رسد طرز احترام به بزرگان و پيشكسوتان اينگونه است ؟ بعيد مي دانم دعاي خير بازنشستگان فرهنگي همراهتان باشد دولت محترم
و دردی که اولش هنوز برایم سنگین نبود بعد بدلیل طولانی شدن آن تمام حستگی کار در سالهای متمادی برتنم ماند ندادن پاداش و فراموشی رسم دیرینه در این سیستم که عمدری دلسوزانه در آن کار کردم .
خیلی تلخ است .
جناب فانی از قدردانی شما و رفتار محافظه کارانه و پراز جفاکاری شما غمیگین و آزرده ام.
ای کاش پنج سال ارفاقی را گرفته بودم و محترمانه تر از آپ خارج شده بودم.
چون شما بازنشسته ها را از ریل خارج نموده اید و برعکس فشاری مضاعف بر آنان وارد کردید.
چه میشد روراست وصادق بودید
ما را از اول فدایی نمی کردید و می گعتید بودجه نیست فعلا بازنشستگی ممنوع است.
استاد گرامي جناب آقاي پورسليمان شما به صراحت مي فرماييد :
"نقش تشکل های معلمی در این فرآیند مهم و راهبردی است ."
"مدیریت انتظارات در افکار عمومی آموزش و پرورش توسط تشکل ها باید بر اساس ظرفیت ها ، امکانات و نیز شناخت پارامترهای روان شناختی و جامعه شناختی فرهنگیان و جامعه باشد ."
خوشبختانه بعد از آنکه بي اثربودن روشهاي فرصت طلبانه استوار بر عوام فريبي بر همگان نمايان شده است . و هزينه هاي گزاف که نه تنها دست آوردي نداشته است بلکه عواقب نگران کننده بهمراه داشته است . روزنه هاي رشد عقلانيت در برخي تشکل هاي معلمي مشاهده مي شود که بسيار اميدوار کننده است .
"تحقق این امر از طریق هدایت افکار عمومی و عمدتا از طریق ابزار « رسانه » و " تکنولوژی های ارتباطی " اتفاق می افتد و استلزام منطقی این گزاره فاصله گرفتن فرهنگیان از " فرهنگ شفاهی " و " اقناع افکار عمومی جامعه " است ."
نظر ادامه دارد .
"اگر این فرآیند به صورت منطقی طی نشده به تکامل نرسد و در سوی دیگر بدون کارشناسی و برنامه ریزی صرفا بر تنور مطالبات معلمان دمیده شود ؛ نتیجه منطقی این مساله تنها فربه تر شدن " فضای امنیتی " در آموزش و پرورش و از بین رفتن فضا حتی برای بیان مسائلی خواهد بود که قبلا به راحتی و بدون ترس ابراز می شدند ."
قربانی این بحران ، اعتماد جامعه و نتیجه آن سرخوردگی عمومی و روی کار آمدن احتمالی افراطی ها خواهد بود ."
اميد است عقلانيت رشد يافته در برخي از تشکل هاي مدني به ديگر تشکل هاي مدني گسترش يابد . تا در سايه اقدامات بخردانه تشکل هاي مدني خيل عظيم فرهنگيان فرهيخته جهت ايجاد فضاي مناسب و همراه نمودند افکار عمومي جامعه در راستاي تحقق مطالبات انباشته شده فرهنگيان دست به قلم شده و در عرصه رسانه ها خود نمايي کنند .تا ريشه هاط افراطي گري را بخشکانند .!
با تقديم شايسته ترين احترامات ارادتمند شما شهسوارزاده